واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: اوباما و نفوذ صهيونيسم در آمريكا
ذوالفقار پريشان
صهيونيست ها در ساختار حكومتي آمريكا نقش كليدي دارند. سياست داخلي و به ويژه سياست خارجي آمريكا به شدت تحت تأثير اراده و خواست آنهاست. حمايت 80درصدي صهيونيست ها از اوباما راهي براي وامدار كردن وي به صهيونيسم است.
خبر پيروزي باراك اوباما در پنجاه وششمين انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريكا به همراه انتشار خبر حمايت 80درصدي صهيونيست ها از وي بار ديگر اين سؤال را در منظر تحليلگران سياسي و بين المللي و افكار عمومي جهان قرارمي دهد كه به راستي صهيونيست ها و جامعه 2.5درصدي يهوديان چه نقشي در ساختار حكومت آمريكا ايفا مي كنند كه به راحتي حاضرند با هر گروهي در آمريكا كنار بيايند؟ پاسخ اين سؤال كه در بستر بررسي و مطالعه ميزان نقش آفريني و چگونگي نفوذ يهوديان صهيونيست آمريكايي در ساختارهاي مختلف به ويژه سيستم سياسي و قدرت ايالات متحده انجام مي شود، از چند جهت ضروري و با اهميت است؛ اولا از حيث دشمن شناسي مهم جلوه مي كند زيرا هم رژيم صهيونيستي اسرائيل و هم آمريكا، به فرموده مقام معظم رهبري، دشمن شماره يك جمهوري اسلامي ايران در معادلات بين المللي و منطقه اي محسوب مي شوند. ثانيا اين شناخت كمك مي كند تا با شناخت كافي از ساختار آمريكا و سرك كشيدن به لايه هاي مخفي قدرت در اين كشور، به تجزيه و تحليل صحيح مسايل مربوط به تحولات بين المللي و منطقه اي بپردازيم و اسير بسياري از تحليل هاي خوشبينانه نشويم.
اما در پاسخ به سؤال فوق، كارشناسان و تحليلگران داخلي وخارجي مسايل ايالات متحده معتقدند، بررسي ساختارهاي جامعه و حكومت آمريكا نشان مي دهد:
1- صهيونيست ها در نقاط كليدي اين ساختارها حضور فعال و نقش مؤثري دارند. سياست داخلي و به ويژه سياست خارجي ايالات متحده آمريكا به عنوان ابرقدرت وقت به شدت تحت تأثير اراده و خواست آنهاست. به طوري كه پيروزي يك نامزد در انتخابات رياست جمهوري يا كنگره آمريكا بدون جلب حمايت گروه هاي صهيونيستي تقريبا غيرممكن است. حضور 45درصدي وزيران، معاونان و مشاوران يهودي با گرايش هاي افراطي صهيونيستي در دولت اسبق آمريكا، بيل كلينتون و همچنين حضور چشم گير و تأثيرگذار اقليت صهيونيستي در دستگاه خارجي و دفاعي جرج بوش پسر و پيوند آنها با شاگردان نومحافظه كار و جنگ طلب لئواشتراوس در كابينه اول بوش و رأي 80درصدي صهيونيست ها به اوباما و انتخاب رام امانوئل صهيونيست افراطي به عنوان رئيس دفتر كاخ سفيد از سوي وي در همين راستا قابل تحليل است. سياستمداران آمريكايي كه در سر سوداي قدرت دارند، اين مطلب را بسيار روشن و بديهي مي دانند كه لابي قدرتمند صهيونيستي با نماد «آيپك» از پشت صحنه هاي اصلي قدرت در آمريكاست و كسي كرسي نمايندگي كنگره و رياست جمهوري را به دست مي آورد كه برنامه هاي خود را در راستاي حمايت از آرمان صهيونيسم و تجلي بيروني آن، يعني رژيم صهيونيستي تنظيم و تدوين كند و با وعده هاي خلل ناپذير درباره سهيم سازي آنها در قدرت و تضمين انواع كمك هاي مالي، نظامي و حمايت هاي سياسي در عرصه هاي مختلف داخلي، منطقه اي و بين المللي به رژيم صهيونيستي سرسپردگي خود را به اسرائيل نشان دهد.
از اين رو مشاهده مي شود شعارهاي انتخاباتي معتدل ترين نامزد رياست جمهوري نوامبر 2008 آمريكا (باراك اوباما) در سرزمين هاي اشغالي و در جمع اعضاي آيپك در مورد چگونگي برخورد با ايران رنگ و بوي ديگري مي گيرد و به شدت تند مي شود به گونه اي كه اگر كسي شعارهاي انتخاباتي او را نشناسد گمان مي برد فردي تندرو از حزب جمهوريخواه در آن جمع اعلام موضع مي كند.
2- صهيونيست ها در ساختار اجتماعي آمريكا از سازمان ها و طبقات مختلف اجتماعي گرفته تا نظام آموزشي نفوذ كرده، نقش مهمي در همسو كردن فعاليت آنها با اهداف صهيونيسم ايفا مي كنند. دامن زدن به اختلافات قومي- مذهبي، حضور دانشجويان و استادان صهيونيست در نظام آموزشي و فعاليت بيش از 300سازمان و انجمن يهودي- صهيونيستي مصاديق اين نوع نفوذ است.
3- سيطره اقتصادي از جمله روش هايي است كه در پيوند با ديگر روش ها- سياسي، فرهنگي، نظامي و اجتماعي- انديشه دولت جهاني يهود را تحقق مي بخشد. صهيونيست ها براساس آموزه هاي اعتقادي، تمامي اموال دنيا را متعلق به خود مي دانند كه بايد به هر وسيله و حربه اي از دست غاصبان خارج شود. برهمين اساس، مراكز عمده اقتصادي و تجاري آمريكا در اختيار يهوديان است. شركت هاي چندمليتي، كارتل هاي نفتي، مجتمع هاي بزرگ صنعتي- نظامي، بازار بورس سهام و چهاربانك از پنج بانك بزرگ ايالات متحده، شركت هاي سينمايي و... و به طور كلي حدود 80درصد از ثروت و امكانات مادي آمريكا در چنگال اختاپوسي صهيونيست ها (اقليت 2.5درصدي جامعه آمريكا) است كه براي امور راهبردي و بنيادي از جمله جلب توجه جهانيان به اسرائيل و تغيير ارزش ها و باورهاي فرهنگ هاي ديگر از جمله مسيحيت و اسلام هزينه مي شود. با توجه به همين مطالب است كه كارشناسان و متخصصان مسائل آمريكا عوامل تأثيرگذار و تعيين كننده در پيروزي نامزدها در نظام انتخاباتي آمريكا را كه تلفيقي از دموكراسي مستقيم و اليگارشي بلندپايگان سياسي است، منوط به حمايت سه فاكتور و عامل مهم مي كنند:
الف- رسانه هاي ارتباط جمعي كه بررسي ها نشان مي دهد كه پنج غول بزرگ رسانه اي دنيا يا به طور مستقيم و يا غيرمستقيم تحت نفوذ و مديريت و مالكيت صهيونيست هاي آمريكا اداره مي شوند.
ب- پشتيباني لابي قدرتمند يهود از يك حزب و كانديدا كه برگزاري ماراتن بين كانديداها براي جلب حمايت و سرمايه صهيونيست ها در مبارزات انتخاباتي درستي اين مدعا را به اثبات مي رساند.
ج- ميزان مبلغ تخصيص يافته از سوي هر كانديدا در اردوگاه انتخاباتي از ديگر عوامل تعيين كننده نتيجه انتخابات آمريكاست. انتخابات 2008 آمريكا كه حدود دو سال طول كشيد، با دو ميليارد دلار هزينه، پرخرج ترين انتخابات دنيا و تاريخ آمريكا بود كه در بين نامزدها نيز هزينه هاي انتخاباتي اوباما با حدود يك ميليارد دلار بيشترين بود. اين هزينه ها از طريق كمك هاي مردمي و حمايت لابي هاي قدرتمند از جمله سازمان هاي صهيونيستي مثل آيپك در اختيار اوباما قرارگرفت. مسلما صهيونيست هاي آمريكا از اين طريق منويات خود را به سيستم سياسي آينده تحميل خواهند كرد.
4- افكار عمومي يكي از نهادهاي غيررسمي تأثيرگذار بر سياست خارجي آمريكاست. از طرفي مهمترين ابزار تأثيرگذاري براي افكار عمومي، رسانه ها هستند. رسانه هاي جمعي آمريكا از شبكه هاي تلويزيوني گرفته تا رسانه هاي مكتوب و از خبرگزاري هاي بين المللي گرفته تا سينما و تئاتر، به طور باورنكردني و قابل ملاحظه اي تحت مديريت صهيونيست ها قرار دارند. اما اين همه نفوذ چگونه و به چه دليل براي صهيونيست ها مهيا شده است؟ آيا به راستي آمريكا از تل آويو و از طريق جامعه يهوديان آمريكا اداره مي شود يا اسرائيل همانند ايالتي متعلق به آمريكا حافظ منافع اين كشور در منطقه مهم خاورميانه محسوب مي شود؟
به نظر مي رسد نفوذ بيش از حد صهيونيست ها در ساختارهاي حكومت آمريكا كه گاهي از فرط فراواني و گستردگي آن باورپذير نيست، به دو دليل عمده ميسر شده است:
1- ماهيت كثرت گراي جامعه آمريكا و نظام باز سياسي و حزبي آن كه زمينه مناسبي را براي فعاليت انواع گروه هاي فشار تجاري، قومي و مذهبي پديد آورده است. البته در درستي اين مطلب هم مي توان با آوردن مثال نقض ترديد كرد. زيرا اگر اين امكان لابي گري براي همه گروه هاي قومي، نژادي و سياسي و... پديد آمده باشد، چرا از ديگر لابي هاي سياسي، قومي و نژادي مثل مسلمانان خبري نيست. البته علت آن يا درست نبودن اين مطلب و در واقع اعطاي فرصت گزينش به گروه ها و نژادهاست يا اينكه گروه هاي ديگر مثل مسلمانان ساكن آمريكا كه تعداد آنها از يهوديان نيز بيشترند، از تشكيل لابي تأثيرگذار عاجزند و فرهنگ همكاري و همگرايي با هم را ندارند. در هر صورت يهوديان آمريكا با جمعيتي حدود 5ميليون تنها اقليتي هستند كه توانسته اند با استفاده از اين فرصت ها اقدام به تشكيل انواع سازمان ها و گروه هاي فشار سياسي و اجتماعي براي تحميل خواسته خود به مراكز تصميم گيري و اجرايي كنند.
2- انسجام دروني و قدرت لابي صهيونيستي در آمريكا كه به مدد كار گروهي و قابليت هاي اقتصادي بسيار بالاي يهوديان حاصل شده، امكان نفوذ صهيونيست ها به ساختار مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه آمريكا را فراهم كرده است.
بنابراين، با توجه به چنين ساختار سياسي و سيستم حكومتي در ايالات متحده آمريكاست كه جهان همواره شاهد زياده طلبي ها، برتري طلبي زورمدارانه جهاني و حمايت هاي جانبدارانه از رژيم صهيونيستي از سوي آمريكا خواهد بود. لذا خيلي نمي توان به تاكتيك هاي فردي و شعار «تغيير» اوباما دل خوش كرد و به چراغ سبزهاي تبليغاتي اين حكومت به ويژه به كشورهاي اسلامي علي الخصوص جمهوري اسلامي ايران اميدوار بود. بلكه كشورهاي اسلامي و ايران اگر راحت جان مي طلبند، بايد در بستر داشته هاي اعتقادي، ملي، اسلامي و اقتصادي خود را قوي كنند. از اين رو نمايش بزرگ دموكراسي انتخاباتي در آمريكا كه خيلي ها ذوق زده از آن تعبير به انقلاب و تحول جامعه شناختي در آمريكا كردند، تنها فرصت تنفسي براي نخبگان و قدرتمداران اصلي و پشت صحنه اين كشور براي ترميم چهره كريه شده آمريكا از فضاحت هاي بوش و تيم نومحافظه كار آن است. منحني انزجار و نفرت دنيا از آمريكا به عنوان ابرقدرت به ميزاني رشد صعودي داشت كه نخبگان آمريكا، تمدن پوشالي ليبرال دموكراسي را در سراشيبي سقوط احساس كردند و سناريوي چنين نمايشي را نوشتند.
پنجشنبه 30 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]