محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830966697
با فرجالله سلحشور درباره سريال يوسف پيامبر مذهبي بودن با اثر مذهبي ساختن فرق ميكند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با فرجالله سلحشور درباره سريال يوسف پيامبر مذهبي بودن با اثر مذهبي ساختن فرق ميكند
جام جم آنلاين: تاكنون روزنامهها و نشريات مختلفي با فرجالله سلحشور كارگردان، نويسنده و تهيهكننده سريال يوسف پيامبر گفتگو كردهاند و سلحشور تقريبا تمام مراحل ساخت يوسف را براي بينندگان اين سريال در اين گفتگوها بيان كرده و درباره موضوعات مالي اين سريال هم توضيحات مفصلي داده است.با توجه به اين موضوع ما تصميم گرفتيم با سلحشور به گفتگو بنشينيم و پرسشهاي مطرح شده درباره اين سريال را از منظر ديگري عنوان كنيم. در اين گفتگو با نگاه او به فيلم مذهبي آشنا ميشويم.
گفتگوي مفصل جامجم با سلحشور را بخوانيد.
نام شما فرجالله به معناي باز شدن گره ظهور و تحقق يافتن ظهور آقا امام زمان است. آيا تاكنون گامي هم براي بازگشايي گره فرج آقا امام زمان برداشتيد؟
مذهبيها همه به ظهور آقا اعتقاد دارند و در اين راه گام برميدارند. گروهي با تبليغات و گروهي از طريق امور هنري كه ما از طريق آثار هنري اين كار را انجام دادهايم و چند كار درباره امام زمان توليد كردهايم. خود من هم در فعاليتهاي مذهبي و هم هنري علاقه خاصي به امام زمان دارم. از كودكي اين علاقه در من شكل گرفت، ما هميشه جشنهاي نيمه شعبان را خيلي باشكوه برگزار ميكرديم.
پس در يك خانواده كاملا مذهبي متولد شدهايد؟
نه خيلي مذهبي. شايد بهتر باشد بگويم خانوادهام را من مذهبي كردم. ما بيشتر خانواده سنتي بوديم. البته نه سنتي محكم. اما از زماني كه من به سمت مذهب رفتم...
يعني مطالعه درباره مذهب را آغاز كرديد؟
نه. فعاليتهاي مذهبي من بيشتر رفتن به هياتها بود، بعد از مدتي در خانه هيات برگزار ميكردم كه اين كار روي خانوادهام تاثير زيادي گذاشت، هياتهايي كه به صورت هفتگي در خانه برگزار ميكرديم باعث شد خانواده من به صورت جديتري مذهبي شوند.
از چه زماني مذهب براي شما جدي شد؟
همانطور كه گفتم از سنين كودكي. از همان زماني كه رفتن به هيات و جلسات سخنراني را به صورت مداوم پي گرفتم.
بنابراين مذهب را پاي منبر آموختهايد؟
ابتدا منبر و بعد مطالعه و در ادامه تحصيل در حوزه مذهب و بعد تدريس علوم مذهبي.
جايي گفتهايد كه پيرو هنر متعهد هستيد؟
بله، هنر متعهد، هنري است كه امام خميني آن را تاييد كردهاند. هنر عبارت است از دميدن روح تعهد در كالبد انسانها. هنر متعهد همان هنر متعبد است، همان هنر الهي است. من به دنبال چنين هنري هستم.
هنر متعهد را در جامعه امروزي چگونه تعريف ميكنيد؟
هنري كه مردم را به سوي ارزشها سوق دهد، مردم را از گناه و آلودگيها دور كند، به سمت اعمال خير سوق دهد، هنري كه خدمت به خداوند و بندههايش باشد و تقبيح ضد ارزشها كند.
شما در پرونده كاريتان يك مجموعه اثر داريد، «ايوب پيامبر»، «اصحاب كهف» و اكنون «يوسف پيامبر» در اين آثار آيا هنر متعهد را پياده كردهايد؟
ديگران اينگونه ميگويند، من خودم فكر ميكنم بهتر از اين هم ميشد كار كرد، خودم فكر ميكنم آنقدر كه وظيفهام ايجاب ميكند، كارم را انجام ندادهام. اما مردم ميگويند خوب است.
تاكيدم روي انتخاب موضوعات است؟
همه قصههاي قرآني از كوچكترين تا بزرگترين آنها خوب هستند. همه اين قصص دردهاي همه اعصار در همه جوامع هستند.
يعني موضوعات با توجه به زمان براي شما اولويت ندارند؟
من نميتوانم اولويتبندي كنم. اين موضوعات درد و دغدغه همه مردم در همه دنيا هستند. قرآن و اسلام با فطرت انسانها ارتباط برقرار ميكند. بدين معنا كه اگر حقايق اسلام درست به مردم بازگو شود، مردم آنها را ميپذيرند و با آن ارتباط برقرار ميكنند. هر سوژهاي كه منطبق بر باورهاي ديني مطرح شود، ذهنيات نويسنده در آن دخل و تصرف نداشته باشد و نويسنده و كارگردان به ارزشهاي موضوع وفادار بمانند، آن اثر با فطرت انسانها، چه شيعه و چه سني ارتباط برقرار ميكند. كما اينكه سريال «اصحاب كهف» در بيشتر كشورهاي دنيا به نمايش درآمده و تمام مردم دنيا با هر دين و مذهبي آن را ديدهاند و با آن ارتباط برقرار كردهاند.
خيلي از مردم دنيا فيلمهاي هاليوودي را هم ميبينند و با آن ارتباط برقرار ميكنند.
ارتباط دو جور است، يك ارتباط فقط از طريق چشم است كه ارتباط ظاهري را شكل ميدهد و يك ارتباط از طريق دل است كه ارزشمند است. اين دو ارتباط با هم يكي نيستند. مردم با ظاهر سريال «اصحاب كهف» ارتباط برقرار نكردند. ظاهر «اصحاب كهف» در قياس با ديگر آثار دنيا چيزي ندارد كه مردم را جذب كند. در حالي كه اين سريال محتوايي دارد كه مردم را جذب ميكند اما آثار هاليوودي با ظاهر خود مردم را جذب ميكنند. مردم از اين فيلمها توقع معنا ندارند. اما ما از آثار مذهبي به شكل آگاهانه تاثير ميگيريم.
شما از چه طريق متوجه شديد كه «اصحاب كهف» به شكل دروني روي مخاطبان اثر گذاشته است؟
از روي صحبتهاي خودشان كه ميگفتند با ديدن اين سريال نگاهشان مثلا به قيامت خيلي عوض شده است. خيليها ميگفتند سريال «اصحاب كهف» در ديدگاه آنها نسبت به مذهب خيلي تاثير داشته و آنها بعد از ديدن سريال «اصحاب كهف» به شرعيات پايبند شدهاند و نمازشان را ميخوانند.
گفتيد باورهاي ديني كه در قرآن هستند همه قابليت ارائه كردن دارند. آيا اين باورها اولويتبندي ندارند؟
به نظر من قرآن يك مجموعه است، جزء جزء نيست. اگر خواسته باشيم كه آن را بخش بخش كنيم، به يك بخش عمل كنيم و يك بخش را ناديده بگيريم، زياد نتيجه نميگيريم. همه بخشهاي آن براي زندگي لازم است. منتها امكان دارد در جامعهاي اجراي يك دستورالعمل بيشتر لازم باشد و در جامعه ديگر كمتر.
اين سوال را از اين جهت پرسيدم كه باورهاي مذهبي اساس جامعه ما را تشكيل ميدهند و اين باورهاي مذهبي اولويتهايي دارند. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه نام شخصيتهاي بزرگي را زياد ميشنويم و روي زندگي ما تاثير ميگذارند، شخصيتهايي چون حر بن رياحي، سلمان فارسي و خيلي از شخصيتهايي كه تاريخ شيعه را بنيان گذاشتهاند. به نظر شما آيا اولويت نداشت كه زندگي و باورهاي مذهبي و اعتقادي يكي از اين شخصيتها تصويري ميشد؟
نه. به نظر من همه اينها در عرض يكديگر هستند نه در طول يكديگر. قرآن وقتي قصهاي را نقل ميكند تاريخ مصرف براي آن نميگذارد، نميگويد اين قصه تا زماني كه حر، مقداد، ابوذر و... ميآيند تاريخ مصرف دارد و بعد از آن تاريخ آنها تمام ميشود. اين قصهها محملي هستند تا همه ارزشهايي كه قرآن به صورت سمبليك به آنها اشاره كرده است، در آنها متبلور شوند. اين قصص در همه اعصار براي بشريت راهگشا هستند. داستان هر كدام از قصص قرآني بخشي از مشكلات و سوالات جامعه را جواب ميدهد. حر، سلمان فارسي و... هم از پيروي از همين قصص قرآني تربيت شدهاند. الگوسازي هميشه مهم بوده است اين الگو ميتواند حضرت يوسف باشد يا مثلا سلمان فارسي.
اما الگوهايي كه ارائه داده ميشوند بايد دستيافتني باشند و مردم از آنها ذهنيت داشته باشند. مثلا جوانان امروز ما دوست دارند بيشتر درباره حر بدانند يا افراد ديگري كه در تاريخ شيعه موثر بودهاند. من از اولويتبندي ميگويم چون شما فرد بامطالعهاي هستيد و اولويتها را بهتر ميشناسيد؟
در اين زمينه نميتوان اولويتبندي كرد، نميتوان گفت كه درد امروز جامعه اين است، پس بايد اين قصه را ساخت. به نظر من در جامعه ما مسائل تربيتي مهم است در سريال يوسف هم مسائل تربيتي وجود دارد. مسائل اخلاقي و اعتقادي نياز جامعه ماست. در سريال يوسف هم اين مسائل به صورت جدي وجود دارد. مسائل مديريتي در سريال يوسف به صورت الهي ديده ميشود، مديران كشور ما ميتوانند از شيوه مديريتي يوسف درس بگيرند. در اين سريال مبارزه با شرك و بتپرستي و مبارزه با شيطان وجود دارد كه آنها را ميتوان در جامعه امروز اجرا كرد. به اعتقاد من همه مسائلي كه در جامعه امروز وجود دارد، به نوعي در سريال يوسف ديده ميشود. به نظر من بايد به شخصيتهايي مانند حر هم پرداخته شود، من اينها را رد نميكنم، اما اينكه اولويتبندي كنم كه اكنون پرداختن به زندگي يوسف مهمتر است يا حر، مردد هستم.
با توصيفي كه از سريال يوسف كرديد، فكر ميكنيد اين سريال چقدر روي مسوولان ما تاثير گذاشته است؟
بايد بپرسيد و تحقيق كنيد، من نپرسيدهام. البته هنوز بخشهاي مديريتي يوسف مانده است، در سريال او هنوز به مديريت نرسيده كه بتواند بر مديران جامعه تاثير بگذارد.
آيا آمدن و تاثيرگذاريهايش مقداري دير نشده است؟
نه. هنوز دير نشده است. او ميآيد و تاثيراتش را هم ميگذارد.
از اين جهت ميگويم دير، چون احساس ميشود كه سريال يوسف درگير يك ملودرام عشقي شده است و بازتابهاي مذهبي و تربيتي شما از اين سريال در سايه اين ملودرام قرار گرفته است؟
اصلا و ابدا. ملودرام عشقي كه شما ميگوييد يعني عشقي دو طرفه اما در سريال يوسف عشق يك طرفه است و يك نفر عاشق شده اما ديگري به او توجهي ندارد. عشق زليخا به يوسف اصلا مورد توجه ما نبوده و نيست. در سريال يوسف مبارزه با شرك و بتپرستي را ميبينيد.
آيا اين مبارزه در سايه عشق زليخا به يوسف قرار نگرفته است؟
الان شايد. اما هر چه سريال جلوتر ميرود، اين مساله كمرنگتر ميشود و ديگر زليخايي وجود، نخواهد داشت و مسائل مهمتري عنوان ميشود.
اما شما ميگوييد در قسمتهاي ديگر سريال ما مبارزه با شرك بتپرستي و... را ميبينيم، من ميگويم آيا شما نميتوانستيد از عشق يوسف و زليخا سريعتر عبور كنيد و به مسائل جديتر وارد شويد؟
نه نميتوانستيم. چون عشق معناي هستي است. اگر عشق را از هستي بگيريد چيزي از آن باقي نميماند. زليخا سمبل عشق مجازي و عبور از يوسف و رسيدن به معشوق حقيقي است.
اما در سريال شما يوسف از كودكي از عشق مجازي رها شده و به عشق حقيقي رسيده بود؟
بله، يوسف سمبل عاشق حقيقي است و مثل همه انبياء او مراحل عشق مجازي را طي نكرده است. بلكه او زاييده عشق و فرزند عشق است و از پدر و مادري عاشق به دنيا آمده و زليخا هم به اين مرحله ميرسد. يوسف را در كودكي عاشق خداوند ديدهايم، اما مراحل عاشق شدن او را كه نديدهايم. اما زليخا را در مراحل مختلف طي طريق ميبينيم. او ابتدا عاشق انسان خاكي ميشود و بعد به عشق حقيقي ميرسد، عشقي كه نياز جامعه بشري است.
پس زليخا و مراتب عشق او محور قصه است؟
نه، زليخا يكي از موضوعات داستان سريال است. در سريال ما عشق زليخا به يوسف پررنگ نيست، مهمترين بخش سريال ما مبارزه با شرك و بتپرستي است.
مهمترين بخش يك سريال در زمان پخش جذب مخاطب است. يك كارگردان بايد بتواند بخوبي از پس اين كار برآيد. شما مخاطبان زيادي را كه عامه مردم هستند، با خود همراه كردهايد. اين همراه شدن بيشتر به دليل عشق زليخا به يوسف است. شما چنگك را انداخته و مخاطب را گير انداختهايد. من ميگويم عشق زليخا آنقدر پررنگ است...
در اين مقطع از سريال زليخا يك شخصيت منفي است، نه يك عاشق دوستداشتني.
در اين مقطع از سريال. اما پرسش من اينجاست كه چگونه ميشود ذهن مخاطبي را كه به يك موضوع كنجكاو شده است تغيير داد. از طرفي شما ميگوييد زليخا مراحل عشق را طي ميكند...
اما همه سريال درباره زليخا نيست. زليخا مراحل عشق را طي ميكند و فعلا كسي به اين زن بوالهوس و شخصيت منفي علاقهاي ندارد.
در سريال ما مراحل مختلف توحيد، مبارزه با شرك، مديريت الهي و رسيدن يوسف به يعقوب به صورت موازي تعقيب ميشود. داستان زندگي زليخا هم در كنار اينها روايت ميشود، اما در رتبههاي بعدي قرار ميگيرد. تقريبا از قسمت 25 زليخا كاملا كمرنگ و منفي و يوسف وارد مملكتداري و حكومت الهي ميشود. آنوقت شما ميبينيد روش يوسف ، هم براي جوانان و هم براي مسوولان ما پاسخ ميدهد و كاربرد دارد.
فكر ميكنيد چند درصد جوانها مخاطب سريال شما هستند؟
نميدانم. اما آمار نشاندهنده اين است كه 85 درصد مردم سريال يوسف را ميبينند كه آماري بيسابقه است. اين درصد بيننده منهاي جوانان نيست و حتما جوانان هم در اين آمار وجود دارند و بجرات ميتوان گفت همه جوانان بيننده سريال هستند و شخصا جوانهايي را ديدهام كه اين سريال را پذيرفتهاند.
بخش زيادي از سريال يوسف ديدگاه خود شماست كه به گفته خودتان بر مبناي تحقيقات نوشته شدهاند. شما وارد جزيياتي شدهايد كه ما آنها را در سوره يوسف نميبينيم و عموم مردم از آنها اطلاعي ندارند. آيا با تصوير كردن همين جزييات خواستهايد بر بينندگان اين سريال تاثير بگذاريد؟
طبيعتا يك نويسنده و كارگردان تلاش ميكند اثرش را به گونهاي بسازد كه براي مخاطب جذاب باشد. در آثار ديگر سازندگان با استفاده از تخيل و چيزهاي من درآوردي به اثر جذابيت ميبخشند؛ اما ما كوشيدهايم تخيلاتمان مبتني بر مستندات موجود باشد و براساس واقعيتهايي كه در تاريخ و تفسير وجود دارد، نوشته و ساخته شود.
بنابراين جزيياتي كه به تصوير كشيدهايد، بر اساس تخيل نيست و واقعيتهايي است كه در تفاسير وجود دارد؟
بله. بخشهايي را بر اساس واقعيتها نوشتهام و جاهايي حلقه مفقوده را بر اساس مستندات ماقبل و مابعد پر كردهام. تمام قسمتهاي يك سريال تاثيرگذار هستند. نميشود گفت آنهايي كه من نوشتهام، تاثيرگذار هستند يا آنهايي را كه بر اساس مستندات نوشته و ساختهام. طبيعتا من بر اساس آنچه موجود بوده يك بنا را پايهگذاري كردهام. اسكلت و فوندانسيون اصلي مهم است. من فقط پرداخت كردهام. اين پرداخت ميتواند جلوه بدهد. اما به اين معني نيست كه همه جذابيتها بر مبناي پرداخت ظاهري است. من فكر ميكنم اگر ارزشهاي داخل خود قرآن نبود، پرداختهاي من ارزشي نداشت.
بخش بزرگي از كار شما ديالوگهاي سريال است، به نظر خودتان آيا اين ديالوگها تاثيرگذار هستند؟
اينها را بايد شما برويد و از مردم بپرسيد نه ازمن. اگر بگويم خوب است، ميگويند خودستايي است و اگر بگويم بد است ميگويند خودش هم خودش را قبول ندارد...
شما به عنوان نويسنده سريال، وقتي مينويسيد حتما به طراحي لباس و صحنه، طراحي گريم، دكور و ديالوگ فكر ميكنيد و در ذهنتان اين مساله شكل ميگيرد كه ميخواهيد با كدام بخش بيشتر روي بيننده تاثير بگذاريد از طرفي ما برخي سريالهاي تاريخي را ميبينيم كه پس از گذشت چندين سال هنوز هم مخاطبان ديالوگهاي آنها را در ذهن دارند. شما چگونه سريال خود را تقسيمبندي كرديد و براي تاثيرگذاري روي كدام بخش متمركز شديد؟
من 4 سال براي تحقيق و نگارش فيلمنامه سريال حضرت يوسف زمان گذاشتم. اين كه چه وقتي را براي كدام بخش صرف كردم، نمي توانم بگويم.
يعني در ذهن خودتان اينگونه تقسيمبندي نداشتيد؟
نه اصلا و ابدا. من همزمان به همه بخشها فكر ميكردم و سريال را مينوشتم.
روي ديالوگنويسي تمركز ويژهاي نداشتيد؟
نه. همانگونه كه مينوشتم ديالوگها را هم مينوشتم. همانقدر كه روي صحنه فكر ميكردم، همانقدر هم روي ديالوگها فكر ميكردم.
اما در سريال شما گريم مهمتر از ديالوگها به نظر ميرسد.
نميدانم، شايد. ولي اين نظر شماست كه در ظاهر بيشتر دقت ميكنيد، در حاليكه بسياري از علما و بزرگان از محتوا و ديالوگها بيشتر راضي هستند.
سريال با تكيه بر ظاهر شخصيتها حركت ميكند و پيش ميرود. آيا اين حركت اگر عميقتر بود، بيشتر تاثير نميگذاشت؟
به مخاطبان سريال بستگي دارد. گروهي عمقي را كه ما مطرح كردهايم، دريافت ميكنند و گروهي فقط در ظاهر متوقف ميشوند. من با علماي زيادي در تماس بودهام؛ از جمله آقاي ميرباقري كه مفسر قرآن هستند. ايشان ميگفتند كه سريال يوسف مرا به اين فكر انداخته كه درباره يوسف بيشتر فكر كنم. شما در سريالتان خيلي چيزها را مطرح كردهايد كه من از آنها بيخبر هستم. آيتالله جنتي هم گفتهاند كه من چيزهاي تازهاي از سريال يوسف ياد ميگيرم. ايشان همچنين گفتهاند كه من جواب بسياري از پرسشهايم را از اين سريال ميگيرم. قطعا وقتي آيتالله جنتي درباره سريال صحبت ميكند، درباره محتواي آن نظر ميدهد؛ چون ايشان به گريم، دكور و اين چيزها كاري ندارد.
بنابراين ميتوانيم بگوييم عمق محتواي سريال يوسف را آدمهاي مذهبي باسواد درك كردهاند. عموم مردم چه چيزي را از اين سريال دريافت ميكنند؟
عموم مردم با قصه پيش ميروند. آنها كودكي يوسف تا بزرگسالي و اتفاقات زندگي او را پيگيري ميكنند.
پيش از ساخت سريال از زندگي يوسف و اتفاقات دوره او چه ذهنيتي داشتيد؟ مثلا كاخ يوسف و مصر را همينگونه كه در سريال است، ميديديد؟
خير. يك مقدار از كشوري مثل مصر اطلاعات عمومي داشتم و با توجه به سوره حضرت يوسف هم اطلاعاتي از اين پيامبر به دست آوردم؛ اما زماني كه شروع به تحقيق كردم، دامنه اطلاعاتم خيلي بيشتر شد.
با توجه به تحقيقات وسيعي كه انجام داديد، آيا شما به طراح دكور و طراح گريم ايده ميداديد يا اينكه آنها خودشان طراحي ميكردند؟
آنها تحقيقات خود را انجام ميدادند و من هم اطلاعات خودم را در اختيار آنها ميگذاشتم. در واقع كار را با همفكري پيش ميبرديم.
الان آن چيزي را كه ميبينيد، براي خودتان قابل قبول است؟
بله. كاملا.
اما زنداني كه شما در سريال يوسف به نمايش گذاشتهايد، از ذهنيت و دانستههاي ما درباره آن دوران دور است. زنداني كه شما نشان داديد، معماري معاصر و مدرن دارد.
ممكن است. شايد اگر شما اين زندان را ميساختيد، جور ديگري ميساختيد. اما ما اينجوري ساختهايم. البته كسي از زندانهاي آن زمان اطلاعي در دست ندارد. ما هيچ اثري از زندانهاي آن دوران به دست نياورديم. از كاخهاي آن زمان اطلاعاتي كسب كرديم و سعي كرديم دكورها را بر اساس همان تحقيقات طراحي كنيم اما از زندانها چيزي به دست نياورديم.
ميگويند در آن زمان زندانها بيشتر شبيه دخمه بوده است؟
نبايد به گفتهها توجه كرد. مستندي وجود ندارد. در شهري چون كنعان شايد شبيه دخمه بوده، اما در مصر متمدن بعيد است. البته ما زندان را در زير زمين ساختهايم. همانطور كه ديديد يوسف و زندانبانان خيلي پايين آمدند تا به زندان رسيدند.
چون زير زمين بود ميگويم معماري مدرني داشت.
شايد يك جور ديگر هم ميشد اين زندان را ساخت. ما اين زندان را بر اساس سليقه خودمان ساختهايم.
چند درصد از سريال يوسف سليقه خود شماست؟
نميتوانم بگويم چند درصد. يوسف يك كار مشترك است. من با مشاور و ديگر عوامل سازنده سريال و طراحان مشورت ميكردم و هيچ وقت راي خودم را به صورت مطلق اجرا نكردم؛ به همين دليل نميتوانم بگويم كه سريال كاملا سليقه خود من است.
اما امضاي شما پاي سريال است و شما هستيد كه از سريال دفاع ميكنيد.
اگر چنين در نظر بگيريد، من همه سريال يوسف را تاييد ميكنم. حالا ميتوانيد بگوييد كه سليقه بدي داري، بد ساختهاي يا درست و خوب ساختهاي.
اما شما كساني را كه سريال يوسف را نقد ميكنند، مزدبگير خطاب كردهايد و گفتهايد كه اينها با سريال يوسف دشمني دارند.
بله، بسياري اينگونه هستند. بسياري مزد ميگيرند تا يك اثر قرآني را بكوبند. قصد خير ندارند و گروهي اصلا نميفهمند كار مذهبي يعني چه. صرفا با خواندن چند تا كتاب فكر ميكنند مذهب را ميشناسند و ميتوانند نقد كنند. در صورتيكه چنين نيست و يك اثر مذهبي را آدمهاي مذهبي از لحاظ محتوايي ميتوانند نقد كنند؛ اما از نظر تكنيكي و تخصصي منتقدان ميتوانند نظر بدهند. گروهي از نظر محتوايي نظر ميدهند كه اين تخصص آنها نيست و كار كساني است كه اهل قرآن و تفسير هستند.
شما به اين علم رسيدهايد كه تصميم گرفتيد يكي از قصص قرآني را تصويرسازي كنيد؟
من به كمك قرآن، تفاسير و تجربه چهل پنجاه ساله تعليم و تعلم قرآن و پاي منبر نشستن و با استفاده از كمك استادان توانستهام اين سريال را بسازم، اما ادعاي تفسير قرآن ندارم.
شما جبرئيل را در كودكي بر يوسف ظاهر كردهايد؛ چيزي كه در قرآن نيامده است و ما ميدانيم كه جبرئيل فقط بر پيامبران اوليالعظم ظاهر ميشود؟
اينكه ميفرماييد جبرئيل بر پيامبران اوليالعظم ظاهر ميشده، معلوم نيست مستند و مستدل باشد. براي اطلاع شما بگويم برخي معتقدند حضرت يوسف از موسي و عيسي هم بالاتر است، فقط ميدانيم قرآن ميفرمايد به او وحي كرديم.
اما در روايتها نداريم كه ايشان پيامبر اولي العظم هستند؟
اما خداوند يوسف را از مخلصان دانسته است.حتي يعقوب را از مخلصان نميداند، اما جايگاه ويژهاي براي يوسف در نظر گرفته و زيباترين سوره قرآن را به زندگي يوسف اختصاص داده است. يكي از بزرگترين حكومتهاي مذهبي طول تاريخ از سوي يوسف اداره شده است. او مسووليتهاي سنگيني داشته و همه اينها نشان ميدهد يوسف پيامبر بزرگي است.
درباره ظهور جبرئيل بر او هم توضيح ميدهيد؟
قرآن ميفرمايد وحي شده، اين ميتواند به وسيله جبرئيل باشد. وقتي يوسف در چاه است، خداوند ميفرمايد: «ما به او وحي كرديم.» اين وحي كردن يا بايد در خواب باشد يا بايد توسط جبرئيل انجام شود يا بايد الهام باشد. جايي نقل نكردهاند كه اين وحي چگونه بوده است. به همين دليل ما جبرئيل را انتخاب كرديم.
علما در اين انتخاب ايرادي به شما نگرفتند؟
خير. بسياري از علما ميگويند جبرئيل بر يوسف ظاهر شد و به او گفت كه من پيك خداوند يكتا هستم و او را در درون چاه آرام كرد. اينها در آيات قرآن نيست، اما در تفاسير نوشتهاند جبرئيل بارها و بارها آمده و به يوسف كمك كرده است.
روايتهايي كه از داستان يوسف داريم خيلي دلنشين است، مثلا نابينايي حضرت يعقوب در فراق يوسف كه در سريال شما ديده نميشود، در صورتي كه روايت اين نابينايي در سوره يوسف و اشعار عرفاي ما خيلي پررنگ است؟
اگر در روايتها دقت كرده باشيد، نابينايي يعقوب زمان گم شدن بنيامين اتفاق ميافتد. شما بايد صبر كنيد مرحله به مرحله زندگي يوسف را ببينيد تا به نابينايي يعقوب برسيد.
آيا لزومي داشت قسمتهاي اوليه سريال يوسف آنقدر طولاني باشد كه ما خيلي دير به نكات مهم زندگي حضرت يوسف برسيم؟
ما نميخواستيم براي مردم قصه تعريف كنيم. ما داريم تفسير تصويري سوره يوسف را بازگو ميكنيم؛ اما گروهي دوست دارند ما زود برويم سراغ يوسف و زليخا، زندان رفتن يوسف و رسيدن او به پدرش و سريال را تمام كنيم. اما ما قصه تعريف نميكنيم. ما داريم تفسير ميكنيم. خداوند هم قصه تعريف نكرده است. او هم دارد پيام ميدهد و پيامها مهمتر از قصه تعريف كردن هستند و اگر پيامها نبودند مردم به تماشاي سريال نمينشستند. اين نشان ميدهد مردم بجز قصه به چيزهاي ديگر هم توجه دارند؛ البته به نظر من بجز روشنفكران و برخي هنرمندان كه كاري به مذهب و آثار مذهبي ندارند، بقيه با فيلم ارتباط برقرار كردهاند.
اين قضاوت شايد خيلي درست نباشد.
نه. من دارم رك حرف ميزنم. آدمهاي سينما و تلويزيون وقتي مذهبي حرف ميزنند هم حرفهاي خودشان را ميگويند نه حرف مذهب را.
خب شما هم حرف خودتان را از مذهب ميگوييد؟
نه. حرف من بر اساس تفسير الميزان است. هر چه كه الميزان گفته من همان را گفتهام.
يعني همه آثار ساخته شده ما غيرمذهبي است؟
من اين را نگفتم. من گفتم مذهبي بودن با اثر مذهبي ساختن فرق ميكند.
نگاه شما به آثار مذهبي چگونه است؟
من ميگويم بايد مذهب را از ديدگاه مذهب ببينند. مثلا يك كار مذهبي ميسازند و در آن روحي را خلق ميكنند كه آن روح ميرود عشقبازي. كجاي دنيا روح ميرود عشقبازي. اينها مذهب را از ديدگاه خودشان ميبينند.
اين سازنده هم شايد تحقيقاتي در زمينه كار خود داشته؟
نه ندارد. ما مذهبي هستيم و درباره روح شناخت داريم. با اين شناخت سوال من اين است آيا روح عاشق ميشود؟ آيا شما اين را شنيده بوديد؛ روحي كه دور كشور را با ماشين يك خانم بچرخد و عاشق آن خانم هم شود؟ و نام آن اثر را هم اثر مذهبي بگذارند. اين ديدگاه كارگردان درباره مذهب است، اما ديدگاه من از مذهب ديدگاه تفسير الميزان است.
آن سريالي كه شما درباره آن حرف ميزنيد، درباره يك آدم و تمايلات انساني بود. اصلا با موضوع سريال شما فرق داشت.
ممكن است. شما ميپرسيد آيا من همه تلويزيون و سينما را غيرمذهبي ميبينم؟ميگويم نه. سينماي ما، آدمهاي مذهبي هم دارد؛ اما بخش مهمي از آن در اختيار آدمهايي است كه به مذهب و انقلاب كاري ندارند و آنها هم كه مذهبي هستند، آثارشان مذهبي نيست.
اهداي عضو يكي از انسانيترين اعمال بشري است؛ اما شايد به اين موضوع در قرآن بصراحت اشاره نشده باشد.
پس غلط است. ما براي ساخت آثارمان متري به نام مذهب و اعمال مذهبي داريم كه بايد در چارچوب آن عمل كنيم.
تفاسير قرآن خيلي چيزها را بيان ميكند. احتمالا درباره اهداي عضو هم مطالبي وجود دارد؛ چون اهداي عضو، يك عمل كاملا خيرخواهانه و انساني است.
ميگوييد احتمالا؛ اما من ميگويم بايد فقط بر مبناي واقعيتهاي مذهبي اثرمذهبي ساخت. آيا روايات و قرآن، اهداي عضو را تاييد كردهاند؟ درباره انفاق، صدقه، كمك كردن به ديگران و... بصراحت گفتهاند. اگر اهداي عضو خوب بود، بايد به آن اشاره ميكردند و ميگفتند خوب است؛ اما چيزي نگفتهاند، بنابراين اهداي عضو به مذهب ما تعلق ندارد و مال جاي ديگري است. درست و غلط بودن آن را نميدانم. به همين دليل هيچ وقت چنين آثاري را نميسازم؛ چون آنقدر مذهب چيزهاي ارزشمندي براي گفتن دارد كه من نميروم درباره احتمالات، اثري را بسازم.
من برميگردم به پرسشهاي اولم كه نيازهاي امروز جامعه را مطرح كردم.
مذهب براي همه دورههاي بشري است و تا قيام، قيامت دستورالعمل دارد. دين ما كاملترين دين و براي همه اعصار است.
اما ما مراجع ديني را داريم.
دين اسلام كاملترين دين است؛ يعني هم براي اكنون كافي است هم براي هزاران سال بعد. ما نياز به دستورالعملهاي جديد نداريم، مگر براي حل مشكلات جديد راهكاري از مذهب و قرآن پيدا كنيم.
مراجع ديني با توجه به شرايط روز به برخي امور مانند اهداي عضو و... مجوز دادهاند.
پس درست است. اگر مراجع مجوز دادهاند، درست است.
شما به همين دليل قصص قرآني را براي ساخت انتخاب ميكنيد كه اثري مذهبي بسازيد؟
بله. من اثر مذهبي انتخاب ميكنم تا آثار مذهبي بسازم؛ چون در اين دنيا بجز مذهب، هيچ حرف ديگري ارزش گفتن ندارد. مذهب يعني دستورالعملهايي كه از طرف خداوند نازل شده و از طريق انبيا به انسانها رسيده است. فقط در اين حيطه بايد حرف زد و اثر هنري ساخت. جز اين حيطه همه چيز پر از غلط است.
به همين دليل هيچ وقت چنين آثاري را نميسازم؛ چون آنقدر مذهب چيزهاي ارزشمندي براي گفتن دارد كه من نيازي ندارم بروم و درباره احتمالات اثري را بسازم. من درباره روح صحبت كردم. گفتم اگر كسي ميخواهد اثري مذهبي بسازد بايد تفسيري كه مذهب گفته است، بيان كند. حق ندارد بگويد روح مورد نظر من اين است. در اثر مذهبي ساختن، «من» معنا ندارد. شيطان، روح، شهادت و... تكاليفشان در مذهب روشن است، بنابراين ما نبايد از آنها برداشت شخصي داشته باشيم.
شايد برداشت شخصي نباشد. نوعي درامپردازي است، مانند كاري كه شما هم در سريال حضرت يوسف انجام داديد.
هيچكس حق ندارد اثري بسازد و مذهب را از نگاه خودش تفسير كند. اينها آثار مذهبي نيستند. فيلم شخصي هستند؛ همچنان كه گفتم، هنرمند مذهبي بايد حرف مذهب را بزند. سريال يوسف براساس تفاسير شيخ صدوق، تفسير الميزان و ديگر تفاسير نوشته و ساخته شده است.
اما هنر آينه جامعه است.
در جامعه فحشا هم وجود دارد. بايد نشان بدهيم.
خير. تا يك جايي كه پردهدري نكند، ميتواند مجاز باشد. هنر متعهد كارش همين است.
نه از قضا، هنر مگس صفت كه روي كثافت مينشيند، كارش اين است. هنر پروانه صفت روي زيباييها مينشيند. با ديدن زيباييها ميتوان زشتيها را هم ديد. تعريفي كه شما ميدهيد، هنر فعلي جامعه است؛ اما من دارم از هنر رباني و مذهبي حرف ميزنم. اين دو با هم تفاوت دارند.
هنر رباني، هنري است كه در راه پيشرفت جامعه گام بردارد.
درست است؛ اما پيشرفت جامعه به سوي كمال يا نقض؟
اول بايد جامعه را ديد. تا زخم پيدا نشود چگونه ميتوان براي آن مرهم پيدا كرد؟
بله. زخمهاي جامعه را ميبينند تا براي آنها درمان پيدا كنند؛ اما براي درمان دردهاي جامعه لازم نيست آنها را نشان داد؛ مثلا درباره دزدي اگر فقط بگويي، دزدي وجود دارد كافي است. لازم نيست آن را نشان بدهي. لازم نيست يك دزد خبره را نشان بدهي كه صد تا پليس هم نميتوانند او را دستگير كنند و هزار راه دزدي را هم به ديگران نشان داد.
اين كه شما ميگوييد ديگر رسانه نيست، موعظه و منبر است؛ چون در كنار منبر است كه فقط كلام را ميشنويي؛ اما در رسانه بايد تصويرسازي كني.
وحي منزل نيست كه چون كاري هنري و تصويري شود، زشتيها را هم نشان داد. تصويرسازي تا آنجايي از نظر مذهب مجاز است كه بدآموزي نداشته باشد.
اما شما هم در سريال يوسف، زليخا را زني كاملا اغواگر نشان دادهايد. شما چرا اغواگري زليخا را نشان دادهايد، در صورتي كه شما هم ميتوانستيد در يك ديالوگ بگوييد، زليخا زني اغواگر بوده است؟
من اين حرف شما را قبول ندارم. براي اينكه بيش از 10نفر از مراجع و علما گفتهاند اين بخش از سريال يوسف كاملا سالم ساخته شده است و اصلا بدآموزي ندارد. مراجع به مراتب از من و شما حساسيت بيشتري دارند.
بنابراين در سريال شما، زليخا يك زن اغواگر نيست؟
زليخا در قرآن، زني اغواگر بوده و سعي كرده يوسف را اغوا كند؛ اما يوسف زير بار نرفته است. خداوند گفته، من هم اغواگري زليخا را در حد قرآن نشان دادهام.
مقتضاي كار ايجاب كرده كه شما زليخا را زني اغواگر نشان دهيد. بنابراين ميتوان گفت برخي از آثاري كه در تلويزيون و سينما ساخته ميشوند و شما آنها را غيرمذهبي ميدانيد، حتما براساس برخي مقتضيات ساخته شدهاند؟
اقتضاي كار كلمهاي نيست كه همه چيز را توجيه كند. قرار نيست هرچه اقتضاي كار بود، نشان داده شود. اقتضاي مذهبي كار من ايجاب كرده اين گونه تصاوير را نشان دهم. اگر كسي براساس مقتضات مذهبي كار كرد، درست است. اگر براساس مقتضيات ذهني خودش كار كرد، اشتباه است.
سريال يوسف پر از ديالوگ است. آيا همه اين ديالوگها را براساس تفاسير نوشتهايد؟
بله. دقيقا همه ديالوگها براساس تفسير الميزان نوشته شده است. حداقل الميزان را رد نميكند.
حتي صحبتهاي كنيزان، زندانبانان و...
بله. هيچكدام از اينها در تضاد با تفسير الميزان نيست. شما در سريال حضرت يوسف، جملهاي پيدا نميكنيد كه ضد دين باشد.
طاهره آشياني
چهارشنبه 6 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]
-
گوناگون
پربازدیدترینها