واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: باشگاه پرسپوليس با علي دايي برخورد منصفانه اي نداشت و اگر اين روزها سرخپوشان روزهاي خوبي ندارند به دليل همان رفتارهاي باشگاه با سرمربي فصل گذشته اين تيم است و البته همكاراني هم هستند كه رفتار باشگاه را در قبال علي دايي كاملا حرفه اي توصيف مي كنند و معتقدند دايي با زياده خواهي خود سرمربيگري اين تيم را از دست داد.
اين نوشته نه از روي تعصب به پرسپوليس است و نه دشمني با اين تيم مردمي. اگر امروز تصميم گرفته ام اين مطلب را به نگارش درآورم به دليل مشاهده رفتارهاي عجيب هواداران پرسپوليس و البته چهره يخ كرده حميد استيلي.اي بود كه به واقع شب گذشته ساعت هاي تنهايي بدي را سپري كرد.
من نه تنها دوست دارم پرسپوليس نتيجه بگيرد بلكه از موفقيت استيلي شادمان هم مي شوم. اين نه از روي علاقه شخصي به استيلي است نه حتي تيم. اين حق حميد استيلي است پس از دستياري مربياني مثل آري هان، دنيزلي و قطبي اكنون كه نيمكت مربيگري پرسپوليس را به دست آورده موفق شود. او به لحاظ فني مگر از مربيان سابق اين تيم حتي از خود علي دايي كه دو بار توانسته قهرماني جام حذفي را كسب كند چه كم دارد؟ چه بسا كه سرخپوشان نسبت به فصل گذشته بازي روان تري را نمايش مي دهند. البته ايرادهايي هم هست كه با توجه به حضور در هفته هاي ابتدايي بازي ها مشاهده چنين اشكالاتي نمي تواند مايه تاسف باشد. پرسپوليس مقابل شهرداري تبريز بازي خوبي انجام نداد. حتي بدتر از بازي با ملوان و شاهين بود اما آيا شعارهاي منفي از نيمه اول بر كيفيت بازي بازيكنان تاثير نگذاشت؟ آيا انگيزه اي براي كسي در اين تيم گذاشت؟
ظاهرا هواداران، البته به اصطلاح هواداران پرسپوليس فراموش كرده اند كه در زمان مربيگري علي دايي نيز هفته ها طول كشيد تا تيم شكل واقعي خود را پيدا كند و حتي با وجود سپري شدن هفته ها هرگز مسابقه اي نبود كه به لحاظ نمايش فوتبالي لذت و شعف يك فوتبال ناب در دل هوادار ايجاد كند. زحمات علي دايي در پرسپوليس بر كسي پوشيده نيست. او مرد سختكوشي است. بابت اين سختكوشي هميشه او را تحسين كرده ايم و براي او هورا كشيده ايم اما اين دليل بر اين نيست كه مربي ديگري را تا اين حد تضعيف كنيم؟
تاكيد مي كنم كه زاويه ديدم به جريان هاي اتفاق افتاده در پرسپوليس ديد هواداري نيست. به همان ميزان كه دوست دارم تيمي مثل پرسپوليس با حميد استيلي موفق شود به همان ميزان هم از پيروزي هاي تراكتورسازي با امير قلعه نويي اين مرد خوش فكر و كار بلد ليگ برتر خوشحال مي شوم. از وجود مربي تازه كار و با انگيزه اي مثل ويسي در صباي قم لذت مي برم و اينكه توانسته تلفيقي از بازيكنان جوان و با تجربه را اينچنين هماهنگ كنار هم به بازي بگيرد.
از سايپا با مجيد صالح و جسارتش خوشم مي آيد و دوست دارم او هم در اولين سال سرمربيگري اش موفق باشد. از نوع فوتبالي كه بوناچيچ در سر دارد و و سپاهان متحول شده اش لذت مي برم. از ذوب آهن با تفكرات تاكتيكي ابراهيم زاده مشعوف مي شوم و در حسرت اين هستم كه كاش اين مرد تاكتيكي براي يك بار هم شده به جاي نايب قهرماني طعم قهرماني را بچشد.
از استقلال و مردان كهكشاني اش هم لذت مي برم و از موفق شدن ستاره هاي آبي به وجد مي آيم. از هلهله بوشهري ها و آباداني ها كه تفريحي جز فوتبال ندارند شادمان مي شوم. حتي با وجودي كه به عملكرد و رفتارهاي علي دايي در پرسپوليس انتقادهاي زيادي وارد مي دانم با اين حال از اينكه با حضورش در راه آهن به تيمي كه هميشه براي سقوط نكردن مي جنگيده شخصيت داده خوشحال هستم و دلم مي خواهد دايي اگر جُنمي در مربيگري دارد روي نيمكت اين تيم نشان و اينگونه به منتقدانش پاسخ دهد.
نگاه مشعوفانه به فوتبال و بي طرفي در نقد تيم ها را از استادم اردشير لارودي كه همواره به شاگردي او مفتخر بوده ام، يادگرفته ام اما شب گذشته پرسپوليس ساعت هاي تلخي را گذراند و رفتارهاي يكسويه هواداران اين تيم من را بر آن داشت تا اين مطلب را به نگارش در آورم. اين را از بابت شكست خانگي مقابل شهرداري تبريز نمي گويم. شنيدن شعار هواداران پرسپوليس و مقابله آنها با تيم محبوب خود از اتفاقات نادري بود كه سرانجام براي هواداران سرخپوش اتفاق افتاد تا ديگر نتوانيم علاقه مندان به اين تيم را جز معدود هواداراني بدانيم كه تحت هر شرايطي خود را علاقه مند به تيم مي دانند نه شخص خاص. زماني اين انتقاد به هواداران استقلال مي شد كه از چهره هاي خاص روي سكوها دفاع مي كردند اما اكنون آبي ها دست اتحاد به هم داده اند و پرسپوليسي ها جاي آنها را گرفته اند.
به هيچ وجه قصد نقد علي دايي دايي و اينكه چرا او در يك سال اخير به چهره محبوب هواداران پرسپوليس تبديل شده را ندارم. پر واضح است كه در يك سال اخير به يكباره چهره علاقه مندان به پرسپوليس دستخوش تغييراتي شده كه در تاريخ فوتبال اين باشگاه سابقه نداشته است. همواره از اين هواداران به عنوان نمادي از تعصب و حامي واقعي ياد مي شد. هنوز دير زماني از روزهايي كه امثال دنيزلي، قطبي، وينگادا و كرانچار در اين تيم حضور داشته نگذشته است. هنوز حافظه تاريخي مان ايراد پيدا نكرده تا وقايع اتفاق افتاده در زمان مربيگري اين نفرات را فراموش كنيم. هوادار پرسپوليس هميشه به صبوري شهره بوده است.
پرسپوليس زمان دنيزلي چهار گل از حريفان مي خورد اما هفته هاي بعدتر تعداد هواداراني كه در ورزشگاه حضور پيدا و تيم را تشويق مي كردند بيشتر مي شد. سرخپوشان زمان قطبي كه نسبت به زمان حضور دنيزلي فوتبال كم كيفيت تري به نمايش مي گذاشتند هم شكست را تجربه كردند به طوري كه نزديك بود قهرماني از دست برود اما باز تيم را تنها نگذاشتند و تيم را تشويق كردند. زمان وينگادا و كرانچار هم كه تيم وضعيت مطلوبي نداشت اين تيم بود كه تنها نبود اما در يكي دو سال اخير چه بر سر اين علاقه مندان آمده كه همه چيز معطوف به يك نفر شده است؟
بايد يقه چه كسي را گرفت؟ بايد تمامي جريانات سكوها را يك حركت خودجوش ناميد؟ بي ترديد باور خط دادن به 70 هزار تماشاگر كار سختي است. حق هم هست كه باورش سخت باشد. كمتر پيش آمده در ورزشگاه آزادي تعداد مخالفان تيم به كل ورزشگاه سرايت كند و همه با هم تيم و سرمربي خود را بي غيرت بخوانند و اين آفت، هواداران پرسپوليس را گرفت.
بايد منطقي و واقع بين بود. ريشه اين معضل جديد را بايد از يك سال گذشته پيدا كرد. جايي كه شكاف بين دايي و كاشاني آغاز شد. همان روزهايي كه هواداران پرسپوليس به يكباره با وجود باخت هاي تيم و بازي هاي بد و يا حتي گلزني بازيكنان، فقط نام دايي را بر سكوها جاري ساختند. اين تخم لق و غلط از همان روزها در روي سكوهاي پرسپوليس كاشته شد و متاسفانه كار به جايي رسيده كه به قول برخي همكاران كاش پرسپوليس براي فصل جاري هواداري نداشت. هواداري كه چشم خود را مي بندد و گوشش را به دست عده اي سوء استفاده گر مي دهد، همان بهتر كه در ورزشگاه نباشد.
پرسپوليس سال گذشته 5 بازي پشت سر هم باخت كه در تاريخ اين باشگاه بي سابقه بود و تعداد شكست هايش در ليگ برتر دو رقمي شد و به عدد 10 رسيد. پرسپوليس در آسيا در جمع 4 تيم چهارم شد اما همين هواداران دست از حمايت تيمشان نكشيدند و دايي را تشويق كردند. آنها به دايي فرصت دادند و اين مربي برايشان قهرماني آورد، حالا چه شده است كه از دقيقه 70 بازي اول در ليگ و از نيمه اول ديدار با شهرداري تبريز عليه تيمشان شعار مي دهند. آيا آنها نمي دانند دايي هم اكنون سرمربي راه آهن است و مسئوليت دارد؟ پس با اين حساب تشويق دايي چه سودي براي پرسپوليس دارد؟ هوادار پرسپوليس چه فكري مي كند كه اين كار را انجام مي دهد؟ آيا آنها پيش خود فكر كرده اند كه اين كار چه سودي براي تيمشان دارد؟ اگر از آنها بپرسيد كه چرا اين كار را انجام مي دهند شايد بگويند مي خواهيم به نحوه عملكرد مسئولان باشگاه اعتراض كنيم ولي آيا اين كار منجر به موفقيت پرسپوليس مي شود؟ آيا پرسپوليس با اين اعتراض ها نتيجه مي گيرد و قهرمان مي شود؟ چرا كار به جايي رسيده كه همه كه روزي آرزوي حضور پرشمار تماشاگران در ورزشگاه را داشتند اكنون از اينكه 70 هزار هوادار در ورزشگاه حضور دارند دلهره و استرس دارند و كار به جايي رسيده كه خيلي ها مي گويند اگر پرسپوليس بدون تماشاگر بازي كند، بهتر است؟ چطور است كه دايي پس از 5 شكست متوالي تشويق مي شود اما همين تماشاگر استيلي را در بازي سوم بي غيرت مي نامد؟
علي كريمي شب گذشته به موارد بسيار كليدي اشاره كرده است. شايد علي دايي هم دوست نداشته باشد اينچنين در فريادهاي هواداران به ظاهر ناراضي پرسپوليس باشد اما دايي بداند كه هستند افراد چاپلوس و متملق گويي كه براي عزيز كردن خود نزد او منافع 30 ميليون نفري را ناديده مي گيرند و كام يك تيم را اينچنين تلخ مي كنند.
بي ترديد شب گذشته پرسپوليس نمايش خوبي در بعضي از دقايق بازي نداشت. ايرادهاي فني به اين تيم وارد است.گويي در اين تيم جز علي كريمي كسي توان دويدن نداشت. اين خود بحث مي خواهد و نقد فني. اتفاقي كه بايد در كميته فني باشگاه رخ دهد و ساعت ها روي آن بحث و بررسي شود اما چه كسي بايد فرهنگ غلط سكوهاي تيم را بررسي كند.
آيا نبايد به كاشاني بابت بروز اين رفتارها خرده گرفت؟ كانون هواداران باشگاه چه زماني مي خواهد وارد عمل شود؟ آيا ليدرهاي اين باشگاه شب گذشته بر جاي خود خشكشان زده بود؟
به طور حتم حضور 70 هزار نفري هواداران در ورزشگاه آزدي گويايي تمامي هواداران اين تيم در سرتاسر ايران نيست و هستند تماشاگراني كه به هيچ وجه رفتار شب گذشته هواداران اين تيم را نپسنديدند.
سال هاست كه بر طبل مي كوبيم فرهنگ هواداري در ايران هيچ رنگ و بويي ندارد. در هيچ كجاي دنيا هواداران تيم هاي محبوب اينچنين تيم خود را تنها نمي گذارند تا از سرمربي فصل گذشته خود حمايت هاي مشكوك كنند.
حميد استيلي روزهاي سخت تري را بايد انتظار بكشد. اگر قرار باشد اين ناآرامي هاي مشكوك و بي سابقه ادامه داشته باشد و چاره اي منطقي براي آن پيدا نشود بي شك نه او و نه مربي ديگري كه قرار است روي اين نيمكت باشد نمي تواند روي خوشي را ببيند. هواداران عزيز منصف باشيد. آيا روزي كه حميد استيلي با پيراهن تيم ملي گل قرن را به ثمر رساند او را بي غريت مي خوانديد؟ چطور توانستيد به كسي لقب بي غيرت بدهيد كه همواره با پيراهن پرسپوليس و تيم ملي با جان و دل بازي كرده و به مانند هر مربي ديگري كه نيمكت داغ سرخپوشان نصيبش شده با ولع آن را پذيرفته او را تنها گذاشتيد؟
به نظر مي رسد دچار فراموشي مطلقي شده ايد. فراموشي از نوع بي معرفتي و بي مهري. چطور حاضر شديد براي علي دايي وقت بگذاريد و او را با وجود بازي هاي ضعيف تحمل كنيد و اين حق را براي مربي ديگري قائل نيستيد؟ اين روش برخورد درست نيست، درست هست؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]