محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827727142
اسپيلبرگ مقتدر و تاثيرگذار
واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: اسپيلبرگ مقتدر و تاثيرگذار
شايد بتوان با قطعيت از ۳گانه اينديانا جونز به عنوان يكي از موفق ترين ۳گانه هاي تاريخ سينما نام برد.
اولين فيلم از اين مجموعه در سال 1981 به نام ايندياناجونز و مهاجمان صندوقچه گمشده به كارگرداني استيون اسپيلبرگ به روي پرده رفت كه با فروش قابل توجهي همراه بود.
فيلم سوم يعني ايندياناجونز و آخرين جنگ صليبي نيز با بهره گيري از فناوري و هنر بازيگراني چون شون كانري توانست به فروش چند ميليون دلاري دست يابد، كه تا آن زمان كم سابقه بود.
۱۹سال از ساخت آخرين قسمت اين ۳گانه مي گذرد و بالاخره قسمت چهارم آن چندي پيش به كارگرداني استيون اسپيلبرگ و با حضور جورج لوكاس و هريسون فورد در نقش اينديانا جونز با عنوان اينديانا جونز و جمجمه كريستال ساخته شد و روي پرده سينماها رفت، داستان اين فيلم در دهه 1950 روايت مي شود و به وقايع جنگي و حضور نازي ها مي پردازد.
در اين فيلم ايندياناجونز، كاراكتر اصلي مجموعه با گذشت 19 سال پير شده، كه اين موضوع شخصيتش را جذاب تر كرده است.
اين فيلم نيز مانند آثار قبل با فروش فوق العاده اي همراه بوده است.
درخشش اين تريلر ۴گانه باعث شد ما به سراغ علل موفقيت و كارهاي اسپيلبرگ برويم و آثارش را به طور گسترده معرفي كنيم.
دوئل (1971): (اولين تجربه)
دوئل اولين فيلم اسپيلبرگ در عرصه سينماست كه در عين اولين تجربه كارگردان بودنش يكي از شگفت آورترين آثار سينما مي باشد.اسپيلبرگ به ندرت در ساخت اين فيلم اشتباه و ناموفق بودن را تجربه كرد و از همان ابتدا به جامعه هنري آمريكا فهماند كه يك كارگردان جوان و خلاق وارد عرصه سينما شده است.
او در اين فيلم سينمايي، داستان دلهره آوري را روايت مي كند و با تصوير سازي هاي موفق و داستان پردازي هاي جذابش توانسته وحشت را به بيننده منتقل كند، او در فيلم دوئل داستان تاجري خجالتي را بيان مي كند كه راننده سرسخت يك تريلي ۱۸ چرخ مامور مي شود او را زير بگيرد.
اين فيلم براي تلويزيون ساخته شده است.
اسپيلبرگ وقتي اين فيلم را ساخت ۲۴ سال سن داشت.
شوگرلند اكسپرس (1974): (تكرار تجربه اي موفق)
اين فيلم نيز به دنبال موفقيت دوئل داستاني درباره تعقيب و گريزي دلهره آور و سراسر اضطراب است.
داستان زن و شوهري محكوم كه تصميم مي گيرند از زندان فرار كنند.
اين فيلم زماني ساخته شد كه هنوز سينماگران نمي توانستند به تجربه كم اسپيلبرگ اعتماد كنند، به همين دليل اين كارگردان جوان و خلاق سينما براي تامين رضايت عوامل مخصوصا بازيگران، مشكلات زيادي را متحمل شد.
اسپيلبرگ اين فيلم را بر اساس داستاني چاپ شده در روزنامه ساخت.
منتقدان در مورد اين فيلم سينمايي گفته اند كه صحنه پردازي ضعيفي دارد و فضاي سرد و بي روحي را به تصوير كشيده است.
صحنه هايي كه اين زوج سعي در ديدن فرزندشان در پرورشگاه دارند، يكي از تاثيرگذارترين لحظات فيلم مي باشد بعضي از سينماگران اين فيلم را نقطه اوج سينماي اسپيلبرگ مي دانند.
آرواره ها: (1975): (ظهور قاتلين بالفطره در سينما)
اين فيلم سينمايي از آثاري است كه سينماي جهان را تكان داد وبه نوعي غافلگير كرد و مي توان گفت نوعي دوئل در آب است.
اسپيلبرگ در اين فيلم با كوسه اي پلاستيكي به طور شگفت آوري صحنه هايي رعب آور و باورپذير خلق كرده است.
البته داستان پردازي و خلق كاراكترهاي جذاب از عواملي بوده كه فيلم و اتفاقات پيرامونش را جذاب و ديدني كرده است.
اسپيلبرگ با هوشمندي خاص خودش تصاوير حقيقي را از ترس نشان داده و موجودات غير انساني را داراي احساس و عاطفه اي برتر از انسان فرض و مطرح كرده است.
سكانس هاي تعقيب طعمه از ترسناك ترين لحظات فيلم است و صحنه اي كه كشتي در حال غرق نيروي دريايي آمريكا مورد هجوم كوسه قرار مي گيرد، پر از ترس و دلهره است.
اين فيلم بعدها به طور مكرر با عناوين مختلف مورد قبول واقع شده و ايده جديدي براي فيلم سازان بوده است.آرواره ها نمونه اي روشن و واضح فيلم سازي در دهه (1970) بوده است.
تمام فيلم در جزيره اي فيلم برداري شده است.
اين فيلم توسط عوامل فني اش نقص ها نام گرفته است، زيرا عوامل سريال مخصوصا شخص اسپيلبرگ طي ساخت آن با مشكلات و سدهاي زيادي روبه رو شده اند.
در اين فيلم ابتدا قرار شده از كوسه هاي مكانيكي استفاده شود، اما به علت اين كه روي آب نمي ايستادند از كوسه هاي پلاستيكي استفاده شده، استفاده از كوسه هاي مكانيكي چندين بار آزمايش شده تا جايي كه بودجه فيلم به قدري بالا رفته كه كمپاني و استوديو مربوطه حاضر به فرستادن پول براي اسپيلبرگ نمي شود.
(اما كارگردان تيزهوش ما دست از پروژه و سوژه بكرش بر نمي دارد) در ادامه اسپيلبرگ براي گرفتن يك صحنه دو هزار دلار از جيب خودش سرمايه گذاري مي كند (البته اسپيلبرگ جايي نمي نشيند كه زيرش آب برود و به عبارتي كاري نمي كند كه ضرر كند) زيرا نتيجه كار ارزش اين همه سختي و سرمايه گذاري را دارد.
وقتي آرواره ها در تابستان 1975 در مقابل تماشاگران به نمايش درآمد، چنان غافلگير كننده و محصور كننده بود كه در ابتداي امر در همان هفته اول 7 ميليون دلار فروخت و همچنين در كل دنيا با فروش 470 ميليون دلاري اش به اسطوره اي در سينما بدل شد.
اين فيلم، اقتباسي از زماني به همين نام مي باشد (فقط بايد اسپيلبرگ باشي كه سومين اثر هنري اش جهان و سينما را تكان دهد و دنياي تصوير را متحول كند)
برخورد نزديك از نوع سوم: (تجلي بيگانه در آثار اسپيلبرگ)
اسپيلبرگ با اين فيلم (چهارمين تجربه كارگرداني اش) براي اولين بار نامزد دريافت جايزه اسكار بهترين كارگرداني شد، اين فيلم صحنه هايي تاثيرگذار و ترسناك دارد كه در مركز آن داستاني انساني با عناصري زنده و پويا با زندگي عادي در جريان است (اين طور كه مشخص است كارگردان جوان هاليوود به سينماي دلهره خيلي علاقه مند است.)
1941: (1979): (جنگ و سينماي جنگ)
اين فيلم به بررسي بخشي از تاريخ جنگ جهاني دوم مي پردازد، كمدي آشفته و تو در تويي كه در گيري هاي نيروهاي نظامي ژاپن با آمريكاييان را در جنوب كاليفرنيا به نمايش گذاشته است.
اين طوري كه از ظواهر فيلم مشخص است، كمدي مي باشد سرشار از آشفتگي و بي سر و ته كه در نهايت امر هيچ چيزي براي بيننده ندارد.
1941 ضعيف ترين اثر در كارنامه اسپيلبرگ مي باشد (آقاي اسپيلبرگ كار در حيطه سينماي جنگ به تجربه بيشتري نياز دارد)
ايندياناجونز و مهاجمان صندوقچه گمشده (1981):
اسطوره هاي ايندياناجونز از اين سال شروع مي شود و جرج لوكاس در كنار اسپيلبرگ دست به ساخت مجموعه زيبا و پر فروش مي زنند.
اين مجموعه ها هريسون فورد بازيگر نقش (ايندياناجونز) را تبديل به مرد گيشه ها براي دو دهه كرد.
معبدها، خانه هاي اسرارآميز و باستاني و پر از ماجرا محور اصلي و نقطه جذاب داستان را تشكيل مي دهد.
اين فيلم دقيقه به دقيقه در هر سكانس پر از حادثه مي باشد (مطمئنا فيلمي اين چنين جذاب و ديدني خواهد بود، زيرا بدون صحنه هاي بي روح و خسته كننده حادثه اي سينماي جهان مي باشد.
اي تي، موجود فرازميني: (1982): (بيگانه دوست داشتني سينما)
اين فيلم درباره موجودي از دنياي ديگر است كه ابتدا در يك انبار سر و كله اش پيدا مي شود و شروع مي كند كارهاي عجيب و غريب و معجزه آسا انجام مي دهد؛ به آسمان مي رود، گياهي را زنده مي كند.
او نمونه اي از يك موجود فرازميني مي باشد كه درس عشق، دوست داشتن و خوب بودن مي دهد.
موجود دوست داشتني كه هم چنان چهره و كارهاي با مزه اش در ذهن مخاطبان سينما مانده است.
اين بار اسپيلبرگ سعي نكرده بيننده رابترساند بر عكس خواسته موجودي تاثيرگذار و عاطفي را خلق كند.
اي تي يكي از پرفروش ترين عروسك هاي اوايل دهه 80 نيز بوده است.
به طور كلي اين فيلم را مي توان در رديف كارهاي استثنايي و ويژه اسپيلبرگ دانست.
ايندياناجونز و معبد مرگ (1984) (شكست اسطوره)
بعد از گذشت سه سال از خلق اثري متفاوت در سينماي حادثه اي و موفقيت مهاجمان صندوقچه گمشده
اسپيلبرگ دوباره سعي در خلق تصاويري هيجان انگيز و جنجالي داشت، اما اين بار ناموفق عمل كرد (به تعبيري دچار افراط شده و از اين طرف پشت بام افتاده است).
دومين مجموعه ايندياناجونز داراي صحنه هاي خشن و وحشتناكي مي باشد كه آن را براي مخاطبان زير سيزده سال نامناسب كرده است، مثلا در صحنه اي مردي با دستش قلب مرد ديگري را مي شكافد، اين فيلم ضيافتي از صحنه هاي دلخراش است.
اين طور كه مشخص است اسپيلبرگ اوج دغدغه هايش را به كار برده است) اين فيلم علاوه بر شكست در امر فيلم سازي نسبت به اولين قسمت در گيشه نيز شكست خورده است.
رنگ ارغواني (1985): (اقتباسي ديگر در كارنامه اسپيلبرگ)
فيلمي دراماتيك (كمتر در اين قالب از اسپيلبرگ فيلم ديده ايم) و پر سر و صدايي بوده كه بر اساس كتاب آليس والكر ساخته شده است.اين سينمايي قصه تراژدي زندگي زني است كه متحمل رنج ها و مشكلات زيادي شده است و طي اين سختي ها بايد ياد بگيرد كه روي پاي خودش بايستد.احساس و عواطف (عناصر كم رنگ آثار اسپيلبرگ) انساني در كل داستان جريان دارد.
همچنين اين فيلم سبب شد تا دو بازيگر جوان به سينما معرفي شوند. (فيلمي به همين نام در سينماي ايران ساخته شده كه هنوز مجوز اكران دريافت نكرده است)
امپراتوري خورشيد (1987): (در حاشيه مانده)
اين فيلم اثري بوده كه در زمان خودش اصلا مورد توجه منتقدان و طرف داران سينماي اسپيلبرگ قرار نگرفت و آن را تلاشي بيهوده براي خلق اثري واقع گرايانه دانسته اند اما با گذشت زمان اين اثر به تصاويري مستند، عقلاني و تحليل گرايانه بدل شده است.
امپراتوري خورشيد اثري اقتباسي از زندگي نامه شخصي جي جي بالارد مي باشد، پسري كه يك اسير ژاپني را در اردوگاه جنگي جنگ جهاني دوم نزد خود نگه مي دارد (اين طور كه مشخص است آثار جنگي اسپيلبرگ در حال تكامل است.)
ايندياناجونز و آخرين جنگ صليبي (1989): (جبران شكست گذشته)
پنج سال بعد و ايندياناجونزي ديگر؛ در اين فيلم شون پن نقش ايندياناجونز را بازي مي كند (حضور پن برگ برنده اي با ارزش براي اين فيلم بوده است) با حضور ستاره برجسته سينما در فيلمي اين چنين مخاطبان اين سه گانه جذاب كاملا غافلگير شدند، اما شون پن چنان اين نقش را جذاب و تاثيرگذار بازي كرده كه ناكامي هاي سري قبل را جبران كرده است.
پارك ژوراسيك (1993): (ابداع حضور دايناسورها در سينما)
پارك ژوراسيك سرشار از جلوه هاي ويژه و صحنه هاي تخيلي مي باشد كه به دايناسورهاي وحشي و از كنترل خارج شده عهد گذشته مي پردازد، بازي سام نيل و لورادرن در اين فيلم منحصر به فرد بوده است و باعث جذابيت بيشتر اين سينمايي شده است.
اين فيلم اقتباسي از داستان مايكل كريشتون است كه تركيبي از نمايش عروسكي و جلوه هاي ويژه كامپيوتري بوده است.
فهرست شيلندر (1993) هلوكاست و اسپيلبرگ
فهرست شيلندر بر اساس زندگي واقعي اسكار شيلندر تاجري آلماني است كه همه چيز را رها مي كند تا پيش از هزار نفر از يهوديان را در طول جنگ جهاني دوم نجات دهد.
ليام نيسن در نقش اين تاجر فوق العاده تاثير گذار بوده و زيبا بازي كرده است.اين فيلم علاوه بر كسب جايزه اسكار بهترين فيلم و جايزه اسكار بهترين كارگرداني، فروش قابل توجهي نيز داشته است.
اين فيلم به مسئله هلوكاست مي پردازد.
آميستاد (1997) مبارزه با نژادپرستي در كارنامه اسپيلبرگ
اسپيلبرگ اين فيلم را به دو فرزند خوانده آفريقايي اش اهدا كرده است، اين فيلم اولين همكاري او با كمپاني دريم وركز بوده است.
فيلم داستان شورش برده هاي يك كشتي در سال 1839 را به تصوير كشيده است.
نجات سرجوخه رايان (1998)
اين فيلم كه با سرمايه گذاري بالايي مراحل ساخت را پشت سر گذاشته در گونه جنگي ساخته شده است و ماجراي آن به جنگ جهاني دوم در فرانسه بر مي گردد.
فيلم برداري آن 18 ماه طول كشيده است بالاخره صبر و البته تجربه كار خود را كرد و اسپيلبرگ براي اين فيلم اسكار بهترين كارگرداني را دريافت كرد.
هوش مصنوعي (2001) (2000 و هجوم آدم مصنوعي ها به سينما)
در اصل اين فيلم، فيلم استنلي كوبريك بود اما با مرگ او، اسپيلبرگ كار او را انجام داد.
هوش مصنوعي سينمايي اش اقتباسي مي باشد كه در رديف فيلم هاي علمي- تخيلي قرار مي گيرد.
اين فيلم در مورد پسري ماشيني است كه در حسرت مهر مادري مي باشد. (اين سينمايي بارها از تلويزيون پخش شده).
اگه مي توني منو بگير (2002) (درخشش دي كاپريو)
اين فيلم بر اساس زندگي واقعي فرانگ آبگينل ساخته شده است و درباره كلاهبرداري است كه موفق مي شود با هزار ترفند ازدست مامور اف بي آي فرار كند.لئوناردودي كاپريو و تام هنكسي از جمله بازيگران اين فيلم هستند.
ترمينال (2004)
بعد از اگه مي توني منو بگير هنكس و اسپيلبرگ همكاري دوباره خود را در فرودگاه به امضاء رساندند.داستان اين فيلم كمدي درام درباره فرد خارجي است كه از كشوري ديگر به فرودگاه بين المللي جي افه كي نيويورك مي آيد، اما به او اجازه نمي دهند كه وارد آمريكا شود.
علاوه بر اين به علت مسائلي متعدد نمي تواند به كشورش بر گردد و به اين خاطر در فرودگاه سرگردان مي شود.عده اي معتقدند كه اين فيلم بر اساس داستان مهران كريمي پناهنده ايراني كه به دليل گم شدن مدارك پناهندگي اش از سال 1998 تا سال 2006 در فرودگاه پاريس به سر مي برده است، ساخته شده است.البته هيچ كدام از عوامل فيلم به اين موضوع اشاره اي نكرده اند.
جنگ دنياها (2005)
جنگ دنياها فيلمي علمي، تخيلي است كه بر اساس كتابي به همين نام ساخته شده است.
در اين فيلم به بيگانگاني پرداخته شده است كه از فضا به زمين حمله ور مي شوند و هيچ راهكار دفاعي در مقابل آن ها كارگر نيست و فقط باكتري هاي موجود در هوا مي توانند آن ها را نابود كنند.تام كروز در اين فيلم در نقش پدري ظاهر شده است كه به دنبال نجات خانواده اش است.
مونيخ (2005) اسپيلبرگ و اعتراض به خشونت هاي اسرائيل
مونيخ با بهره گيري از عناصر دراماتيك به بررسي ماجراي كشتار ورزشكاران فلسطين اشغالي در المپيك مونيخ 1972 و به دنبال آن انتقام سازمان موساد از عوامل كشتار ورزشكاران مي پردازد اين فيلم از خشونت اسرائيلي ها انتقاد مي كند.
يکشنبه 10 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[مشاهده در: www.khorasannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]
-
گوناگون
پربازدیدترینها