تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس سه خصلت داشته باشد، دنيا و آخرتش سالم مى‏ماند: به خوبى فرمان دهد و خود به آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821222563




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پاورقي سير تمدن غرب


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب


آلمان‌ها هر چند يك چهارم جمعيت را تشكيل مي‌دادند، ولي از نظر اقتصادي، از ساير مليت‌ها پيشرفته‌تر بودند و نقش پيش‌رويي در حكومت بر اتريش داشتند. از آنجا كه اتريش يك كشور عمدتا كشاورزي بود، نجيب‌زادگان زمين‌دار وضعيت خود را به عنوان مهم‌ترين طبقه حفظ كردند و مهم‌ترين موقعيت‌ها را به عنوان افسران ارتش، ديپلمات‌ها، وزرا و كارمندان دولت را در اختيار داشتند.

در اصل، امپراطوري اتريش توسط خاندان سلطنتي، بوروكرات‌ها، ارتش سلطنتي و كليساي كاتوليك اداره مي‌شد. اما گروه‌هاي ملي آن خصوصا مجارها، با عشق فزاينده خود به استقلال به عنوان نيرويي براي فروپاشي امپراطوري اتريش عمل كردند.

پس از سال 1815 هنوز مترنيخ قادر به حفظ امپراطوري بود. مخالفت او با آزاديخواهي و ملي‌گرايي به طور قابل دركي ريشه در درك اين واقعيت داشت كه اين نيروها امپراطوري را متلاشي خواهند كرد.

وي عقيده داشت كه فكر آزادي‌خواهي كه هر گروه ملي از حق انتخاب نظام دولتي خود برخوردار است، مي‌تواند براي امپراطوري چند مليتي اتريش فاجعه‌بار باشد. به هر حال، مترنيخ نياز به انجام بعضي از تغييرات را درك كرده و اميدوار بود كه بتواند يك پارلمان مركزي با نمايندگاني از مليت‌هاي مختلف كه تشكيل دهنده امپراطوري هستند را ايجاد كند، اما امپراطور فردريك دوم (1835 ـ 1806) كه مخالف ايجاد هرگونه تغيير بود، هيچگاه چنين اجازه‌اي را به وي نداد.

بنابراين، امپراطوري اتريش در حالي كه نيروهاي آزادي‌خواه و ملي‌گرا در حال پيشرفت بودند، عمدتا در حالت ركود قرار داشت.

مترنيخ از انفجار در اتريش جلوگيري نكرد بلكه آن را تا سال 1814 به تأخير انداخت.

روسيه

روسيه در شروع قرن نوزدهم، يك جامعه عمدتا روستايي، كشاورزي و استبدادي بود. تزار روسيه هنوز به عنوان سايه خدا با قدرت نامحدود، هر چند به علت وسعت قلمرو اين ادعا عملي نبود مطرح بود.

بسياري از زمين‌ها در مالكيت يك طبقه از نجباي زمين‌دار بود كه انحصار بوروكراسي و ارتش را در دست داشتند.

زراعت در اين زمين‌ها توسط رعايا كه تحت استثمارترين طبقه پائين در اروپا بود، انجام مي‌شد.

در سال 1801، الكساندر اول (1825 ـ 1801) پس از قتل پدر منفور خود تزار پل اول (1801 ـ 1796) توسط گروهي از اشراف به تخت نشست. الكساندر در يك محيط سنتي و با افكار روشنگري تربيت شده بود و تظاهر به داشتن افكار آزادي خواهي مي‌كرد. اما آزادي‌خواهي او هميشه تابع سنت استبداد تزارها بود. آن طور كه يكي از مشاوران او بيان مي‌كند، «او معتقد بود كه همه انسان‌ها بايد آزاد باشند به شرط اين كه آنچه را انجام دهند كه موردنظر امپراطور است.»

اصولا به نظر مي‌رسيد كه الكساندر مايل به ايجاد اصلاحات است. او با كمك مشاور آزادي خواه خود ميخائيل اسپرانسكي 1 سانسور را ملغي و زندانيان سياسي را آزاد كرد و در نظام آموزشي اصلاحاتي انجام داد. تغييرات عمده مانند اعطاي قانون اساسي و آزادسازي رعايا به علت مخالفت اشراف با آن انجام نگرفت. به علاوه الكساندر به تدريج از تمايلات اصلاح طلبي خود كناره گرفت. بدون شك مبارزه عليه ناپلئون در پايان دادن به اصلاحات آزادي خواهي الكساندر مؤثر بود؛ اما پس از شكست ناپلئون، تمايلات ارتجاعي الكساندر نتيجه شدت يافتن علاقه وي به عرفان مذهبي بود.

اكنون دولت دوباره به سانسور شديد رو آورده بود. به زودي مخالفت با الكساندر توسط گروه‌هاي مخفي شروع شد.

يكي از اين انجمن‌ها به نام اتحاديه شمالي، شامل اشراف‌زادگان جواني بود كه در جنگ‌هاي ناپلئون شركت داشتند، و از اوضاع دنياي خارج از روسيه با اطلاع بودند و گروه ديگر روشنفكراني را تشكيل مي‌دادند كه به علت سانسور و عدم وجود آزادي در دانشگاه‌هاي روسيه از خود بيگانه شده بودند. اتحاديه شمالي معتقد به ايجاد يك حكومت مشروطه سلطنتي و لغو نظام ارباب رعيتي بود. مرگ ناگهاني الكساندر در سال 1825 اين موقعيت را بوجود آورد.

هر چند كنستانتين برادر الكساندر، جانشين قانوني وي بود، اما او به نفع برادر خود نيكلا از اين كار كناره گرفت. كناره‌گيري كنستانتين علني شد و در سردرگمي كه در دسامبر 1825 بوجود آمده بود، رهبران نظامي اتحاديه شمالي بر عليه جانشيني نيكلا دست به شورش زدند. اين به اصطلاح شورشيان دسامبر به زودي توسط نيروهاي وفادار به نيكلا شكست خوردند و رهبران آن اعدام شدند.

شورش نيكلا (1855 ـ 1825) را از يك فرد محافظه‌كار به يك ارتجاعي كه سعي در اجتناب از شورش داشت، تبديل كرد.

در زمان حكومت نيكلا، پليس مخفي و ديوانسالاري قدرت گرفت. پليس سياسي كه سومين پايه قدرت تزار را تشكيل مي‌داد، بر زندگي مردم روسيه تسلط كامل داشت.

پي‌نويس ‌:

1-Michael Esperansky




 سه شنبه 12 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن