واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: علل انحطاط مسلمين
پرسش:
چرا و به چه دلايلي جوامع مسلمين كه روزگاري در اوج فرهنگ و تمدن اسلامي و انساني بودند، در مقايسه با برخي كشورهايي كه به ظاهر هم مسلمان نيستند دچار عقب ماندگي و انحطاط شده اند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تأكيد بر جنبه هاي اخلاقي و معنوي در مناسبات و تعاملات انساني به عنوان ملاك پيشرفت و يا انحطاط جوامع همچنين بيان شاخص هاي قرآني در تعالي و يا انحطاط جوامع انساني به بيان ديدگاههاي امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري و سيدجمال الدين اسدآبادي پيرامون علل عقب ماندگي و انحطاط مسلمانان در عصر حاضر پرداختيم. اينك در ادامه، دنباله مطالب را پي مي گيريم:
ديدگاه اقبال لاهوري
اقبال كه ادامه دهنده راه سيدجمال بود در ديوان خود به برخي از علل و عوامل عقب ماندگي و انحطاط مسلمانان پرداخته است، كه اهم محورهاي آن به شرح زير است:
1- تفرقه و از دست دادن اتحاد مسلمانان
2- احساس حقارت و از خودبيگانگي در مقابل بيگانگان
3- روي گرداني از اسلام
4- اسير و مرعوب شدن در برابر فرنگيان
ديدگاه روشنفكران
روشنفكران ديني و سكولار، پيرامون علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگي مسلمين به يكسان سخن نگفته اند.
ميرزا فتحعلي آخوندزاده، سه نظريه خط و الفبا، اسلام و چيرگي عرب بر ايران را علت بنيادين وآغازين انحطاط معرفي مي كند. وي دوران ايران باستان را دوران درخشان و دوران اسلامي را دوران ظلماني مي انگارد. در حالي كه مهم ترين عامل پذيرش اسلام توسط ايرانيان، پيام روح بخش و نوراني اسلام و غلبه بر فرهنگ ظلماني ايران باستان بوده است و پيشرفت علمي و فلسفي ايرانيان، پس از شكوفايي اسلام نيز با ادعاي آخوندزاده تضاد دارد.
ميرزا ملكم خان ناظم الدوله، علت انحطاط و عقب ماندگي را بر شرايط معرفتي و فرهنگي بنياد نهاد. او راز پيشرفت غرب را پيدايش و رشد علم سياست مي دانست و سر عقب ماندگي ايران را ناتواني تفكر و فرهنگ سياسي سنتي معرفي مي كند. اهميت دادن به خواست و اراده و بينش شخص يا اشخاص صاحب قدرت و بي اعتنايي به آزادي ونيرو و مسئوليت توده مردم، منشا استبداد پروري و در نهايت انحطاط سازي مي باشد. پس در نگرش ملكم خان، نظريه «استبداد عامل عقب ماندگي»، معلول نظام فرهنگي استبداد پرور است. (مجموعه آثار ناظم الدوله) اما وي عوامل پيدايش اين نظام فرهنگي را بيان نكرد و از طرف ديگر به نقش استعمار و توطئه هاي غربيان و جنايت و خيانت روشنفكران در پيدايش نظام فرهنگي استبداد پرور سخني نمي راند.
واما روشنفكران ديني، جملگي به مساله شناسي و علت يابي انحطاط نپرداخته اند اما آنان كه در اين باب سخن رانده اند، گفتمان هاي متنوعي عرضه داشته اند.
مهندس بازرگان در بيشتر نگاشته هاو سخنراني هاي خود به اين مساله پرداخته و عواملي مانند: روحيه بي عملي، مسئوليت گريزي، جبرگرايي، خودپرستي، تصوف، استبداد سياسي، عهدشكني با خدا را مطرح مي سازد. در حالي كه اسلام به كار و تلاش توصيه و بر عوامل منفي پيشگفته خط بطلان كشيده است( مجموعه آثار، ج 8)
دكتر علي شريعتي به طور پراكنده به علت شناسي انحطاط پرداخته و عواملي مانند زر و زور و تزوير، مرگ روح اجتهاد، تقدم يافتن فرهنگ بر ايدئولوژي، يونان زدگي و هندزدگي يعني فلسفه گرايي و تصوف زدگي و آخرت گرايي افراطي را به عنوان مهم ترين عوامل انحطاط مسلمانان نام مي برد (مجموعه آثار، ج 16، 17 و 29 -19)
ادامه دارد
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]