محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854875631
اين عكسها حاصل سفرهاي من است
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: اين عكسها حاصل سفرهاي من است
عكاسي- آرش نصيري:
لاله اسكندري ميگويد: دلم نميخواهد عكسهايم به اين خاطر كه من يك بازيگرم ديده شود
بلكه ميخواهم به عكسهاي من بهعنوان كسي كه فارغالتحصيل گرافيك است و 15-10 سال در هنرهاي تجسمي سابقه كار دارد، نگاه كنند.
قبل از آن البته در مورد همه اينها صحبت شد و ازجمله موضوعات عكسهايش كه ميگويد حاصل سفرهاي اوست و حتي به همين خاطر هم عنوان نمايشگاهش را گذاشته است: «سفر بايد...» و حالا ميگويد كه موضوع عكسهايش «سفر» است و «نور»؛ سفر براي آنكه «بسيار سفر بايد تا ثبت شود عكسي» و نور براي آنكه پايه عكاسي است.
او مي گويد:«اين اولين نمايشگاه عكس من است. قبل از اين من 4نمايشگاه موزائيك داشتم و 3 نمايشگاه نقاشي.
نمايشگاههاي نقاشي من گروهي بود. اولين نمايشگاهم در سال 74 بود كه چهار تا از كارهايم براي بي ينال دانشجويي انتخاب شد. در سال76 در گالري شفق نمايشگاه داشتم و در سال 80هم در فرهنگسراي بهمن. در همان سال هم اولين نمايشگاه موزائيك را در گالري گلستان با خانم دلارام عميد برگزار كردم.
با خانم عميد 4 نمايشگاه موزائيك داشتيم كه آخرين نمايشگاه در سال 84 برگزار شد. از سال 84 تا به حال هم نمايشگاه نداشتهام. اين اولين نمايشگاه عكس و هشتمين نمايشگاهي است كه داشتهام.»
* داريد گونههاي مختلف هنر را امتحان ميكنيد؟
من از دوران محصليام نقاشي را شروع كرده بودم. سال 73 وارد دانشگاه شدم و در رشته گرافيك درس ميخواندم و همزمان هم نقاشي را پي ميگرفتم. گرافيك رشته جامعي است و شاخههاي مختلف دارد، از جمله عكاسي. عكاسي يكي از واحدهاي اصلي ما در دانشگاه بود و من هميشه آن را دوست داشتم. حتي تصميم داشتم در اين رشته ادامه تحصيل بدهم اما وقتي وارد دنياي نمايش و بازيگري شدم آنقدر وقتم را گرفت كه از ادامه تحصيل در آن بازماندم اما در اين سالها زياد عكاسي كردم. بيشتر براي دل خودم عكاسي ميكردم و در اين چند سال اخير دلم ميخواست كه از مجموعه كارهايم نمايشگاه داشته باشم و به اين نيت شروع كردم به عكاسي كردن و اين مجموعه عكسها ماحصل 54سال كار من است.
* آيا چون بازيگري وقت زيادي از شما ميگيرد و بنابراين وقت نميكنيد كه نقاشي يا كار موزائيك انجام بدهيد، عكاسي ميكنيد؟ به هر حال عكاسي وقت زيادي از آدم نميگيرد و با دوربينهاي ديجيتال اين روزها كه خيلي سادهتر است و...
راستش از سال 78 به اينطرف، نقاشي در برنامههايم كمرنگتر شد. قبل از آن خيلي جدي كار ميكردم اما بعد از آن موزائيك جايگزين آن شد. از سال 76 من دارم روي موزائيك به صورت جدي كار ميكنم كه ماحصل آن برگزاري 4 نمايشگاه بود و درحال حاضر هم كاري را براي شهرداري منطقه 5 انجام ميدهيم و زير پل مسير همت- ستاري را درفضايي حدود 150 متر موزائيك كار ميكنيم. يك تيم 1510 نفره از دوستان و شاگردانم داريم روي آن كار ميكنيم. قرار بود اين كار را تا پاييز تمام كنيم اما متأسفانه كمي طول كشيد و فكر ميكنم در طول زمستان كار را تمام خواهيم كرد.
* يعني نقاشي را به عنوان يك هنر پايه آموختيد و...
به نقاشي اعتقاد دارم و فكر ميكنم كسي كه ميخواهد هنرهاي تجسمي را ادامه بدهد بايد رنگ، كادر، بافت و كمپوزيسيون را بشناسد. بهنظرم نقاشي مادر همه اينهاست. من علاقه اصليام حجم و مجسمهسازي بود و موزائيك را به اينخاطر ادامه دادم كه فكر ميكنم مرا از سطح بيرون ميآورد و به حجم نزديك ميكند و براي همين براي من جذاب است. درواقع من طرحهايم را در شكلهاي موزائيك اجرا كردم و براي همين برايم جديتر شد و روي آن تمركز كردم. من، هم نميخواهم در شاخههاي مختلف فعاليت پراكنده داشته باشم بلكه ميخواهم در يك رشته تخصصي متمركز باشم.
* بگذاريد قبل از آنكه به موضوعات عكسهاي شما بپردازيم نكتهاي را كه داشتيم بررسي ميكرديم پي بگيرم. كارهاي هنري شما دو شاخه دارد: يكي بازيگري و ديگري رشتههاي مرتبط با هنرهاي تجسمي. بازيگري ناگزيري زياد دارد و وقت زيادي را از شما ميگيرد، درحالي كه دلتان به هنرهاي ديگر هم هست. چون زياد فرصت پيدا نميكنيد براي نقاشي يا موزائيك، بنابراين عكاسي را ادامه داديد.
شايد نظر شما اين باشد كه عكس تو را سريعتر به هدفت ميرساند و سريع نتيجهاش را ميبيني. شايد بشود از اين زوايه به آن نگاه كرد اما واقعيت اين است كه من از اين زاويه به آن نگاه نكردم كه عكس در لحظه ثبت ميشود و قابل ديدن است و... اين مجموعه حاصل چندين سفر من است. نميگويم همهاش به نيت عكاسي سفر كردم ولي اين را ميتوانم بگويم كه در تمام موقعيتهاي سخت و آسان اين ابزار را با خودم حمل كردم تا هر لحظهاي را كه ممكن است اتفاق بيفتد ثبت كنم. عكاسي هم در نوع خودش، سختيهايي را دارد.
شايد آدم فكر كند كه امروزه دوربينهاي ديجيتال وارد بازار شده و كار را خيلي سادهتر كرده و آدمها خيلي ساده ميتوانند عكاسي كنند اما من از دوربينهاي مكانيكي، عكاسي را ياد گرفتم، چاپ كردم، ساعتها در لابراتوار روي رنگ، كادر، سياه و سفيد و رنگي كار كردم و با اين تجربهها، دوربينهاي ديجيتال به تو كمك ميكند و به تو امكان ديدن و ثبت موقعيتها را ميدهد، بهخصوص در موقعيتهايي مثل سفر كه احتمالاً تكرارشدني نيست.
اين امتياز ديجيتال است كه به تو اعتمادبهنفس ميدهد، اما واقعيت مهم اين است كه اگر بخواهي عكسهايت ديده شوند بايد چارچوبهاي مباني تجسمي را بشناسي؛ كادر، نور، نقاط طلايي، فرم، ريتم و همه اينها را بايد بشناسي. در نقاشي هم همين است؛ آنجا تو ميروي به جهانهاي خيالي خودت و چيزهايي را تصوير ميكني كه ممكن است هيچ كدام در جهان واقعي وجود نداشته باشند و تو سفرهاي عميقتري داشته باشي ولي در عكاسي، تو جهان را از دريچه خودت تصوير ميكني و گوشههايي از آن را طوري نشان ميدهي كه شايد ديگران آن را اينگونه نديده باشند.
درواقع اين نگاه توست به عنوان هنرمندي كه پشت دوربين ايستاده است تا بتواني يك نگاه تازه بدهي به آن بنا كه هزاران نفر از جلويش رد شدند. وقتي كه تو سفر ميكني، در هر شهري بناهاي تاريخي وجود دارد؛ خيابان، ساختمان، مجسمه و خيلي چيزهاي ديگر. خيلي از ما از جلوي آنها رد ميشويم و فقط نگاه ميكنيم اما اينكه من چگونه آن را ثبت كنم نگاه من است بهعنوان يك عكاس. من اين نكات را ديدم؛ خيلي جاها نزديك شدهام به سوژهام. خيليوقتها ابهت آن فضا آنقدر برايم زياد بود كه رفتم در لانگشات تا همان حسي را كه بهخودم داده به بيننده هم منتقل كنم. اين تفاوتها و انتخابهايي است كه تو ميكني از قابي كه پشت آن ايستادهاي.
* دوربينات را در سفرهاي داخلي با خودت نميبري؟
چرا، ميبرم. اين سؤال را خيليها از من ميپرسند كه چرا عكسهايت ايراني نيست. من سالهاي زيادي نيست كه اين دوربين ديجيتال را دارم و درواقع 2سال است كه اين دوربين را دارم. من قبل از آن دوربين مكانيكي داشتم و البته آنها هم دوربين حرفهاي بود ولي عكسها اكثراً نگاتيو بود و متأسفانه تصاويرم از لحاظ رنگ و نوع بافت خيلي با هم همخواني نداشتند، بنابراين فكر كردم آن نمايشگاه را فعلاً نداشته باشم. شايد بعداً بتوانم آنها را به شكل ديگري چاپ كنم. من ميخواستم اين عكسها را بزرگ چاپ كنم و دركنار آنها كه گفتم، اين تصاوير خيلي با هم جوردر نميآمد بنابراين اين فاصله را ايجاد كردم و اين مجموعه حاصل سفرهاي خارج از كشور من است و عكسهاي داخلي نيست.
* براي آنها شرح عكس هم ميگذاري؟
بله. دارم يك بروشور تهيه ميكنم و زمان و مكاني را كه آن عكسها تهيه شده در آن ميآورم.
* چقدر مهم است كه عكسهايت را شرح دهي؟
اين شرح را كه ميدهم از نظر حسي نيست، بلكه از جهت موقعيت مكاني است. به هر حال اين چيزها حسي دروني است و تو براي هر عكسات ميتواني اسم و عنواني بگذاري و احساسي را كه آن عكس به تو داده تفسيرش كني، ولي من نميخواهم به اين صورت تماشاچي را هدايت كنم. اين كار فقط يك بيوگرافي است از اينكه اين عكس كجاست، در چه موقعيتي عكاسي شده و مشخصات آن مكان چگونه است تا بيننده بتواند آنها را از هم تفكيك كند. خيلي وقتها اين اطلاعات به آدم كمك ميكند كه خيلي بيشتر روي عكسها دقت كند. مثلا شايد تماشاگر برايش مهم باشد كه اين جا واتيكان است، اين جا ژنو است، اين موزه پيكاسو است و مجموع اينها ميتواند اطلاعات خوبي به بيننده بدهد.
* يك بدي هم دارد. شايد وقتي شما اسم ميبري يك توقع ايجاد شود كه آن عكس نشاندهنده نگاه كلي شما باشد به آن مجموعه، در حالي كه شما شايد به يك موضوع ديگر مثلا نور توجه داشتي. مثلا شما ميگويي كه اينجا واتيكان است و شايد توقع بيننده اين باشد كه ديدگاه لاله اسكندري را راجع به واتيكان ببيند. معمولا اين اتفاق بيشتر در فتوژورناليسم ميافتد كه وقتي شما ژنو را نشان ميدهي حس كليات را راجع به آن فضا نشان ميدهي. فكر نميكني باعنوان دادن به عكسهايت اين توقع ايجاد شود؟
من براي كارهايم اسم نگذاشتهام كه مثلا «سفر دروني» يا «تصوير نور در آيينه». من اسمهاي اينطوري نگذاشتم و فقط در حد اطلاعرساني كه اين عكس مربوط به فلان مكان است. طبيعتا اين مكان از دريچه نگاه من عبور كرده كه شده آن عكس و نظر من است راجع به آن اشيا. طبيعتا شما اگر برويد، با ديدگاه خودتان آنجا را ميبينيد. اما اينكه اين واتيكان است، اين پرلاشز است، اينجا فلورانس است و اين ونيز است، خوب است چون شايد برايتان جالب باشد كه اين عكس مربوط به كجاست. حساب اين قضيه با نقاشي فرق ميكند. معمولا نقاشها عنوان ميگذارند براي كارها ولي اينجا فقط اطلاعرساني است براي عكسها.
* معمولا نمايشگاهها را موضوعي ميگذارند و يا اينكه براساس فصل مشتركي آنها را دستهبندي ميكنند. شما اگر بخواهيد براي عكسهايتان فصل مشترك بگذاريد چه چيزهايي فصل ثابت آنهاست؟
به نكته خوبي اشاره كرديد. نكتهاي كه ما ميتوانيم در اين عكسها به آنها اشاره كنيم بحث نور است؛ نورهايي كه كاملا به شكل طبيعي در اين مجموعه وجود دارد و شايد در 90درصد اين عكسها اين موضوع لحاظ شده است. من سعي كردم كه عكسهايم را با اين نگاه انتخاب كنم. موضوع اوليه من سفر بود. سفر ابعاد خيلي گسترهاي دارد و ميتوان خيلي متنوع به آن فكر كرد ولي وقتي كه به مسئله انتخاب رسيدم ديدم كه كار، كار سختي است و بنابراين آمدم در ذهن خودم اين موضوعات را كنار هم قرار دادم و به كمك دوستان عكاسم شروع كرديم به انتخاب اين عكسها. من چون به تكتك اين عكسها دلبستگي داشتم، دلم ميخواست كه يك آدم ديگري فارغ از خودم آنها را ببيند. از دو، سه نفر از دوستانم اين نظرخواهي را كردم منجمله برادرم كه خودش عكاس است.
با هم به اين انتخاب رسيديم و آقاي معطريان هم خيلي به من كمك كردند در انتخاب اين عكسها. در نتيجه به اين مجموعه رسيديم. خيلي از عكسها شكار يك لحظه است، مثل همان عكسي كه در لوور گرفته شده و آدمي كه دارد از پلهها رد ميشود و سرش در كادر نيست و اين همسان شده با مجسمهاي كه سر ندارد. در خيلي از عكسها مثل عكس فلورانس، من ساعتها ايستادم تا نور تغيير كند، آسمان عوض شود و به غروب نزديك شويم تا من بتوانم از آن زاويهاي كه دوست دارم عكاسي كنم.
يعني من با وجودي كه در همه اين جاها مسافر بودم، در بعضي جاها صبر كردم تا اين تغييرات ايجاد شود و در نهايت سعي كردم اين تنوع عكسها به وجود بيايد. من به شكل عكسهاي خبري فقط نرفتم دنبال شكار لحظه و يا اينكه تمركزم فقط روي بناها نبوده كه از معماريشان عكاسي كنم، سعي كردم اين تنوع وجود داشته باشد. چون نمايشگاه اول عكاسي من هم هست سعي كردم تنوع نگاه خودم باشد تا واكنش آدمهاي مختلفي كه ميآيند و اين نمايشگاه را ميبينند، ببينم و اينطوري شد كه در عكسهاي اين مجموعه حركت هست، آسمان هست و همينطور موقعيتهاي مختلف.
* وقتي از نور صحبت ميكنيد به نظر ميرسد بيشتر روي تكنيك تاكيد داريد.
نور به هر حال يكي از ابزارهاي اصلي عكاس است چون اگر نباشد چيزي ثبت نخواهد شد و با تنظيم ميزان ورود آن به يك كادر ما ميتوانيم از يك عكس تخت به يك عكس داراي بعد برسيم. در واقع ما با نور يك فضا را روشن ميكنيم و به تماشاچي اجازه ميدهيم كه بخشهايي را كه ما دوست داريم ببيند. من در اين سفرها، موضوع آسمان برايم خيلي مهم بود و هر بار با وجد تمام نگاه ميكردم تا ببينم آسمان چه ابرهاي عجيبي دارد. ميديدم آنجا دشت است و باز و در تهران ما آنقدر دركوهها محصور شدهايم كه نميتوانيم آسمان را اينطوري فراخ ببينيم.
* من حدس ميزنم كه اگر نمايشگاهت با استقبال مواجه شود كه احتمالا ميشود، بعد از اين ديگر در كنار بازيگري بيشتر به عكاسي ميپردازي و هنرهاي ديگرت فراموش ميشوند چون عكاسي به گرفتاريهايتان نزديكتر است. هم نزديك به دوربين است و هم دوربين هميشه ميتواند به شما نزديك باشد و از لحظات ميتواني استفاده كني و احتمالا شايد چندسال ديگر هم بروي سراغ كارگرداني... .
... نه واقعيت اين است كه عكس شايد تركيبي است از هنرهاي تجسمي و هنرهاي نمايشي و ابزار آن هم به سينما نزديكتر است.
* ضمن آنكه در حين كارهاي بازيگريتان و در كنار آن راحتتر ميتوانيد عكاسي كنيد.
بله البته. دوربين ابزار راحتتري است براي حمل كردن و طبيعتا در هر جايي ميتواند در دسترس باشد اما من واقعا از اين زاويه به آن نگاه نميكنم. واقعيت اين است كه هر عكسي بايد موضوعيتي داشته باشد و تو براي هر عكسي فريمهاي زيادي را ثبت كني. چهبسا كه بايد صدها فريم عكس را ببيني تا بتواني يكيشان را انتخاب كني. الان با وجود دوربينهاي ديجيتال اين نگاه به عكاسي وجود دارد كه ساده است در حالي كه در موزاييك بايد دانهدانه كاشيها شكسته شود، سمباده بخورد و در جاي خودش قرار بگيرد بنابراين كار پرزحمتتري به نظر برسد اما به نظر من هركدام جايگاه خودشان را دارند و نميتوانيم بگوييم عكاسي سادهتر از موازييك است.
هر كدام از اينها دنياي خودشان را دارند. قطعا بازتاب اين عكسها خيلي برايم مهم است و دلم نميخواهد از اين بعد به آنها نگاه شود كه چون من يك بازيگر هستم بياييد كارهاي مرا ببينيد. من دلم ميخواهد به عنوان كسي كه فارغالتحصيل گرافيك هستم و چندين سال نقاشي كردم و در زمينه هنرهاي تجسمي، نزديك به 15 سال سابقه كار دارم، كارم را به نمايش بگذارم نه به عنوان يك بازيگر. قطعا بازيگري بخش مهمي از زندگي من هست ولي من نميخواهم از اين زاويه استفاده كنم.
من با دوستان زيادي كه در حوزه عكاسي فعاليت داشتند مشورت كردم و سعي كردم نظرات آنها را هم داشته باشم تا بدانم چند درصد از اين عكسها قابل نمايش داده شدن هستند. من به عنوان كسي كه اولين نمايشگاهم را برگزار ميكنم قطعا هيچ ادعايي ندارم و تكنيكهاي عكاسي را به اندازه كساني كه حرفهاي كار ميكنند نميدانم ولي عكاسي بيشتر براي من حسي است و تجربههاي تحصيلي و حسيام را ثبت ميكنم.
* فكر ميكنيد موضوع بعدي شما براي عكاسي چيست؟
خيلي منتظرم كه اين نمايشگاه برگزار شود و بازتاب آن را ببينم، به خصوص دوست دارم نظر دوستاني را كه در حوزه تجسمي فعاليت ميكنند داشته باشم و نقاط قوت و ضعف كارهايم را بگيرم. من همين الان با همين موضوعي كه كار ميكنم به اندازه يك نمايشگاه ديگر عكس دارم اما ترجيح ميدهم كه به نوعي ديگر برخورد كنم.
* فكر ميكنيد كه به موضوعات اجتماعي هم برسيد؟ البته همين عكسها هم خيلي به عكس اجتماعي و آدمها نزديك شده است.
نكتهاي كه يكي از همكاران شما با ديدن اين عكسها اشاره ميكرد همين بود.او ميگفت آدم در عكسهايت بيشتر در پس زمينه حضور دارند. من دليل آن را اينطور گفتم كه وقتي تو وارد يك فرهنگ ديگر ميشوي و آدمهايي را ميبيني كه شناختي از آنها نداري و بنابر اين نميداني كه واكنششان نسبت به دوربين تو چگونه است، به همين دليل من خيلي جرأت نميكردم كه به اين آدمها نزديك شوم و اگر دقت كني بسياري از اين آدمها در لانگشات هستند و من با فاصله از آنها عكاسي كردم. شايد در شكل ديگري و در آينده به اين آدمها نزديكتر شوم؛ چه در داخل و چه در خارج از كشور.
يکشنبه 26 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]
-
گوناگون
پربازدیدترینها