تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818954736




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طاهره اديب دوران‌


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: طاهره اديب دوران‌


غمنامه بخوان كنون به ياران‌

از طاهره اديب دوران‌

اين شاعر خطه كريمان

خواجوي دگر به بام ايران‌

عمري به هواي مونس جان‌

كوشيد به آيه‌هاي قرآن‌

در روز ولادتش سفر كرد

يكشنبه ماه پنج آبان‌

آثار حيات اين هنرمند

انگيزه عاشقان عرفان‌

تمام نغمه‌هايش:

موسيقي ترجمان ايمان‌

* آقاي دبستاني، در آغاز درگذشت اسفناك بانوي شعر و شعور و عشق و ايمان و خادم‌القرآن، زنده ياد طاهره صفارزاده كرماني را به شما كه از ياران دانشگاهي و گذشته ايشان بوده‌ايد و به همه اصحاب فرهنگ و هنر، بويژه به اعضاي خانواده داغدار آن مرحومه، دردمندانه تسليت مي‌گوييم. به عنوان پرسش اول لطفا شمه‌اي از سرآغاز آشنايي‌تان با سركار خانم دكتر صفارزاده به اختصار بيان كنيد.‌

- با تقديم گرمترين درودها و عرض ادب به حضور شما عزيزان همسنگر؛ بنده هم متقابلا اين پيش‌آمد ناگوار را به پيشگاه همه فرزانگان و صاحبنظران و شاعران و اديبان و نويسندگان و اهالي ترجمه به خصوص به حضور فرد فرد اعضاي خانواده و فاميل بزرگ و اصيل سلسله حاج اسماعيل تاجر سيرجاني و نواده‌هاي حاج ميرزاي بزرگ صفار سيرجاني تسليت مي‌گويم و از درگاه يزدان پاك، علو درجات را براي اين شاگرد مكتب حضرت فاطمه زهرا(س) و براي بازماندگانش اجر صبر را طلب مي‌كنم، اينكه نام حاج اسماعيل تاجر را عنوان مي‌كنم مي‌خواهم همگان بدانند كه ايشان نوه دختري حاج اسماعيل تاجر بوده است كه در حدود يكصد و اندي سال پيش در شهر سيرجان تجارت كالاهاي گلابتون و ابريشم را داشته‌اند و در تمام ايران تا خطه هند شرقي يكي از خوشنام‌ترين تاجران مسلمان ايراني و كرماني بوده‌اند و ضمنا مكتب تدريس قرآن مجيد را مديريت مي‌كرده‌اند. علت آشنايي بنده و استحكام پيوند آشنايي‌مان، بسيار تصادفي و ساده و در عين حال شنيدني است. در خرداد سال 1342 وقتي كه بنده در امتحانات نهايي متوسطه (بعد از اخذ ديپلم دانشسرا و دوره تربيت معلم) كرمان با هدف گرفتن ديپلم ادبي در امتحانات نهايي شركت نمودم، پرسش امتحان انشاء كه معمولا سوال از تهران مي‌آمد و مهر پاكت در جلسه امتحان شكسته و سوال قرائت مي‌شد، اين بود: (نقل به مضمون): كه دقيقا در حال و هواي آغاز نهضت امام خميني و خيزش مردم، اين سوال في‌البداهه در جلسه به چنان جرقه‌اي تبديل شد كه چيزي نمانده بود جلسه به هم بريزد، اما با تدبير دبيران بزرگي همچون سيستاني‌ها و آموزگارها و جلالي‌ها (جلالي رياست دبيرستان پهلوي) و فكوري‌ها، كه نام بقيه بزرگان را به خاطر ندارم، آرامش به سالن برگشت، طراح سوال، شاه را هدف گرفته بود كه همواره به تمدن 2500 ساله مي‌باليد.

انشاي بنده در ميان تمام شركت‌كنندگان استان بالاترين نمره و امتياز را به دست آورد كه متن آن در مجامع خوانده و نقل مي‌شد و مرحوم استاد عزيزم كه روانش شاد باد، استاد جواد آموزگار، روزهاي جمعه نزد ايشان در منزل صرف و نحو عربي را رفع اشكال مي‌كردم بي‌آن كه جرات ابراز حق‌الزحمه را به آن عزيز داشته باشم كه همچنان خويشتن را مديون مي‌دانم. مرا احضار كردند و مورد تشويق قرار دادند، و گفتند: دوباره آنچه نوشته‌اي به عنوان يك مقاله بنويس كه من هم زير آن يادداشتي بنويسم تا در روزنامه چاپ شود. دستور ايشان انجام گرديد و در كيهان آن زمان به گمانم به عنوان انشاي برگزيده يا در يكي از نشريات وابسته به كيهان چاپ گرديد و خانم دكتر صفارزاده در دوره ليسانس دانشگاه تهران به بهانه يافتن نويسنده آن انشاي داغ و آتشين، همولايتي خويش را پيدا كرد و از همين‌جا بود كه باب آشنايي ما باز شد. البته در دهه چهل، ايشان دانشجوي رشته زبان انگليسي بودند و بنده دانشجوي ادبيات.‌

* آيا خانم صفارزاده مدارج و مراحل كارشناسي ارشد و دكترا را در ايران و دانشگاه تهران گذراندند؟

---- بگذاريد شمه‌اي از دوره سخت كودكي و نوجواني و تحصيل ايشان را بگويم تا به سوال جنابعالي برسيم. اولا مي‌دانيد كه خانم دكتر صفارزاده در 72 سالگي دارفاني را وداع كردند. ايشان در اوايل همين ماه آبان به دنيا آمدند و خودشان نيز هميشه مي‌گفتند كه من در چنين روزهايي در روز چهار يا پنج آبان متولد شده‌ام و پدر بزرگوارم در پشت قرآن يادداشت كرده‌اند، اما گويا در شناسنامه چند روزي تفاوت دارد.‌

خيلي زود در طفوليت و ابتداي كودكي پدر و مادر را از دست مي‌دهد و سرپرستي او در عهده جد ديگرش مرحوم حاج ميرزا عليرضاي بزرگ صفار سيرجاني قرار مي‌گيرد. لقب پسوند بزرگ به دليل گشاده دستي و به قول خودمان دست و دل بازي و سفره‌داري او بوده كه همه روزه به گونه‌اي گرسنگان و محرومان را اطعام مي‌كرده و همواره به نوه عزيز خويش يعني طاهره خانم درس ساده‌زيستي و مهرورزي و خداشناسي مي‌داده است. پس از چندي دست تقدير اين عزيز را هم از طاهره خانم مي‌گيرد و سرانجام ادامه حياتش تحت سرپرستي شوهر خواهرش قرار مي‌گيرد كه در سايه جهد و كوشش و تلاش بي‌وقفه و استعداد و قريحه و ذوق خدادادي لحظه‌اي مايوس و نوميد نمي‌شود. دوره ابتدايي و متوسط را با كارنامه‌هاي درخشان در سيرجان به پايان مي‌رساند و با هدف ادامه تحصيل به تهران مي‌آيد. او همان سال اول در رشته زبان انگليسي در آزمون سراسري پذيرفته مي‌شود و از اين برهه به بعد بود كه افتخار آشنايي و دوستي اين گنج ارزشمند نصيبم گرديد، اما بعد از گرفتن ليسانس در شركت ملي نفت با حقوق و مزاياي نسبتا خوبي استخدام مي‌شود و يادم هست كه در آن روزگار ايشان ضمن اظهار رضايت، نيمي از حقوق و مزاياي خود را به دوستان نيازمندش مي‌داد. پس از مدتي به لحاظ داشتن ميانگين مطلوب تحصيل در دانشگاه تهران با بورس شركت نفت به منظور گرفتن فوق‌ليسانس و بلافاصله مدرك دكترا عازم انگلستان مي‌شود كه كاملا هم موفق بوده است، اما هرگز اين رشته تحصيلي زبان و دانش ترجمه زبان، او را راضي نمي‌كرد و هميشه مي‌خواست كه در رشته تحصيلات عالي دانشگاهي داشته باشد. من همين جا به جرات مي‌توانم بگويم كه در آن روزگار كه در آزمون دانشگاه كشور ايالات متحده آمريكا پذيرفته شد، آرزوي همه محققان عالم بود كه در اين رشته در چنين دانشگاهي قبول شوند. ‌

مرحوم خانم دكتر طاهره صفارزاده كرماني وقتي كه با مخالفت مسئولان شركت ملي نفت جهت ادامه تحصيل در آمريكا مواجه مي‌شود بلافاصله از ادامه همكاري و آن همه مزاياي شركت نفت براي فردايي روشن‌تر چشم‌پوشي نموده و استعفا مي‌دهد و براي گرفتن دكتراي مورد علاقه‌اش به آمريكا مراجعت مي‌نمايد و سرانجام بار ديگر موفق‌تر از هميشه و با هدف ادامه مبارزه‌اش به ايران بر مي‌گردد.

* خانم صفارزاده علاوه بر شاعري و نقدي ادبيات بعد از بازگشت از آمريكا چه كارها و اقدامات مهم و ماندگاري را در كشور به انجام رسانده‌اند؟

- حدود چهارده يا پانزده سال پيش به مدت پنج سال متوالي بنده برنامه‌اي را در سه روز هفته در راديو كرمان داشتم با نام يا كه هر هفته يكي از نام‌آوران و چهره‌هاي ماندگار كرمان را به نقد و بررسي راديويي مي‌كشيدم كه بسيار برنامه جالب و موفقي هم بود و در برخي از خانه‌ها بعضي از همولايتي‌هاي با ذوق مجموعه‌اي نفيس از آن برنامه‌ها را روي كاست، ضبط كرده‌اند، كه به نوعي تاريخ ادبيات گفتاري و شنيداري معاصر كرمان زمين است. وقتي كه به تهران رفتم تا از نزديك با ايشان مصاحبه كنم همين پرسش شما را مطرح كردم ايشان دقيقا به من چنين گفتند: فرا گرفته بودم در طبق اخلاص به بچه‌هاي ايران عزيزم ياد دادم شما مي‌دانيد كه نقد علمي ترجمه يكي از مشكل‌ترين و در عين حال پرجاذبه‌ترين نقدهاي ادبي و علمي است كه ما در آن موقع بيشتر از انگشتان دست در كشورمان در اين رشته استاد نداشتيم. اما كارشناساني كه براي اين رشته پرورش داده‌ايم، امروزه همان‌ها كتابهاي تحصيلي همه مقاطع تحصيلي تا دانشگاه را تنظيم و تدوين مي‌كنند كه باعث خوشحالي بنده است....>

زماني كه مسئوليت كتابهاي زبان تخصصي براي رشته‌هاي دانشگاه‌ها به خانم صفارزاده واگذار شد، او اولين كسي بود كه در كشور تئوري ترجمه تخصصي را با واگذاشتن تمرين‌هاي معادل يابي در كتابهاي درسي مطرح و تصويب كرد كه اثر مهم او در اين زمينه تاليف كتاب ارزشمند قبل از ترجمه كامل انگليسي قرآن مجيد است. شايد بسياري از علاقه‌مندان نمي‌دانستند كه سال‌ها قبل از كارترجمه انگليسي و چند زبان زنده ديگر ترجمه قرآن مجيد خانم دكتر صفارزاده، اثر ارزشمند را به صاحبنظران و عاشقان قرآن تقديم كرده است. ‌

و بقيه آثار باقيات صالحات ايشان كه در راس همه آنها ترجمه حدود 2000 صفحه‌اي قرآن مجيد به انگليسي است. بنده شهادت مي‌دهم كه در شبانه روز ايشان اگر چهار يا پنج ساعت را هم كار نمي‌كرد، استراحتي هم نواشت؛ زيرا همواره درد مفاصل و در اين اواخر هم از نارسايي‌هايي كه منجر به سرطان مغز گرديد رنج مي‌برد. اگر فردوسي، استاد طوس و دهخدا به ترتيب براي خلق شاهنامه و لغت‌نامه بيش از 30 سال رنج بردند، خانم صفارزاده 40 سال تمام شب و روز براي جاودانه شدن كلام خدا با زبان انگليسي با مونس هميشگي‌اش قرآن مجيد صبح را به شام و شام را به سحر و صبح رسانيد تا حقيقتا هدفش جاودانه شد.

ايشان تعداد 10 جلد از قرآن‌ها را به نشاني دفتر روزنامه بيداري براي من ارسال كردند تا به نمايندگي از سوي آن عزيز آنها را امضاء كنم و به عاشقان تحويل دهم كه از آن جمله يك جلد در مسجدجامع و يك جلد در كتابخانه مسجد امام و يك جلد در دفتر روزنامه و هفت جلد ديگر به كساني كه منظور نظر ايشان بود تحويل داده شد. آري، وقتي كه به تهران رفتم تا هم احوالپرسي و ديدار نمايم و هم تشكر كنم و چند جلد ديگر تحويل بگيرم ديدم با تمام مشغله‌شان بخشي از زمان مطالعه روازنه‌اش را به خواندن مطبوعات محلي كرمان از جمله بيداري، اميد كرمان، كرمان امروز، نسل آفتاب، حديث كرمان معراج، رودبار زمين، نگارستان سيرجان، روزنامه رفسنجان، نداي بم، بانگ جرس رفسنجان، گلبانگ آزادي، نداي وحدت، همراه صبح كرمان سپري مي‌كرد و حتي روزنامه‌هايي را مي‌خواند كه مثلا حدود دو سال از تولدشان مي‌گذشت.

بخصوص شادمان بود از تولد روزنامه واقعه كه عينا مي‌گفت خدا كند نام اين روزنامه از سوره واقعه قرآن كريم وام گرفته شده باشد كه خوشبختانه بنده قبلا با آقاي محمد صادق طاهري مديريت اين روزنامه صحبت و همين پرسش را مطرح كرده بودم كه پاسخ مثبت بود و ايشان بسيار شادمان شد. هفته‌نامه پايان هفته و همچنين اكثر فصلنامه‌هاي كرمان و فصلنامه‌ اداره فرهنگ و ارشاد را نيز روي ميز ايشان مي‌ديدم و شگفتا كه بعضي از اين روزنامه‌ها را از طريق دوستانش دريافت مي‌كرد و نمي‌دانم سرنوشت آرشيو روزنامه‌هاي محلي آن زنده‌ياد چه خواهد شد كه خود سرمايه معنوي و فرهنگي گرانبهايي است. (همين جا يادآوري مي‌كنم كه چقدر خوب است بنيادي با نام علامه صفارزاده تاسيس شود.)‌

خانم صفارزاده، بيش از 50 اثر شعري دارد كه ، ، و معروف‌تر است.

البته مجموعه چتر سرخ آن زنده ياد به زبان انگليسي است، يعني شعر انگليسي سروده است. ايشان در همان ايام نامه‌هايي از بنيادهاي مذهبي را به بنده نشان داد كه بر اثر مطالعه قرآن انگليسي خانم صفارزاده فضاي گرايش به اسلام محمدي در جهان غرب، سيري صعودي و باور نكردني داشته است.

در آخرين سفر و ديدارم، ايشان به سختي دلش از بي‌اعتنايي‌هاي برخي مسئولان امور به درد آمده بود و نسبت به سرقت اشياء نفيس فرهنگي‌اش از جمله اوراق قيمتي شاهنامه با يسنقري دوره شاه طهماسب صفوي كه گويا در حراج نيويورك آنها را پس از خروج از كشور فروخته‌اند. آري او دلي به عظمت كوه‌هاي بارز و هزار كرمان پر از درد داشت.

*‌ به عنوان آخرين پرسش، مهمترين افتخاراتي كه از سوي سازمان‌هاي فرهنگي داخل و خارج نصيب خانم صفارزاده گرديد كدام است و همچنين اكنون به عنوان يك سراينده و نويسنده و آقاي عباس دبستاني به عنوان يك يار قديمي براي ماندگار شدن خانم دكتر صفارزاده و به قول خودتان خواجوي دوم چه پيشنهادهايي را در سر مي‌پروراند. اگر سروده‌اي ويژه نامبرده هم داريد، در اين مجال قرائت نماييد.‌

‌- افتخاراتي كه ايشان با دريافت عنوان و جايزه به دست آورده است بي‌شمار است. حدود چهل سال پيش مجله زن روز كه هر هفته با تيراژ نيم ميليوني منتشر مي‌شد عموم خوانندگان منتظر صفحات ويژه خانم صفارزاده تحت عنوان بودند كه اشعار تند و نيش‌دار و دو پهلوي خود كه رژيم شاهنشاهي را هدف مي‌گرفتند، تحت عنوان ترويج شعر نيمايي و شعر سپيد و آغاز پست مدرنيزم همه هفته نسل جوان آن روز را براي فردايي بهتر آماده مي‌كرد و مهمتر از آن اينكه خانم صفارزاده و چند تن از دوستان شاعر آن زمان از جمله آقايي به نام نوري‌علا، مرحوم شاملو و مرحوم نادر نادرپور و چند شخصيت خانم كه نامشان را به ياد ندارم، در انجمن ايران و آمريكا در شبهاي هر هفته، دوشنبه يا چهارشنبه براي ترويج مفاهيم شعر ايراني و شناساندن مفاخر ادبي به زبان انگليسي و فارسي براي شاعران انگليس و آمريكا در آن انجمن‌ها شعر مي خواندند كه يادم هست شعر آدمك خانم صفارزاده با كلماتي ساده از قبيل زندگي... آسانسور... آسانسور... زندگي بالا... بالا... پايين... پايين ... بالا... انسانها... خواب، بيداري... خواب... بيداري و تكرار... و سرانجام با مفاهيم خودت باش... شايد خواب را بشكني... و غيره... كه در عين آغاز توليد شعري ساده‌تر از قالب شعر نيمايي و سپيد، طلوع پست مدرنيزم را نويد مي‌داد. هركسي در هر مقطعي، مفاهيم و اشاره‌ها و ابهام‌ها و پيام‌هاي روشنگرانه آن را دريافت مي‌كرد و يادم هست كه اين اشعار در مجله زن روز آنقدر مورد علاقه آقاي حقوقي بود كه يك صفحه آدمك به پنج صفحه افزايش يافت. ايشان شعري هم از بنده در همان صفحه چاپ نموده است تحت اين مطلع و مفهوم:

من عاشق خدايم عشق دلم خدايي‌

فرجام كار دلها درويشي و گدايي‌

كفرم مخوان كه ديگر با ساز دل بگويم‌

كو همدم و نديمي تا راز دل بگويم...

اصلاح‌گري در شعر او همچون اشعار اقبال لاهوري و مولوي موج مي‌زند. تعهد انساني، انديشه محوري و دين باوري و مفهوم گرايي از مشخصات بارز شعر اوست. يك بار كه از او خواستم شعر را تعريف نمايد، او بلافاصله گفت: شعر بايد عين حركت جريان آب، رو به جلو باشد؛ يعني ذهن خواننده و شنونده را به حركت وا دارد. شعر من انديشه من است؛ يعني خود من است. اگر خواننده را به حركت در نياورد پس دروغ است و من ديگر من نيستم. اگر شعرم انديشه‌ام نباشد نيستم. آري نيستم، افتخار بزرگ او به عنوان آغازكننده شعر ديني نيمايي و بنيانگذار حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در تاريخ ادبيات ايران توجه محافل و مجامع ادبي و علمي جهان را نيز چنان جلب كرد كه در سال 1385 (دو سال پيش) از سوي سازمان نويسندگان دو قاره آسيا و آفريقا به عنوان برجسته‌ترين زن مسلمان جهان انتخاب گرديد و جوايزي در حد ارزش جايزه ادبي نوبل دريافت كرد كه اين سند افتخاري براي عموم زنان ايراني است و من باز اميدوارم كه با تاسيس بنياد فرهنگي صفارزاده همه ساله اين جايزه را به زنان برتر بدهيم.

اين بانوي كرماني و بانوي قرآني به لحاظ عظمت و بزرگي گل سرسبد آثارش يعني ترجمه قرآن مجيد در سال 2006 (يكسال پيش) به عنوان شخصيت برتر در جهان معرفي گرديد كه سازمانهاي بين‌المللي در تدارك دعوت و تشويق و تحسين او بودند، اما دريغ و درد كه مهلت ماندن نبود. كه اين قافله عمر عجب مي‌گذرد؟... اما لقب خادم‌القرآن او جاودانه است. و اما پيشنهادهاي بنده كه صد البته شايد آرزوي تمام اهالي فرهنگ و ادب ديار باشد:

1- سمينارها و كنگره‌هاي شاخص فرهنگي در كرمان و زادگاهش سيرجان برگزار نمايند. شرط انصاف نباشد كه نام اين كرماني از ستارگان كرمان حذف شود.

2- اي‌كاش متعاقب استدعاي بنده از متوليان فرهنگي، نسبت به دفن جسم خاكي‌اش در مزار شاعران كرمان، اقدامي صورت گرفته بود. نمي‌دانم چرا نسبت به مصادره گنجينه‌هاي ارزشمند فرهنگي ديارمان كه همانا مهمترين آن آرامگاه بزرگان در كرمان است بي‌تفاوت هستيم، حداقل بياييم نسبت به تاسيس بنياد فرهنگي او و اختصاص جايزه‌اي ادبي به نام او همه ساله حضور او و كرمان مظلوم را زنده و شاداب نگهداريم.

3- بنده با افتخاردو لقب سزاوار رابراي اين بانو قرآن و كرمان پيشنهاد مي‌كنم. يكي لقب خواجوي دوم، زيرا اگر شيرازي بود شيرازيان به لحاظ حافظ و مترجم قرآن به او لقب حافظ را مي‌دادند، اما انديشه محوري و خردورزي او بسيار به خواجوي كرمان نزديك است كه با اين تحول بار ديگر خواجو را از شيراز به كرمان مي‌آوريم. و آنچه كه مهمتر از مورد اول است لقب علامه است كه حقيقتا شايسته اين بانون خود ساخته افتخارآفرين است. از سوي عموم اهالي فرهنگ و ادب و اصحاب هنر و شعر كرمان از پيشگاه مقام معظم رهبري صميمانه تقاضا داريم كه نسبت به نام و ياد آن بزرگ بانو عنايت خاصه را مبذول فرمايند و به متوليان فرهنگي دستور دهند تا اين خواست و تقاضاي مردمي راعملي نمايند. كلمه علامه براي خانم دكتر طاهره صفارزاده زيبنده نام بانويي است كه در جهان اسلام لقب گرفته است. يك رباعي هم‌اكنون في‌البداهه در ذهنم آمده است در همين رابطه كه به روح بلند او و دوستدارانش تقديم مي‌كنم:‌

صفارزاده‌اي كه ز كرمان ستاره شد

پاكيزه نام طاهره بروي اشاره شد

علامه‌اي كه ترجمه كرده كتاب حق‌

با اين هنر ستاره ايران دوباره شد




 پنجشنبه 14 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1007]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن