تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على! از ارجمندى مؤمن در نزد خدا اين است كه برايش وقت مرگ، معيّن نفرموده است...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830952596




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دانش - قربانيان سقوط آسانسور


واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: دانش - قربانيان سقوط آسانسور


دانش - قربانيان سقوط آسانسور

كيوان فيض‌اللهي:اي خوزه/با آسانسور پايين بيا/اما آهسته /«چو يان فت». دور و برتان حتما تاكنون آدم‌هايي را ديده‌ايد كه از چيزهايي مثل گوشي موبايل، اجاق‌هاي مايكروويو و كابل‌هاي خطوط انتقال برق، وحشت دارند. دل‌تان خيلي براي اين جور آدم‌ها نسوزد، بعضي‌ها هستند كه وضع‌شان از اين هم به مراتب بدتر است. براي مثال در مورد آنهايي كه با خوزه(Jose)، كارمند افسرده يك شركت كشتيراني در تبت، ارتباط نزديكي دارند، بايد چيزهاي ديگري مثل ساعت زنگدار ديجيتال، كامپيوتر، دستگاه تنظيم‌كننده ضربان قلب و حتي تسمه نقاله‌ها را نيز به فهرست اقلام وحشتناك اضافه كرد. اگر هنوز درست متوجه مطلب نشده‌ايد شايد بازگو كردن اين ماجرا بتواند كمك كند: همين اواخر بود كه يك روز اين بابا، خوزه، كاري كرد كه تمام دستگاه‌هاي الكتريكي و الكترونيكي اداره‌اش به كلي قاطي كنند و همه چيز حسابي به هم ريخت و البته بدتر از همه اينكه خوزه به طور اتفاقي باعث شد يكي از آسانسورهاي اداره چندين طبقه سقوط كند و به زمين بخورد. البته خوزه از اين حادثه جان سالم به در برد و درحالي كه مي‌دويد و پشت سر او چراغ اتومبيل‌هاي پارك شده يك به يك روشن مي‌شد، از مهلكه گريخت اما متاسفانه تمام آنهايي كه در آن آسانسور افسارگسيخته با او همسفر بودند جان باختند، البته نه از شدت برخورد آسانسور با زمين بلكه بر اثر برق‌گرفتگي. اگر هنوز مطلب را نگرفته‌ايد، مسئله اين است كه مي‌خواهيم بدانيم آيا امكان دارد موجودي- به طور خاص انسان- ميدان الكترومغناطيسي داشته باشد؟

براي يافتن پاسخ نخست سراغ دكتر والتر بيشاپ (W.Bishop) رفتيم كه بي‌شك موجه‌ترين آدم در سراسر جهان براي پاسخگويي به اين امور است. دكتر بيشاپ كه در آزمايشگاه مشهورش ميزبان ما بود با گفتن اين جمله كه «موجودات صرفا سيستم‌هايي الكتريكي با پيچيدگي بي‌نهايت زياد هستند» در واقع سعي داشت توضيح دهد كه به اعتقاد او شخصي ميدان الكترومغناطيسي خوزه را به طور پنهاني تقويت كرده است و به همين خاطر است كه او چه عامدانه و چه به كلي تصادفي، توانايي كنترل دستگاه‌هاي الكتريكي را به دست آورده است. حتما دكتر بيشاپ را مي‌شناسيد اما محض احتياط بايد عرض كنم كه ايشان شيميدان و محقق بازنشسته‌اي است كه در 1946 در ماساچوست به دنيا آمد. بيشاپ تحصيلاتش را تا مقطع دكترا در دانشگاه هاوارد گذراند و پس از آن براي ادامه تحصيل در دوره پسادكترا به دانشگاه‌هاي آكسفورد و ام.آي.‌تي رفت. بيشاپ پس از گذراندن اين دوره دوباره به هاروارد برگشت و در آنجا بود كه تحقيقات و دستاوردهاي بي‌نظير او در آزمايشگاه زيرزميني‌اش درست زير يكي از ساختمان‌هاي دانشگاه هاروارد، در سال‌هاي اواخر دهه 1970 تا اوايل دهه 1990 بارها و بارها دنيا را تكان داد. البته شايد مهم‌ترين نكته در مورد دكتر بيشاپ اين باشد كه او يكي از شخصيت‌هاي مجموعه تلويزيوني علمي، تخيلي «Fringe» است كه با بازي هنرمندانه جان نوبل (J.Nobel) در نقش والتر بيشاپ، از شبكه فاكس پخش شد.

با اينكه نظر دكتر بيشاپ بسيار معتبر و كاملا منطقي و قانع‌كننده بود اما به رسم تحقيقات علمي، نظر يكي ديگر از دانشمندان برجسته را نيز جويا شديم: بنا به اظهارات رابرت پارك (R.Park)، فيزيكدان (واقعي)، پروفسور ممتاز دانشگاه مريلند و نويسنده كتاب «علم جادويي: جاده‌اي از حماقت تا شيادي»، در واقع انسان‌ها ماشين‌هايي الكتريكي هستند و اين دليلي است بر اين مسئله كه ما نمي‌توانيم آخرين تصويري كه يك مرده مي‌بيند را به دست آوريم. پارك در اين باره مي‌گويد: «حواس ما ورودي‌هاي خارجي از قبيل صدا يا نور را به شكل جريان‌هاي الكتريكي ضعيفي درمي‌آورند كه توسط مغز پردازش مي‌شوند. بار الكتريكي ثابت، ميدان الكتريكي دارد و بار الكتريكي متحرك، ميدان مغناطيسي. ما انسان‌ها در مغزمان هم ميدان الكتريكي داريم و هم ميدان مغناطيسي، اما هيچ‌كس از خودش بار الكتريكي ساطع نمي‌كند.» اينجا درست همان جايي است كه تشابه ميان گفته‌هاي بيشاپ و پارك، پايان مي‌يابد. در واقع پارك توانايي دردسرساز خوزه را به اين خاطر باور ندارد كه اينگونه بارهاي الكتريكي تاثيرگذار بر دستگاه‌هاي الكتريكي و الكترونيكي، تنها مي‌توانند در نتيجه انتقال ميدان الكترومغناطيسي به وجود آيند، درست مثل آنچه در مورد امواج راديويي، پرتوهاي ايكس يا حتي خورشيد رخ مي‌دهد. حتي قرار گرفتن در معرض تشعشع ميدان الكترومغناطيسي نيز نمي‌تواند باعث به وجود آمدن ويژگي‌هاي خوزه‌وار در انسان شود. در واقع اگر حقيقتش را بخواهيد، بنا بر اعلام رسمي آژانس حفاظت از محيط‌زيست ايالات متحده، قرار گرفتن در معرض چنين تابش‌هايي بسته به كيفيت آن مي‌تواند به نتايج گوناگوني از آفتاب‌زدگي و آفتاب‌سوختگي تا سرطان و نهايتا مرگ، بينجامد.

به بيان ديگر هر بلايي ممكن است سرتان بيايد جز تبديل شدن به خوزه. شبيه‌ترين چيز به ويژگي‌هاي خوزه كه ممكن است براي هر كسي رخ دهد، شايد تخليه نوعي برق ناگهاني يا جرقه آني باشد كه با انباشت بار استاتيك به وجود مي‌آيد. اين همان پديده رايجي است كه باعث مي‌شود بخش‌هاي مختلف يك لباس ابريشمي يا پشمي به همديگر بچسبد. موقع پوشيدن اين نوع لباس‌ها گاهي صداي نامتعارفي مثل جرقه زدن به گوش مي‌رسد، خوف نكنيد خوزه‌اي در كار نيست فقط تماس لباس با موي سرتان لباس را باردار كرده است، بار الكتريكي استاتيكي كه به شكل قوس الكتريكي يا همان جرقه‌هاي كوچك تخليه خواهند شد. پارك در اين باره مي‌گويد: «جرقه الكتريكي در واقع تنها جرياني از الكترون‌ها است كه در شكاف هوايي كوچكي جاري مي‌شود. بنابراين وقتي به هر دليلي از جمله ماليدن كف كفش‌تان به فرش مقداري الكترون در بدن‌تان جمع شود، موقع روبوسي كردن با شخصي كه فاقد بار الكتريكي است، الكترون‌هاي روي بدن شما تلاش مي‌كنند به طور مساوي در هر دو بدن پخش شوند، تلاش احمقانه يك مشت الكترون كه ممكن است به خاتمه يافتن يك رابطه بينجامد.» آيا گفته‌هاي پارك به اين معني است كه روبوسي كردن با آدمي مثل خوزه مي‌تواند در حكم خودكشي باشد؟ پاسخ پارك منفي است: «اين جريان باعث مي‌شود هر دو طرف جرقه را احساس كنند. اين يعني ولتاژ جريان بسيار بالاست اما با توجه به اينكه جريان در مدت زمان بي‌نهايت كوتاهي برقرار مي‌شود، توان به حدي پايين خواهد بود كه هرگز نمي‌تواند به هيچ‌يك از دو طرف آسيبي وارد كند.» پارك در ادامه افزود: «در مورد خوزه، از همان ابتداي داستان اشتباه‌هاي فاحشي به چشم مي‌خورد. ببينيد اگر فرض كنيم چيزي در وجود اين كارمند نگونبخت وجود داشت، بي‌شك بار الكترواستاتيك بود نه ميدان الكترومغناطيس. نكته دوم اينكه اگر باردار باشيد، هيچ راهي وجود ندارد كه همچنان باردار بمانيد. در واقع چنين شخصي بايد مدام در حال تخليه الكتريكي باشد. به بيان ديگر در هر بار تماس دست با دستيگره در، خوزه بايد تخليه مي‌شد.» پارك در پاسخ به اين پرسش كه آيا خوزه مي‌توانست در آن آسانسور در حال سقوط، شناور بماند؟ اين موضوع را مشابه تصور عمومي نادرستي دانست كه مي‌گويد اگر در آسانسور در حال سقوطي باشيد و درست در لحظه برخورد با زمين، به هوا بپريد آسيبي نخواهيد ديد. ظاهرا درست به نظر مي‌رسد اما گمان نمي‌كنيم كسي جز «پلنگ صورتي» تاكنون جرأت كرده باشد امتحانش كند.

پس از آنكه بحث‌هاي منطقي و علمي پروفسور پارك حسابي حوصله‌مان را سر برد تصميم گرفتيم دوباره به دكتر بيشاپ مراجعه كنيم و نظرات او را جويا شويم. اما زماني كه به آزمايشگاه زيرزميني دكتر بيشاپ در هاروارد رفتيم در كمال تعجب ديديم كه او سخت مشغول انجام تحقيقات پيچيده روي موضوع خوزه است. در واقع تمام مدتي كه ما و پروفسور پارك سرگرم پرحرفي‌هاي علمي‌مان بوديم، بيشاپ گروه تحقيقاتي سه‌نفره‌اي روي اين موضوع تشكيل داده بود كه تلاش شبانه روزي آنها براي يافتن خوزه بي‌نتيجه مانده بود. به همين خاطر دكتر بيشاپ تصميم گرفت نيروهاي امدادي در قالب 24 كبوتر خانگي را احضار كند. وقتي علت را جويا شديم دكتر بيشاپ گفت: «من در گذشته نيز از اين نوع كبوترها براي رديابي امضاي الكترومغناطيسي اشخاص استفاده كرده بودم، چراكه اين كبوترها در منقارشان ردياب‌هايي دارند كه مي‌توانند مگنتيت را دنبال كنند.» متاسفانه دكتر بيشاپ هيچ‌وقت نمي‌توانست تحقيقات پيچيده علمي‌اش را به زبان ساده توضيح دهد. بنابراين از كاردولا مورا (C.Mora)، محقق علوم زيستي در دانشگاه آوكلند در نيوزيلند خواستيم تا به ما كمك كند. در واقع يافته‌هاي اين زيست‌شناس كه روي حواس مغناطيسي كبوترهاي خانگي تحقيق مي‌كند، تا حدي با گفته‌هاي دكتر بيشاپ مطابقت دارد. مورا در اين باره مي‌گويد: «كبوترها يكي از معدود گونه‌هاي جانوري‌اند كه ما از توانايي ناوبري حقيقي‌شان اطلاع داريم. آنها در هر لحظه موقعيت‌شان نسبت به مقصد را دقيقا مي‌دانند. در واقع آنها با يك قطب‌نماي مغناطيسي و توانايي استفاده از سيستم نقشه متولد مي‌شوند.» آزمايش‌هاي مورا نشان مي‌دهد كه كبوترها با استفاده از انشعاب‌هاي چشمي بزرگ‌ترين اعصاب جمجه‌اي‌شان مي‌توانند محرك‌هاي مغناطيسي را در منقار بالايي‌شان شناسايي كنند. به بيان ديگر بررسي‌هاي مورا اين تئوري را تقويت كرد كه كبوترهاي خانگي با استفاده از ذرات كوچك سرشار از آهن قرار گرفته در منقارشان براي نقشه‌برداري از تغييرات ميدان‌هاي مغناطيسي زمين، خودشان را هدايت مي‌كنند. به گفته مورا: «با توجه به توانايي اين پرنده‌ها در دنبال كردن مسيري روي نقشه، آنچه هنوز به درستي نمي‌دانيم اين است كه كبوترها چگونه در هر لحظه موقعيت‌شان را تعيين مي‌كنند.»

تيم گيلفورد(T.Guilford)، استاد رفتارشناسي جانوران در دانشگاه هاروارد كه گروه تحقيقاتي ويژه‌اي براي بررسي مكانيزم‌هاي ناوبري در پرندگان تشكيل داده معتقد است كبوترها براي تشخيص موقعيت‌شان از مشخصه‌هاي چشم‌انداز بصري استفاده مي‌كنند. گيلفورد در اين باره مي‌گويد: «پرندگان براي تعيين موقعيت‌شان اغلب نشانه‌هاي مهمي مثل جاده‌هاي اصلي، رودخانه‌ها يا خطوط راه‌آهن را به كار مي‌برند. در واقع زماني كه آنها با مكاني آشنا مي‌شوند، از روي عادت مسيرهاي منحصر به فردي را به سوي خانه ياد مي‌گيرند. به همين علت مسير حركت همه پرندگان يكي نيست و اغلب خارج از خط راست است.» اينكه كبوترهاي خانگي ابزارهاي قابل اعتمادي براي مبارزه با جنايت هستند يا نه موضوعي است كه همچنان به بررسي نياز دارد. اما بنا به اظهارات مورا، ما ظرف پنج سال آينده اين توانايي را به دست مي‌آوريم كه پرندگان را به تراشه‌هاي GPS مجهز كنيم. مورا در اين باره مي‌گويد: «ما امروزه دستگاه‌هاي GPS‌اي داريم كه براي قابل حمل بودن توسط كبوتر به حد كافي كوچك هستند. اما با توجه به تاخير زماني اين دستگاه‌ها در مسيريابي، استفاده از آنها نيازمند مخابره مستقيم پيام از خود پرنده خواهد بود.» اگرچه نظرات دكتر بيشاپ درباره خوزه و جدي گرفتن توانايي‌هايش و بدتر از همه تحت پيگرد قرار دادن اين كارمند افسرده اداره كشتيراني در تبت، بي‌نهايت مضحك به نظر مي‌رسد، اما بايد قبول كرد كه ايده دكتر در استفاده از ناوگان كبوترهاي خانگي براي يافتن خوزه، حركت بدي نبود. گيلفورد و مورا هر دو بر اين باورند كه تيزچشمي پرندگان به شكلي باورنكردني قابل اعتماد است. مورا در اين باره مي‌گويد «تا پيش از آنكه تكنولوژي‌هاي مدرن جايگزين آنها شود، كبوترها نقش انكارناپذيري به عنوان پيام‌آوران در تاريخ بشر داشتند. به خاطر پيام‌هاي حمل شده توسط كبوتران، چه جنگ‌ها كه به شكست يا پيروزي منجر شدند و چه شهرها كه دوام آوردند يا سقوط كردند.»

هيچ خبري از خوزه نيست. از دست كبوترهاي دكتر بيشاپ هم كاري بر نمي‌آيد. در واقع خوزه اصلا ميدان الكترومغناطيسي ندارد كه اين كبوترها بخواهند ردش را بزنند. اما «خوزه‌ايسم» بيداد مي‌كند. كافي است سر بچرخانيد، همه‌جا پر شده از خوزه‌هايي كه درباره انرژي، ميدان، موج، جاذبه، نسبيت، الكترومغناطيس، كوانتوم و آنتروپي كوچك‌ترين چيزي نمي‌دانند اما بيشتر از هر چيز ديگري اين واژه‌ها در كلام‌شان شنيده مي‌شود، مفاهيمي عميق و پيچيده كه حاصل تلاش چندين نسل از برگزيده‌ترين ذهن‌هاي بشر است. مبتلايان به خوزه‌ايسم بر اين باورند كه توصيف علمي و حقيقي اين مفاهيم، ساده‌انگاري و آن چيز نامعلوم كه آنها از اين واژه‌ها در ذهن آلوده‌شان توهم مي‌كنند به حقيقت نزديك‌تر است، تفسير‌هايي تا به اين حد پوچ كه حتي پايه و اساسي براي آزمودن آنها نيز وجود ندارد. در مقابل، آنچه دانشمندان برجسته‌اي مثل پارك، امروزه سعي دارند با كمك بياني ساده فهم از آنها، پديده‌هاي ساده‌اي مثل بار الكترواستاتيك، جريان و ميدان الكتريكي را براي همين مدعيان شرح دهند، از دل جريان بي‌وقفه‌اي از آزمون و خطا بيرون آمده است، جرياني كه آلبرت اينشتين در كتاب «تكامل فيزيك» آن را تلاشي براي حذف برگه‌هاي جعلي از انبوه برگه‌هايي مي‌داند كه به اسم علم فيزيك نگاشته شده‌اند. خوزه‌ها اغلب مي‌گريزند اما اين مبتلايان به خوزه‌ايسم‌اند كه در انتهاي مسيري كه از حماقت آغاز و به شيادي ختم مي‌شود، در سقوط آسانسور جان مي‌بازند، البته از برق گرفتگي.

تصور عمومي نادرستي وجود دارد كه مي‌گويد اگر در آسانسور در حال سقوطي باشيد و درست در لحظه برخورد با زمين، به هوا بپريد آسيبي نخواهيد ديد. ظاهرا درست به نظر مي‌رسد اما گمان نمي‌كنيم كسي جز «پلنگ صورتي» تاكنون جرأت كرده باشد امتحانش كند. در يكي از قسمت‌هاي اين مجموعه كارتوني خانه پلنگ صورتي كه بر لبه پرتگاهي بنا شده به پايين سقوط مي‌كند. پلنگ صورتي در لحظه برخورد خانه با زمين با خونسردي تمام به بيرون مي‌جهد. خانه به كلي ويران مي‌شود اما پلنگ صورتي صحيح و سالم مي‌ماند.
 پنجشنبه 30 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن