تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):همان گونه كه قوام جسم، تنها به جانِ زنده است، قوام ديندارى هم تنها به نيّت پ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816771529




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه - تاملي در مفهوم زمان


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: انديشه - تاملي در مفهوم زمان


انديشه - تاملي در مفهوم زمان

امير فرخ‌پيام:مفهوم زمان از ديرباز فكر بشر را به خود مشغول داشته و از قديم تا به حال نظرات فلسفي و فيزيكي متفاوتي در مورد مفهوم و تعريف زمان ارائه شده است. سه مسئله عمده در مبحث زمان عبارتند از بحث وجود زمان، ارتباط ميان زمان و حركت و مسئله پيوستگي. در اين متن سعي مي‌شود از منظرهاي علمي، فلسفي و فيزيكي مفهوم زمان مورد بررسي و مطالعه واقع شود و نظرات مختلف ارائه شده مورد بررسي قرار گيرد[1]-[11]. از ديدگاه اسطوره‌اي، زمان به رويدادها وابسته است و با آنها تعريف مي‌شود به عبارتي، اين رويدادها هستند كه زمان را تعيين مي‌كنند اما به مرور با رشد فكر بشر وابستگي زمان از رويدادها جدا شد. در گذشته دو برداشت برجسته‌اي كه از زمان وجود داشت، بحث خطي بودن و دايروي بودن زمان بود. در ديدگاه‌هاي مرتبط با دايروي يا خطي بودن، موارد مختلف و گاه متضادي ديده مي‌شود كه ريشه در طرز تفكر و ديدگاه نظريه‌پردازان و معتقدان به آن مفهوم دارد. يكي از كلي‌ترين نظرات راجع به دايروي بودن زمان، همان مبحث تناسخ است كه بيشتر در تفكر شرقي ريشه دارد. در اين ديدگاه، انسان چند مرتبه و در صور مختلف پا به عرصه وجود گذاشته و با صور و حالات مختلف زمان، حيات براي او تكرار مي‌شود تا اين كه نهايتا با تحمل رنج‌ها و مرارت‌هاي دنيوي، رستگار شده و به حقيقت بپيوندد. البته اين ديدگاه، نهايتا سرانجامي براي بشر قائل است و فلسفه تكرار در آخر به انجام مي‌رسد. ديدگاه ديگر، معتقد است كه به مانند دايره، در حيطه زمان، اول و آخر به يكديگر پيوند مي‌خورند. طرز تفكر رايج از اين برداشت به گروهي برمي‌گردد كه به سال كبير اعتقاد داشتند، يعني تكرار متناوب حوادث به همان سبك و سياق قبلي خود. هراكليتوس از نظريه‌پردازان اين تفكر بود. تفكر مشابهي هم وجود داشت كه معتقد به تكرار بود ولي در جزئيات تفاوت قائل بود و از جمله صاحب‌نظران اين دسته مي‌توان به آناكسيماندر و امپدوكلس اشاره كرد. رواقيون هم به نوعي اين ديدگاه دايروي بودن زمان را قبول داشتند. نكته‌اي كه در ميان نظرات ذكر شده وجود دارد، اعتقاد به وجود آغاز و پاياني براي هر دوره است و آن را نبايد با نظرات كساني اشتباه گرفت كه اين دنيا را چون دايره‌اي بسته براي انسان در نظر گرفته‌اند كه بنابر آن، بشر نه آغازش را مي‌داند و نه پايان‌اش را. به عبارتي برخي دايروي بودن دنيا را نه به واسطه تكرار (Cycling) بلكه به علت مشخص نبودن مبدا و مقصد آن و به مثابه يك دور باطل و نه تكرار دوره‌هاي زماني در نظر مي‌گيرند. به قول خيام: در دايره‌اي كامدن و رفتن ماست / آن را نه بدايت نه نهايت پيداست / كس مي‌نزند دمي در اين معني راست / كاين آمدن از كجا و رفتن به كجاست

يا: چون مي‌گذرد عمر چه شيرين و چه تلخ / پيمانه چو پر شد چه نيشابور و چه بلخ / خوش باش كه بعد از من و تو ماه بسي / از سلخ به غره آيد از غره به سلخ
ديدگاه ديگر زمان را خطي در نظر مي‌گيرد كه البته با پيشرفت علم، بيشتر اين ديدگاه مورد پذيرش واقع شد كه زمان خطي است. جالب آن كه در اين تعريف هم برداشت‌هاي متفاوتي وجود دارد. اديان سامي اين ديدگاه را قبول دارند البته براي زمان هم مبدا قائل هستند (كه همان داستان آفرينش انسان توسط خدا است) و هم مقصد (كه همان پايان دنياست) و نهايتا جهان آخرت را مطرح مي‌كنند كه به نوعي همان قلمروي بي‌زمان برخي فلاسفه است كه در ادامه بدان هم خواهيم پرداخت. برداشت ديگر از خطي بودن زمان مربوط به تفكري است كه براي زمان، ابتدايي قائل است ولي انتهايي متصور نيست (ديدگاه تاريخ‌مدارانه از زمان) و عكس اين مطلب نيز براي عده‌اي قابل قبول است، يعني افرادي كه معتقدند شروع و آغاز زمان مشخص نيست ولي پايان آن نابودي هستي است و نيز ديدگاه مبني بر تعريف زمان بر اساس روش ترموديناكي كه در ادامه معرفي مي‌شود، به نوعي بر اين تفكر منطبق است. جالب آن كه مصراع «آن را نه بدايت نه نهايت پيداست» نيز، به نوعي، مويد خطي بودن زمان البته با ناآگاهي از مبدا و مقصد آن، يا به عبارتي تعريف واقعي خط است؛ چراكه از منظر رياضي ديدگاه اديان سامي از زمان، پاره‌خطي است و نه خط و دو برداشت بعدي هم نيم خط هستند. از منظري علمي كه با مطالب فوق هم مرتبط است، زمان را با دو تعريف متفاوت در نظر مي‌گيرند: ديدگاه ترموديناميكي و ديدگاه تاريخ‌مدار. در ديدگاه اول، كه بولتزمان از معتقدان بدان بود، زمان بر الگوهايي از رفتار مبتني است كه در سيستم‌هاي ساده ديده مي‌شود و مطابق قانون دوم ترموديناميك، سيستم‌هاي باز به مرور زمان به سمت بي‌نظمي و ناپايداري ميل مي‌كنند. از منظر تاريخ‌مدارانه، زمان بر مبناي سيستم‌هايي پيچيده تعريف شده است كه امكان انباشت (Accumulation) اطلاعات و تجربيات را دارند لذا در اين سيستم‌ها، گذر زمان به سمت پايداري و نظم است. نكته ديگري كه براي زمان در نظر گرفته‌اند و يكي از تمايزات ميان زمان و مكان تعريف كرده‌اند وجود تقارن در مكان و برخلاف آن، عقيده به اين موضوع است كه زمان تنها شاخص فيزيكي است كه جهت‌دار است و متقارن نيست. با اين حال، افرادي بودند كه سعي كردند اين دو نظريه متضاد را به هم نزديك كرده يا تركيب كنند كه ليزر از جمله اين افراد است. وي پيشنهاد داد كه محور زمان را در سطح ميكروسكوپي متقارن فرض كنيم كه در اين راه از اصل عدم قطعيت هايزنبرگ نيز بهره جست. از ديد وي اين نظر كه جهان از حالتي نامتعادل شروع شده است و به سمت تعادل مي‌رود، همان قدر محتمل است كه نظر عكس آن.

قبل از آن كه به بحث پيرامون مفهوم زمان مطلق از ديدگاه نيوتن و نسبيت اينشتين بپردازيم، بهتر است مروري هم بر نظر و ديدگاه فيلسوفان غربي درمورد مفهوم زمان داشته باشيم. از قديم، چند ديدگاه متفاوت از نظر فيلسوفان يوناني درباره مفهوم زمان مطرح بود كه به‌طور عمده مي‌توان به مبحث پيدايش زمان از مكاني بيكران و عدم تمايز آن از تغييرات انضمامي اشاره كرد كه در آن روي مي‌دهند تا اين كه بحث رابطه ميان وجود و زمان مطرح گرديد و در دوره‌اي زمان را در مرتبه‌اي پايين‌تر از وجود در نظر گرفتند كه مي‌توان به تعبير حركت ذرات ثابت براي زمان اشاره كرد. در ادامه، به جاي نظر حركت ذرات ثابت، هراكليتوس مفهوم صيرورت را مطرح ساخت كه مطابق آن هر مرحله گذرا به ضد خود تبديل مي‌شود كه اين تعريف پيش درآمدي براي نظريه تز و آنتي تز هگلي بود. عمده‌ترين ديدگاه مطرح‌شده، نظريه قلمروي بي‌زمان وجود و حوزه زمانمند تغيير بود كه از نظريه‌پردازان و معتقدان بدان مي‌توان به افلاطون كه زمان را تصوير متحرك ابديت مي‌دانست تا فلوطين، سنت آگوستين كه زمان را به صورت انبساط نفس يا همان جان انسان‌ها در نظر مي‌گرفت ولي در مرتبه اعلا، زمان را نفي‌شده تلقي مي‌كرد، اسپينوزا با طرح ابديت، لاپلاس كه مفهوم قلمروي بي‌زماني را معادل قانون عام كيهاني قرار داد و شوپنهاور با طرح مفهوم اراده براي قلمروي بي‌زمان اشاره كرد. از طرفي، ارسطو هم زمان را در قالب حركت بيان مي‌دارد ولي حركت را زمان در نظر نمي‌گيرد[6]. از ديدگاه وي، همچنين زمان جنبه عددي حركت با نظر به اجزاي پياپي آن است. وي در نهايت ساعت يكنواخت كيهاني را مطرح ساخت كه بدون حركت كره‌هاي سماوي زماني وجود نخواهد داشت و زمان حركت كره‌هاي سماوي است. با اين حال، برونو ساعت يكنواخت كيهاني را رد كرد و معتقد بود كه به تعداد حركات زمان‌هاي متفاوت وجود دارد. ديدگاه مطرح ديگر، نظر كانت و فلاسفه ايده‌آليست بود كه زمان را پديده‌اي ذهني و انتزاعي در نظر گرفته و معتقد بودند كه عينيتي در مورد آن وجود ندارد. از ديدگاه‌هاي فلسفي ديگر مي توان به نظريه اگزيستانسياليست‌ها اشاره كرد كه زمان را مفهوم اصلي پرسش در مورد بودن انسان‌ها مي‌دانند و بودن را با زمان در نظر مي‌گيرند[7]. هنري برگسون نيز معتقد است كه زمان نه يك مديوم همگن حقيقي و نه يك مفهوم انتزاعي است بلكه زمان همان (Duration) مدت و دوره وجود است[8]. با اين حال همان‌گونه كه پيش‌تر اشاره شد، دو ديدگاه فيزيكي عمده در مورد زمان مطرح شده است: زمان مطلق و زمان نسبي. مفهوم زمان مطلق كه واضع آن نيوتن بود عبارت است از[9]: «زمان مطلق، حقيقي و رياضي از خود و به طبع خود، به نحو يكنواخت جريان دارد، بدون ملاحظه هر امر بيروني. زمان نسبي، ظاهري و عرفي، مقداري محسوس از زمان مطلق است كه از طريق حركت اجسام اندازه گرفته مي‌شود». با اين حال، افرادي چون لايب‌نيتز و فيزيك‌دان و فيلسوف اتريشي، ارنست ماخ، با اين نظريه مخالف بودند. لايب‌نيتز به نسبي بودن مكان و زمان معتقد بود و زمان را به صورت توالي ادراكات مي‌دانست. تا اين كه نظريه نسبيت اينشتين كه مطابق آن زمان براي ناظر متحرك در فضا نسبت به ناظر ساكن روي زمين كندتر مي‌گذرد، مطرح شد و نظريه نيوتن و زمان مطلق از نظر علمي مردود شد.

به عبارتي، بعد چهارمي به نام زمان هم به مختصات مكاني اضافه گرديد. نكته جالب آن كه بعد از بيان قانون نسبيت كورت گودل در مقاله‌اي با عنوان رابطه ميان تئوري نسبيت و فلسفه ايده‌آليسم بيان فلسفي ساختار جديد زماني مكاني را به صورت زير مطرح كرد[10]: «به نظر مي‌آيد كه اثبات صريحي براي نظريه فيلسوفاني مانند پارميندس، كانت و ايده‌آليست‌هايي جديد باشد كه عيني بودن تغيير را انكار مي‌كردند و حركت را به صورت مفهوم انتزاعي ذهني در نظر مي‌گرفتند». جالب آن كه پس از مشاهدات نجومي ادوين هابل در سال 1929 از اجرام آسماني كه بيانگر اين بود كه تمامي كهكشان‌ها با سرعتي متناسب با فاصله آنها از ما دور مي‌شوند و در نظر گرفتن اين نكته كه از نظر فيزيك‌دانان ماده به‌طور يكنواخت در جهان توزيع شده است[6] لذا حركت كهشان‌ها در قالب انبساط كلي جهان توجيه و درك مي‌شود. با اين حال، اين انبساط كلي است كه به ما اجازه مي‌دهد تعريف سيستم مرجعي جهاني براي گذر و جريان ماده داشته باشيم. به عبارتي، ما بعد از بيگ‌بنگ يك زمان جهاني تعريف مي‌كنيم كه بدان زمان كيهان‌شناسي(Cosmological) گويند. نكته جالب آن كه با اين تعريف، كيهان‌شناسي مدرن كه مفهوم زمان با حركت كلي ماده در جهان نسبت داده مي‌شود، تعريف ارسطو از حركت كرات سماوي تداعي مي‌شود. اما از منظري ديگر، نيز اين شباهت عميق‌تر مي‌شود: ارسطو مي‌گويد كه بدون حركت كرات سماوي زماني وجود نخواهد داشت، تئوري نسبيت ماده، انرژي و مختصات زمان-مكان را به يكديگر پيوند داده و از منظر كيهان‌شناسي نيز ماده كلي، زمان- مكان را معنا مي‌بخشد. بحث بعدي مربوط به تشخيص مفهوم زمان در ذهن و درون آدمي است. دستگاه تشخيص زمان در جانداران ساختاري بيوشيميايي دارد. زمان در پردازنده ذهن آدمي و حتي ديگر جانداران كاركردي دوگانه دارد. از طرفي انسان را با تغييرات و تكرارهاي محيط منطبق مي‌سازد و از طرفي، نقش همزمان‌سازي (Synchronization) رفتار،حالات، اعمال و واكنش‌ها را برعهده دارد.

نكته جالب، تاخير ميان دريافت و پاسخ يا همان واكنش در سيستم ذهني آدمي است كه شكافي بين آينده و گذشته ايجاد مي‌شود. به عبارتي، هستي، در اكنون و حال قرار دارد در حالي كه سيستم پيچيده پردازش ذهن به واسطه پردازش اطلاعات و سيگنال‌هاي دريافتي از حال كمي عقب‌تر بوده و لذا محروميت از آن را با ايجاد حال مصنوعي در شكاف بين گذشته و آينده جبران مي‌كند. در اين وقفه است كه سيستم از ميان گزينه‌هاي مختلف پاسخ مطلوب خود را انتخاب مي‌كند و به نمايش مي‌گذارد. در واقع، اختيار در عين وجود جبر خارجي در اين حالت معنا مي‌يابد البته برخي معتقدند كه انتخاب بين گزينه‌هاي محدود هم نوعي اختيار محدود و كنترل شده است. و بدين‌سان، ذهن آدمي را با سيستم‌هاي هوش مصنوعي مقايسه مي‌كنند كه در هوش مصنوعي، انتخاب پاسخ مناسب بر اساس اطلاعاتي است كه طراح سيستم يا كاربر آنها را در اختيار سيستم قرار داده است و سيستم هوش مصنوعي بر اساس قوانين و شروط و مفروضاتي كه براي آن تعريف شده، انتخاب خود را انجام مي‌دهد. از ديدگاه عده‌اي، ذهن آدمي هم همين خاصيت را دارد و بر اساس آموزش‌هايي كه از بدو تولد ديده و قوانيني كه در طبيعت بشر نهاده شده، انتخاب‌هاي‌اش را انجام مي‌دهد. آخرين مطلبي كه طرح مي‌كنم، مربوط به ارتباط رفتار اندام‌هاي انسان با قانون نسبيت و نسبي بودن زمان است. يعني اين كه اگر با سرعتي متفاوت از سرعت ناظر زميني يا به اصطلاح همان سرعت جهاني حركت كنيم، اندام‌ها و ذهن انسان متوجه گذشت كند زمان مي‌شود يا به معنايي ديگر، ديرتر پير مي‌شود. پاسخ اين سوال هم از طريق آزمايش ميون‌ها[11] داده شد كه تاييدي بر اندازه‌گيري و درك زمان نسبيتي توسط اندام‌ها بود و هم از ديدگاه ساختار بيوشيميايي ذهن؛ چراكه در آن هنگام اين ساختار خود را با زمان جديد تطبيق مي‌دهد. جالب است كه اينجا هم به‌گونه‌اي تعريف كانت از زمان تداعي مي‌شود. به عبارت ديگر، ساختار بيوشيميايي ذهن انسان در تطابق با محيط، زمان را مرتبط با موقعيتي كه انسان در آن قرار دارد(زمان نسبيتي) تشخيص داده و انسان را با آن هماهنگ مي‌كند
توضيحات
[1] مليچ چابك، زمان، مترجم: فاطمه مينايي، منبع: سايت باشگاه انديشه- به نقل از فرهنگ تاريخ انديشه‌ها، جلد دوم، چاپ اول 1385.
[2] ، حسين جوادي، مفاهيم بنيادي فضا و زمان، شبكه فيزيك هوپا.
[3] The concept of Time in Indian Mythology, TEMPLENET.
[4] Greene, Brian: The Fabric of the Cosmos; Space, Time and the Texture of Reality, Random House, 2004.
[5] Robert Brison, A concept of space and time as perceptions evolved from a single quantized entity in nature.
[6] Aichelburg, Peter C., “On the evolution of the concept of time and its implication for modern cosmology”, “Science and Religion: Global Perspectives”, June 4-8, 2005, in Philadelphia, PA, USA, a program of the Metanexus Institute.
[7] ترانه جوانبخت، فهوم زمان از ديدگاه هايدگر.
[8] Bergson, Henri (1907) Creative Evolution. trans. by Arthur Mitchell. Mineola: Dover, 1998.
[9] Newton I. Philosophiae Naturalis Pricipia Mathematica (1967) quotations from Sir Isaac Newton´s mathematical Priciples of natural Philosophy and his System of the World F. Cajori, Univ. of California Press; Berkeley (1962)
[10] Gödel K. in Albert Einstein: Philosopher-Scienist Edt. P.A. Schilpp, Cambridge Univ. Press, London (1969)
[11] Brian Greene, The Elegant Universe: Superstrings, Hidden Dimensions, and the Quest for the Ultimate Theory.
 سه شنبه 12 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن