تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820543738




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آیا زنان مدرن و روشنفکر مقصران اصلی افزایش طاعون طلاق هستند؟


واضح آرشیو وب فارسی:تهران98:
آیا زنان مدرن و روشنفکر مقصران اصلی افزایش طاعون طلاق هستند؟ چندی است افزایش شدید و چشمگیر آمار طلاق ، عموم جامعه و به ویژه پیگیران مسایل و مشکلات اجتماعی را نگران کرده است . اگر چه همواره آمار متفاوتی از میزان طلاق ارائه می شود اما آنچه در همه این آمارها وجه مشترک است ، افزایش فوق العاده و البته روزافزون طلاق است. متاسفانه دیده ها و تجربیات شخصی ما نیز این وضعیت را تایید می کند. به هر حال نمی توان شک کرد که امروز طلاق به عنوان مشکله ای اجتماعی مطرح است و اگر مسئولان و مردم فکری اساسی برای آن نکنند به زودی این مشکله به بحرانی اجتماعی تبدیل خواهد شد . ما در این مقاله خواهیم کوشید برخی عوامل و زمینه های گسترش طلاق را برشمرده و در آنها درنگ و تامل نماییم و حتی المقدور راههای مقابله با آن را نیز بیان نماییم . ۱) یکی از مهمترین عواملی که قطعا در افزایش چشمگیر طلاق در جامعه ما در سالهای اخیر موثر بوده است ، حضور گسترده و افسار گسیخته دختران و زنان در محیط های اجتماعی است . باید توجه داشت هر چند حضور متعادل و معقول و در عین حال عفیفانه زنان در عرصه اجتماع ، امری نامطلوب و غیر پسندیده نیست. اما آنچه در سالهای اخیر شاهدیم حضور بیش از حد و تا حدودی بی بند و بارانه زنان در عرصه اجتماعی است . متاسفانه تبلیغات گسترده برای حضور زنان در عرصه جامعه در سالهای گذشته بسیار سرسام آور بوده است ؛ ازکتابها و مطبوعات فمنیستی گرفته تا ماهواره ها و رسانه های بیگانه و حتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی متاسفانه بدین تفکر غلط دامن زده اند و با صد تاسف هنوز هم چنین می کنند. در این رسانه ها این گونه تبلیغ و ترویج شد که حضور گسترده زنان در همه عرصه ها دوشادوش مردان امری ستوده و پسندیده است . در این تبلیغات زنان موفق را زنانی نشان می دهند که توانسته اند در کارهای بیرون از منزل موفق عمل کنند ( حال آیا در خانه داری و همسرداری و فرزند پروری نیز موفق بودند یا نه اکثر مواقع مغفول می ماند ) و در عین حال متاسفانه زنان خانه دار یا بهتر بگوییم خانواده دار را زنانی نشان می دهند که جیغ جیغو ، غرغرو و امل و عقب افتاده اند . متاسفانه گسترش این دست تفکرات که معتقدند زنانی که به هر بهایی ، ولو بی عفتی و هرزگی ، در جامعه حضور دارند روشنفکر و پیشرفته اند و زنانی که در عرصه خانه و خانواده به رسالت مادری و تربیت انسان می پردازند زنان امل و عقب افتاده اند خود موجب حضور بیش از حد زنان در عرصه جامعه شد . حضور زنان در عرصه جامعه شاید فوایدی از لحاظ مادی و اقتصادی داشته باشد اما قطعا مضرات بی شماری نیز از بعد فرهنگی و اجتماعی دارد ؛ یکی از این مضرات ارتباط و اختلاط گسترده زنان و مردان در محیط های مختلف است این اختلاط و درهم شدگی شاید در وهله اول چندان بد ننماید اما اگر بدانیم همین اختلاط ها مایه بیدار شدن حس تنوع طلبی در زنان و مردان ، هر دو می شود ، وضع کمی روشنتر می شود . زنان و مردان که پیشتر از این با یکدیگر اختلاط کمی داشتند و همین موجب حفظ حریم و حدود زن و مرد و در نتیجه خانه و خانواده می شد وقتی با یکدیگر مختلط شدند و درهم آمیختند طبیعی است که حس شهوت جنسی و تنوع طلبی آنان زنده شود و همین امر سرآغاز بهانه گیری ها و اختلافات زن و شوهری می شود اختلافاتی که معمولا پشت سر هر کدام یک میل جنسی به شخصی دیگر پنهان شده است . در واقع زنان مدرن با حضور گسترده و با نشاط و دوشادوش مردان در عرصه جامعه ضمن اینکه سبب ساز فتنه ای برای خود شدند موجب فتنه ای نیز برای مردان شدند . به راستی آیا زن و مرد همکاری که از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۴ بعد از ظهر ، یعنی ساعات اوج طراوت و بالندگی هر فرد ، کنار یکدیگر به کار و احیانا شوخی و خنده که به ناچار ضمن هرکار و همکاری ای پیش می آید مشغول هستند ، آیا احتمال سست شدن پیوندهای خانوادگی آنان عجیب است ؟! آنهم با توجه به اینکه چه زن و چه مرد در رابطه با جنس دیگر معمولا می کوشد وجهه ای بهتر و مطلوب تر از خود به نمایش بگذارد . آیا احتمال اینکه مرد یا زن از دست همسر خود خسته شود و بخواهد تجربه جنسی جدیدی و رویایی را با فرد دیگر آغاز نماید آیا امری بعید و دور از ذهن می نماید ؟! متاسفانه هجوم بیش از حد زنان ( که چونان زنبورانی که در لانه شان آب ریزند به بیرون ریختند ) در سالهای اخیر در عرصه جامعه خود یکی از موجبات زنده شدن روحیه تنوع طلبی در درجه اول در خودشان و در درجه دوم برای مردان شد . متاسفانه در عصر ما این تفکر که ” از سعادت جامعه این است که زن و مرد کمتر یکدیگر را ببینند” به محاق رفت و حتی مسخره نیز شد و بجای آن هرزه گردی و خودآرایی و ذَکَرپرستی و مرد بازی و حضور بیش از حد یک مشت زن معلوم الحال روشنفکر و فکر باز و همه جا باز ، در عرصه جامعه مثل سگهای ولگرد ، موجب گسترش شدید طلاق و از هم پاشیدگی خانواده و نیز معضلی به نام فرزندان طلاق شد . آیا خانه داری یا همان خانواده داری ارزشش از کار های بیرون از حریم خانه که متاسفانه در پشت بسیاری از آنها روابط نامشروع پنهانی نهفته است ، کمتر است ؟! متاسفانه زنان مدرن که موجوداتی پست و شهوت پرست هستند در پی آنند که در بیرون از خانه با کام جویی و لذت پرستی و خوش گذرانی و ذَکَربازی بگذرانند و این خود موجب فروپاشی خانه و خانواده خواهد شد همانطور که در غرب نیز چنین شده است . البته حضور با نشاط و دوشادوش زنان در بیرون از خانه و خانواده موجب کسب استقلال مالی برای زنان مدرن نیز شد و این داشتن استقلال مالی برای این تازه به دوران رسیده ها موجب شد که در برابر کوچکترین ناملایمت و سختی ای ، که در هر زندگی ای خواه ناخواه به وجود می آید ، تاب نیاورده و در خواست طلاق نمایند و این خود حقیقتا قصه ای پر غصه است که قطعا در دراز مدت طومار خانواده را در هم خواهد پیچید . به نظر می رسد برای کاهش اختلاط زن و مرد و از آن مهمتر کاهش حضور زنان در عرصه اجتماعی باید دست به کارهایی زد که از جمله آن می توان به : پرداخت حقوق به زنان خانه دار و یا افزایش مرخصی زایمان زنان شاغل به یکسال و یا دورکار کردن زنان شاغل و یا گسترش مشاغل خانگی و یا حتی اخراج زنان از کار اشاره کرد . ( متاسفانه ادارات دولتی به ویژه در تهران چندی است که شبیه بطری ترشی لیته شده اند یعنی یک مشت دختر ترشیده وگندیده در آنها جمع شده اند و علاوه بر اینکه موجب اشاعه فحشا شده اند عرصه را نیز برای اشتغال مردان تنگ کرده اند . حقیقتا جا دارد مسئولین امر فکری اساسی برای این ترشیده های بی خاصیت بکنند که وجودشان همه جا را متعفن می کند ) . علاوه بر این باید برای محیط های دانشگاهی نیز که یکی از مهمترین اماکن اختلاط دختر و پسر است ، فکری اساسی کرد ( متاسفانه بسیاری از دانشجویان به ویژه دانشجویان دختر نه به هوای درس خواندن بلکه به هوس ذَکر پسرها به دانشگاه هجوم می آورند ). یکی از این فکرها ، می تواند طرح متعالی و بسیار بجا و شایسته تفکیک جنسی را اجرا کرد تا اختلاط و درهم شدگی دختر و پسر به حداقل ممکن برسد . بنده حقیقتا امیدوارم یک روز طرح تفکیک جنسی دست کم در دوره های کاردانی و کارشناسی که امکانش هست اجرا شود امید که مسئولان امر ، شجاعت انجام این طرح را داشته باشند. ۲ ) از دیگر عواملی که موجب افزایش طلاق در جامعه شده است گسترش شدید تفکرات فمنیستی و اصالت زن می باشد . ابتدا باید توجه داشت که رابطه زناشویی رابطه ایست که بر برتری مرد متکی است و اساسا در امر آمیزش که مهمترین رکن زندگی زناشویی است این مرد است که مسلط است پس برای داشتن یک زندگی متعادل و معقول نمی توان در امور دیگر زندگی زن بالاتر و برتر و محور باشد بلکه زن ضمن برخورداری از احترام کامل باید مطیع مردی که ستمگر و ظالم نباشد ، باشد ( ماچه سگهای فمنیست ، اهمیت این مساله یعنی اینکه در ازدواج ، برتری با مرد است را کاملا درک کرده اند از همین روست که آنها معتقدند زنی که با مردی بخوابد گویی با دشمن دست دوستی داده است و به همین دلیل است که جنبش فمنیست در ذات خود یک جنبش همجنس گرایانه است که خواهان اکتفای زنان به زنان و استقلال از مردان است به همین سبب آنها مدعی می شوند که زنان به مردان هیچ احتیاجی ندارند و زن بدون مرد مثل ماهی بدون دوچرخه می باشد و البته آنها راهکارهایی هم برای زنانی که نمی توانند بدون مرد به سر برند قرار داده اند از جمله استفاده از موز و هویچ و دیگر وسایل این چنینی با هزار لطایف الحیل مختلف برای بی نیاز ی از مردها) . به هر روی ترویج تفکرات ماچه خری فمنیستی و نیز اجرای طرح های خائنانه ای مثل طرح توانمندسازی زنان ( طرح توانمند سازی زنان بدون توانمند ساختن مردان حقیقتا طرحی خائنانه می باشد که می توان آن را ترکمانچای فرهنگی نیز لقب داد ) از جمله مواردی است که موجب کاهش اقتدار پدر در خانه و خانواده شده است و کاهش اقتدار مرد و افزایش اقتدار زن خود از عوامل گسترش طلاق در جامعه می باشد زیرا زنان موجوداتی غیر عقلانی و احساساتی و البته بی مسئولیت و نیز دارای حس خودخواهی بسیار شدیدی ، بسیار شدیدتر از مردها ، می باشند و چون مجال بیابند جز به منافع خود به هیچ چیز دیگری حتی بچه هایشان فکر نمی کنند به همین علت است که چندی پیش شهلا کاظمی، معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه، در خبری که در تمامی سایت ها منعکس شد اعلام کرد که ۸۵ درصد درخواست های طلاق را زنان می دهند . این امر همانطور که بیان کردیم ناشی از تکریم بیش از حد زن و در عین حال تحقیر و تضعیف مرد و پدر در جامعه و خانواده است که از عوارض آن گسترش طلاق و فروپاشی خانواده است . البته این نکته را هم بگویم که بنده طرفدار مردسالاری به معنای ظلم و ستم مرد بر زنان نیستم همانطور که به هیچ وجه طرفدار زن سالاری هم نیستیم آنچه از آن دفاع می کنم تفکرجوانمردسالاری است یعنی ریاست مرد بر خانواده البته ریاستی توام با رافت و محبت و مشورت و وفاداری و… ۳ ) از دیگر عوامل گسترش طلاق ، اشاعه تفکرات روشنفکری در میان مردان است متاسفانه در جامعه ما زن ذلیلی و حتی دیوثی به عنوان نماد و نشانه روشنفکری بدل شده است و هر چقدر مردی زن زده تر و دیوث تر باشد نشانگر آن است که روشنفکر ترست ، روشنفکری در جامعه ما سه پایه دارد : اول بی اعتقادی و بی دینی و الحاد ، دوم زن زده بودن یعنی دنبال اونجای زنها راه افتادن و برای به دست آوردن اونجای زنها ، خایه مالی آنها را کردن و به هر پستی و زبونی تن دادن و سوم دیوثی یعنی ناموس بخش بودن یعنی اینکه اگر زنت قبلا دوست پسر داشته اهمیتی نداره چیزی که ازش کم نشده ، این جمله را از یکی از مردان روشنفکر شنیدم که در مورد رابطه پیش از ازدواج زنش می گفت ، دیوثی یعنی اینکه دخترت را آزاد بگذار زیر هر کس که می خواهد بخوابد و فقط بهش توصیه کن که مواظب بکارتش باشد زیرا در جامعه عقب افتاده ایران بکارت برای ازدواج لازم است ، این را از قول دوست پسر دختری شنیدم ، دیوثی یعنی اینکه کاری به کار خواهرت نداشته باش بگذار از جوانیش لذت ببرد و خودت هم لذت ببر مگر چند بار به این دنیا می آیی دیوثی یعنی اینکه مادرت را رها کن و… به هر حال در دوران جدید هر چقدر ملحد تر و زن زده تر و دیوث تر باشید پس روشنفکر تر هستید پس بشتابید برای روشنفکر شدن ( خدا را شکر که من روشنفکر نیستم آدمی اگر سگ شود بهتر است تا روشنفکر خوک صفت شود امیدوارم اگر زمانی قرار شد روشنفکر شوم همان دم مرگم فرا رسد ) . متاسفانه در جامعه ما گسترش همین تفکرات خوک وشانه روشنفکرانه خود از عوامل گسترش طلاق است زیرا این مردان زن بخش روشنفکر هنگامی که در جستجوی همسر بر می آیند نه عفت زنهایشان برایشان مهم است نه نجابت ، زیرا اینها نشانه عقب افتادگی است ، از قول فردی خواندم که دوستش گفته بود به هیچ وجه حاضر نیست با یک باکره ازدواج کند ،امروز آنچه برای مردان جاکش روشنفکر و زن صفت مهم است این است که زنشان خوشگل تر و باسوادتر و پولدارتر باشد البته اینها را نیز تنها برای خود نمی خواهند که اگر برای خود می خواستند بسی شایسته بود ؛ بلکه آن را برای به رخ دیگران کشیدن و پز دادن و فخر فروشی کردن می خواهند خیلی از این روشنفکران که حتی دیپلم خود را هم به زور گرفته اند به دنبال دخترهای مهندس می روند که تا هم عقده بی سوادیشان را ارضا کنند و هم پز بدهند که ببینید ما به جایی رسیدیم که شبها یک خانم مهندس زیر ما می خوابد . در واقع عقده حقارت ناشی از درس ناخواندگی این حقیرالنفس ها موجب می شود که آنها بیشتر به دنبال زنانی بروند که سنتی نیستند و روشنفکرند و فکر بازی دارند و این خود موجب فروپاشی خانواده است زیرا زنی که فکرش باز باشد کم کم همه جایش باز می شود و تن به هر تن بخشی هم می دهد و بسیاری از این زنهای روشنفکر قبل از ازدواج بارها دست به دست شده اند و هر کس و ناکسی آنها را دهنی کرده اند و سیخی زده اند و زمانی زن مردان روشنفکر می شوند که دیگر در و پیکری برای آنها باقی نمانده ( البته مردهای روشنفکر نیز قبلا زنان دیگر مردهای روشنفکر را دست خورده کرده اند در واقع باید اعتراف کردن مردان روشنفکر تنها زن های دست دوم و سوم و دهم و… که کاملا دستمالی شده اند نصیبشان می شود ، چون خودشان زن دستمالی شده و دست خورده را بیشتر دوست دارند زیرا اونجایشان بازتر و گشادتر شده است ) به هر حال این روشنفکران زن و مرد که قبل از ازدواج تجارب جنسی متعددی دارند طبیعی است پس از ازدواج و تشکیل خانواده و زندگی نیز به دنبال تجربه های جنسی جدید روند ( اگر بخواهیم زندگی روشنفکران را در یک عبارت توصیف کنیم آن عبارت این است : زندگی سگی ، زندگی سگی زندگی است که تنها دو چیز مهم است و محور شکم و زیر شکم ) و همین امر به تدریج موجب دلزدگی از یکدیگر و البته بی اعتمادی و طلاق می شود ( البته این روشنفکرها لفظ طلاق را بکار نمی برند بلکه آن را تلطیف کرده و لفظ “جدایی” را به کار می برند ) به هر حال پس از طلاق و جدایی زن و مرد روشنفکر به سراغ زن و مرد روشنفکر دیگری می روند و اگر در این میان فرزندی در کارباشد فدای شهوت پرستی و تنوع طلبی والدین روشنفکر و سگ صفتش می شود . البته موضوع تنها این نیست بلکه زنان مدرن و فکر باز و همه جا باز در کنف حمایت شوهران روشنفکرشان مجال می یابند که با مردان دیگر رابطه پیدا کنند و اگر کار به جای باریک کشید این زنان با هم دستی فاسقان خود شوهرهای روشنفکرشان را به قتل می رسانند ( گسترش شدید و سرسام آور پدیده همسر کشی در میان زنان مدرن در سالهای اخیر یکی از عوارض روشنفکری مردان زن بخش است ) البته این عاقبت مردان دیوث و زن بخش و روشنفکریست که زن را برای پز دادن می خواهند که بگویند ما شب روی چنین زنی می خوابیم ببینید و دلتان بسوزد و به حال من حسرت بخورید و نیز در نزد خود به خود ببالند که ما دیگر نه زن سنتی بلکه زن روشنفکر و فکرباز و همه جابازی داریم که اگر جایی با او بروم به خاطر زیبایش مرا بیشتر تحویل می گیرند ، متاسفانه این فکر در میان مردان روز به روز در حال افزایش است و دیگر کسی به زنش به عنوان ناموس و مادر فرزندانش که باید در هاله ای از نورانیت و نجابت باشد نگاه نمی کند . ۴ ) از دیگر موارد افزایش طلاق در جامعه که نباید از آن گذشت متاسفانه معضل مواد مخدر و اعتیاد مردان جوان به آن است متاسفانه علت شمار زیادی از طلاق ها نیز همین اعتیاد و بی مسئولیتی و بی غیرتی و بی تعهدی مرد نسبت به زن و زندگی خود است که موجب می شود تعداد زیادی از زنان که حقیقتا برای زندگی آمده اند چاره ای جز طلاق نیابند و این مشکلی است که جدا برای آن چاره ای باید اندیشید . نمی توان چگونه ناراحتی خود را از دیدن جوانی که تا دیروز یلی ارجمند بوده ولی امروز به معتادی بی خاصیت که تنها فکر و ذکرش یافتن مواد و کیفور شدن است ابراز کرد . متاسفانه برخی از این معتادان همسران خود را نیز معتاد می کنند و از این راه زندگی را شروع می کنند که سر به سر آن نکبت و کثافت و پستی است و جای تاسف و پرسش است که چرا حاکمیت برای این بلای خانمان سوز فکر اساسی و درمان ریشه ای نمی یابد ؟! ۵ ) از دیگر مسایلی که باعث افزایش طلاق شده متاسفانه حکم های سریع دادگاه برای جدایی است . حقیقتا جا دارد دادگاهها حتی در طلاق توافقی هم به سادگی حکم طلاق را صادر نکنند و تا جایی که امکان دارد طرفین را سر بگردانند و یا به مراکز مختلف برای مشورت بفرستند . البته دولت نیز می تواند با وضع قوانینی جلوی پای طرفین طلاق سنگ بیندازند که به نظر می رسد یکی از بهترین آنها اخذ جریمه از طرفین طلاق است ؛ مثلا : اگر زنی درخواست طلاق دهد باید معادل ۲ درصد مهریه اش را به خزانه دولت به عنوان جریمه بپردازد و اگر مردی نیز درخواست طلاق داده باید چنین کند و اگر زن و مرد هر دو در خواست طلاق توافقی دادند باید هر کدام معادل ۲ درصد که در مجموع می شود ۴ درصد مهریه را به عنوان جریمه به دولت بپردازند این جریمه خود می تواند مانع مهمی در کاهش طلاق یا دست کم کاهش رشد طلاق شود . البته راههای دیگری نیز می توان با کار کارشناسی بیشتر برای جلوگیری از طلاق تعبیه کرد. ۶ ) از دیگر موارد گسترش طلاق تعیین مهریه های سنگین توسط دختران و پذیرش آن توسط پسران است همین امر سبب می شود دخترها به اتکای مهریه سنگینشان تاب کم ترین ناملایمتی را نداشته باشند و با کوچکترین دشواری به فکر به اجرا گذاشتن مهریه و طلاق بیفتند ( یکی از مسایل بسیار تعجبی در جامعه ما اینست که دختران روشنفکر بی در و پیکر که در زمان تحصیلشان به راحتی با هر کسی دوست می شوند و به رایگان زیرش می خوابند اما هنگامی که موقع شوهر کردنشان می رسد طلب مهریه های سنگین و کمر شکن می کنند به راستی من نمی دانم آنها که رایگان می دادند و می بخشیدند چطور اینجا آنقدر ممسک و گران فروش می شوند ) . متاسفانه سنگین شدن مهریه موجب گستاخی دختران شده است که می توانند یا اجرا گذاشتن مهریه هم شوهر را به زندان اندازند و هم می توانند اگر دلشان خواست با بخشش بخشی از مهریه شوهر را وادار به طلاق خود کنند و با اینکار هم به بخشی از مهریه دست یابند و هم طلاق بگیرند و هم اگر بچه دارند حضانت بچه را بگیرند ؛ ضمن اینکه چون مطلقه نیز شده اند می توانند به راحتی و بدون دخالت پدر و یا ترس از بکارت با مردهای دیگر ارتباط برقرارکنند و از این رهگذر مردهای متعدد و متنوعی را تجربه کنند . حقیقتا جا دارد پسران از پذیرش مهریه های سنگین تا جاییکه می توانند امتناع کنند ( اساسا من با مهریه مشکل دارم زیرا اولا اینکه ازدواج یک لذت دو طرفه است و دلیلی ندارد مرد برای لذتی که می خواهد ببرد پولی بدهد و زن بابت لذتی که می خواهد ببرد پولی بگیرد ثانیا بر فرض که مهریه را پذیرفتیم باید توجه داشت مهریه برای زمانی بوده که زنان استطاعت مالی نداشتند و اسلام برای حمایت از آنها مهریه را قرار داد اما الآن که اکثر خانم ها شاغلند و استطاعت مالیشان گاه بسیار بیشتر از مردهاست چه لزومی دارد به او مهریه بپردازیم به نظرم مهریه در این حال بیشتر شبیه باج سبیل است نه چیز دیگر ) پسران اگر نمی توانند حریف دختر در پایین آوردن مهریه شوند پس بهتر است در قباله ازدواج قید کنند که مهریه عندالاستطاعه بر ذمه آنهاست نه عندالمطالبه ( وقتی پسر ۱۲ شرط به نفع دختر امضا می کند و می پذیرد چه اشکالی دارد دختر نیز یک شرط به نفع پسر بپذیرد ) که این راه بسیار خوبی برای جلوگیری از سوءاستفاده زنان و دختران مدرن است. ۷ ) از دیگر مواردی که موجب افزایش طلاق شده گسترش ازدواج های فردی و به اصطلاح مدرن است که در آن دختر و پسر در محیطهای مختلف ، اعم از کار و درس و… ، همدیگر را می بینند و می پسندد و بعد از مدتی رابطه ، خانوادهایشان را از روابطشان و قصدشان برای ازدواج آگاه می کنند و خانواده ها نیز که در عمل انجام شده قرار گرفته اند چاره ای جز پذیرش ندارند. این ازدواج های فردی مدرن علاوه بر آنکه عقل جمعی در آن نقشی ندارد ، درست برعکس ازدواج سنتی که خواهر و مادر و خود پسر روی یک دختر فحص و بحث می کردند ، و تنها توسط یک جوان که معمولا دستخوش احساسات است صورت می گیرد در نتیجه مبنای عقلی ضعیف تری دارند چون در آنها خانواده های طرفین در حاشیه قرار می گیرند و بیشتر نقش تشریفاتی و تزیینی دارند لذا در مواقع اختلاف میان زوجین نیز خانواده ها نقش و کارکرد چندانی نخواهند داشت و اگر داشته باشند بیشتر منفی است زیرا معمولا می خواهند شر طرفی که آنها در انتخابش نقشی نداشتند از سر فرزند خود کم کنند و خود بتوانند فرد مناسبی را پیدا کنند ( متاسفانه در بسیاری موارد پدر و مادر بجای تلاش در صلح و صفا دادن ، خود آتش بیار معرکه می شوند به ویژه پدران که متاسفانه امروزه به آب بزاق زنان خود تبدیل شده اند به جای داوری منصفانه و عاقلانه و ریش سفیدانه کاری جز فرمانبرداری زن و فرزند خود ندارند حتی در برخی موارد پدرها به ویژه در مورد دختران خود بجای توجه به ایمان و تعهد و مسئولیت پذیری داماد در پی آنند که دامادی بیابند تا عقده های حقارت و کمبود خود و یا تفکرات متفرعنانه خویش را با او جبران و ارضا کند . به هر روی تبدیل مردها و پدرها به آب بزاق زنان و فرزندانشان و به اصطلاح بهتر زنان خایه دار خود موجب از هم گسیختگی خانواده و نیز گسترش طلاق در میان فرزندان ایشان است ) . به هر روی برای کاهش طلاق چاره ای نداریم جز اینکه روش همسریابی سنتی را حفظ و البته روزآمد نیز کنیم ؛ مثلا : جا دارد در امر همسریابی نهادهای مقدس دیگری مثل مساجد نیز وارد عمل شوند در واقع همانطور که در زمان پیامبر خود ایشان به امر همسریابی در مساجد می پرداختند جا دارد امروز روحانیون ما ، که مدعی هستند لباس پیامبر را به تن دارند ( اگر چه لباس پیامبر لباس مردم کوچه و بازار زمان خودش بود و با باقی مردم هیچ فرقی نمی کرد) باید سیره ایشان را نیز دنبال کنند و به جای اینکه آخرین نفر به مسجد بیایند و سریع نمازی که معلوم نیست درست می خوانند یا غلط به کمرشان بزنند و سپس اولین نفر هم از مسجد خارج شوند ، ( متاسفانه در جامعه ما شاهد شکل گیری روحانیت منهای اسلامیم که فقط ادا خوب بلدند دربیاورند وگرنه نفحه ای از روش و منش پیامبر هم به دماغشان نرسیده است ) بهتر است به امر همسریابی جوانان نیز توجه داشته باشند و حتی دفتری نیز برای ثبت نام از دختران و پسران داوطلب ازدواج در مساجد تشکیل دهند که این کار اجر عظیمی خواهد داشت و سبب اقبال بیشتر جوانان به مساجد نیز خواهد شد ، ضمن اینکه این وظیفه روحانیون نیز هست . ۸ ) یکی دیگر از مواردی که موجب گسترش طلاق شده است عدم تربیت و پرورش جوانان برای زندگی است . متاسفانه ما چه در دوران مدرسه و چه در دوران دانشگاه شمار بی شماری از انواع و اقسام درس ها و واحدهای مرتبط و غیر مرتبط با رشته خود را می خوانیم و میگذرانیم اما حتی یک درسی که به پسران ما یا به دختران ما چگونه زندگی کردن را بیاموزد وجود ندارد ! یک درسی که به دختر و پسر شیوه تعامل با جنس دیگر را چه به عنوان همسر چه به دیگر عناوین بیاموزد وجود ندارد ! حقیقتا آموختن این جور مسایل به دانش آموزان مفید ترست یا آموختن اینکه در دوره ترشیاری چه تحولاتی در زمین رخ داده است ؟ ! آموختن نحوه خانه داری و همسر داری و فرزندداری مهمتر است یا اینکه در دروان هوخشتره چه کسی با چه کسی جنگید ؟! آموختن سیره عملی زندگی اهل بیت بهتر است یا خواندن مزخرفات بی سر و تهی به نام براهین اثبات خدا و… امیدواریم مسئولان وزارت آموزش و پرورش و نیز وزارت علوم در کنار دروس تخصصی علمی که به جای خود بسیار مفید و مهم هستند نیم نگاهی هم به مباحث مهم در زندگی روزمره و خانوادگی نوجوانان و جوانان نیز داشته باشند و نحوه رفتار صحیح و اخلاقی افراد در خانه و خانواده و جامعه را به آنها آموزش دهند . ۹ ) متاسفانه یکی دیگر از عوامل افزایش طلاق قبح زدایی است که توسط رسانه های مختلف روشنفکری از پدیده شوم و کثیف طلاق شده است ؛ روشنفکران خوک صفت و زن فروش حق ندارند از این پدیده کثیف قبح زدایی کنند و آن را عادی جلوه دهند زیرا اگر چنین کنند و قبح طلاق را بریزند در آینده ای نه چندان دور دیگر اثری از خانواده نخواهد ماند بنابراین وظیفه همگان است که همواره زشتی و قباحت طلاق را پاس دارند و کسانی که به آن دچار شدند را فارغ از آنکه گناهکارند یا بیگناه مورد شماتت و سرزنش قرار دهند تا مبادا این طاعون مهلک اپیدمی شده و ریشه خانواده را بسوزاند . و باید جامعه ، یعنی خود مردم ، برای مردانی که همسر خود را طلاق دهد مجازاتهایی مثل اخراج از محیط کار و نیز ندادن دخترهای مجرد به مردان زن طلاق داده و یا اجاره ندادن منزل و … تعیین کند ( زیرا خانه بدون زن معنا ندارد البته خانه بدون شوهر هم نداد و کلا باید جامعه و حاکمیت یک فکر اساسی برای ممانعت از گسترش خانه های مجردی در جامعه کند ) . همچنین برای زنهایی که طلاق می گیرند این مجازات را قرار دهد که تنها مردانی که پیش تر همسر داشته اند بتوانند با آنها ازدواج کنند نه اینکه یک مرد مجرد برود یک زن بیوه را بگیرد ؛ واقعا جای تاسف است یک آدم تمییز حاضر نیست در لیوانی که دهنی کسی باشد آب بخورد یا از مسواکی استفاده کند که قبلا کس دیگری استفاده کرده است اما بعضی از همین مردها حاضرند با زنی که قبلا توسط مرد دیگری دهنی و دست خورده شده ازدواج کنند . ۱۰ ) یکی دیگر از عوامل افزایش طلاق بالا رفتن سطح توقعات زنان مدرن نسبت به گذشته است توضیح آنکه زنان مدرن بنا به عواملی که برخی از آنان ذکر شد دارای توقعات و انتظارات بسیار زیادی از زندگی هستند و این امر موجب شده که به نسبت زنان سنتی بسی ناسازتر و ناخرسندتر بنمایند . در واقع اگر کسی کمی انصاف داشته باشد تایید خواهد کرد که مردان امروزی به نسبت پدران و پدربزرگان خود در مجموع رفتار بسیار مناسب تری با زنان دارند ؛ پس چرا برخلاف این بهتر شدن رفتار مردان نه تنها آمار طلاق کاهش نیافته بلکه به شکل سرسام آوری افزایش نیز یافته و همانطور که خانم شهلا کاظمی اعلام کردند حدود ۸۵ درصد درخواست طلاق را هم زنان ارائه می دهند ؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت : اولا همه زنان ، اعم از سنتی و مدرن ، دچار عارضه ذاتی هستند که آن را می توان ” توهم خود کامل پنداری ” گفت . یعنی اینکه زنان همواره خود را کامل ترین و بی نقص ترین موجودات و انسانها دانسته از این رو همواره در پی فردی بهتر می گردند . البته این ” توهم خود کامل پنداری ” خود نشانگر نقص زنان است زیرا آنها اگر مجال یابند بی توجه به هیچ قید و بند اخلاقی تنها منفعت و لذت خود را می جویند و هیچ توجهی به هیچ کسی ، حتی فرزندانشان ، نمی نمایند . این مجال در دوران مدرن برای زنان فراهم شد و لذا همین امر است که علیرغم بهبودی سیرت و سلوک مردان در دوران جدید ، زنها به شدت و به هر بهانه ای در پی طلاق و جدایی اند زیرا در این توهم به سر می برند که کاملند و مردی که لیاقت آنها را داشته باشد یا نیست و یا بسیار کم است و آنها باید با کوچکترین دشواری ای از مرد خود جدا شده و یا به سراغ مرد بهتر روند و یا زندگی مجردی با بچه ای که با سلیطه گری و پتیاره بازی از مرد گرفته اند بپردازند. به نظر می رسد که راهکار مقابله با این امر کار فرهنگی و نیز اجرای احکام اسلامی است زیرا در احکام اسلام بچه را به مرد می دهند زیرا اگر مرد عهده دار بچه باشد هیچگاه نمی تواند مجرد بماند و مجبور است که به خاطر بچه هم شده ، ازدواج نماید حال آنکه زن اگر بچه داشته باشد همین امر مانع ازدواج او خواهد شد . زیرا یا به دلیل اینکه خود را تنها نمی داند و بچه را برای خود کافی می داند ازدواج نمی کندو یا اگر خواستگاری برای او بیاید خود آن خواستگار به دلیل داشتن بچه با او ازدواج نمی کند ؛ چند سال پیش در روزنامه خواندم دختر بیست و دوساله ای که بچه ای دو ساله داشت و از شوهرش طلاق گرفته بود و بچه با