واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: ورزش عايدي براي پوپوليستها ندارد!
حميد رضا آصفي ، سفير ايران در امارات به واسطه همه سا لهاي فعاليتش در ورزش كشور ، هميشه كارشناسي معتبر است براي اظهار نظر درباره مسائل مختلف ورزشي.
به گزارش خبر آنلاين، و هرچند به دليل دوري اش از ايران ، تمايل چنداني به گفت وگوي ورزشي ندارد اما همه اخبار را به دقت دنبال مي كند و اگر بخواهد مصاحبه كند ، بي ملاحظه حرف هايش را مي زند. در آستانه انتخابات كميته ملي المپيك ، او ترسي ندرد كه بگويد در صف مخالفان حضور علي آبادي در كميته ملي المپيك است. البته در اين گفت و گو ، آصفي از مسائل مختلفي سخن گفته و از سياست هاي تماميت خواهي دولت نهم در ورزش تا ، روابط ايران و آمريكا و ...
از ماجراي واگذاري سهام استقلال و پرسپوليس شروع كنيم . با آوردن افراد پولدار براي صرف هزينه در اين دو تيم موافقيد؟
فكر نمي كنم اين طرح در بلند مدت جواب بدهد. البته اين افراد ، انسان هاي شريفي هستند كه مي آيند اما در بلند مدت بعيد مي دانم جواب بدهند. به نظرم دولت دو راه بيشتر در قبال اين دو تيم ندارد. يا اينكه انها را خصوصي كند و به افراد واجد شرايط و صلاحيت دار واگذار كند ، يا اينكه تبديل به باشگاه شان كند و براي شان هزينه بپردازد.
يعني بازهم تيمداري كند؟
بله دولت يا اين تيم ها را بايد به بورس بفرستد يا اينكه مرد و مردانه بايستد و براي شان هزينه كند و سوبسيد بپردازد. مي تواند اين تيم ها را با دو كارخانه سودده پيوند بدهد تا بخشي از درامدهاي اين كارخانه ها هزينه اين تيم هاي پرطرفدار را تامين كند . مگر كشورهايي مثل جامئيكا از چه راهي در المپيك موفق مي شوند؟
فقط كافي است براي اين تيم ها درست هزينه شود و درست مديريت شان كنند. بايد از اين شكل خارج شويم كه مدير مي گويد من حقوق نمي گيرم. اگر حرفه اي باشيم ، مدير حقش را مي گيرد و بي دغدغه به كارش مي رسد. آن وقت تيم تبديل به يك بنگاه درآمد زا مي شود .
فكر مي كنيد سرانجام دولت اين دو تيم را واگذار مي كند؟
چه بخواهيم و چه نخواهيم داريم به آن سمت حركت مي كنيم و دير يا زود اين اتفاق مي افتد.
اما در آن صورت ، دولت يك پايگاه خوب مردمي را از دست مي دهد؟
با حرف تان موافق نيستم. ورزش مهم است اما انتخابات ما قواعد خودش را دارد. ديديد كه مديران اين تيم ها در انتخابات ها كانديدا شدند و چقدر راي آوردند پس اين طور نيست كه اين تيم ها جايي براي راي آوردن باشد. يكي از فوتباليست ها مي گفت من فلاني را رئيس جمهور كردم ، حالا تحويلم نمي گيرد. اين حرف را من خيلي قبول ندارم كه اگر اين طور بود خود آن ورزشكار حتما به مجلس مي رفت!
ولي استقلال و پرسپوليس به مردم هيجان مي دهند؟
منكر اين هيجان نيستم.
اين دو تيم بستر مناسبي براي كارهاي پوپوليستي ايجاد مي كنند!
نمي گويم نمي شود از اين فرصت ، استفاده هاي پوپوليستي كرد اين استفاده اين قدر پررنگ نيست كه مثلا در انتخابات مهمي چون رياست جمهوري اثر بگذارد. نگاه پوپليستي به ورزش ، عايدي ندارد!
اما نمي توان كتمان كرد كه سازمان ورزش ، تماميت خواه ست و مي خواهد تمام ورزش ايران را در دست داشته باشد. به همين دليل هم هست كه علي آبادي مي آيد تا كميته المپيك را در دست بگيرد؟
من وكيل مدافع سازمان ورزش نيستم و به شدت هم اعتقاد دارم كه يك مدير ورزشي نبايد چند مسئوليت بزرگ را بر عهده داشته باشد. با اين وجود حتما مسئولان سازمان براي خود دلايلي دارند كه مي خواهند به صورت همزمان ، هم سازمان ورزش را در دست بگيرند و هم در كميته ملي المپيك باشند. ولي باز هم تاكيد دارم ، علي آبادي بهتر بود كه رئيس كميته المپيك نمي شد.
موافقيد كمي بحث را سياسي ورزشي كينم؟ مي خواهيم درباره نقاط تلاقي ورزش و سياست با هم حرف بزنيم. سفر چندي قبل عبدالله گل به ارمنستان ، بهانه خوبي مي تواند باشد!
شايد نهاد هاي ورزشي تلاش زيادي مي كنند و در شعارهاي شان مدام مي گويند ورزش از سياست جداست اما اين دو پديده چنان در هم گره خورده اند كه نمي توان آن ها را از هم تفكيك كرد. من اصلا كاري به بايد و نبايدها ندارم كه بهتر است ورزش از سياست جدا باشد يا نباشد . آنچه من مي گويم اين است كه اين دو پديده در هم آميخته شده اند. اين مسئله هم سبقه اش به امسال يا سال قبل بر نمي گردد و ريشه اي نزديك به 70 ساله دارد. از زماني هيتلردر المپيك 1939برلين ، جوايز قهرماني سياه پوست ها را نداد ، مي شد اين جدا ناپذيري را ديد يا زماني كه سياهپوستان در المپيكي در آمريكا در اعتراض به نژاد پرستي ، اقداماتي را انجام دادند يا پس از آن در المپيك هاي 1972 و...كه ادامه آن به زمان خودمان مي رسد. حتي در تاريخ كه بررسي مي كنيم ، مي بينيم ، نيكسون براي برقراري ارتباط با دولت كمونيست چين از ورزش كمك مي گيرد و ديپلماسي پينگ پنگ ، سرنوشت جهان را شكلي ديگر مي سازد. هرچه است ، اينكه بايد قبول كنيم حالا ورزش و سياست در جدايي ناپذير هستند.
و اين اتفاق حاصل مكانيسم اختيياري است يا ماهيت ورزش به شكلي است كه با سياست گره مي خورد؟
به نظر من اين پيوند به سه شكل مختلف انجام مي شود. شكل اول آن ، به گونه اي است كه در آلمان اتفاق افتاد. زماني پيش مي آيد كه مديريت سياسي كشورها از ورزش پيروي مي كنند و علايق ورزشي چنان در دل مردم تنيده مي شود كه مناسبات سياسي را هم تحت الشعاع قرار مي دهد ، اين اتفاقي بود كه در زمان برداشته شدن ديوار برلين اتفاق افتاد . دو آلمان به قدري از لحاظ اجتماعي ، فرهنگي و ورزش ي ، مردم شان علايق و دلبستگي هاي مشترك داشتند كه چاره اي جز پذيرش اتحاد دو آلمان از سوي سران آلمان غربي باقي نگذاشت. آنچه بعد ها به osce politic معروف شد.
حالت دوم يك جور طراحي از قبل برنامه ريزي شده است كه سياستمداران براي رسيدن به هدفي نهايي از برنامه اي ورزشي كمك مي گيرند و برنامه شان را پيش مي برند و خودشان پشت سر ورزش حركت مي كنند. اين درست همان اتفاقي است كه در ديپلماسي پينگ پنگ ، نيكسون و دولت وقت آمريكا براي برقراري ارتباط با چين ، انجام داد.
و اما حالت سوم حالتي است كه ورزش در حصر خط قرمزها مي ماند و نمي تواند از مرزي كه برايش مشخص شده ، خارج شود و جرياني را ايجاد كند. اين حالتي است كه بر ديپلماسي ورزش ما حاكم است.
حتما اتفاقاتي را كه در پايان دهه نود در روابط ايران و امريكا به وجود آمد ، يادتان هست. سفرهاي ورزشي زيادي بين دو كشور انجام شد و بسياري از ديپلماسي شبيه به پينگ پنگ در روابط ايران و آمريكا سخن مي گفتند حتي شايعه شده بود كه ديدارهاي غير رسمي هم ميان نمايندگان دو كشور انجام شده است؟
تيم كشتي آمريكا به ايران آمد و تيم فوتبال ما هم به آمريكا رفت اما اين ها تنها تعاملات ورزشي صرف بودند. ما آن زمان هيچ ديدار رسمي با ديپلمات هاي آمريكايي نداشتيم و گمان هم نمي كنم كه هيچ وقت ورزش بتواند زمينه ساز چنين تحولي در روابط دو كشور شود. همان طور كه گفتم ورزش ما نمي تواند از خط قرمز ها عبور كند. اختلافات ايران و آمريكا ريشه تنيده اي دارد كه براي رفع ان بايد طرف مقابل در ديدگاه و عملكردش عليه ملت ما تغييراتي اساسي داشته باشد و بتواند براي ما اعتماد سازي كند پس تا آن زمان هيچ نيرويي نمي تواند اين خط قرمز را رد كند .
البته جمهوري اسلامي در تاريخ سي ساله اش ، از ورزش براي نشان دادن مواضع سياسي اش هم استفاده كرده مثل تحريم بازي هاي المپيك 1980 مسكو و 1984 شيكاگو!
خب به هرحال آنها سياست هايي بوده است كه شايد در زمان خودش درست بوده اند و مسئولان اين طور تصميم گرفته اند. به هر حال همان طور كه گفتم ورزش يكي از بهترين راه ها براي نشان دادن اعتراضات سياسي است. يا راهي مناسب براي ايجاد پيوند.
و بحث هميشه جنجالي ، بازي نكردن با ورزشكاران اسرائيلي
ببينيد ما رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي شناسيم و روشن است كه در اين شرايط ورزشكار ما نمي تواند رودرروي ورزشكاري قرار بگيرد كه اساس كشورش را مشروع نمي داند .
ولي كميته ملي المپيك بارها ايران را به اين دليل تهديد به اخراج از مسابقات كرده است؟
به هر حال هر كاري بهايي دارد و ما بايد به پاي اعتقادات مان ، بها هم بپردازيم. فكر مي كنم با يك حساب سر انگشتي مي شود اين را محاسبه كرد. اگر ما به دنبال هدفي متعالي تر از كارمان هستيم ، نبايد از چنين واكنشي بترسيم.
ببينيد ما رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي شناسيم و روشن است كه در اين شرايط ورزشكار ما نمي تواند رودرروي ورزشكاري قرار بگيرد كه اساس كشورش را مشروع نمي داند .
ولي كميته ملي المپيك بارها ايران را به اين دليل تهديد به اخراج از مسابقات كرده است؟
به هر حال هر كاري بهايي دارد و ما بايد به پاي اعتقادات مان ، بها هم بپردازيم. فكر مي كنم با يك حساب سر انگشتي مي شود اين را محاسبه كرد. اگر ما به دنبال هدفي متعالي تر از كارمان هستيم ، نبايد از چنين واكنشي بترسيم.
ر تقسيم بندي كه از رابطه ورزش و سياست داشتيد ، سفر گل به ارمنستان را در كدام گروه قرار مي دهيد؟
اين يك برنامه طراحي شده است. تاريخ نشان مي دهد كه مردم دو كشور تركيه و ارمنستان ، ارتباط خوبي با هم ندارند. چه در ارمنستان و چه در تركيه ، فضا منفي است . پس سياستمداران دو كشور تحت تاثير موج خواست هاي مردمي نبوده اند و اين خودشان هستند كه تلاش دارند كه موجي بسازند. آنها يك برنامه را طراحي كرده اند كه گامي بلند است در برچيدن ديوار بدبيني و رسيدن به تعامل . من فكر مي كنم اين ديدار سرآغاز شروعي جديد براي دو كشور است و يخ هاي ميان دو كشور را آب مي كند.
و فكر مي كنيد روزي برسد كه ورزش در ايران هم چنين نقشي را بازي كند؟
اگر برايش برنامه ريزي داشته باشد و هدفمان را مشخص كنيم كه چه مي خواهيم و از چه راهي قرار است به ان برسيم ، امكان پذير است البته اگر به سد همان خط قرمز ها نخوريم.
مثلا در روابط مان با امارات. ما تعامل ورزشي و فرهنگي مناسبي با اين كشور داريم اما درسياست ، اختلافاتي انكار ناپذير ميان دو كشور وجود دارد!
بله با اين حرف تان موافقم ما تعداد زيادي ورزشكار در اين كشور داريم و روابط فرهنگي مان سطح مناسبي دارد و اتفاقا من در برنامه هايم به دنبال برجسته كردن اين تعاملات هستم و مي خواهيم يادداشت تفاهمي را با اماراتي ها در اين رابطه امضا كنيم.
جالب است ولي تنها اتفاق سياسي رخ داده در عرصه بين المللي ورزش ما در اين سالها ، تعليق فوتبال مان بوده! يك اتفاق منفي !
اتفاقا آن مسئله خيلي هم سياسي نبود و بعضي از دوستان سعي كردن سياسي جلوه اش بدهند. تعليق ما به دليل مشكلات ساختاري فوتبال مان بود درست مثل اتفاقي كه الان به دليل حق پخش تلويزيوني بازي ها داريم. من همان موقع به دليل مسئوليتي كه بر عهده ام گذاشته بودند ، چند بار با بلاتر و بن همام جلسه داشتم و برآيند حرفهاي انها به خوبي نشان مي داد كه مشكل ما مسائل سياسي كه از داخل مطرح مي شد نبود و بيشتر به نقصان هاي سخت افزاري فوتبال مان بر مي گشت. شما ديديد كه فيفا در بحث اساسنامه ها با بسياري از كشورهاي غربي هم كه تحت حمايت آمريكا بودند برخورد كرد. اين به خوبي نشان مي داد ، مشكل ما به اختلافات سياسي و فشارها بر نمي گردد.
ولي سازمان ورزش ، اصرار داشت كه فيفا قصد دخالت در امور فوتبال ملي ايران را دارد!
اين طور ديدن ، يك نگاه غير واقعي است ! آنها با كسي خصومت شخصي نداشتند و مي خواستند اساسنامه ها تغيير كند. ببينيد ايران با 100 هزار تماشاگر چند استاديوم استاندارد دارد؟ يا ...
يكي ديگر از مشكلات ، بحث لغو بازي هاي دوستانه تيم ملي به دليل فشارهاي سياسي است؟
من در جريان اين اتفاقات نيستم اما خيلي فكر نمي كنم اين امر واقعيت داشته باشد. قطعا اگر هم باشد فشارش خيلي كمتر از فشاري است كه بر اقتصاد ما يا ديگر بخش هاي كشور مي آورند پس با برنامه ريزي درست مي شود اين مشكل را برطرف كرد. اين منطقي است كه ما با يكسري از تيم ها نمي توانيم بازي كنيم چون روابط سياسي خوبي با انها نداريم اما تيم هاي زيادي هستند كه اگر از آنها دعوت كنيم هيچ وقت پاسخ منفي نمي شنويم. مثلا برزيل ، اروگوئه ، مكزيك و بسياري از تيم هاي اروپايي هيچ مشكلي براي بازي با تيم ما ندارند.
پس چرا تيم ملي بي حريف مي ماند؟
فكر مي كنم ريشه اصلي اش در بي پولي است. ما اگر پول داشته باشيم حتما مي توانيم برزيل را به تهران بياوريم اما هيچ وقت چنين پولي را نداشته ايم!
دوشنبه 4 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]