واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: استعاره نوعي صنعت ادبي براي تشبيه و مقايسه است.[1] استعاره.ها، نگاره.ها و نقش.هايي هستند كه از طريق آنها مي.توان به ماهيت سازمانها پي برد.[2] استعاره اين امكان را فراهم مي.آورد تا يك چيز يا يك تجربه بر حسب شباهت با يك چيز يا تجربه ديگر(كه به طور معمول به منزله معادل هم در نظر گرفته نمي.شوند)، شناسايي شوند؛ مانند زندگي كه به يك جاده طولاني و پر پيچ و خم تشبيه شده است؛ يا انسان دلير و شجاعي كه به شير تشبيه شده است .با شناخت هر استعاره.اي كه براي سازمان اخذ مي.شود، مي.توان چيزي براي خود سازمان آموخت.[3]
معمولا تصاويري كه در ذهن ما از بيرون وجود دارد، چيزي است كه ما به عنوان واقعيت مي.پذيريم. در واقع استعاره.اي كه دانشمندان براي مطالعه يك پديده بكار مي.گيرند؛ شكل.دهنده تصورات و پندارهاي ايشان است. به قول انيشتين، نظريه.اي كه توسط آن به هر موقعيت نگاه مي.كنيم، تعيين مي.كند چه چيز هايي را مي.توانيم ببينيم.[4]
مورگان در كتاب سيماي سازمان(1986) بر نقش حايز اهميت استعاره.ها در كمك به تحليل و شناخت نظريه سازمان، تاكيد مي.كند و از استعاره.هاي ماشين، موجود زنده، مغز، فرهنگ، نظام سياسي، زندان روح، جريان سيال، ابزار سلطه و پديده كثيرالوجوه، براي توصيف سازمان استفاده مي.كند. مورگان در كتاب ديگرش، تئوري خلاق سازماني(1989) نيز به چگونگي استفاده عملي از استعاره.ها، مي.پردازد.[5] ساير استعاره.هايي كه ميان نظريه.پردازان سازماني مقبوليت يافته.اند عبارتند از: صحنه، متن، گفتگو و هنر[6].
مورگان معتقد است كه سازمانها را نمي.توان فقط با نگرش از زاويه ديد يك تئوري توصيف، درك كرد يا توضيح داد. او بر اين باور است، كه سازمانها با نگرش از چند ديدگاه يا استعاره.ها، قابل درك خواهند بود.[7] هر استعاره.ی راهنما، راهي بنيادين و متمايز را براي ديدن، انديشيدن و گفتگو كردن درباره موضوع ارائه مي.كند. هر "استعاره بنيادين" يا راهنما، جوهره "نوعي تجربه"را با بنياني محكم دربر دارد؛ به گونه.اي كه مي.توان بر مبناي آن، يافته.ها و تجربه.هاي ديگر را، از ديدگاهي مجزا و انتزاعي و بر اساس چهارچوبي محكم و قدرتمند، سازماندهي كرد.
مثالهایی از استعاره.های سازمانی
سازمان به مثابه ماشین و ابزار: در استعاره ماشين، سازمان به مثابه يك ابزار براي مديريت(با بحث.هايي در مورد بهترين روش.هاي طراحي ماشين سازماني، به مثابه ابزار انجام كار و توليد) مطرح مي.شود و مديران را به منزله مهندسان ماشين سازماني در نظر مي.گيرد؛ مهندساني كه كار آنها طراحي و اداره كارا و اثربخش فراگرد.هاي سازماني است. استعاره سازمان به مثابه ماشين، مؤيد ديدگاه كلاسيك به سازمان است.
سازمان به مثابه فرهنگ: استعاره فرهنگ براي سازمان بر اهميت نقش سنت.ها و آداب و رسوم، داستانها، افسانه.ها، مصنوعات و نمادهاي سازماني تأكيد مي.شود و به مدير به منزله نماد سازمان توجه مي.شود. استعاره سازمان به مثابه فرهنگ، مؤيد ديدگاه تفسيري نمادين به سازمان است.
سازمان به مثابه پرده نقاشی: در استعاره پرده نقاشي، سازمان مانند يك پرده نقاشي فرض مي.شود كه توسط مديران و نظريه.پردازان طراحي شده و شكل مي.گيرد، هنرمند، با پيش هم قراردادن تصاوير ناهمگون، تصورات و عواطف نيرومندي را در بيننده برمي.انگيزد و شيوه.ي مرسوم ديدن و تجربه كردن جهان را تغيير مي.دهد و گاهي موجب تعجب بيننده شده و وي را به تحسين وامي.دارد. سازمان نيز مانند پرده نقاشي است و تناقض.ها، ابهام.ها، تركيب اضداد، ماهيت قدرت و تغيير در آن به تناسب خاص، طراحان آن و امكانات موجود در محيط، شكل مي.گيرد. در اين استعاره مدير به منزله يك نظريه.پرداز در نظر گرفته مي.شود؛ بدين معني كه در واقع مديران و ساير اعضاء، سازمان را همانند يك نظريه، در قلوب و اذهان خود شكل مي.دهند. استعاره سازمان به مثابه پرده نقاشي، مؤيد ديدگاه فرانوگرا به سازمان مي.باشد.[8]
سازمان به مثابه موجود زنده: در استعاره زيستي)موجود زنده)، سازمان به مثابه پديده.هايي نظير درختان، حيوانات يا انسان كه حيات و زندگي دارند، دیده مي.شود. برخي نظريه.پردازان اعتقاد دارند؛ كه سازمانها(مانند موجودات زنده (متولد مي.شوند، و طبق مراحل قابل پيش.بيني، رشد کرده و براي بقاي خود احتياج به تغذيه مداوم دارند؛ اگرچه سازمانها مانند موجودات زنده نمي.ميرند و مرگ براي سازمانها مي.تواند، اجتناب.پذير باشد؛ با اين.حال استعاره زيستي از اين جهت كه چارچوب مفهومي را براي درك مفهوم سازمانها ارائه مي.دهد، مورد توجه قرار گرفته است.[9] همان.طور كه ذكر شد در پرتو اين استعاره، سازمان مانند موجود زنده براي تأمين منابع تداوم.بخش حياتش، به محيط خود وابسته است. محيطي كه تأمين.كننده مواد اوليه، دانش، نيروي كار و سرمايه براي سازمان است .استعاره موجود زنده با رهيافت نوگرايان به نظريه سازمان، هماهنگي دارد و در آن بر مسائلي، نظير وابستگي به محيط، استفاده از فناوري در فراگرد تبديل و انطباق ساختاري با توجه به راهبردهاي سازمان براي تداوم حيات در محيط، تاكيد مي.شود.[10] مورگان ديدگاههاي متفاوت و متعددي مانند مكتب روابط انساني، نظريه سيستم.ها، تئوري اقتضائي و نظريه جمع..گرايي يا بوم.شناسي سازماني را زير عنوان سازمانهاي زنده، مطرح مي.سازد.[11]
سازمان به مثابه مغز: نگرش سازمان به مثابه مغز، بر فرايندهاي خود.سازمان.يابندگي تاكيد مي.كند. در اين نگرش سازمان يا اعضاي آن به ترتيب، منشأ بازآفريني حقيقت اجتماعي يا محيط.ها هستند.
سازمان به مثابه نظام سياسي: در استعاره سازمان به عنوان نظام سياسي، سازمان.ها پيكره.هاي متحد نبوده، بلكه مجموعه.هاي چندگانه، متناقض و با زمينه.هاي نامتجانسي براي اعمال اجتماعي كم و بيش قوي هستند.
سازمان به مثابه زندان روانی: تلقي روان.كاوانه از سازمانها در استعاره سازمان به عنوان زندان رواني(روح) مورد بررسي قرار مي.گيرد.
سازمان به مثابه اتوپتیک: استعاره سازمان به عنوان نظام خودآفرين يا اتوپتيك(كه ريشه در زيست.شناسي نوين دارد)، نيز توجه اصلي خود را بر دو پديده معطوف مي.سازد: اول اينكه سازمانها را خودزا بشمار مي.آورد؛ يعني سازمانها عناصر خود را به وسيله اعضاي خودساخته به وجود مي.آورند و فرآيند خودزايي از يك برنامه سازماني پيروي مي.كند و ديگر اينكه نظام.ها را، دائما در حال حركت مي.پندارد؛ يعني سازمانها سيال و در حال تغيير شكل هستند .مورگان براي توصيف فرآيند.ها خودزايي و نظام.هاي پرتحرك و ناآرام از واژه كليدي دوار يا چرخنده استفاده مي.كند.
همچنين مورگان با اشاره به استثمار ناشي از اقتصاد چندمليتي به چهره كريه سازمانها، به عنوان ابزارهاي سلطه اشاره مي.كند. مورگان پس از مرور نقاط ضعف و قوت نگرش.هاي مختلف، نتيجه مي.گيرد كه هريك از ديدگاه.ها، بخشي از واقعيت را بيان مي.كند و هيچ.يك از ديدگاه.ها، به تنهايي واقعيت سازمان را به طور تمام و كمال آشكار نمي.سازند.[12]
محدوديت.هاي استعاره.ها
بايد همواره در نظر داشت كه دانش حاصل از بكارگيري استعاره.ها دانش كاملي نيست؛ زيرا استعاره.ها فقط شباهت.هاي ميان دو چيز را آشكار مي.سازند؛ ولي در مورد تفاوت آنها چيزي ارائه نمي.دهند؛ بنابراين اكتفا به كسب معرفت از طريق استعاره.هاي گوناگون شناخت محدودي در مورد پديده.ها به ما مي.دهد. هريك از استعاره.هاي ارائه شده در مورد سازمان، محدوديت.هاي ويژه خود را دارند؛ به موجب اين محدوديت.ها، هر استعاره، شناخت محدودي در مورد سازمان ارائه مي.دهد؛ به طوريكه هيچ استعاره.اي به تنهايي نمي..تواند ارائه.دهنده شناخت و دانش كافي در مورد سازمان باشد.[13]
[1]. فيض.بخش، سيدعلي.رضا و روحاني، شهرزاد؛ شناخت و ارزيابي سازمان از طريق استعاره، فصلنامه علمي پژوهشي شريف، زمستان 1385، شماره سي و ششم، ص34.
[2]. رحمان.سرشت، حسين؛ تئوريهاي سازمان و مديريت از نوين.گرايي تا پسانوين.گرايي، تهران ، فن و هنر، 1377، چاپ اول، ص358.
[3]. رضائيان، علي؛ مباني سازمان و مديريت، تهران، سمت، 1379، چاپ اول، ص87-86.
[4]. فيض.بخش و روحاني؛ ص34.
[5]. فرهنگي، علي.اكبر و همکاران؛ نظريه.پردازان و مشاهير مديريت، تهران، فراانديش، 1384، چاپ اول، ص355- 354.
[6]. رضائيان، علي، ص86.
[7]. رحمان.سرشت، ص358.
[8]. رضائيان، علي؛ ص89- 87.
[9]. رابينز، استيفن؛ تئوري سازمان، سيدمهدي الواني و حسن دانايي فرد، تهران، صفار، 1384، چاپ دهم، ص28.
[10]. رضائيان، ص88.
[11]. رحمان.سرشت، ص358.
[12]. همان، ص360- 358.
[13]. رضائيان، ص89.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 894]