او بود چون خواستگاری داشت که نمی خواست بچه را بپذیرد بچه را داخل استخر یکی از پارکهای تهران انداخته بود تابتواند ازدواج نماید ، به هر حال بهترین راه بازگشت به احکام اسلامی است زیرا متاسفانه در قوانین جدید بچه چه دختر باشد و چه پسر تا ۷ سالگی در حضانت مادر است و پسر از ۷ تا ۱۵ سالگی و دختر از ۷ تا ۹ سالگی در اختیار پدر ( یعنی مدت زمانی که بچه ها در اختیارمادرند در مجموع بیشتر از پدر می شود ) و بعد از آنهم که خود کودک مختارست که یکی را انتخاب نماید . ۱۱) از دیگر موارد گسترش طلاق متاسفانه به حاشیه رفتن ارزش های اخلاقی و غیرت مرد و عفاف و حجاب زن است متاسفانه وضع به گونه ای شده است که خدای همگان پول شده است و فقط آنچه برایشان مهم است پول است و پول. در جامعه ای که افراد خدا را فراموش کرده اند و برای نیل به پول همه افراد ( از کافر و بی دین و روشنفکر سگ صفت گرفته تا مذهبی و مومن و مقدس بی مصرف و از سپاهی طلبکار از همه گرفته تا آخوند خود خدا پندار و پزشک پول پرست افاد ه ای احمق و معلم بی سواد و پر مدعا و قضات رشوه گیر و وکیلان کلاش و تا هر کس دیگر ) همه و همه چونان سگهایی که برای رسیدن به یک استخوان پاره روی هم می پرند ، روی هم می پرند و لقمه حرام سر سفره خود می برند چگونه می توان انتظار داشت غیرت مرد یا عفت زن یا شرف دختر و یا تقوای پسر باقی بماند . حقیقتا علت بسیاری از بی ناموسی ها و ولنگاری ها چیزی جز پول پرستی و حرام خواری و چونان سگ ، لقمه از دهن یکدیگر گرفتن نیست و برای اصلاح چنین وضعیتی چاره ای جز نوسازی ایمان به غیب و اعتقاد به خدا که بهترین نگهدارنده ها و بهترین ترمزهاست نداریم . زیرا اساس خانواده نیز چیزی جز مهر و محبتی غیبی و الوهی نیست . البته در گسترش خوی پول دوستی و حرام طلبی تنها نباید افراد را مقصر دانست زیرا تا زمانی که سیاست اصلی ای که در کشور ما حاکم است سیاست لیبرالی و فردگرایانه و لذت جویانه است ، طبیعی است مردم نیز در این شرایط به رنگ و بوی شرایط در می آیند بنابراین جا دارد حاکمیت به جای در پیش گرفتن سیاستهای لیبرالی که متکی به آزادی و لذت جویی فردی است سیاست پیشرفت ایرانی- اسلامی در پیش گیرد که محور آن خانواده است . زیرا برای حفظ خانواده باید تمام توان یک جامعه بسیج شود و همه برنامه ها و طرح هایی که برای پیشرفت و پیشبرد کشور طراحی می شود به گونه ای باشد که نه تنها خانواده را تضعیف نکند بلکه آن را تحکیم و تقویت نیز بکند . البته علاوه بر حفظ خانواده باید سیاست ها به سمتی برود که حرص و طمع ورزی مانند نظام های لیبرال ممدوح شمرده نشود تا در چارچوب این سیاستها مردم نیز چونان سگ بر روی هم برای تکه استخوانی نپرند و یکدیگر را ندرند و به حرام خواری مبتلا نشوند زیرا امروزه این سیاست و سیستم حاکم است که نقش زیادی در سامان دهی به زندگی فردی و جمعی و نیز داشتن زندگی اخلاقی یا غیر اخلاقی افراد دارد. در پایان توجه خوانندگان محترم را به این نکته جلب می کنیم که طلاق فعلا در جامعه ما در حد یک مشکله است که اگر همگان همراهی و همکاری نمایند می توان تا حدودی آن را اطفا کرد اما اگر وضع به همین منوال پیش برود قطعا در آینده ای نه چندان دور با بحران طلاق یا طاعون طلاق روبه رو خواهیم شد ، به قول یکی از اساتید امروزه تازه در آغاز پدیده طلاقیم و هنوز طوفان اصلی طلاق در راهست ، طوفان و بحرانی که می تواند بنیان خانه و خانواده که همواره در فرهنگ و تاریخ و دین ما نقشی محوری و مقدس داشته ریشه کن کند پس بهتر است تا دیر نشده فکری اساسی و دلسوزانه برای این معضل کرد . منبع: ارسالی کاربران( رامین مهرآیینی ) متذکر می شویم ، تمام مسئولیت این مقاله بر عهده نگارنده آن جناب آقای رامین مهرآیینی می باشد و پرتال تهران۹۸ هیچ مسئولیتی نسبت به آن نخواهد داشت.

اسفند ۲۷م, ۱۳۹۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تهران98]
[مشاهده در: www.tehran98.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن