واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: انتقاد، نردبان شكوفايي و زمينه سازصداقت و يكرنگي
محمدرضا تقوايي -يكي از مسائل مهم و اساسي در اسلام فرهنگ نقد و انتقاد در جامعه است كه در مفاهيمي چون امر به معروف و نهي از منكر تجلي يافته است. وجود اين مفاهيم در نظام اسلامي و از ديدگاه امام خميني (ره) هديه الهي براي رشد انسان ها و جامعه است. امام رحمت ا... عليه در صحيفه نور ج ٢٠، ص ٧٠ مي فرمايند: «با اين ديد گفته ام كه انتقاد سازنده معنايش مخالفت نبوده و... انتقاد به جا و سازنده باعث رشد جامعه مي شود. انتقاد اگر به حق باشد موجب هدايت دو جريان مي شود، هيچ كس نبايد خود را مطلق و مبراي از انتقاد ببيند». بايد گفت: مطبوعات و رسانه هاي مكتوب و شنيداري و تصويري نقش بسيار مهم و حساسي در رابطه با انتقاد دارند و مي توانند سبب رشد و شكوفايي جامعه شوند. «اما آن چه در اين زمينه لازم است به آن توجه شود، اين است كه هدف از طرح انتقادها و ديدگاه ها، رفع كاستي ها و اصلاح جامعه است نه انتقام، از اين رو امام (ره) ضمن پذيرش اصل انتقاد، براي آن محدوديت هايي قائل شده اند و فرموده اند هر چه مي خواهند بگويند، هر چه مي خواهند انتقاد كنند، انتقاد غير توطئه است لحن توطئه با لحن انتقاد فرق دارد، انتقاد از اموري است كه سازنده است... لكن يك وقت لحن، لحن انتقاد نيست، لحن، لحن تضعيف جمهوري اسلامي است ما با اين مخالفيم اين لحن آزاد نيست، توطئه آزاد نيست، انتقاد آزاد است.» (صحيفه نور، ج١٧، ص ٢٦٤) بنابراين بايد گفت امام خميني (ره) آزادي را هديه اي براي بشر دانسته و انسان ها را در مقابل آن مسئول قرار داده است. امام (ره) ضمن جانبداري از انواع آزادي ها در جامعه محدوديت هايي براي آن قائل شدند؛ اين محدوديت ها نشات گرفته از تعاليم ديني و قوانين مبتني بر آن و مصالح عمومي كشور است زيرا كه به عقيده ايشان آزادي با رعايت اين ملاك ها و معيارهاست كه مي تواند موجب كمال جامعه و سعادت افراد شود. هدف از انتقاد، برشمردن عيب ها و كاستي ها نيست، بلكه پيدا كردن راه هاي درمان براي دردهاي موجود و رهايي از بحران و آشفتگي و نابساماني است.
انتقاد چيست؟ و محدوده آن كدام است
نقد درهم، به اين است كه آن ها را از هم جدا كرد و به دقت نگريست تا خوب و بد آن از هم باز شناخته شود. و نقد سخن، اظهار كردن عيب ها و محاسن آن است... .
از مجموع كلمات لغويان، استفاده مي شود كه انتقاد، عملي است اصلاح گرانه، كه قصد آن پالايش و زنگارزدايي و نجات حقيقت چيزي از نفوذ باطل در حريم آن و برگرداندن طبيعت شخص و يا امري از آميختگي به ناخالصي و غش، به سوي خلوص و فطرت ناب آن مي باشد.
مقصود از نقد، چنان كه در لغت نقد نهفته است، تصفيه و پيرايش از حشو و زوايد است. از اين رو، نقد و انتقاد با منطق و استدلال همراه است و به قصد خدمت و بهسازي انجام مي گيرد و هدف منتقد راهنمايي و دلسوزي و نشان دادن اشكالات و نابساماني هاست.
برخلاف قدح كه به معناي نكوهش و سرزنش است و هدفي جز تخريب و تحقير و بي اعتبار ساختن ندارد. همواره، قدح و نقد از شيوه و محتواي آن آشكار است و نوعا اين چنين است كه اگر به محتواي انتقاد عمل شود، كار بهبود و رشد مي يابد. در اسلام انتقادي پسنديده است كه همراه با تعهد و دلسوزي باشد و با اصولي اخلاقي و انساني انجام پذيرد نه ناشي از اغراض شخصي. آن انتقادي مقبول است كه دردي را درمان كند و كژي و ناراستي را برطرف سازد.
اما مسئله اي كه هست منتقد بايد مرزها را بشناسد. به طور كلي هر جامعه و كشوري با هرايده و مرامي براي خود مرزها و خط قرمزهايي قائل است؛ همان طور كه در همه كشورها مرز جغرافيايي وجود دارد و گذر از مرزها و ناديده انگاشتن آن در همه دنيا جرم محسوب مي شود. حتي به اصطلاح مردم سالارترين كشورها هم اجازه نمي دهند كه كساني از مرز و خطوط قرمز بگذرند و پا را فراتر نهند. در كشور ما هم خط قرمزها مشخص است و آن ها عبارت است از: ١- قانون اساسي، ٢- رهبري و محوريت نظام ٣-امنيت ملي ٤-وحدت مردمي ٥-ارزش هاي پايدار ديني، و هر آن چه غير آن باشد عبور از خط قرمزها نيست مشروط به اين كه انتقاد باشد نه تخريب و عيب جويي و تحقير و تضعيف.
مرز انتقاد و توطئه در حكومت علوي
علي عليه السلام در دوران حكومت خود، با دو نوع پرسش گري و خرده گيري، از ناحيه برخي عناصر و گروه هايي از مردم رو به رو بود؛ عده اي از روي استفهام يا به خيال خود از روي خيرخواهي، به مواردي از سياست ها و عملكرد امام (ع) اعتراض داشتند و گروهي نيز با غرض ورزي و با مقاصدي ناپاك دست به اين اقدام مي زدند كه شمه اي از آن، در نهج البلاغه و بسياري ديگر نيز، در لا به لاي كتب حديثي و تاريخي، انعكاس يافته است كه غالب آن ها بر محور نوع برخوردهاي آن حضرت با جريان هاي انحرافي و برانداز (ناكثان و قاسطان و مارقان) و در تعقيب اجراي عدالت اجتماعي بوده است.
دامنه اين گونه اعتراضات، به حدي بوده است كه حتي در زمان هاي بعد نيز، همواره كساني از روي ناداني، همان دست مسائل را بر آن حضرت خرده مي گرفتند و امامان معصوم عليه السلام و علي شناسان برجسته شيعه، با دلي پرخون و چشمي اشك بار، از مظلوميت آن بزرگوار دفاع مي كردند.
علي عليه السلام در قبال اين اعتراضات، دو نوع برخورد متفاوت داشت. در بسياري موارد كه مي ديد شخص معترض، بر اثر جهل و غفلت و كوته نظري، زبان به انتقاد از آن حضرت گشوده است، تلاش مي كرد نخست، سخن او را بشنود و آن گاه، با بياني متين، مختصر و گاهي به طور مشروح، به اقناع او بپردازد و در پاره اي از اعتراضات هم كه بوي توطئه و غرض ورزي، به مشامش مي رسيد و براي او روشن بود كه معترض، با سوال خود، قصد استفهام يا نظر خيرخواهي ندارد، بلكه مي خواهد تحريك احساسات كند و به تضعيف پايه هاي حكومت بپردازد، نه تنها به انتقاد و اعتراض او هيچ توجهي نمي كرد، بلكه با شديدترين و كوبنده ترين سخن، با او برخورد و آن گونه عرصه را بر او تنگ مي كرد كه مجال هر نوع تحركي را از او سلب و او را از كرده خود پشيمان مي كرد.
ارزش انتقاد در آموزه هاي ديني
رواج انتقاد در جامعه موجب اصلاح امور مي شود و در آموزه هاي ديني ما به عنوان يك مسئله مهم اجتماعي مطرح شده است. امام صادق (ع) بهترين دوست را كسي معرفي مي كند كه عيب هاي دوست خود را بازگو كند و در اين باره مي فرمايد: «محبوب ترين برادر ديني نزد من كسي است كه عيب مرا با باز كردن آن به من هديه مي كند».
امام (ع) با اين جمله مي خواهد بفرمايد كه مردم فكر نكنند امام آنان، دوست دارد از او تعريف و تمجيد شود و هر كس، چاپلوسي و تملق بيشتري داشته باشد، به او نزديك تر است. همچنين مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد: هر كس عيب تو را، از چشم تو پنهان كند و در پشت سر، به بدگويي ات بپردازد، دشمن توست و همچنين مي فرمايد: كسي كه با چرب زباني با تو رو به رو شود، در پشت سر از تو بدگويي و عيبت را بازگو خواهد كرد.
يا مي فرمايد: هركس عيب تو را رو به رو بگويد، در غياب از تو بدگويي نمي كند. شايد مقصود از اين دو حديث اين باشد كه كسي كه زشتي هايت را به تو يادآوري نمي كند، وقتي از نزدت مي رود، آن عيب در وجود تو به جا مي ماند و موجب رسوايي ات خواهد شد.
انتقاد از مسئولان اجرايي
به طور حتم در مرحله اول، مسئوليت نظارت بر دستگاه هاي اجرايي كشور به عهده نهادها و سازمان هاي نظارتي كشور است كه بايد با تمام همت خود سعي كنند وظيفه نظارت از دستگاه هاي تحت پوشش خود را به خوبي انجام دهند تا اين كه طبق ضوابط و رعايت حريم قوانين كارها انجام پذيرد ولي باز در برخي موارد مشاهده مي شود كه قصوري در انجام آن صورت گرفته است و اشتباه و خطا در آن به چشم مي خورد و تجربه هم نشان داده كه هرچند ممكن است با نظارت هم كار انجام پذيرفته باشد و تاثير آن قابل توجه بوده است ولي باز هم مشاهده مي شود كه هيچ يك از اين راه ها و ايرادها آن را از انحراف باز نداشته است. در اين صورت بايد گفت: مطمئن ترين و سالم ترين عامل براي جلوگيري از انحراف يا تباهي حضور آگاهانه و متعهدانه افرادي است كه بيشتر نسبت به جريان كارها آگاهي دارند و مي توانند با انتقاد خود از شيوه هاي نادرست مسئولان دست اندركار پرده بردارند و آن ها را نسبت به عواقب آن چه انجام داده اند يا مي دهند، آگاه كنند. مسلم است كه اگر اين كار به درستي و مسئولانه انجام شود، خيلي از نارسايي ها و به تعبير ديگر ناهنجاري ها در فرآيند مسائل اجرايي از بين خواهد رفت. ولي اگر مردم نتوانند انتقاد سازنده داشته باشند و زمينه اي براي انتقاد آن ها نباشد در آن صورت به دورويي و نفاق روي مي آورند و خود را در ظاهر موافق فضاي فكري حاكم نشان مي دهند و همرنگ جماعت مي شوند. اگر در دل اعتراضي داشته باشند و اشكالي به نظرشان برسد، چون زمينه اي براي طرح آن نمي بينند، بر آن سرپوش مي نهند و اين بزرگ ترين زمينه رشد نفاق و منافق پروري در جامعه خواهد بود.
انتقاد راهي به سوي كمال
رشد انسان در گرو شناخت واقعيت هاست. آدمي در پرتو شناخت، راه بهره برداري از امكانات و نيروهاي دروني خود و جهان را مي آموزد، زندگي را بر اصولي منطقي استوار مي كند، بر مجهولات فائق مي آيد و مشكلات را يكي پس از ديگري از سر راه برمي دارد.
كشف مجهولات و رشد شناخت راه هاي فراواني دارد و انتقاد يكي از عوامل مهم رشد شناخت است كه بر موارد مبهم انگشت مي گذارد و ضعف ها و سستي ها را نشان مي دهد كه با بررسي و بازنگري و نقد و انتقاد درست از درصد اشتباه داده هاي ذهن كه مقدمه اي براي رسيدن به عينيت هاست كاسته مي شود.
اگر اين نقد و بررسي در كار نباشد و انديشه ها و كارها، بدون بازنگري و بررسي و خرده گيري روند معمول پيش گيرد، بي گمان به نتيجه اي نمي رسد چون خالي از نقص و اشتباه نيست.
نقد و انتقاد در بينش اسلامي يك تكليف است و همگان، در جامعه اسلامي مكلف اند كه در برابر ناهنجاري ها چشم بر هم ننهند و از كنار مسائل و حوادث بي تفاوت نگذرند. انتقاد سازنده تكليف است براي فرد نسبت به فرد، فرد نسبت به جامعه و جامعه نسبت به فرد، فرد نسبت به دولت، دولت نسبت به فرد همه نسبت به هم مسئول هستند.
تفاوت نهي از منكر و انتقاد
از اموري كه شباهت زيادي با انتقاد دارد، نهي از منكر است كه البته فرق هايي با هم دارد. از مهم ترين آن فرق ها، اين است كه هر نهي از منكري، خود، نوعي انتقاد است ولي ممكن است در جايي، انتقاد باشد، ولي نهي از منكر بر آن منطبق نباشد.
براي مثال، چنان چه از كسي، كاري صادر شود كه اين عمل، او را، در ديد مردم، كوچك و خوار جلوه دهد و از موقعيت اجتماعي او بكاهد يا كسي، داراي صفتي باشد كه با وجود آن، در موفقيت او، خللي وارد سازد، تذكر از روي صلاح و دلسوزي و نقد عملكرد شخصي، در هر زمينه اي كه مايه رشد او شود، در عنوان «انتقاد»، داخل است، ولي عنوان نهي از منكر ندارد. بر اين اساس، نقد و ارزيابي عملكرد مسئولان و حاكمان، اگرچه نهي از منكر نباشد، تحت عنوان انتقاد خواهد بود.
از ديگر موارد جدايي نهي از منكر و انتقاد، اين است كه نهي از منكر، با پشتوانه حجت و دليل شرعي عمل مي كند و كسي كه از كاري، براساس آن، نهي شده است، در قبال تكليف و وظيفه شرعي خود قرار مي گيرد. ولي در مورد انتقاد به معناي خاص، كار به اين صورت نيست؛ چون، در اين موارد، منتقد، نه براساس حكم شرعي روشن، بلكه بر پايه تشخيص و فهم خود، در موضوعاتي كه چه بسا هيچ دستوري از شرع، در آن باره نباشد، اعلام نظر مي كند، لذا، بحث از پشتوانه ارزشي انتقاد و اين كه نظر منتقد، تا چه ميزان تعهدآور است، اهميتي ويژه دارد.
البته بايد گفت: پشتوانه اصلي انتقاد، حكم عقل است؛ و عقل هر انساني حكم مي كند كه كژي ها و نااستواري ها را تذكر دهد.
يکشنبه 3 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]