واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
مسئله رحمت خداوند و امكان وجود به انسان كه چرا در آفرينش انسانها، كساني قبل از آمدن به اين جهان مادي انتخاب شدهاند و در اين دنيا جزء بندگان مخلص هستند و مورد توجه خداوند هستند ولي انسانهاي ديگر اينگونه نيستند، اين با عدل الهي چگونه قابل توجيه است؟
پاسخ در چند محور ارائه ميشود :
1. قبل از هر چيز بايدمعلوم شود كه مراد از عدل الهي چيست، چون اگر معناي عدل الهي معلوم نشود، شايد همواره اين ذهنيت در امور تشريعي و تكويني براي انسان وجود داشته باشد كه هر چيز را نفهميد و از اسرار آن سر در نياورد و به حكمت آن نرسيد و يا برابر سليقه و دانش و معرفت خودش نبود، سراغ اين قضيه برود كه مثلاً فلان چيز مطابق عدل الهي نيست و يا چگونه با عدل الهي سازگار است و مانند آن. پس بدين دليل اول بايد مفهوم عدل الهي بخوبي مشخص شود: عدل يكي از صفات الهي است، بسياري از مباحث عدل الهي با بحث حكيم بودن او پيوند ناگسستني دارند پس اگر از عدل خدا سخن گفته ميشود معنايش آن است كه كارهاي او همواره و در همه چيز و در تشريع و تكوين بر اساس حكمت بالغه انجام ميگيرد و هرگز كاري قبيح از جمله ظلم كه با عدل او كاملاً ناسازگار است از او سرنميزند، و هر كس را و هر موجودي را برابر لياقت، استعداد، ظرفيت، مسؤليت او ميآفريند و از دو برابر توان و قدرت و ظرفيتش تكليف ميخواهد، و به كسي و به هيچ موجودي در نظام تشريع و تكوين ظلم روا نميدارد.
لذا در حديثي در تفسير صافي ذيل آيه مباركه سوره الرحمن كه فرمود: «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ»[1] يعني آسمان. را برافراشت و ترازو را گذاشت، آمده: «بالعدل قامتٍ السموات و الارض»يعني زمين وآسمانها به عدل استوار است، مراد اين حديث نوراني آن است كه تمام نظام آفرينش برابر عدل اداره ميشود و به هيچ پديده ظلم نميشود و آفرينش همه بر اساس حكمت بالغه الهي انجام ميگيرد، بنابراين مراد از عدل الهي آن است كارهاي خداوند برابر حكمت الهي انجام ميشود و در كار حكيم بي عدالتي راه ندارد. (چون اين بحث نياز به تفصيل دارد به منابع ذيل مراجعه شود.)[2]
2. بنابر معنايي كه از عدل الهي ارائه شد، درباره پرسش بايد گفت؛ اولاً: آنچه در نظام آفرينش و خلقت انسان وجود دارد تفاوت استعداد و تواناييهايي است كه بر اساس حكمت الهي و هزارات عوامل ديگر در افراد بشر وجود دارد، و چون اين تفاوتها نتايج مفيدي را براي مجموعه افراد بشر به همراه دارد لذا هرگز بيعدالتي شمرده نميشود بلكه عين عدالت است و نبود آن تفاوتها چه بسا سبب بيعدالتي ميشد لذا برخي از بزرگان در اينباره ميگويد:
ايرادكنندگان از يك اصل اساسي غفلت كردهاند و آن اين كه اختلاف در ذوق و هوش و درك ماية بقاء زندگي اجتماعي انسان است و اگر همه افراد از نظر ذوق و استعداد يكنواخت بودند رشتة زندگي اجتماعي از هم ميگسست، زيرا اختلاف ذوقها سبب ميشود كه افراد جامعه به صورت يك فردي درآيند كه داراي اعضاي مختلف بوده و هر عضوي از او رافع قسمتي از نيازهاي او باشد. روانشناسان ميگويند تمام افراد بشر با استعدادهاي ويژهاي آفريده شدهاند، آنچه مهم است اين است كه شخصي ذوق خود را دريابد و بداند كه عقربة استعداد را بايد به چه سمتي متوجه سازد، و در اين صورت مأيوسترين افراد ميتوانند در كاري كه شروع ميكنند پيروزي كامل به دست آورند.[3] بنابراين اگر شخصي به دليل تنبلي و بيحالي و تنپروري و علل ديگر نتوانست استعداد خدادادي خود را شكوفا كند نبايد به حساب عدل الهي گذاشته شود.
ثانياً: آنچه در نظام آفرينش و خلقت انسان وجود دارد تفاوتهاست و نه تبعيضها و چون در نحوة گرفتن فيض الهي از سوي موجودات تفاوتهايي پديد ميآيد و هر كدام به اندازه ظرفيت خود از باران رحمت خداوند ميتوانند بگيرند لذا هر انساني به اندازه ظرفيت وجودي خود فيض را ميگيرند. نه اين كه فيّاض مطلق در دادن فيض به موجودات تبعيض روا دارد. شهيد مطهري در تحليل اين مسئله ميگويد: آنچه در خلقت وجود دارد تفاوت است و نه تبعيض، تبعيض آن است كه در شرايط مساوي و استحقاقهاي همسان بين اشياء فرق گذاشته شود، ولي تفاوت آن است كه در شرايط نامساوي فرق گذاشته شود. به عبارت ديگر تبعيض از ناحية دهنده است و تفاوت مربوط به گيرنده است. با يك مثال ساده مطلب روشن ميشود:
اگر دو ظرف را كه هر كدام ده ليتر آب دارند در مقابل شير آب قرار دهيم و در يكي ده ليتر آب بريزيم و در ديگري پنج ليتر، در اين جا تبعيض صورت گرفته است، منشأ اختلاف، نيروئي است كه آب در ظرف ميريزد ميكند. و اما اگر دو ظرف داشته باشيم يكي به ظرفيت ده ليتر و ديگري به ظرفيت پنج ليتر و هر دو را در دريا فرو بريم باز هم اختلاف است، اما منشأ اختلاف تفاوت است كه خود آن دو ظرف از نظر گنجايش و استعداد دارند نه دريا و نيروي فشار آب.[4]
بنابراين در تبعيضها ممكن است گفته شود كه چرا بيعدالتي صورت گرفته، اما در تفاوتها هرگز نميتوان گفت چرا تفاوت صورت گرفته است چون پديدآمدن تفاوت مربوط به گيرنده است و نه دهنده و در خلقت انسانها تفاوت وجود دارد و نه تبعيض پس منافات با عدالت الهي ندارد.
ثالثاً: افرادي كه جزء بندگان صالح و مخلص خداوند هستند، به طور كلي دو گروهاند. عدهاي از آنها جزء افراد عادي هستند كه با عملكرد درست و تصميم به موقع و تسليم شدن در برابر احكام خداوند و پذيرش بندگي الهي در راه اخلاص و توحيد و حق حركت كردند و به مقامات بلندي معنوي رسيدند و جزء مخلصين شدند. افرادي مثل: ابوذر، مقداد، سلمان، اويس قرني، عمار، مالك اشتر و امثال آن جزء اين دستهاند كه هرگز قبل از آمدن به دنيا به عنوان افراد مخلص آفريده نشده بودند بلكه با دريافت پيام وحي در برابر نداي فطرت كه همه انسانها از آن بهرهمند هستند لبيك گفتند و با پذيرش حق و توحيد به مقامات ارجمند اخلاص و مخلص باريافتند. از جمله اين گروه آسيه، همسر فرعون است كه جريان او در قرآن بسيار زيبا و آموزنده بيان شده و از او به عنوان زني كه بايد الگو و سرمشق براي ساير مردم باشد ياد شده است. قرآن درباره او ميفرمايد: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ)[5] يعني براي كساني كه ايمان آوردهاند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده، آنگاه كه گفت: پروردگارا پيش خود در بهشت خانهاي برايم بساز و مرا از فرعون و كردارش نجات ده و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
از مجموع اين حقايق به آساني بدست ميآيد كه اين طور نيست كه همه افراد كه مخلص هستند و جزء مخلصيناند پيش از خلقت انتخاب شدهاند، بلكه عدة از مخلصين تنها با كسب اخلاص مخلص شدهاند نه اين كه ذاتاً مخلص آفريده شده باشند.
اما گروه ديگر كه انبياء و اوصياء الهي و ائمه معصومين ـ عليه السلام ـ هستند اين دسته برابر روايات و آيات قرآن از اول جزء برگزيدگان معرفي شدهاند. البته بايد توجه داشت كه آنها نيز بسياري از مراحل از راه بندگي و پرستش طي كردهاند و در كنار كمالات ذاتي، كمالات بيشمار كسبي نيز داشتهاند و حتي قرآن تصريح ميكند كه پيامبر خاتم بگونهاي در عبادت خود را به زحمت ميانداخته است كه خداوند خطاب به او فرمود: (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)[6]
يعني قرآن را به تو نازل نكرديم تا به رنج اُفتي.
و علّامه نيز ميگويد: مخلص كسي است كه خدا او را براي خود خالص كرده بعد از آن كه او خود را براي خدا خالص نموده و تنها براي خدا عمل كرده است.[7] طبق اين بيان نيز كسي به درجه مخلص ميرسد كه خود را با عمل براي خدا خالص كند. اما اين كه انبيا و ائمه ـ عليه السلام ـ برخي كمالاتشان ذاتي است و زمينه بيشتر براي مخلص شدن دارند، اين هيچگونه منافاتي با عدل الهي ندارد، زيرا گذشته از آن كه آنها براي انجام مسؤليت بزرگي انسانسازي و هدايت بشر آفريده شده و مأموريت سنگين دارند لذا بايد برخي توانايهاي ذاتي و كمالات وجودي خدادادي داشته باشند.
آفرينش آنها ميتواند نظير آفرينش فرشتگان باشد كه همه كمالات آنها ذاتي است و از طريق كسبي بدست نميآورند. و همانطور كه اين نحوة آفرينش هرگز با عدل الهي منافات ندارد، آفرينش برخي انسانها (انبياء و اولياء ـ عليه السلام ـ ) با برخي صفات ذاتي و گزينش براي اخلاصمندي نيز منافاتي با عدل الهي ندارد. چون عدل الهي برابر حكمت او اجرا ميشود و حكمت او بدليل هزاران اسرار نهفته به آن قرار گرفته كه برخي از افراد بشر با پيشزمينهاي اخلاصمندي آفريده شوند همانطوري كه حكمت او اقتضا كرده فرشتگان را از اول كامل بيافريند.
رابعاً: خداوند به همه بشر توان و استعداد كسب اخلاص و رسيدن به درجة مخلص شدن را داده و برابر فرمانهاي وحي از آنها خواسته شده كه همان فطرت توحيدي و قوه و استعداد اخلاص را كه در نهاد وجودشان نهفته و تبعيه شده است با اعمال صالح و كسب معرفت الهي شكوفا كند. اين دعوت همگاني است و شامل همه ميشود، پس اگر كسي همانند شاگرد بازيگوش از ساير همكلاسهاي خود در مدرسه اخلاص عقب ماند و معدل پائين گرفتن و يا مردود شد. آيا ميتوان به عدل آموزگار اشكال گرفت؟!!
خامساً: گرچه خداوند عدة را با ويژگي خاصي و استعداد ويژهاي آفريده مثلاً از اول آنها را برگزيده تا جز.ء مخلصين باشد، اما از هر كسي به اندازه استعداد و توانايش تكليف خواسته و برابر آن پاداش ميدهد مثلاً در قرآن كريم فرمود: (لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها)[8] يعني خداوند همگان را به اندازه توانش تكليف ميدهد. و گذشته از اين برابر بسياري از روايات اگر افراد عادي كه جزء برگزيدهها نيستند برابر شرايط به تكاليفش عمل كند پاداشهاي نظير همنشيني با صالحان و مخلصين به آنها عطا ميكند.[9] بنابراين هيچ بيعدالتي در نظام هستي صورت نگرفته است.
براي مطالعه بيشتر:
1. امام خميني، نبوّت از ديدگاه امام خميني، نشر مؤسسه آثار امام سال 1380 ش.
2. مصباح، محمدتقي، راه و راهنماشناسي (بخش چهارم، معارف قرآن) نشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قم 1376 ش.
3. امام خميني، عدل الهي، نشر مؤسسه آثار امام، چاپ اول 1378 ش.
4. آية الله جعفر سبحاني، الالهيات، نشر، المركز العالمي للموراسات الاسلاميه 1409 ق.
5. آية الله جعفر سبحاني، راه خداشناسي و شناخت و صفات او، صفحة 490، انتشارات مكتب اسلام، قم 1375 ش.
6. آية الله احمدعلي احمدي شاهرودي، سيري در عقايد، نشر قطره چاپ 5، 1374 ش.
7. مطهري مرتضي، مجموعه آثار 4، صفحة 949، نشر انتشارات صدرا چاپ 5 مهر 1378 ش.
وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً.
هر كار خوبي براي خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشي بيشتر بازخواهيد يافت.
سوره المزمل، آيه 20.
[1] . سوره الرحمن آيه 7.
[2] . آية الله جعفر سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، صفحة 154 تا 157، نشر مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام ـ قم چاپ 3، 1372 ش. آية الله مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 4، صفحة 398 تا 439، نشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ 5، 1377 ش.
[3] . آية الله سبحان، الهيات و معارف اسلامي، صفحة 165 نشر پيشين.
[4] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، صفحة 70، نشر شركت سهامي انتشار تهران، 1352 ش، چاپ اول.
[5] . سوره تحريم، آية 11.
[6] . سوره طه، آيه 2.
[7] . الميران، ج 12، صفحة 165، نشر مؤسسه الاعلمي للمطبوعات بيروت 1403 ق.
[8] . سوره بقره، آيه 286.
[9] . صدوق: تواب الاعمال و عقاب اعمال، نشر اخلاق، چاپ 5، 1380 ش.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]