واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: كلاهبرداري شايد به باور عموم جرمي مردانه باشد اما مينو، زني 50 ساله است كه 25 سال قبل اين عنوان اتهامي در پروندهاش ثبت شد و او به همين دليل يك سال به زندان افتاد البته جزاي نقدي هم پرداخت كرد و پولي را كه از اين راه به دست آورده بود پس داد. مينو در گفتگويي كوتاه داستان زندگياش را شرح داده است: چطور شد كه به فكر كلاهبرداري افتادي؟ آن روزها بشدت مشكل مالي داشتم و از شوهرم جدا شده بودم و نميتوانستم خرج و مخارج زندگيام را تامين كنم. تازه پسرم با پدرش زندگي ميكرد وگرنه اوضاع زندگيام بدتر ميشد. كرايه خانهام عقبافتاده بود و به همه، از بقال تا قصاب گرفته، بدهي داشتم براي همين هم به فكر كلاهبرداري افتادم. شگردت چه بود؟ من فقط يك بار اين كار را كردم و 200 هزار تومان بيشتر هم گيرم نيامد. در پارك با دختر جواني آشنا شدم كه دلش ميخواست براي ادامه تحصيل به خارج برود، من هم فرصت را غنيمت شمردم و به دروغ گفتم خودم در انگليس درس خواندهام و ميتوانم ترتيبي بدهم كه او هم به همان دانشگاه من برود. از قبل براي ساختن چنين سناريويي برنامهريزي كرده بودي؟ اين فكر يكدفعه به ذهنم رسيد و عجيب اين كه آن دختر خيلي زود حرفم را باور كرد. من شمارهاش را گرفتم و چند روز بعد به او تلفن زدم، البته قبلش كلي با خودم كلنجار رفتم تا راضي به اين كار شدم. من براي اين كه ترتيب ادامه تحصيل او را بدهم 200 هزار تومان گرفتم اما يك ماه بعد نزديك همان پاركي كه شاكيام را ديده بودم، دستگير شدم و به زندان افتادم. اين را هم بگويم كه براي پيدا كردن سوژه جديد به آن پارك رفته و حتي يك نفر را هم پيدا كرده بودم اما هنوز كارم تمام نشده بود. بعد از اين اتفاق خانوادهات چه برخوردي كردند و چه واكنشي داشتند؟ من مادرم را در يك سالگي از دست دادم و پدرم هم خيلي زود دوباره ازدواج كرد و از 10 سالگي در خانه پدربزرگم بودم و 18 سالگي هم ازدواج كردم. در واقع هيچ وقت خانواده منسجمي نداشتم. وقتي به زندان افتادم، مدتها بود كه از پدرم خبر نداشتم و او حتي نميدانست طلاق گرفتهام. در طول دوران محكوميتم هم بويي از اين موضوع نبرد تا اين كه بعد از آزادي خودم سراغش رفتم. چرا اين كار را كردي؟ در زندان خيلي فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم براي اين كه زندگي سالمي داشته باشم، بايد همه تلخيهاي گذشته را فراموش كنم، بنابراين ميبايست از بخشيدن پدرم شروع ميكردم اما او برخورد خوبي با من نكرد و مرا از خودش راند، همين هم باعث شد ديگر سراغش نروم تا اينكه مدتي بعد باخبر شدم به خاطر مصرف بيش از حد مواد فوت كرده است. بعد از آزادي قطعا باز هم براي تامين مخارجت مشكل داشتي براي رفع آن چه كردي؟ 2 ماه سختي كشيدم اما وقتي پدرم فوت شد به من هم ارث رسيد. او از زن جديدش يك دختر داشت و ارثيه بين ما 2 نفر تقسيم شد، البته تا آنجا كه يادم است، زن پدرم هم سهم برد. من با پول خودم خانهاي در خيابان دامپزشكي رهن كردم و بعد هم دنبال كار گشتم اما هيچكس براي من شغلي نداشت تا اين كه يك آگهي مسير زندگيام را تغيير داد. اين جمله آخر را طوري گفتي كه انگار دوست داري درباره آگهي بپرسم، خودت در اين باره توضيح بده. آگهي آموزش آرايشگري بود و ثبتنام كردم و بعد از پايان دوره در يك آرايشگاه در جنوب شهر كار پيدا كردم اما بعد از 6 ماه چون كارم خوب بود به آرايشگاه بهتري رفتم. از اين كه منبع درآمدي داشتم، خيلي خوشحال بودم و تمام هوش و حواسم به كارم بود و دلم ميخواست پيشرفت كنم. ازدواج مجدد هيچ وقت در برنامهات نبود؟ به اين موضوع فكر نميكردم، اگر مورد مناسبي پيش ميآمد شايد قبول ميكردم اما اين كه به فكر ازدواج مجدد باشم نه اين طور نبود. اتفاقا يك خواستگار هم داشتم ولي خوب كه تحقيق كردم، ديدم مرد زندگي نيست و شغل درست و حسابي ندارد و ميدانستم با او هم به همان مشكلي برميخورم كه با همسر اولم داشتم. در تمام اين سالها فقط آرايشگري كردي؟ بهتر است آدم يك كار را پي بگيرد تا اين كه از اين شاخه به آن شاخه بپرد، البته الان 6 سال است كه براي خودم آرايشگاه دارم، مجوزش براي من نيست در واقع آن را به نوعي اجاره كردهام. درآمدم هم خيلي خوب است و ميكوشم به دختراني كه مثل خودم هستند در حد توانم كمك كنم. حالا يك لحظه تصور كن هنوز 25 ساله هستي، آيا باز هم همان اشتباه را تكرار ميكردي؟ هرگز. آن موقع من از روي ناداني كار دست خودم دادم و تاوانش هم برايم خيلي سنگين بود. من در همان يك سال ميتوانستم كلي پيشرفت كنم و اين همه بدنامي را براي خودم نخرم. مريم عفتي جام جم پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 486]