تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر خانه‏اى كه ميهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816451891




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من كیستم، كجایم و به كجا مى‏روم؟ (4)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من كیستم، كجایم و به كجا مى‏روم؟ (4)
من كیستم، كجایم و به كجا مى‏روم؟ (4)
سپاس، نشانه معرفتسپاس بر نعمت و نیكى، نشانه «وجدان بیدار» است. تا «نعمت‏» را نشناسى و به صاحب نعمت، «معرفت‏» پیدا نكنى، زبان ‏سپاس و حالت ‏شكر پیدا نخواهى كرد. پس، اولین گام براى ورود به مرحله «شاكران‏»، نعمت ‏شناسى است. احساس انسانى و شعور بشرى و عاطفه و وجدان، حكم مى‏كند كه از نعمت‌دهنده، سپاسگزار باشى . چشمى حقیقت‏بین و نعمت‏شناس لازم ‏است تا انسان، خود را غرق نعمت¬ها ببیند. زبانى شاكر و قدرشناس باید، تا حق احسان¬ها را ادا كند. چشمى حقیقت‏بین و نعمت‏شناس لازم ‏است تا انسان، خود را غرق نعمت¬ها ببیند. زبانى شاكر و قدرشناس باید، تا حق احسان¬ها را ادا كند. وقتى من و تو، به راحتى در مقابل نیكى و احسان همنوعان خود، به‏ سپاس و تشكر مى‏پردازیم، حق سپاس الهى بر ما پیشتر و بیشتر است، آن هم پیوسته و لحظه به لحظه. به قول سعدى: «هر نفسى كه فرو مى‏رود، ممد حیات است و چون بر مى‏آید، مفرح ذات؛ پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى، ‏شكرى واجب!» به راستى هم «از دست و زبان كه برآید، كز عهده شكرش به در آید؟» «سپاس زبانى‏» یك مرحله است، «شكر عملى‏» مرحله بالاتر . وقتى همه قدرت و توانایى جسمى و فكرى ما موهبت الهى است، شكر عملى آن، به كارگیرى این نعمت در مسیر رضاى صاحب نعمت است. «سپاس زبانى‏» یك مرحله است، «شكر عملى‏» مرحله بالاتر . چه بسیار كسانى كه با نعمت‏هاى خدادادى، «گناه‏» مى‏كنند و آنچه را كه باید وسیله «طاعت‏» گردد، ابزار «عصیان‏» مى‏سازند. چه ناسپاسى‏ بزرگى! كسانى هم هستند كه اگر از چشم و گوش و دست و پایشان معصیتى ‏سر زند، شرمگین و سرافكنده مى‏شوند و از این كه «داشته‏»هایشان غرور آفریده و مایه غفلت گشته است، تازیانه وجدان، عذابشان مى‏دهد. كمترین عقوبت الهى براى ناسپاسان، از كف رفتن نعمت است. این محنتى كه مى‏كشم از تنگى قفس كفران نعمتى است كه در باغ كرده‏ام . سپاس خدا، نشانه و سند حق‌شناسى و صداقت در ادعاى «خدا دوستى‏» است. با رویگردانى از صاحب نعمت ‏خویش، سند بى‏معرفتى خویش را امضا نكنیم و با خداى خود، صادق و رو راست ‏باشیم و براى او كه در «خدایى‏» كامل است، ما هم «بنده خوب‏» باشیم. صداقت، گوهر نفیس و كمیابى است. راست گفتن، راست ‏بودن، غل و غش نداشتن، ادعا را با عمل یكى ‏ساختن، باطن را با ظاهر، گفتار را با رفتار یگانه كردن، اینها نشانه‏هایى از «صدق‏» است . كمترین عقوبت الهى براى ناسپاسان، از كف رفتن نعمت است.صداقت و یكرنگى خصلت ارزشمندى است، با خدا، با مردم، با دوست، با همسر، با فرزندان، با همكاران، ... حتى با «خود». به خود دروغ گفتن و خود را فریب دادن، نامردى است. خدا را هم‏ نمى‏توان فریفت و براى او نقش بازى كرد! مدعى «خوددوستى‏» هم، باید به زیان خود كار نكند و با دست‏ خود، عاقبت و سرنوشت‏ خود را خراب نسازد، سرنوشت و سرانجامى كه به دنیا ختم نمى‏شود و «آخرت‏» هم سهمى از آن دارد، سهمى مهمتر و اساسى‏تر! اگر با خودمان صادق باشیم، «گناه‏» نمى‏كنیم، چرا كه گناه، پرونده ما را براى «روز حساب‏» سنگین مى‏كند و پاسخگویى ما را بر عملكردمان ‏دشوارتر مى‏سازد . خدا از چه كسانى راضى است؟ چه كسانى را مى‏پسندد و دوست دارد؟ افراد «محبوب‏» در نظر خداوند چه كسانى‏اند؟ آیا تا به حال به اینها اندیشیده‏ایم؟! اگر در «محبت‏ خدا» صداقت داریم، باید در جلب رضایت و پسند او بكوشیم. وگرنه ...و ... چه دنیاى شگفتى است این «دنیاى دل‏»! اگر «امیر» آن نباشى، «اسیر»ش خواهى شد. و اگر «خدا» را مهمانش نسازى، «شیطان‏» آن را اشغال خواهد كرد. آنچه در «دل‏» و «اندیشه‏» جاى مى‏گیرد و جزو باورها و دیدگاه¬هاى ‏انسان مى‏گردد، اغلب از راه «دیدن‏» و «شنیدن‏» است. مثل آینه چرا همیشه به فكر درمان جسم؟ مگر «جان‏» بیمار نمى‏شود كه مداوایش كنیم؟ خدا، بیش از «برون‏»، به «درون‏» مى‏نگرد و بیش از «قال‏»، به «حال‏». او مشترى دل¬هاى با صفاست، دل¬هایى بى‏كینه و حسد، بى‏غرور و خودپسندى. دل نیز كور مى‏شود، همچون دیده. دل نیز كدر مى‏شود و غبار آلود، مثل آیینه غبار گرفته. دل نیز سخت مى‏شود، همانند سنگ. دل نیز بسته و قفل مى‏گردد، همچون در. اگر سنگدلان، كور دلان، بیمار دلان و تیره دلان، ندانند كه دچار چه ‏آفت و گرفتار چه دردى هستند، این خود، بزرگترین درد و بیمارى است! گاهى دل، بت‏خانه مى‏شود، و تو مى‏پندارى كه خدا در خانه دلت جاى‏ گرفته است. گاهى دل، بیمار مى‏گردد و حتى لذیذترین معارف وحى و نكته‏هاى‏ «عبرت‏» و «هدایت‏» هم در كام جان، مزه نمى‏كند و گرانبهاترین گوهرها نیز، به مزاج آن نمى‏سازد. چه مى‏توان كرد با دلى كه هیچ زاویه‏اى از آن، پذیراى نور حقیقت ‏نیست؟! همانطور كه خانه را از غبار و آلودگى پاك مى‏كنى و مرتب مى‏سازى تا پذیراى مهمان عزیزى باشى، خانه دل را هم باید از «ریا» و «گناه‏»،گردگیرى كنى. چند مشت «آب توبه‏»، صورت جان را جلا مى‏دهد و «دیده دل‏» را شفاف مى‏سازد. دل¬هاى زنگار گرفته، نمى‏تواند آینه‏اى باشد كه «نور یقین‏» در آن ‏انعكاس یابد. وقتى دست و لباس کثیف را مى‏شوییم، چرا «دل آلوده‏» را تطهیر نكنیم؟ و ... چه دنیاى شگفتى است این «دنیاى دل‏»! اگر «امیر» آن نباشى، «اسیر»ش خواهى شد. و اگر «خدا» را مهمانش نسازى، «شیطان‏» آن را اشغال خواهد كرد. آنچه در «دل‏» و «اندیشه‏» جاى مى‏گیرد و جزو باورها و دیدگاه¬هاى ‏انسان مى‏گردد، اغلب از راه «دیدن‏» و «شنیدن‏» است. اگر قلب، خانه‏اى باشد كه جایگاه عقیده است، «چشم‏» و «گوش‏»، دو پنجره است كه از بیرون، محتواها و مفاهیم و مضامینى را وارد این خانه ‏مى‏سازد. پس براى داشتن «درون مایه‏»هاى متعالى و سالم، باید به كنترل و مراقبت از این دو دریچه و روزنه پرداخت. «دربانى دل‏» یعنى این . آنچه مى‏خوانیم و مى‏شنویم و مشاهده مى‏كنیم، در دل و ذهن ما اثر مى‏گذارد. كتابچه دل ما، از واژه‏ها و تعبیراتى مثل دیده‏ها و شنیده‏ها نگاشته ‏مى‏شود. خمیر مایه محتواى این كتاب درونى، از همین مسموعات و مشاهدات تشكیل مى‏گردد. وقتى «چشم‏» و «گوش‏» و به تعبیر دیگر آنچه مى‏بینیم و مى‏شنویم، در شكل‌دهى فكر و اخلاق و شخصیت و باورهاى ما تا این حد مؤثر است، آیا رواست كه این دو پنجره، بى‏حفاظ و مراقبت در برابر هر سخن و صحنه ‏و نوشته و فیلم و صدا و ... باز باشد؟ عارفان بزرگ، نسبت‏ به آنچه بر دل وارد مى‏شود و آنچه بر ذهن‏ها القاء مى‏گردد، مراقبت داشته‏اند و یكى از عوامل رسیدن به آن رشد روحى و معنوى را «نگهبانى دل‏» دانسته‏اند. تعبیرشان این بوده است كه ما «ابواب ‏قلب‏» و دربان دلمان بوده‏ایم كه به این جا رسیده‏ایم. كیست كه به صفاى باطن خود علاقه داشته باشد، اما نسبت ‏به ‏«واردات قلبى‏» بى‏توجه باشد؟ و كیست كه به سلامت فكرى خود اهتمام ورزد، اما حفاظت و كنترلى ‏نسبت ‏به آنچه در معرض چشم و گوش او قرار مى‏گیرد، نداشته باشد؟ مراقب درها و پنجره‏هایى باشیم كه به روى دلمان باز مى‏شود!... منبع:ناهید صادقی ، www.miadgah.ir 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 384]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن