واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: غریبه با دنیای کودک نباشیم
تعلیم و تربیت از عوامل عمده رشد و یکی از ارکان اصلی و اساسی آن است. چنانچه در این باره کوتاهی نموده و یا نقصانی وارد آید، طبیعی است که فرزندان دچار کاستی های شدید تربیتی و اخلاقی خواهند گردید. روان شناسان تعلیم و تربیت بر این عقیده اند که چنانچه پدر و مادر در زمان کودکی، نظارت دقیقی بر نحوه تربیت فرزندان داشته باشند، در سال های بعد به مشکل جدی در ارتباط با اعمال و رفتار و تفکر آنان برنخواهند خورد. همین طور، کودکی که از زمانی طفولیت در محیطی آرام و معقول پرورش یافته باشد، خواهد توانست در زمان نوجوانی و جوانی و حتی سالخوردگی از زندگی موفقی بهره مند شود. چرا که فرزندان در زمان کودکی هر آنچه از پدر یا مادر و یا بزرگتر نزدیک خود ببیند، آن را در ضمیر ناخودآگاه خود ضبط و ذخیره می کند و مرحله به مرحله، در گذر از عمر خویش آن را به کار خواهد بست. پدر یا مادر موظفند تا در حدی مناسب و مطلوب درباره سؤال هایی که کودک می کند نیاز او را برآورده نموده و هرگز از سؤال های پی در پی و چه بسا تکراری و ابتدایی وی خسته نشده و پرخاش نکنند و از کلمه نمی دانم استفاده نکنند، بلکه در تمام لحظه هایی که مورد پرسش های مختلف از طرف کودک قرار می گیرند، از سر صبر و حوصله و انعطاف با او برخورد نموده و پاسخ اش را با آرامش و دقت نظر فراوان بدهند. چرا که از نظر کودک در مرحله نخست، پدر و مادر و سپس سایر نزدیکان، تنها کسانی اند که برای پاسخ دهی به او، قابل اعتمادند.تحقیقات و پژوهش های به عمل آمده از سوی محققین و پژوهشگران علوم تربیتی، برای یادگیری و کسب اعمال مثبت و منفی و در ادامه نتایج ناشی از آنها که قاعدتاً براساس شرایط و رفتار پیرامون فرد حاصل می شود، به مراحل متفاوتی برای رشد و بالندگی و پرورش کودک اشاره کرده اند که ضمن تشریح هر یک از آنها با ذکر گفت و گوهایی به مهمترین شان اشاره می کنیم. این مراحل عبارت اند از: تقلید کودک، تخیل پردازی و دنیای افسانه ای کودک، انتخاب شخصیت یا تشخص طلبی، بازی و تفریح، کنجکاوی و پرسش.
تقلید کودک
احساس تقلید کودک در زمان کودکی، بسیار قوی و فعال است. به نحوی که کودک سعی می کند نسبت به حرکات و واکنش هایی که در پیرامون زندگی خویش ملاحظه می نماید، تأسی جوید و از آنها پیروی کند. ناصر عبداللهی، مهندس راه و ساختمان که به گفته خویش بنابر برخوردی با فرزندش در زمان کودکی، قدم در مسیر علوم تربیتی گذاشته، می گوید:
- به دلیل نوع کاری که داشتم، مجبور بودم بخشی از کارهایم را در منزل انجام دهم. درست به خاطر دارم در یکی از روزهایی که سخت مشغول بررسی یکی از نقشه های مهم ساختمانی بودم، «دانیال» پسرک 4 ساله ام سررسید. او بعد از نگاه دقیقی به نقشه، ناگهان با مدادی که در دست داشت با حالتی متفکر، محکم بر چند نقطه نقشه کشید و در برابر پرخاش سریع من، لحظاتی گنگ و مبهم نگاهم کرد و بعد، با همان لحن کودکانه اش گفت: «مگر نمی خواستی مثل تو، مهندس شوم؟» بعد از گفتن این جمله، در حالی که گریه را سر داده بود، از اتاق خارج شد! اگرچه مجبور به تهیه نقشه دیگری شدم اما از حرکت ناخواسته ام به شدت پشیمان شدم. به هر حال دانیال مهندس شد. اما هنوز که هنوز است از نحوه رفتار من در آن زمان، به عنوان خاطره ای ناهنجار یاد می کند.
دانیال عبداللهی، کودک 4 ساله سال ها قبل، که امروز 31 سال دارد، می گوید:
- با همان سن و سال کم، وقتی می دیدم چطور پدرم «راپید» را که در آن زمان به نظر من، قلمی جادویی و دوست داشتنی بود، در دست می گیرد و با آن خط های جور و واجوری می کشد و بعضی جاها را دنده – دنده (پله ها) می کند و جاهای دیگر را صاف یا پررنگ تر می کشد، لذت می بردم. این بود که می خواستم مثل او باشم و روی کاغذهای بزرگ خط بکشم! اگرچه صحبت های این پدر و پسر، به نظر یک اتفاق ساده و معمولی و چه بسا خاطره ای خنده دار تلقی شود، اما باید دانست آنچه در بطن این احساس و آرزو وجود داشته، همان مسئله تقلید زمان کودکی بوده که به هر حال دانیال دیروز را به دانیال امروزی تبدیل نموده است. بنابراین آنچه مشاهده می شود، آن است که هیچ گاه کودک را از تقلید، منع و نهی ننماییم، بلکه او را از انجام تقلیدهای نادرست و ناشایست باز داریم که به طور طبیعی لازمه این عمل، مراقبت از اعمال و حرکات و سخنانی است که امکان دارد از پدر و مادر، در برابر کودک سرزَنـَد و کودک آنها را مورد تقلید قرار دهد.
کودک و توجه او به تخیل و دنیای افسانه ها
از خصوصیات دیگر کودک، توجه زیاد او به نوشته های تخیلی و افسانه ای نظیر قصه ها و داستان هاست. بدیهی است استفاده لازم و درست کودک از عالم افسانه و تخیل، بستگی به دقت و آگاهی و هوشیاری مربیان و پدر و مادر دارد. چرا که اگر با این امر، اصولی برخورد نشود، احتمال آن خواهد بود که کودک در بعضی از مراحل زندگی، دچار ترس یا عدم قبول واقعیت های زندگی گردد و کم کم تبدیل به فردی شود که در دنیای غیر واقعی زندگی می کند. در همین زمینه، مراجعه حضوری به مطب یکی از متخصصان اعصاب و روان و صحبتی با دو تن از بیماران، که مادر و پسر بودند داشتم. به گفته پزشک و مشاور، مادر یاد شده، به دلیل خود بزرگ بینی و فردخواهی بی حد و نیز زندگی در عالم رؤیا، دچار مشکلاتی است که تفکر و اعمال فرزند را هم به گونه ای تحت الشعاع قرار داده است. فریبا – م کارمند بازنشسته گفت: من تک و تنها، این بچه را با خیال آینده ای خوب، بزرگ کردم. همسرم در زمان کودکی «محمد» بنا به دلایلی، ما را گذاشت و رفت. طوری که امروز نمی دانیم هست یا نیست. من ماندم و برخوردهای نادرست مردم. حالا همه اینها بماند. من برای «محمد» خودم! سعی کردم همه چیز را مهیا کنم. اما نمی دانم چرا او سر از اینجا در آورد. نمی دانم چرا رؤیاهایی را که داشتم، همه برعکس شدند!
از خانم فریبا –م درباره مشکل جدی پسرش سئوال می کنم جواب می دهد:
- پسر من مشکل خاصی ندارد! فقط دوست دارد مثل خیلی های دیگر از یک زندگی خوب بهره مند باشد! اما متأسفانه نه همت دارد، نه اعتماد به نفس، نه قدرت تصمیم گیری و تحمل سختی. نمی دانید چقدر زحمت می کشم تا او با اراده شود. البته پسر من بچه خیلی خوبی است. اما دائم از این شاخه به آن شاخه می پرد و برای خودش خیال پردازی می کند. خیلی از اوقات هم می ترسد. ترسی که نمی دانم علتش چیست؟
«محمد» 28 ساله را به سختی راضی به صحبت می کنم، آن هم نزد مشاورش و بدون حضور مادر. می گوید:
- حرف های مادرم هم درست است هم نادرست. در ضمن خود او باعث مشکلاتم شده است. یادم است همیشه مرا از بچگی مورد تهدید قرار می داد و از نزدیکان دیگرم که دوستشان دارم و دوستم دارند، دور نگه می داشت و طوری وانمود می کرد که بدخواه و دشمن من هستند. همیشه از هر چیزی به عنوان «راز» زندگی من و خودش نام می برد و نمی گذاشت با دیگران صحبت یا معاشرت کنم. تا می خواستم حرفی بزنم و کاری انجام بدهم، با غیظ می گفت تو حرف نزن. تو عرضه کاری نداری. دکتر و مشاور می گویند مادرم از اول مریض بوده و من فکر می کنم اگر شرایط و محیط زندگی اش باعث شده مریض بشود پس چرا خاله ها و دایی ها و پدربزرگ و مادر بزرگم، مشکلی ندارند؟! در کل این طور بگویم که مادرم موجود بسیار بدبین و خودخواهی است که همیشه خود را بهتر و بزرگتر از دیگران می بیند. فکر می کنم او حتی در رؤیاهایش بیشتر مادر من است تا در حقیقت! به من می گوید بی اراده! اما نمی گوید مرا چقدر از بچگی از همه چیز و همه کس ترسانیده است. او حتی مسائل ترس آور قصه ها و فیلم ها را به روابط دیگران با ما ربط می داد. طوری که مدت هاست فکر می کنم همیشه کسی یا کسانی دنبال من هستند تا آزار و اذیتم کنند. پدرها و مادرها باید بدانند، وقتی صاحب فرزند می شوند باید خود را کمی نادیده گرفته و از هر چیزی کمک بگیرند تا بتوانند فرزندشان را درست تربیت کنند نه این که مثل مادر من هیچکس جز خودش را قبول نداشته باشند، کسی را نپسندند و تأیید نکنند. چون بزرگترها اگر با دنیای کودک غریبه نباشند، خیلی از مشکلات حل خواهد شد. صحبت های «محمد» در شرح و تحلیل، می تواند مثنوی هفتاد من شود، اما به طور خلاصه می شود آشکارا ملاحظه کرد او علاوه بر دیگر مشکلات جدی اش، دچار اوهام و ترسی است که از زمان کودکی یدک کش آن بوده و هست. این احساس همان عاقبت ناهنجاری است که اگر پدر و مادر، در رعایت آن کوشا نباشند و دقت لازم را به کار نبندند، ظلمی ناروا و نابخشودنی در حق فرزند خود مرتکب شده و آینده اش را تباه کرده اند.
انتخاب شخصیت یا تشخص طلبی
وقتی کودک توانست «خود» را از «غیر خود» تشخیص دهد، دچار تحول روحی می گردد که حکایت از تشخص طلبی او می کند. این احساس حدوداً از 3 سالگی در کودک ظاهر می شود. از عمده ترین نشانه های آن می توان به مخالفت کودک با خیلی از موارد و یا خیلی از عقاید و گفته ها اشاره کرد. بسیار دیده شده است پدر یا مادری با مشاهده مخالفت های پی در پی کودک و با این تصور اشتباه که او گستاخ شده است، وی را مورد انواع تنبیه قرار می دهند. در صورتی که پدر و مادر می باید مخالفت کودکشان را به عنوان شخصیت طلبی او تلقی کرده و آن را سرپیچی کردن از دستورات و گفته های آنان و یا لجاجت و بی ادبی کودک ندانند. آنها باید همواره کودک را کمک و یاری نمایند تا او با تشخص طلبی اش، اعتماد به نفس خود را تقویت نماید و اراده لازم را به دست آورد.
بازی و تفریح کودک
پدر و مادر و همین طور مربیان باید توجه داشته باشند بازی و تفریح یا جنب و جوش کودک، عاملی است که هر کودک سالمی بدان نیازمند است. پس هرگز شیطنت و شلوغی کودک را غیر طبیعی تصور ننموده و سعی در به اصطلاح آرام کردن یا رام کردن او، نداشته باشند. چرا که مطمئن باشند کودک بی تحرک و مطیع و ناشاد، در بزرگسالی از هوش و استقامت و ایستادگی لازم برخوردار نخواهد بود. «ژان شاتو» روان شناس معرف فرانسوی در کتاب «بازی کودکان» می نویسد، بازی در دوران کودکی از اهمیت ویژه و فوق العاده ای برخوردار است. ارزش بازی در شکل گیری رفتار و تفکرات کودک تا به حدی است که می شود آن را یگانه نشانه برای شناخت رفتار کودکان از افراد بزرگسال دانست! یکی دیگر از خصوصیات مهم کودک، روحیه کنجکاوی و پرسشگری اوست. او دوست دارد از همه چیز مطلع شود و سر در بیاورد. مرتب در پی سؤال کردن است و پشت سر هم نسبت به مسائل و موارد موجود در پیرامون خود کنجکاوی نشان می دهد. بنابراین پدر یا مادر موظفند تا در حدی مناسب و مطلوب درباره سؤال هایی که کودک می کند نیاز او را برآورده نمایند و هرگز از سؤال های پی در پی و چه بسا تکراری و ابتدایی وی خسته نشده و پرخاش نکنند و از کلمه «نمی دانم» استفاده نکنند، بلکه در تمام لحظه هایی که مورد پرسش های مختلف از طرف کودک قرار می گیرند، از سر صبر و حوصله و انعطاف با او برخورد نموده و پاسخ اش را با آرامش و دقت نظر فراوان بدهند. چرا که از نظر کودک در مرحله نخست، پدر و مادر و سپس سایر نزدیکان، تنها کسانی اند که برای پاسخ دهی به او، قابل اعتمادند. پدر و مادری که صبور و شکیبا است، باید مطمئن باشد رعایت تمامی این موارد موجب تعلیم و تربیت صحیحی می شود که آنان در کنار دیگر مسائل ضروری به کودک می آموزند تا بدین وسیله از او یک انسان مستقل و آزاده و قوی و مؤثر و دانا بسازند. انسانی که در تمام عرصه های زندگی موفق و پیروزی خواهد بود.
منبع: همشهری، تبیان.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]