واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
سوره بقره
آیه های 1-20
اين سوره در «مدينه» نازل شده و 286 آيه است محتوا و فضيلت سوره بقره: جامعيت اين سوره از نظر اصول اعتقادى اسلام و بسيارى از مسائل عملى (عبادى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى) قابل انكار نيست. چه اينكه در اين سوره: 1- بحثهائى پيرامون توحيد و شناسائى خدا مخصوصا از طريق مطالعه اسرار آفرينش آمده است. 2- بحثهائى در زمينه معاد و زندگى پس از مرگ، مخصوصا مثالهاى حسّى آن مانند داستان ابراهيم و زنده شدن مرغها و داستان عزير 3- بحثهائى در زمينه اعجاز قرآن و اهميت اين كتاب آسمانى. 4- بحثهائى بسيار مفصل در باره يهود و منافقان و موضعگيريهاى خاص آنها در برابر اسلام و قرآن، و انواع كارشكنيهاى آنان در اين رابطه. 5- بحثهائى در زمينه تاريخ پيامبران بزرگ مخصوصا ابراهيم و موسى عليهما السّلام. 6- بحثهائى در زمينه احكام مختلف اسلامى از جمله نماز، روزه، جهاد، حجّ و تغيير قبله، ازدواج و طلاق، احكام تجارت، و قسمت مهمى از احكام ربا و مخصوصا بحثهائى در زمينه انفاق در راه خدا، و همچنين مسأله قصاص و تحريم قسمتى از گوشتهاى حرام و قمار و شراب و بخشى از احكام وصيّت و مانند آن.
در فضيلت اين سوره از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله پرسيدند: «كداميك از سورههاى قرآن برتر است؟ فرمود: سوره بقره، عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است؟ فرمود: «آية الكرسى». برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 36 بسم اللّه الرّحمن الرّحيم (آيه 1)- تحقيق در باره حروف مقطعه قرآن: «الم» (الم). در آغاز 29 سوره از قرآن با حروف مقطعه برخورد مىكنيم. و اين حروف هميشه جزء كلمات اسرار آميز قرآن محسوب مىشده، و با گذشت زمان و تحقيقات جديد دانشمندان، تفسيرهاى تازهاى براى آن پيدا مىشود. و جالب اينكه در هيچ يك از تواريخ نديدهايم كه عرب جاهلى و مشركان وجود حروف مقطعه را در آغاز بسيارى از سورههاى قرآن بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله خرده بگيرند، و آن را وسيلهاى براى استهزاء و سخريه قرار دهند و اين مىرساند كه گويا آنها نيز از اسرار وجود حروف مقطعه كاملا بىخبر نبودهاند. به هر حال چند تفسير كه هماهنگ با آخرين تحقيقاتى است كه در اين زمينه به عمل آمده، و ما آنها را به تدريج در آغاز اين سوره، و سورههاى «آل عمران» و «اعراف» بيان خواهيم كرد، اكنون به مهمترين آنها مىپردازيم: اين حروف اشاره به اين است كه اين كتاب آسمانى با آن عظمت و اهميتى كه تمام سخنوران عرب و غير عرب را متحيّر ساخته، و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده است، از نمونه همين حروفى است كه در اختيار همگان قرار دارد در عين اينكه قرآن از همان حروف «الف باء» و كلمات معمولى تركيب يافته به قدرى كلمات آن موزون است و معانى بزرگى دربردارد، كه در اعماق دل و جان انسان نفوذ مىكند، روح را مملو از اعجاب و تحسين مىسازد، و افكار و عقول را در برابر خود وادار به تعظيم مىنمايد. درست همانطور كه خداوند بزرگ از خاك، موجوداتى همچون انسان، با آن ساختمان شگفت انگيز، و انواع پرندگان زيبا، و جانداران متنوع، و گياهان و گلهاى رنگارنگ، مىآفريند و ما از آن كاسه و كوزه و مانند آن مىسازيم، همچنين خداوند از حروف الفبا و كلمات معمولى، مطالب و معانى بلند را در قالب الفاظ زيبا و كلمات موزون ريخته و اسلوب خاصى در آن بكار برده، آرى همين حروف در اختيار انسانها نيز هست ولى توانائى ندارند كه تركيبها و جمله بنديهائى بسان قرآن ابداع كنند. برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 37 عصر طلائى ادبيات عرب: عصر جاهليت يك عصر طلائى از نظر ادبيات بود، همان اعراب باديهنشين، همان پا برهنهها با تمام محروميتهاى اقتصادى و اجتماعى دلهائى سرشار از ذوق ادبى و سخن سنجى داشتند، عربها در زمان جاهليت يك بازار بزرگ سال به نام «بازار عكاظ» داشتند كه در عين حال يك «مجمع مهم ادبى» و كنگره سياسى و قضائى نيز محسوب مىشد. در اين بازار علاوه بر فعاليتهاى اقتصادى عاليترين نمونههاى نظم و نثر عربى از طرف شعراء و سخنسرايان توانا در اين كنگره عرضه مىگرديد، و بهترين آنها به عنوان «شعر سال» انتخاب مىشد، و البته موفقيت در اين مسابقه بزرگ ادبى افتخار بزرگى براى سراينده آن شعر و قبيلهاش بود. در