واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - دکتر محمدجواد ادبی، عضو کمیته فرهنگ و عرفان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت و گویی با هفته نامه پنجره عرفان های کاذب و نوظهور را بررسی کرده است. دکتر ادبی عضو کمیته فرهنگ و عرفان شورای عالی انقلاب فرهنگی و رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایرانی است. دانشآموخته دیروز، استاد امروز حوزه و دانشگاه نیز هست. بیش از 20 مقاله تخصصی درخصوص عرفان اسلامی، عرفان های کاذب و مکاتب نوپدید به رشته تحریر درآورده است. حافظ 20 جزء از قرآن کریم و آشنا به زبان های انگلیسی، عربی و عبری است. آن چه که می خوانید، گزیده ای از بخش های مهم این گفت و گوست. • ما امروز با پدیده ای مواجه هستیم که خزنده و آرام و در عین حال جدی خودش را در عرصه جهانی به نگاه عرفانی یا بهتر است بگویم به جستوجوی عرفانی بشر تحمیل می کند. پدیده ای که امروزه از آن بهعنوان مکاتب نوپدید دینی تعبیر می شود. مکاتبی که همه اشکال ایشان این است که می خواهند دینی باشند و می خواهند به جای دین قرار بگیرند. • شاید بتوان گفت از دهه 1960 استارت های اولیه این پدیده زده شد و بعد در فضای طولانی مدت توانست با استفاده از رسانه، سینما، تبلیغات، رمان و انتشار عقاید در فضای گسترده مجازی، کم کم تبدیل به یک تهدید بالقوه علیه دین و نظام دینداری شود و بهنظر می رسد که اگر به این سبک و به این نحو پیش رویم، تهدید بالقوه، تهدید بالفعل هم خواهد بود. • بشر یک نیاز فطری و اساسی دارد که عبارت است از شناخت عمیق از خداوند، خود، هستی و دیگران. این چهار وجه شناخت را بهعنوان فضایی که در شناختشناسی امروز هم می توانیم به آن عطف توجه داشته باشیم، مکاتب نوپدید دینی سعی می کنند با صبغه ای عرفانی مورد توجه قرار بدهند. بهخصوص این که عرفانی زندگی کردن یکی از مطلوبات انسان مدرن در فضای کمی روزگار ماست. • حکایت از این قرار است که ما امروز می گوییم بشریت به دنبال معناست. معنویتگراست. بله بشر به دنبال معناست. اما معنویت گرایی بشر امروز هم یک فرصت است، هم یک تهدید. اگر بتوانیم در چهارچوب ادیان ابراهیمی و ادیان آسمانی و به طریق اولی در دین متکامل اسلام این عطش را پاسخ بدهیم، تبدیل می شود به یک فرصت. • نگاه کنید به کلیسای اتحاد، ذن، بودیسم، مطلق گرایی، تعالیم سای بابا، کلیسای شیطان، به تعبیر عمومی تر شیطانپرستی. یا بخشی از فرقه هایی که ما در داخل کشور می بینیم فعالیت دارند، فرقه راما... یا فرقه حلقه که خودشان تعبیر می کنند عرفان حلقه! این همان تهدید است. یعنی عطش معنوی را در روزنه ای قرار دادند که آن روزنه به هیچوجه به نور ختم نمی شود. بلکه تنها لامپ خیلی کوچکی را در انتهای آن روزنه روشن کرده اند و نوید نور خورشید، بلکه خود خورشید را در انتهای روزنه می دهند. • عرفان حلقه مبانی نظری جدی ندارد. از طب مکملش صحبت می کند که نمی تواند آن را اثبات بکند. از طبی حرف می زند که حاضر نیست بیاید در ملاءعام با پزشکان در دانشکده پزشکی، یک بیمار سرماخورده را درمان بکند. این را که عرض می کنم از زبان یکی از معاونین وزیر بهداشت می گویم که حتی برای گفت وگوهای تخصصی پزشکی هم اینها گفتند حالا حالاها ما نمی خواهیم بیاییم بین پزشکان بنشینیم. • اینها سعی می کنند عقاید مذهبی را با ترکیب زبان و علوم جدید به خورد بشر بدهند. سعی می کنند که پایگاه های مبتنی بر توهم حقیقت خود را با جنبه های انحصاری آن فردی که در آن فرقه بهعنوان مؤسس یا شخصیت شبهپیامبرانه معرفی می شود، کاملا تطبیق کنند. از این جهت شما در جهانبینی و شبه الهیات این مکاتب، بیاعتمادی به تاریخ قدسی و سنتی را خیلی جدی می بینید، یعنی اینها دایره پیامبران را به این معنا و مبنا از آدم تا خاتم اصلا قبول ندارند. • شما می بینید که در یک مکتب شبه دینی به نام اکنکار، پیامبر اسلام کنار بودا و کنفسیوس و بسیاری از شخصیت هایی که اصل دینی ندارند می نشیند. چرا؟ به خاطر این که دیگر پیامبر قدسیتی ندارد و اصلا به این معنا وحی مشخصا بر او نازل نمی شود. خوب ما این جا می توانیم دروندینی بحث کنیم یعنی در دایره اسلام قطعیت وحی و اختتام وحی با نبی خاتم مطرح شده یا گستره وحی در کتاب مقدس در عهد عتیق و در عهد جدید مشخص است. اما مکاتب نوپدید دینی خیلی هم سر تعظیم در برابر مباحث دروندینی فرود نمی آورند، چراکه خودشان را بدیل دین می دانند و سعی می کنند که کاملا مباحث را بروندینی، مورد توجه قرار دهند یا به چالش بکشند. • عرفان حلقه که اصلا به حساب نمی آید. شما می بینید فرقه های بسیار جدی در سطح جهان بهوجود آمده اند که توانسته اند نوعی مخاطره جدی را ایجاد و ادعای وحی کنند. شما در جنبش «مونیسم» می بینید که جوزف اسمیت می گوید که اصلا کتابی که در دستانم است انجیل متأخر است، یعنی کتاب مقدس عهد جدید آخرالزمانی است. من به درگاه خدا برده شدم، شخصیتی به نام جبرییل به سراغ من آمده با من گفتوگو کرده و این کتابی که من به شما می دهم، انجیل آخرالزمانی است. • بنده با بسیاری از اینها هم در خارج از کشور هم در داخل کشور برخورد داشتهام. با بسیاری از کسانی که در این حیطه ها مدعی هستند وقتی گفتوگو می کنید، بعد از 20 دقیقه یا نیم ساعت در برابر پرسش های عقلانی شما یا در برابر دفاع کلامی شما تاب نمی آورند. می گویند اینجوری نمی شود بحث کرد. این نشاندهنده این است که چون مکاتب نوپدید دینی در سطح اجتماع و در عرصه عمومی سعی می کنند با زبانی متفاوت مخاطب جذب کنند، آن مباحث الهیاتی همیشه مغفول می ماند. کسی نمی آید در مورد وحی، خیلی جدی با آنها بحث بکند. یا اگر هم بحث بکند، او را از دایره مخاطبین خودشان یا دایره معتقدین به خودشان خارج می کنند. • نکته ای وجود دارد و آن هم این که شما در بروز و ظهور فرقه ها، می بینید که رهبر فرقه بعد از مقطعی از زمان، کاملا در یک شبهبصیرت متافیزیکی سعی می کند مریدان خود را در خلسه ای قرار دهد. یعنی اینها کمکم برای مرشد خود، آنچنان تقدسی قائل می شوند که چیزی بالاتر از عصمت را برای او می بینند. یعنی بخشی از چهارچوب کارکرد مکاتب نوپدید دینی با این عنوان به وجود می آید که خود مؤسس دین تبدیل می شود به یک پیامبر! • چند ماه پیش سفری به هندوستان داشتم و به یک مرکز بینالمللی اوشو رفتم. خلاصه، سیری و درنگی در این مرکز انجام دادم تا ببینم اینها واقعا چه می گویند؟ من دیدم واقعا خیلی ها آن جا به همین شخصیت اوشو یک باور کاملا شبهپیامبری یا اصلا پیامبری دارند. آدمی را که در سال 1985 به دلیل مشکلات جنسی از آمریکا اخراج شده، می گویند بصیرت خاص پیامبرانه دارد. اصلا این آدم یک پیامبر آخرالزمانی است! شاید خیلی مستقیم بیان نکنند، اما در باورها و عقاید خود، کاملا به آن ایمان دارند. • جایی رفته بودم سرم درد می کرد. دیدم که آن میزبان ما می گوید خانم من دوره ای می رود که این دوره خلاصه سردرد شما را تا 10 دقیقه دیگر خوب می کند. گفتم بسیار خوب حالا ما که در جلسه نشستهایم. 10 دقیقه گذشت 20 دقیقه و 30 دقیقه گفتم آقا من سردردم خوب نشد. این خانم شما چه جوری قرار شد سردرد ما را خوب کند، در این جلسه ای که نشستهایم و... خلاصه اتفاقا بحث علمی هم در آن جلسه پیش آمد که آیا می توان این کار را انجام داد یا نه؟ بعد فهمیدیم که آن خانم در جلسات شعور کیهانی شرکت می کند؛ سردرد ما را هم اصلا نتوانست خوب بکند. • شما وقتی تراز داشته باشی می دانی که برای رفع سردرد یا ابزارهای مادی را باید درست استفاده کنی یعنی به طبیب مراجعه کنی یا از ابزارهای معنوی بهجا بهره بگیری. از دعائی که متصل به وحی است، پشتوانه اش به پیامبر آسمانی است استفاده کنی. از دعایی استفاده بکنی که اتصافش به متن مقدس قرآن و اتصالش به شخص شخیص پیامبر است. یعنی از مسیری که شاهراه حقیقت است. خوب اگر این دو مسیر نباشد، این خانم هرچقدر هم که تلاش کند، سردرد بنده خوب نخواهد شد. پس ما یک تناقض و پیچیدگی عاطفی، شبهبصیرتی را می بینیم که گاهی اوقات با دینگریزی یا دینستیزی مخاطب هم همراه می شود و موجب می شود که آن فرد هم خودش را کاملا در جای یک شخصیت برین و متعالی جای بزند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]