واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اوباما تغيير ميكند يا سياستهاي آمريكا
اخيرا يك سياهپوست آفريقايي تبار به كاخ سفيد راه يافت آن هم پس از يك ماراتن نفسگير با رقيبي از حزب جمهوريخواه كه از هيچ اتهام و ترفندي براي حذف او از رقابت رياست جمهوري فروگذار نكرد. پيروزي باراك اوباما در اين رقابت مهم بود، زيرا تفسيرهاي زيادي مطرح است مبني براينكه رنگ پوست رئيس جمهوري جديد ايالات متحده و نژاد فقير او، وي را به ملتهاي منطقه خاورميانه نزديكتر ميكند و اوباما آمادگي كمتري نسبت به سلف خود جرجبوش براي جنگ و تجاوز عليه كشورهاي ديگر خواهد داشت.
همه اينها در حالي است كه همه ميدانند رئيس جمهوري آمريكا از هر رنگ و نژادي كه باشد، تعيينكننده سياستهاي خارجي اين كشور نيست و سياست خارجي ايالات متحده را موسسات نفتي، نهادهاي تصميمگيرنده و عرصه نظامي و لابيهاي مختلف كه در راس آن لابي صهيونيسم قرار دارد تعيين ميكنند. اين را هم بايد اضافه كرد كه اصول استراتژيك منافع آمريكا همچون حمايت از مساله نفت و حمايت از امنيت و موجوديت اسرائيل، هرگز تغيير نخواهد كرد. جهان اين بار با چشم ديگري به اين رويداد تاريخي (پيروزي اوباما) مينگرد. در واقع همه به آيندهاي لبريز از نگراني چشم دوختهاند و اميدوارند اوباما اين نگراني را رفع كند. رسانههاي داخلي آمريكا پيروزي اوباما را يك رويداد بزرگ خواندهاند، به اين دليل كه آمريكا را در يك مسير جديد و سرشار از اميد قرار داده است، به ويژه پس از نارضايتي مردم از سياستهاي امنيتي، اقتصادي و اجتماعي جرجبوش. روزنامه واشنگتنپست، پيروزي اوباما را توصيف كرده است. انتخاب او، فرصتي براي بهبود جايگاه آمريكا در جهان و محدود شدن اقدامات ناپسندي چون شكنجه، بازداشت و غيره است؛ اقداماتي كه از قدر و منزلت ايالات متحده نزد همپيمانانش كاست.
انتخاب اوباما همچنين فرصتي براي قرار گرفتن آمريكا در مسير صحيح در مسائلي چون رفع تغييرات آب و هوايي و برنامهريزي در زمينههاي انرژي، نظارت و بهداشت است. اما آنچنانكه واشنگتن پست ميگويد، اقتصاد و بحران ناشي از آن، از آمال و آرزوهاي اوباما خواهد كاست. به موازات آن، روزنامه نيويورك تايمز پيروزي اوباما را كوبنده توصيف ميكند و معتقد است دليل آن ناكامي دولت بوش در حمايت از شهروندان آمريكايي، فرو رفتن اين كشور در دو جنگ عراق و افغانستان، زير پا گذاشته شدن ارزشهاي اساسي آمريكائيان و دهها مشكل ديگر از جمله بهداشت و امنيت شغلي است. در ديگر كشورهاي جهان نيز از روسيه و چين گرفته تا كشورهاي ديگر، تمايلي به چهره و جايگاه آمريكا وجود ندارد و همه خواستار همكاري بينالمللي و دوري واشنگتن از رويكرد تك صدايي هستند. كشورهاي جهان همچنين خواهان عدول ايالات متحده از سياستهاي گذشته و پند گرفتن از نتايج فاجعهبار آن در جهان هستند؛ نتايجي كه جز شكست براي آمريكا به همراه نداشته است.
در حقيقت جامعه بينالمللي در انتظار لحظهاي است كه جرجبوش ديگر قدرتي ندارد، كسي كه جهان را پر از جنگ، تنش، هرجومرج و بيثباتي كرد و در تعامل با كشورهاي ديگر، از موضع زورگويي و تكبر وارد شد. بدون ترديد اوباماي كانديدا با اوباماي رئيس جمهور بسيار متفاوت است و هركانديدايي كه در مبارزات انتخاباتي وعدههايي ميدهد به اين معنا نيست كه لزوما توانايي اجراي آن وعدهها را دارد. به عنوان مثال آيا اوباما ميتواند به يكي از وعدههايش مبني بر خروج نيروهاي آمريكايي از عراق و تمركز بر افغانستان، هرچه سريعتر عمل كند؟ آيا وارد مذاكره بدون پيش شرط با ايران چنانكه در مبارزات انتخاباتي وعده داده بود، بدون توجه به فشارهاي احتمالي داخل و خارج ايالات متحده خواهد شد؟
در مساله فلسطين چگونه عمل خواهد كرد؛ آيا برموضع اعلام شده خود مبني بر حمايت از اسرائيل باقي ميماند يا مجبور خواهد شد به نيازهاي فلسطينيان اهتمام ورزد و روي قضيه كشور فلسطيني كه بوش نتوانست محقق سازد، متمركز شود؟ با روسيه چگونه تعامل خواهد كرد؛ آيا به همكاري مجدد با اين كشور همت ميگمارد به ويژه پس از آنكه بوش روابطش را با مسكو بر سر استقرار سپرموشكي در اروپا تيره كرد و قصد داشت از طريق ناتو، روسيه را در محاصره خود درآورد؟ آيا جهان را به مكاني براي تفاهم بينالمللي و عدم يكجانبهگرايي و سلطهطلبي تبديل خواهد كرد يا هرگز از موضع سلطهطلبي ايالات متحده خارج نميشود؟
اما پرسش اساسيتر اين است كه مردم خاورميانه با توجه به مسائل بغرنج و پيچيده اين منطقه، چه انتظاري از اوباما دارند؟ شايد پاسخ به اين سوال نياز داشته باشد به بازگشت به گذشته و درس گرفتن از سياستهاي دولت بوش در قبال خاورميانه و دستاوردهايي كه نومحافظهكاران، براي اين دولت در مسئله خاورميانه به ارمغان آوردند. اين موضوع از آن جهت مهم است كه بدانيم آيا اين دستاوردها تحقق يافت و يا اينكه چه اقدام مهمي لازم است اتخاذ شود تا اشتباهات گذشته، در دولت جديد نيز تكرار نشود؟
به نظر ميرسد از طريق شناخت كارشناسان و مشاوران اوباما ميتوان دريافت كه سياستهاي وي در خصوص خاورميانه و به ويژه اسرائيل، چه سمتوسويي دارد. انتخاب اسرائيلي از سوي اوباما به عنوان مسئول كارمندان كاخ سفيد، دليل روشني بر رويكرد دولت اوباما به اسرائيل است. انتخاب اوباما يك دگرگوني و تحول عملي در حيات سياسي و دموكراتيك ايالات متحده محسوب ميشود. زماني كه حدود يك سال قبل نام اوباما براي نخستين بار در كنار ساير نامزدهاي رياست جمهوري آمريكا مطرح شد، از خطوط قرمزي در اين كشور سخن گفته ميشد كه رسيدن سياهان به رياست جمهوري را امري نامحتمل ميدانست اما در نهايت، اين اوباماي سياهپوست بود كه ديگر رقباي سفيد پوست را كنار گذاشت و پيروز ميدان شد. اين بدان معناست كه دولت اوباما ميتواند بار ديگر روح اميد را به كالبد آمريكاييها باز گرداند، بهخصوص پس از آنكه بوش اين روح اميد را به كلي از ملتش سلب كرد. اما اوباما به رغم تمام ستايشهايي كه در داخل آمريكا و آرمانهايي كه در خارج اين كشور نسبت به او وجود دارد در وضعيتي نيست كه به او حسادت كرد، چرا كه از همان روز نخست ورود به كاخ سفيد با مشكلات دشوار و عميقي مواجه ميشود. اوضاع مالي ايالات متحده چنانكه ميبينيم، در بدترين شرايط قرار دارد و اين يعني اولويت اول اوباما، رويارويي با اين بحران و توقف نابسامانيهاي ناشي از آن قبل از هر استراتژي ديگري در عراق و يا بهطور عامتر در خاورميانه است. به همين دليل ضرورتي ندارد وارد موج شادي و خوشبيني بسياري از كشورها نسبت به پيروزي اوباما شويم. نكته مهمتر اينكه اوباما هرگز از اصول و آرمانهاي آمريكا نسبت به اسرائيل چشمپوشي نخواهد كرد. اوباما در عين حال براي بهبود چهره مخدوش ايالات متحده از هيچ كوششي فروگذار نميكند و در برخي شرايط نيز اگر مجبور شود، از استفاده از زور چشمپوشي نخواهد كرد. به هرحال روزهاي آينده كه چندان هم دور نيست، نشان خواهد داد آيا اوباما تغيير خواهد كرد يا سياستهاي آمريكا؟
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]