چنين عصرى قرآن آنها را دعوت به مقابله به مثل كرد و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز كردند، و در برابر آن زانو زدند، گواه زنده اين تفسير حديثى است كه از امام سجاد عليه السّلام رسيده آنجا كه مىفرمايد: «قريش و يهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است، خداوند به آنها اعلام فرمود: «الم ذلك الكتاب» يعنى: اى محمّد! كتابى كه بر تو فرو فرستاديم از همين حروف مقطعه (الف- لام- ميم) و مانند آن است كه همان حروف الفباى شما است. (آيه 2)- بعد از بيان حروف مقطعه، قرآن اشاره به عظمت اين كتاب آسمانى كرده مىگويد: «اين همان كتاب با عظمت است كه هيچ گونه ترديد در آن وجود ندارد» (ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ). اينكه مىگويد هيچ گونه شكّ و ترديد در آن وجود ندارد اين يك ادعا نيست بلكه آنچنان آثار صدق و عظمت و انسجام و استحكام و عمق معانى و شيرينى و فصاحت لغات و تعبيرات در آن نمايان است كه هر گونه وسوسه و شكّ را از خود دور مىكند. جالب اينكه گذشت زمان نه تنها طراوت آن را نمىكاهد بلكه هر قدر علم به سوى تكامل پيش مىرود درخشش اين آيات بيشتر مىشود، سپس در ادامه مىافزايد: اين كتاب «مايه هدايت پرهيزكاران است» (هُدىً لِلْمُتَّقِينَ). برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 38 هدايت چيست؟. كلمه «هدايت» در قرآن به دو معنى بازگشت مىكند: 1- «هدايت تكوينى» و منظور از آن رهبرى موجودات به وسيله پروردگار زير پوشش نظام آفرينش و قانونمندىهاى حساب شده جهان هستى است. 2- «هدايت تشريعى» كه به وسيله پيامبران و كتابهاى آسمانى انجام مىگيرد و انسانها با تعليم و تربيت آنها در مسير تكامل پيش مىروند. چرا هدايت قرآن ويژه پرهيزكاران است؟ مسلما قرآن براى هدايت همه جهانيان نازل شده، ولى چرا در آيه فوق هدايت قرآن مخصوص پرهيزكاران معرفى گرديده؟ علت آن اين است كه تا مرحلهاى از تقوا در وجود انسان نباشد (مرحله تسليم در مقابل حق و پذيرش آنچه هماهنگ با عقل و فطرت است) محال است انسان از هدايت كتابهاى آسمانى و دعوت انبياء بهره بگيرد. «زمين شورهزار هرگز سنبل برنيارد، اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد». سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصّب پاك نشود، بذر هدايت را نمىپذيرد، و لذا خداوند مىفرمايد: «قرآن هادى و راهنماى متقيان است». (آيه 3)- آثار تقوا در روح و جسم انسان! قرآن در آغاز اين سوره، مردم را در ارتباط با برنامه و آئين اسلام به سه گروه متفاوت تقسيم مىكند: 1- «متقين» (پرهيزكاران) كه اسلام را در تمام ابعادش پذيرا گشتهاند 2- «كافران» كه در نقطه مقابل گروه اول قرار گرفته و به كفر خود معترفند. 3- «منافقان» كه داراى دو چهرهاند، با مسلمانان ظاهرا مسلمان و با گروه مخالف، مخالف اسلامند، البته چهره اصلى آنها همان چهره كفر است، بدون شكّ زيان اين گروه براى اسلام بيش از گروه دوم است و به همين سبب قرآن با آنها برخورد شديدترى دارد. در اين آيه سخن از گروه اوّل است، ويژگيهاى آنها را از نظر ايمان و عمل در پنج عنوان مطرح مىكند، 1- ايمان به غيب: نخست مىگويد: «آنها كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند» (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ). «غيب و شهود» دو نقطه مقابل يكديگرند، عالم شهود عالم محسوسات است، و جهان غيب، ماوراء حسّ، زيرا «غيب» در لغت بمعنى چيزى است كه برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 39 پوشيده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حسّ ما پوشيده است به آن غيب گفته مىشود، ايمان به غيب درست نخستين نقطهاى است كه مؤمنان را از غير آنها جدا مىسازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قيامت قرار مىدهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكر شده است. «مؤمنان به غيب» عقيده دارند، سازنده اين عالم آفرينش، علم و قدرتى بىانتها، و عظمت و إدراكى بىنهايت دارد، او ازلى و ابدى است، و مرگ به معنى فنا و نابودى نيست بلكه دريچهاى است به جهان وسيعتر و پهناورتر، در حالى كه يك فرد مادّى معتقد است جهان هستى محدود است به آنچه ما مىبينيم و قوانين طبيعت بدون هيچ گونه نقشه و برنامهاى پديد آورنده اين جهان است، و پس از مرگ همه چيز پايان مىگيرد. آيا اين دو انسان با هم قابل مقايسهاند؟! اولى نمىتواند از حق و عدالت و خير خواهى و كمك به ديگران صرف نظر كند، و دومى دليلى براى هيچ گونه از اين امور نمىبيند، به همين دليل در دنياى مؤمنان راستين برادرى است و تفاهم، پاكى است و تعاون، امّا در دنياى مادّيگرى استعمار است و استثمار، خونريزى است و غارت و چپاول و اين سير قهقهرائى را تمدّن و پيشرفت و ترقى نام مىنهند! و اگر مىبينيم قرآن نقطه شروع تقوى را در آيه فوق، ايمان به غيب دانسته دليلش همين است. «غيب» در اين جا داراى مفهوم وسيع كلمه مىباشد و اگر در بعضى روايات غيب در آيه فوق تفسير به امام غائب حضرت مهدى (عج) شده در حقيقت مىخواهد وسعت معنى ايمان به غيب را حتّى نسبت به امام غائب (عج) مجسّم كند بىآنكه به آن مصداق محدود باشد. 2- ارتباط با خدا: ويژگى ديگر پرهيزكاران آن است كه: «نماز را برپا مىدارند» (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ). «نماز» كه رمز ارتباط با خداست، مؤمنانى را كه به جهان ماوراء طبيعت راه يافتهاند در يك رابطه دائمى و هميشگى با آن مبدء بزرگ برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 40 آفرينش نگه مىدارد، آنها تنها در برابر خدا سر تعظيم خم مىكنند، چنين انسانى احساس مىكند از تمام مخلوقات ديگر فراتر رفته، و ارزش آن را پيدا كرده كه با خدا سخن بگويد، و اين بزرگترين عامل تربيت او است. 3- ارتباط با انسانها: آنها علاوه بر ارتباط دائم با پروردگار رابطه نزديك و مستمرى با خلق خدا دارند، و به همين دليل سومين ويژگى آنها را قرآن چنين بيان مىكند: «و از تمام مواهبى كه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند» (وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ). قابل توجه اينكه قرآن نمىگويد: من اموالهم ينفقون (از اموالشان انفاق مىكنند) بلكه مىگويد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» (از آنچه به آنها روزى دادهايم) و به اين ترتيب مسأله «انفاق» را آنچنان تعميم مىدهد كه تمام مواهب مادى و معنوى را در بر مىگيرد. بنابراين مردم پرهيزگار آنها هستند كه نه تنها از اموال خود، بلكه از علم و عقل و دانش و نيروهاى جسمانى و مقام و موقعيت اجتماعى خود، و خلاصه از تمام سرمايههاى خويش به آنها كه نياز دارند مىبخشند، بىآنكه انتظار پاداشى داشته باشند. (آيه 4)- ويژگى چهارم پرهيزكاران ايمان به تمام پيامبران و برنامههاى الهى است، قرآن مىگويد: «آنها كسانى هستند كه به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان دارند» (وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ). ويژگى پنجم: ايمان به رستاخيز، صفتى است كه در اين سلسله از صفات براى پرهيزكاران بيان شده است «آنها به آخرت قطعا ايمان دارند» (وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ). آنها يقين دارند كه انسان عبث و بىهدف آفريده نشده، آفرينش براى او خط سيرى تعيين كرده است كه با مرگ هرگز پايان نمىگيرد، او اعتراف دارد كه عدالت مطلق پروردگار در انتظار همگان است و چنان نيست كه اعمال ما در اين جهان، بىحساب و پاداش باشد. اين اعتقاد به او آرامش مىبخشد، از فشارهائى كه در طريق انجام مسئوليتها بر او وارد مىشود نه تنها رنج نمىبرد بلكه از آن استقبال برگزيده تفسير نمونه، ج1، ص: 41 مىكند و مطمئن است كوچكترين عمل نيك و بد پاداش و كيفر دارد، بعد از مرگ به جهانى وسيعتر كه خالى از هر گونه ظلم و ستم است انتقال مىيابد و از رحمت وسيع و الطاف پروردگار بزرگ بهرهمند مىشود. ايمان به رستاخيز اثر عميقى در تربيت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مىبخشد زيرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى اين جهان، «شهادت» در راه يك هدف مقدس الهى است كه آغازى است براى يك زندگى ابدى و جاودانى. و ايمان به قيامت انسان را در برابر گناه كنترل مىكند، و به هر نسبت كه ايمان قويتر باشد گناه كمتر است. (آيه 5)- اين آيه، اشارهاى است به نتيجه و پايان كار مؤمنانى كه صفات پنجگانه فوق را در خود جمع كردهاند، مىگويد: «اينها بر مسير هدايت پروردگارشان هستند» (أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ). «و اينها رستگارانند» (أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ). در حقيقت هدايت آنها و همچنين رستگاريشان از سوى خدا تضمين شده است. جالب اينكه مىگويد: «عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]