واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دکتر فیاض دانش آموخته حوزه علمیه قم : شورای عالی انقلاب فرهنگی، باید حد واصل نخبگان و جامعه باشد
دكتر ابراهیم فیاض، صاحبنظر عرصه فرهنگ و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) و دارای مدرک دکتری علوم اجتماعی و دانش آموخته علوم حوزوی است. دكتر ابراهیم فیاض، در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و دانشكده صدا و سیما به تدریس و تربیت شاگردان در عرصههای فرهنگی و معرفتی مشغول است.گفتگویی که در پیش رو دارید مصاحبه ای است که خبر گزاری رسا با وی انجام داده است که از نظ می گذرد.رسا:نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی درایجاد فرهنگ اسلامی در دانشگاه و تصمیم گیریها و سیاست گذاریهای این شورا در ایجاد این فرهنگ چگونه بوده است؟دکتر فیاض: فعالیت شورای عالی انقلاب فرهنگی به رغم تصمیم و تفكر اولیه به امور دانشگاهها منحصر شد، در حالی كه حیطه فعالیت و جایگاهی كه برای آن در نظر گرفته شده بود بسیار فراتر از این امر بود. دانش، خارج یا فراتر از فرهنگ نیست. در ابتدا قرار بود كه دانش دانشگاهها در قالب فرهنگ ایرانی و اسلامی، بومی شود و سخن این است كه شورای عالی انقلاب فرهنگی تا چه حد در این امر موفق بوده است؟ از آنجایی كه دانش در ایران بومی نشد، میتوان گفت شورای عالی انقلاب فرهنگی در این امر موفق نبوده است.خروج سالانه 160 هزار نفر از نیروهای تربیت شده دانشگاهی به سمت دانشگاههای غربی، خود نشان از كامیابی یاعدم كامیابی این شورا در اهداف و سیاست گذاریهای خود است. ما در دانشگاه ها، غربزدگی و غربگرایی و فرار از وطن را تدریس میكنیم. دانشگاههای ما مقر نیرویابی برای خارج است. دانشگاه ما فقط نقش اعتراض دارد نه نقش سازندگی. چون دانش این دانشگاه دانش بومی نیست. شگفت اینكه كسانی كه در دانشگاههای ما به عنوان روشنفكر مطرح هستند، در دانشگاههای اروپا به عنوان كارشناس شناخته میشوند. شورای عالی انقلاب فرهنگی در ایجاد دانشگاه ایرانی با شكست روبهرو شده است.رسا: سیاست گذاریهای شورا در عرصه عمومی و فرهنگ عمومی چگونه بوده است؟ آیا توانسته است به اهداف خود برسد؟دکتر فیاض: اگر بحث را بر این مطلب متمركز كنیم كه شورا به منظور اصلاح جامعه چگونه حركت كرده است، باید به این امر توجه كنیم كه در مسأله جهان پدیداری یا جهان بینی كه باید از طرف نخبگان در جامعه جریان پیدا كند، متأسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی نتواسته است حد واصل نخبگان و جامعه باشد و جهان پدیداری و جهان بینی اسلامی و ایرانی را در جامعه سریان بدهد. به همین دلیل جامعه ما به شدت غرب گراست. نمونهاش همین ماهوارهها یا كتابهای ترجمه شده غربی یا موسیقیهای غربی است كه در ایران رواج یافته است و شورای عالی انقلاب فرهنگی در این قسمت هم شكست خورده است. علت آن هم این است كه شورا طرح كلانی ندارد. مصوّبات، بیشتر موردی است نه كلان.رسا:اگر شما از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی باشید، چه طرح، سیاست یا برنامهای را پیش میگیرد و به منظور ایجاد فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، چه میكنید؟دکتر فیاض:اگر در ماده اول سند چشم انداز بیست ساله دقت، خواهیم دید كه بحث از زمان و تاریخ یا تناسب تاریخ و جغرافیا را مطرح میكند. برنامه شورا باید این میبود كه با همكاری دستگاههای مرتبط، چارچوبهای جغرافیایی و تاریخی ایران را استخراج كند. مانند جغرافیا و تاریخی كه در آن تشیع شكل گرفته، و جغرافیا و تاریخی كه در آن اسلام شكل گرفته است یا فرهنگ هزارساله قبل از اسلام و 1400 ساله بعد از اسلام. این فرهنگ باید باز تولید میشد و این بازتولید در همه جای جامعه جریان پیدا میكرد. حتی در سخنان حضرت امام خمینی (ره) هست كه دانشگاه را اسلامی كنید. دانشگاه را ایرانی كنید. یعنی بحث حضرت امام خمینی (ره) بر دانشگاه اسلامی ـ ایرانی است، اسلامی شدن و ایرانی شدن یكی است؛ چون این اسلام، عضو جداناپذیر فرهنگ ایرانی است؛ مثلاً شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مركز وحدت حوزه و دانشگاه باشد كه ما در این امر توفیقی شایان توجه ندیدهایم. اشكال شورای عالی انقلاب فرهنگی آن است كه سیاستهایش خرد، موردی و كوتاه مدت است. افراد تشكیل دهنده شورا بیشتر اجرایی هستند تا افراد علمی و نظریه پرداز و كسانی نیستند كه صرفاً مسؤول در امر تحقیق، اندیشه و سیاستگذاری فرهنگی در این نهاد باشند.