واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: به قلم هنري كيسينجر، عــاقـبـت تكبر و غرور
جام جم آنلاين: هنري كيسينجر وزير سابق امور خارجه آمريكا و بنيانگذار "انجمن كيسينجر"، معتقد است ايالات متحده در سال 2009 شاهد افول قدرت خود خواهد بود، اما در ايجاد يك نظم جهاني نوين هم چنان به عنوان كشوري طراز اول به شمار خواهد آمد.
هنري كيسينجر طي مقالهاي در شمارهي ويژه "جهان در سال 2009 " در هفته نامه اكونوميست نوشته است: "تغيير اجماع نظر كلي حاكم بر واشنگتن و گرايش به اين نظر كه اصول بازار اقتصادي از مرزهاي ملي فراتر ميرود، مهمترين رويداد سال 2009 خواهد بود. سازمان تجارت جهاني، صندوق بينالمللي پول و بانك جهاني در سطح بينالمللي همواره از آن نوع ايده دفاع و حمايت ميكردند.
بحرانهاي مالي متناوب نه به عنوان علائم هشدار دهنده در خصوص سرنوشت محتوم كشورهاي صنعتي جهان بلكه به صورت غفلت و لغزش جهان در حال توسعه تفسير و برداشت ميشدند؛ لغزشي كه از طريق سياست كم پولي در حوزهي داخلي برطرف ميشود - سياستي كه كشورهاي پيشرفته جهان در اعمال و اجراي آن براي خودشان (در صورت وقوع بحرانهاي اين چنيني) از آمادگي لازم به دور بودند.
در اين ميان فقدان صبر و خويشتن داري منجر به تقويت نوعي گمانه زني شد كه پيچيدگي فزايندهاش با نبود شفافيت رو به گسترشاش برابري ميكرد. به دنبال آن يك دورهي بيسابقه رشد و پيشرفت شكل گرفت؛ اما درعين حال اين وهم و پندار باطل ايجاد شد كه نظام اقتصادي ميتواند به طور نامحدود از طريق ارائه وام به حيات خود ادامه دهد.
فيالواقع يك كشور در چنين وضعيت بيحساب و كتابي تا زماني قادر به حفظ بقا خواهد بود كه ديگر كشورهاي جهان كماكان به رهنمودها و نسخههاي تجويز شده از سوي آن كشور(آمريكا) اعتماد داشته باشند اما براستي كه پايان اين عصر فرا رسيده است.
هر سيستم اقتصادي - به ويژه يك اقتصاد مبتني بر بازار آزاد - برندهها و بازندههايي را بوجود ميآورد. چنانچه شكاف ميان اين برندهها و بازندهها به شدت عميق شود، طيف بازندهها به لحاظ سياسي به سازماندهي خود خواهند پرداخت و راهكارهاي بازنويسي نظام موجود را در درون كشورها و ميان خودشان جستجو خواهند كرد. درون مايه و مضمون تحولات سال 2009 حول اين مسايل خواهد بود. قدرت سياسي و نظامي بيهمتاي آمريكا موجب يك انحراف رواني قابل قياس شد.
فروپاشي ناگهاني اتحاد جماهير شوروي سابق، ايالات متحده را بر آن داشت تا در جهان ظاهرا تك قطبي (در مقام يك سخنگو براي كل جهان) به اعلام اهداف سياسي در گستره جهاني بپردازد؛ اما اين اهداف به جاي اينكه از نقطه نظر استراتژيك عملي و انعطاف پذير باشند با شعار تعريف ميشدند.
اكنون كه نقطه ضعف اين نظام اقتصادي آشكار شده شكاف ميان يك سيستم جهاني براي معادلات اقتصادي و يك نظام جهاني براي معادلات سياسي كه مبتني بر اراده دولت باشد، ميبايستي كه به عنوان يك اولويت اصلي در سال 2009 مورد بررسي و مداقه قرار گيرد. به طور كلي به اقتصاد (در جهان) بايد شكل و صورتي مناسب بخشيد و برنامههاي خاص مورد بازنگري قرار گرفته و بر وابستگي دولت به ارائه وام غلبه نمود. خوشبختانه در اين پروسه درسهاي عبرت آموز گذشته در باب كنترل شديد دولتي از ياد نخواهد رفت.
بحث اولويتها و فراتر رفتن از تقابل ديرپا ميان آرمان گرايي و واقع گرايي در سال 2009 نگاهها را به خود معطوف خواهد كرد. موانع و محدوديتهاي اقتصادي ايالات متحده را بر آن خواهد داشت تا مقاصد و اهداف خود در سطح جهان را در قالب مفهومي دقيق و حساب شده از منافع ملي ترسيم سازد؛ البته كشوري كه همواره استثناء گرايي را مايه مباهات خود دانسته و تابع و مطيع اين نوع نگرش بوده از اصول و اعتقادات اخلاقي كه به واسطهي آنها عظمت و بزرگياش را براي دنيا تعريف كرده دست نخواهد كشيد؛ اما آمريكا نيازمند آن است كه اصول استراتژي اصلاحات تدريجي (Gradualism) را فرا گيرد؛ راهبردي كه دستيابي به عظمت و بزرگي را از راه اندوختن آنچه دست يافتني و تحقق پذير است جستجو ميكند. به همين منوال متحدان ما نيز بايد بجاي محدود كردن سياست خارجي خود به قدرت به اصطلاح نرم افزاري، خود را براي رويارويي اجتناب ناپذير آماده سازند.
تمام كشورهاي مهم جهان تحت الشعاع محدوديتها و موانع بحران مالي كنوني لاجرم به بازنگري در خصوص مناسبات خود با آمريكا خواهند پرداخت. تمامي اين كشورها و بويژه آن دسته از كشورهايي كه دارندهي وامهاي آمريكا ميباشند، به ارزيابي و بازنگري در خصوص تصميمهايي خواهند پرداخت كه آنها را به اين نقطه از بحران سوق داده است.
به موازات دقيقتر شدن افق ديد آمريكا، اين پرسش مطرح ميشود كه به راستي يك سيستم امنيتي منطقي و معقول كدام است و مقابله با چه تهديدهايي را هدف قرار ميدهد؟ چه آيندهاي در انتظار نظام سرمايهداري خواهد بود؟ و تحت چنين شرايطي جهان چگونه به مصاف چالشهاي بينالمللي از قبيل اشاعه تسليحات هستهيي و بحران آب و هوايي خواهد رفت.
(در سال 2009) آمريكا قدرتمندترين كشور جهان باقي خواهد ماند، اما قادر به حفظ مقام "استادي خود خواندهاش" نخواهد بود. ايالات متحده همچنانكه با محدوديتهاي هژموني آشنا ميشود، بايد بسيار فراتر از مفهوم و انديشهي عمدتا آمريكايي، اجرايي كردن مشاورهها و رهنمودها را براي خود ترسيم و تعريف كند.
نشست سران گروه هشت (جي هشت) به نوعي ايفاي نقش نوين نيازمند است تا بتواند چين و هند و برزيل و شايد هم آفريقاي جنوبي را در جمع خود پذيرا شود.
درخصوص عراق چنانچه راهبرد افزايش نيرو تداوم يابد، بايد يك كنفرانس ديپلماتيك به منظور ايجاد اصول "عدم مداخله" در سال 2009 تشكيل شده و اين كنفرانس مسووليتها و وظايف بينالمللي ايالات متحده را تشريح و تبيين كند.
در سال 2009 واقعيات جنگ در افغانستان نيز بيش از پيش هويدا خواهد شد. همانطور كه بريتانيا در قرن نوزدهم و اتحاد جماهير شوروي سابق در قرن بيستم آموختند كه هيچ قدرت خارجي نتوانسته با ايجاد يك حاكميت مركزي به موفقيت و پيروزي نايل گردد. در اين مقوله تمركز زدايي تلاشهاي كنوني امري كليدي محسوب ميشود. تمامي اينها مستلزم برقراري گفتمان ميان آمريكا و ديگر كشورهاي جهان است.
ساير كشورها ضمن پافشاري بر نقشهاي فزاينده خود، احتمالا به اين نتيجه خواهند رسيد كه كاهش قدرت آمريكا گريزناپذير است. آمريكا بايد اين نكته را فرا گيرد كه نظم جهاني منوط به ايجاد ساختاري است كه تمامي شركا از آن ساختار حمايت كنند؛ چرا كه اساسا خودشان به ايجاد آن كمك كردند. چنانچه در عرصه اين تلاشها و پشتكارها پيشرفتي حاصل گردد، سال 2009 را ميتوان آغاز عصر نويني از نظم جهاني بر شمرد".
ايسنا
چهارشنبه 6 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]