واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: سینمانگار: حسین ارومیه چی ها: بالاخره پس از مدتها فهمیدیم که می شود حرف زد و به نتیجه هم رسید. البته در مناظره یک ساعت و نیمه علی معلم و مسعود فراستی اگرچه در نقد فیلم «جرم» هیچ یک به معنای عام موفق نشدند، اما این معلم بود که با هوشیاری و دستِ پر میدانی را ایجاد کرد تا فراستی در آن حداقل به برخی از کمبودها و بعضا تعاریفش در این یک سال حضور موثر در برنامه پی ببرد. تعریف هایی که حتی با خود فیلم و آدرس های فیلمساز هم مطابقت پیدا نمی کرد.
اما آنچه باعث شد از برنامه جمعه شب به عنوان نقطه عطفی در طول مدت پخش آن یاد کنم، در واقع رسیدن به جایگاهی است که حالا میتوان با اطمینان بیشتری به آن امید داشت و باور کرد که هفت هم می تواند به شرط بسترسازی مناسب و استفاده از کارشناسانی که چیزهایی باب طبع فضای سینما و مخاطبانش را در چنته دارند، حرف های ناگفته زیادی بزند.حرف هایی که چه بسا نه تنها مخاطبان عام و بعضا قهر کرده سینما را تلطیف کند بلکه به مخاطبان خاص خود نیز این امیدواری را بدهد که با یک فکر و عقیده مطمئنا نمی توان دردی را دوا کرد.
مشکلی که در این یک سال با آن روبه رو بودیم. فیلم های مختلفی را از فیلمسازانی با اندیشه های متفاوت می دیدم که تماما با یک دیگاه و عقیده مورد نقد قرار می گرفتند. و حاصلی جز بعضا دلخوری ها و ملتهب تر شدن فضای نقد به دنبال نداشت.
وقتی می بینیم منتقدی در طول این همه برنامه تنها دو فیلم به اصطلاح به مذاقش خوش می آید و فیلم هایی در این میان که بدون تردید از بهترین های دوره خود بودند با بی توجهی مواجه می شوند یا باید به برنامه و منتقدش شک کرد، یا به سلیقه مخاطب.
در واپسین برنامه هفت اما تا حدی از التهاب این مساله کاسته شد.جایی که معلم با مثال ها و دفاعیاتِ بر آمده از دغدغه هایش از فیلمسازی که حالا دیگر واقعا هم فیلمساز مهمی است، نهایت تلاش خود را به کار گرفت تا حداقل کمی از شدت این موضوع و این شکل نقد و کوبیدن که منتقد محترم برنامه در نقد های خود آن را الگوی کار قرار داده اند، بکاهد.
معلم البته به عادت معمول با حرف خوری هایش سعی داشت توپ و میدان را تقریبا در زمین خود نگه دارد. موضوعی که البته باعث نشد فراستی از موضع خود کوتاه بیاید و بار دیگر از الفاظ خاص خودش و این بار به شکالی آراسته تر درباره سینمای کیمیایی، استفاده نکند.
دو منتقد به شکلی وارونه درباره جرم و حتی در مورد فیلمساز اظهار نظرمی کردند. اما علی معلم در این مسیر بی چون و چرا موفق تر بود و یک سر و گردن از فراستی بالاتر. هر آنچه می گفت و اتفاقا واضح و سرراست هم می گفت با استدلال های مسبوق به سابقه فراستی بیشتر رنگ منطق را به خود می گرفت.
فراستی همه تلاش خود را کرد تا بگوید «جرم» فیلم تقلیدی خود کیمیایی و یک نوستالژی بازی شوخی وار است، در زمانه ای که رفاقت ها با رفاقت های گذشته زمین تا آسمان فرق کرده است! معلم هم گفت که «جرم» بهترین این سال های کیمیایی است که البته خالی از اشکال هم نیست. فراستی اتفاقا اینجا ایرادهایی را مطرح می کرد که به نظر با رجوع به خود فیلم و دلایل فیلمساز پیش از این به آنها پاسخ داده شده بود.
«جرم» فیلم سیاسی است، نیازی به فریاد زدن هم ندارد. این را خود فیلم به ما می گوید. کنش ها و واکنشهایی که اتفاقا در فیلم هم به روشن شدن برخی مسائل کمک می کند، این را می گویند.
رضا سرچشمه قربانی عقاید مسموم تزریق شده ای است که حالا با تجربه دو ساله حبس می خواهد راه تازه ای را در پیش گیرد. ناصر رفیق او حافظ ناموس و فرزند اوست و حتی به گفته زن به خاطر شک همسایه ها دیگر به دیدار آنها هم نمی رود. کار رضا قتل سیاسی است. کاری که البته سعی در برگرداندنش به طرف خوب ماجرا دارد. و حالا که خود صاحب عقیده است و می خواهد مستقل باشد از راه بلدش فاصله می گیرد و خود راه عقل اختیار می کند.
علی معلم اشاره های خوبی به خود بودن و تقلیدی نبودن فیلمساز کرد. این که ادای کسی را در نیاوریم و صاحب سبک باشیم. اینکه مولف بودن بهتر از کارگردان بودن است و مهم بودن بهتر از هر دو..
هفت با این برنامه ی تا حدودی دندان گیرش حالا راه تازه ای را باز کرده و تجربه جدیدی را از سر گذرانده است. تجربه حرف زدن و شنیدن. باشد که به دور از دعواهای رایج و موضع گیری های بی بهانه کمی به راه درازی که پیش رویمان است بیندیشیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]