رسا: شورای عالی انقلاب فرهنگی مسؤول ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه بوده است. ظرفیتهایی در دانشگاه و حوزه وجود دارد كه باید در راستای این سیاست استفاده شود؟دکتر فیاض: حوزه وارث میراث فرهنگی ایران است؛ الان بیشتر از هزار سال است كه بحثهای اسلامی در آن مطرح میشود. از بوعلی و فارابی به این سو، دانشگاه مظهر علوم جدید است. بزرگ ترین كاری كه باید در این باره انجام میشد، سیاست گذاری معرفتی و فرهنگی بود كه میتوانست از حوزه و در بعد انتقال فرهنگ و معارف اسلامی و سنتی ایرانی به دانشگاه برود و نیز بحثهای جدید دانشگاه در حوزه كه نتیجه آن تولید علم ایرانی و اسلامی میبود. اگر اختلافی بین حوزه و دانشگاه باشد، بر اثر جهل هر یك نسبت به دیگری است. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید این امور را به صورت سیاستگذاری و تئوریك دنبال میكرد كه هرگز به آن مبادرت نورزید.رسا: بحثی كه در این روزها بسیار مطرح است، بحث ناتوی فرهنگی است. شما به این امر چگونه نگاه میكنید و نظر شما در این باره چیست؟دکتر فیاض:جامعه آینده، جامعه اطلاعاتی و ارتباطی است. كسانی در جامعه آینده حضور دارند و حاكم هستند كه بتوانند بیشترین اطلاعات را تولید كنند و این اطلاعات را به گونهای پردازش كنند كه در آن به فرهنگ خودشان پرداخته شود. فرهنگ غالب و متعالی در غرب همان صهیونیسم است. صهیونیسم معرفتی است كه در دانشگاههای غرب حاكم است. در هیأت امنا و در بین استادان برجسته دانشگاهها، سیطره با صهیونیست هاست. این صهیونیسم معرفتی، در صدد آن است كه با اسلام به مقابله جدی بپردازد. حتی با تفكر مسیحی نیز برخورد میشود؛ نمونهاش برخوردی است كه با هایدیگر شده است و ما باید بالاتر به امپریالیسم فرهنگی توجه كنیم كه در جهان در حال سیطره یافتن است. اگر ما بتوانیم باز تولید فرهنگ و علم ایرانی داشته باشیم، خواهیم توانست با آن مقابله كنیم. چون غرب، به بن بست رسیده است؛ یعنی دچار كمبود معنا در علوم انسانی است و اكنون در حال رو آوردن به شرق و خصوصاً بودیسم است. چون بودیسم شباهت بسیار به یهودیسم دارد. اگر اكنون بر اتحاد چین و اروپا تأكید میشود، به دلیل آن است كه چین مظهر كنفوسیوس و بودیسم است. این امر حتی در فیلمهای غربی هم نمود دارد. ایران شناسان بزرگ هم به این امر اعتراف كردهاند كه اگر فرهنگ و تمدن ایرانی باز تولید شود به راحتی خواهد توانست به فرهنگ غالب و جهانی تبدیل شود. در این امر شكی نیست. در حال حاضر دو جبهه در حال شكلگیری است: یكی فرهنگ ایرانی كه جهانی است و دیگری فرهنگ صهیونیسم.رسا: با توجه به این بحث، چه ویژگیهای را برای فرهنگ ایرانی میتوانیم برشماریم كه به آن وجهة جهانی میدهد؟ شاخصههای عمده فرهنگ ایرانی چیست؟دکتر فیاض: ایرانی را با عدالت و حق میشناسند؛ از فردوسی به بعد هم این عدالت و حق محوری در فرهنگ ایرانی نمود عینی و خاص دارد و گرایش ایرانی به سمت فرهنگ تشیع هم به همین دلیل است.معنویت با محوریت انسان كامل، ویژگی دیگر این فرهنگ است؛ چه در فلسفه قبل از اسلام و چه در فلسفه بعد از ظهور اسلام، معنویت در این تفكر موج میزند. پیوستن عدالت و معنویت، شاخصهای است كه در هیچ جای جهان رقیب ندارد و آنچه در لیبرالیسم اتفاق افتاده است ظلم است به نام آزادی! دوم غریزهگرایی در مقابل معنویت گرایی است. محور لیبرالیسم جهانی كه در غرب مطرح میشود، غریزه گرایی است كه از معنویت تهی است. این، دو ویژگی عمده فرهنگ ایرانی و فرهنگ غربی است كه در مقابل یكدیگر قرار دارند و اگر عدالت و حقگرایی ایرانی ـ اسلامی مطرح شود، خواهد توانست جهانی و فراگیر شود و بر فرهنگ غربی فائق آید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 341]