واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: اولين تجربه، اما موفق...
طرح اوليه اين فيلم زماني كه «مردي از جنس بلور» را مي ساختم به ذهنم رسيد. آن زمان براي ديدن فيلمم به سينما فلسطين رفته بودم، لاله و لادن دو خواهر دوقلوي به هم چسبيده را ديدم و تصميم گرفتم بر اساس زندگي آنها فيلمي بسازم. اما چون درگير كارهاي ديگر شدم، نتوانستم اين پروژه را شروع كنم تا اين كه دو سال پيش بروي اين قصه كار كردم.
سرويس هنري برنا/الهام نامجو
ماجرا از بازداشتگاه شروع مي شود، شهرام و بهرام را به همراه عده ديگري در يك پارتي گرفته اند، قيافه هاي عجيب و غريب هر كدام از بازداشت شدگان هم حال و هواي عجيبي به محيط خشك كلانتري داده است. مهمانان امروز كلانتري نزديك 30 جوان هستند كه شب قبل در يك پارتي بودند، اكس زدند، مشروبات الكلي خوردند، لباس هاي ناجور پوشيدند و خلاصه از اين جور كارها.
جناب سرهنگ از شهرام و بهرام بازجويي مي كند. بهرام مي گويد؛ شهرام او را به مهماني برده و شهرام او را در اين كار دخيل مي داند. بالاخره سرهنگ با اصرار بهرام و اعترافات آنها مجبور مي شود شهرام را به بازداشتگاه در كنار سايرين بفرستد اما مشكل از اين جا شروع مي شود، اين دو بايد با هم باشند، سرهنگ براي اين كه از گفته آنها مطمئن شود، به آنها مي گويد؛ لباس هايتان را دربياوريد تا ببينم چرا بايد با هم باشيد. سرهنگ متوجه مي شود بهرام و شهرام از ناحيه كتف به هم چسبيده هستند.
«چارچنگولي» روايت زندگي دو برادر دوقلو به نامهاي شهرام و بهرام است كه از ناحيه كتف و شانه به يكديگر چسبيدهاند آنها از نظر ظاهر و عقايد بهشدت با يكديگر متفاوتند، اما مجبورند همديگر را تحمل كنند.
موج كمديسازي موجب شد تا سعيد سهيلي هم تغيير ژانر دهد و فيلم جديد خود را در اين ژانر بسازد. فيلمي با عنوان «چارچنگولي» كه سهيلي حالوهواي آن و تفاوتش با ديگر ساختههايش را اينطور توصيف ميكند: «اين فيلم اثري اجتماعي در قالب طنز است كه با ديگر فيلمهايم كاملا متفاوت است و هيچ ارتباطي به آنها ندارد، چرا كه پيش از اين كار طنز نساختهام.»
رضا شفيعيجم و جواد رضويان نقش بهرام و شهرام را بازي مي كنند. فتحعلي اويسي، بهاره رهنما، رضا فيض نوروزي، مهران رجبي، شهرام قائدي، و مژگان بيات نيز ديگر بازيگران اين فيلم هستند.
اين فيلم نخستين اثر سهيلي در ژانر طنز است. او پيش از اين فيلم هايي در ژانر اجتماعي و دفاع مقدس ساخته كه تعدادي از آنها كارهاي موفقي بوده اند. اما اين بار به تبعيت از وضعيت روز سينما به سراغ مضموني رفته كه هم به فروش قابل قبولي دست پيدا كند و هم تجربه اي جديد در كارنامه كاري خود ثبت كند.
"چارچنگولي" فيلم موفقي در ژانر طنز است چرا كه سهيلي به خوبي با روحيات مخاطب امروزي آشناست. مي داند كه تماشاگر ديگر به هر چيزي نمي خندد، براي ديدن فيلم وسواس خاصي دارد، هر مطلب سخيفي را طنز تلقي نمي كند. براي همين در اين فيلم تمام سعي خود را كرده كه طنز به نسبت قابل قبولي به تماشاگر ارائه دهد. ماجراي بهرام و شهرام به گفته خود سهيلي از لاله و لادن الهام گرفته شده اما اين دوقلوي به هم چسبيده در "چارچنگولي" تفاوت هاي زيادي دارند كه در واقع هر كدام نماينده افراط و تفريط هستند.
سهيلي سعي كرده در اين اثر به نوعي هم لحظات شادي را براي مخاطبش رقم بزند و هم به او گوشزد كند كه در هيچ كاري افراط و تفريط خوب نيست. بهرام نمونه افراط در برخي امور به قول خودش مذهبي است و شهرام هم نمونه تفريط در اعتقادات است و از آن طرف نماينده افراطيون در رفتارهاي به اصطلاح مدرن. همين اختلافات آنها بستري طنزي را فراهم مي كند كه تماشاگر را وادار مي كند كه تا انتها با "چارچنگولي" همراه شود.
نوع بازي ها، ميزانسن ها، ديالوگ هايي كه از زبان بازيگران گفته مي شود، نوع گريم و طراحي لباس، شخصيت پردازي هايي كه وجود دارد همه و همه دست به دست هم داده تا "چارچنگولي" براي مخاطب جذاب و در عين حال همه چيز كاملاً با مضمون اثر هماهنگ باشد. به طور مثال در صحنه اي كه مربوط به شركت بهرام و شهرام در يك اكس پارتي است، تمام بازيگران فرعي به نوعي در حالت هاي مختلف كه مخصوص اين نوع مهماني هاست به صورت فيكس هستند و تنها چند بازيگر اصلي در حال حركتند تا تماشاگر تمام تمركز خود را به اصل ماجرا كه همان اختلاف رفتاري و اعتقادي بهرام و شهرام است، جلب كند. در حالي كه در بسياري از فيلم هايي كه محوريت آنها پارتي هايي از اين دست است، شلوغي هاي اين گونه مهماني ها با آدم هاي عجيب و غريب آن به تصوير كشيده مي شود در حالي كه سهيلي در "چارچنگولي" شخصيت هاي فرعي خود كه همان مهمانان اين اكس پارتي هستند در بكراند قرار داده تا همه چيز به نقش هاي اصلي متمركز شود.
بعد از اين كه تماشاگر شهرام را كه نمونه جوانان افراطي است، در مهماني شناخت و با عملكرد و رفتار افراطي او در مصرف قرص هاي روان گردان و مشروبات الكلي آشنا شد، به يكباره بازيگران فرعي نيز براي ثانيه اي وارد صحنه شده و با حركات عجيب و غريب، شهرام را در كنسرتي كه براي آنها اجرا مي كند، همراهي مي كنند. تماشاگر در اين مهماني با شخصيت عموي اين دو هم آشنا مي شود او هم نمونه ديگري از افراط است كه گرداننده اين گونه مهماني هاست و دختر و پسرش هم او را در اين كار ياري مي دهند.
سهيلي با به تصوير كشيدن مدل هايي كه جوانان امروزي در نوع لباس و آرايش مو و صورت خود به كار مي برند در بسياري از صحنه ها و در قالب شخصيت هاي شهرام، ملوسك، پسر عمو و... به نوعي شيوه هاي غلط رفتاري اين قبيل آدم ها را نيز به نقد كشيده است. شهرام و دوستانش شخصيت هايي هستند كه تمام دنيايشان شركت در پارتي، رفتن دسته جمعي به شمال، آرايش خاص مو، صورت، پوشيدن لباس هاي خارج از عرف جامعه است و پيشرفت را در اين قبيل كارها مي دانند. از آن طرف بهرام نيز كه از حمايت دايي و دوستان كلاه مخملي برخوردار است، نمونه آدم هايي هستند كه در گذشته خود مانده اند و از آن طرف بام افتاده اند.
دايي و نوچه هايش تماشاگر را به ياد فيلم هاي قيصر گونه مي اندازند كه زماني همه چيز تحت سيطره آنها بود و از ديد آنها دنيا انداختن كت بروي شانه، سبيل هاي از بنا گوش در رفته، خوردن ديزي، حضور در قهوه خانه كه حالا اسم سنتي به آن داده اند، عربده كشيدن و زور گويي و... است. بهرام دختر دايي را مي خواهد و براي همين دايي و نوچه هايش او را تحت مالكيت خود درآورده اند. شهرام هم كه با ملوسك، دختر عمويش قرار ازدواج گذاشته، خود را با خانواده ملوسك همراه كرده است.
در "چارچنگولي" تمام رفتارهاي شخصيت هاي اصلي آنقدر غلو شده و افراطي است كه تماشاگر كاملاً متوجه نادرست بودن رفتار آنها مي شود. شهرام و بهرام حتي در رفتارهاي ساده روزمره هم با يكديگر اختلاف نظر دارند، آنها غذاهاي متفاوتي دوست دارند، در خوابيدن مشكل دارند، حتي در ابراز عشق به همسران آينده خود هم افراطي عمل مي كنند. كي دوست دارد فوتبال نگاه كند، يكي ديدن راز بقا را ترجيح مي دهد. كارهاي آنها اطرافيانشان را كلافه كرده و حتي روحاني مسجد محل هم با رفتارهاي آنها به واكنش وادار مي شود و به آنها توصيه مي كند تا با عمل جراحي از هم جدا شوند و به مشكلات خود پايان دهند.
سهيلي در اين اثر هم از طنز كلام بهره گرفته و هم از رفتارهاي طنز شخصيت ها استفاده كرده است. البته در برخي از ديالوگ ها يا رفتارها كمي اغراق صورت گرفته و شايد براي مخاطب زننده و سخيف باشد. اما در مجموع طراحي داستان و شخصيت ها طوري است كه تماشاگر بي خودي نمي خندد و لحظاتي شادي هم براي او فراهم مي شود و در عين حال متوجه مي شود كه در هر كاري تعادل بايد داشته باشد. اما شهرام و بهرام بجاي الگو قرار دادن اين افراد به سمت آدم هايي گرايش دارند كه به اختلافات آنها بيشتر دامن مي زنند.
البته در اين فيلم بجز آدم هاي افراطي، شخصيت هاي متعادلي مانند مادر شهرام و بهرام، روحاني مسجد، برادر كوچك تر آنها هم وجود دارند. مثلاً روحاني محل هم به عبادت مي پردازد و هم به قول صريح قرآن توجه مي كند و او دنيا مانند ورزش كردن و... را مدنظر دارد. برادر كوچك آنها هم يك بسيجي است منتهي با اين تفاوت كه در هر كاري رعايت تعادل را مي كند و امور اخروي و دنيوي را همراه هم انجام مي دهد.
از محتوا و داستان بگذريم، بازي ها هم به نوعي بار طنز فيلم را بيشتر كرده است. جواد رضويان كه شخصيت بهرام را بازي مي كند به خوبي نمونه شخصي است كه در امور مذهبي افراط مي كند. نوع حركات او، گريمي كه بروي صورت او انجام شده و طرز گويش او بيننده را متوجه اين قضيه مي كند كه او نماينده چه قشر آدم هايي است. او به ظاهر مذهبي است اما براي شركت در نماز جماعت به مسجد نمي رود چون معتقد است؛ ريا مي شود! با عمل جراحي و جداشدن از شهرام موافق نيست چون مي گويد؛ در كار خدا نبايد دخالت كرد، اسم خود را از بهرام به احمد تغيير داده زيرا اعتقاد دارد بهرام اسم سبكي است، در قبر مي خوابد تا خداوند توبه آنها را بپذيرد. رضويان به خوبي از عهده چنين كاراكتري برآمده و تماشاگر تا پايان با او همراه مي شود.
رضا شفيعي جم هم در "چارچنگولي" برخلاف ساير نقش هايش از تيپ فاصله گرفته و شخصيتي به نام شهرام را ارائه داده است. او حتي با حركات چشم هايش تماشاگر را به زواياي پنهان شخصيت شهرام مي برد. بده بستان هاي خوب اين دو هم به باور پذيري تماشاگر براي اين كه متوجه شوند آنها واقعاً به هم چسبيده هستند، كمك كرده. به طور مثال هرگاه يكي از آنها عطسه مي زند، ديگري هم با درك درست از اين اتفاق، به حركت وادار مي شود.
ساير بازيگران از جمله بهاره رهنما در نقش ملوسك، رضا فيض نوروزي در نقش عمو، ساعد سهيلي در نقش برادر تعادل، شهرام قائدي در نقش پسر عمو هم به رضويان و شفيعي جم كمك كرده اند و بار طنز قصه را به خوبي به يدك كشيده اند. طوري كه رهنما با تغييري كه در نوع حركات و بيان خود داده، به خوبي اين را به تماشاگر فهمانده كه برخي دختران جوان اصرار دارند كه طوري صحبت كنند كه گويي همين چند ساعت پيش از خارج آمده اند و فارسي را بلد نيستند صحبت كنند، بايد آرايش هاي خاصي بروي صورت خود داشته باشند، به پارتي بروند، براي فرد مورد علاقه خود گل رز بخرند و... . شهرام قائدي هم نقش پسرهاي دخترنما را دارد كه دوست دارند شخصيت خود را با دختران نزديك كنند.
از ابتدا تا انتهاي داستان، تماشاگر با اثري طنز مواجه است كه حتي در پلان آخر هم از بار طنز كاسته نمي شود. ماجرا طوري به پايان مي رسد كه همه چيز ختم به خير مي شود اما هيچ چيز افراطي و غلو شده نيست. يعني اگر "چارچنگولي" با ازدواج شهرام و بهرام تمام مي شود، براي تماشاگر قابل پذيرش است اگر از هم جدا مي شوند، بازهم تماشاگر آنها را مي پذيرد. زيرا تا پايان ماجرا بازهم اختلافات رفتاري و عقيدتي اين دو وجود دارد و تماشاگر به آنها تا انتها در ارتباط است و پيوند آنها با تماشاگر قطع نمي شود.
گريم هم در "چارچنگولي" بسيار قابل قبول است زيرا آنقدر دو دست شهرام و بهرام به طور طبيعي به هم چسبيده شده كه مانند دو دست انسان، طبيعي است. لباس هايي هم كه براي آنها دوخته شده با ظرافت و دقت خاصي طراحي شده كه هم هنرپيشه ها براي انجام حركات خود راحت تر باشند و هم تماشاگر آنها را به عنوان دوقلوي به هم چسبيده بپذيرد.
سهيلي در اين اثر سعي كرده بخش هايي از رفتارهاي اجتماعي، حتي موضوع فوتبال، عملكرد تيم ملي و حتي كارشناسان و گزارشگران را هم به نقد بكشد. در جايي كه بهرام و شهرام مشغول تماشاي تلويزيون هستند، زماني كه فوتبال در حال پخش است، بهرام نام بازيكنان را اشتباه مي گويد، درباره برنامه نود صحبت مي كند، به مربي تيمي ملي هم توجه ويژه دارد! اما نويسنده در جايي اشتباه مي كند و موضوع پيوند اعضا را دست مايه طنز قرار مي دهد كه براي بيننده چندان خوشايند نيست چرا كه پيوند اعضاي فردي كه دچار مرگ مغزي شده موضوع چندان جالبي براي كارهاي طنز نيست. "چارچنگولي" در مجموع اثري است كه مي تواند مخاطب زيادي را به خود جذب كند و به اثري موفق در ژانر طنز تبديل شود.
"چارچنگولي" از 27 ارديبهشتماه امسال در خيابان ايران مقابل دوربين حسين ملكي رفت تا طي 45 جلسه فيلمبرداري آن در تهران و شمال كشور به سرانجام برسد. سهيلي كه براي دريافت پروانه ساخت چارچنگولي 6 ماه انتظار كشيد اين فيلم را با همكاري محمد نجيبي به عنوان سرمايهگذار تهيه و توليد كرد. در توليد اين فيلم جهانگير ميرشكاري (مدير صدابرداري)، كامبيز دارابي (دستيار اول كارگردان و مدير برنامهريزي) عباس بلوندي (طراح صحنه و لباس)، بابك شعاعي (طراح گريم)، ميترا احمدي (مدير توليد)، حسن شجاعي(عكاس) و ندا عاصف (منشي صحنه) با او همكاري داشته اند.
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 164]