تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831610223




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ايده‌آل زندگي و زندگي ايده‌آل


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ايده‌آل زندگي و زندگي ايده‌آل


با فرا رسيدن 25 آبان،در آستانه يازدهمين سالگرد فيلسوف شرق، استاد علامه محمد تقي جعفري، بر آن شدم كه در ارج نهادن به شخصيت شامخ اين بزرگمرد عرفان و فلسفه، يكي ازآثار ايشان را مورد بحث و تحليل قرار دهم. مرحوم استاد در باره حيات معقول بحثهاي فراواني مي‌كردند؛از اين روي شايسته است به صورت گذرا به بررسي ديدگاه ايشان در باره زندگي بپردازيم.

علا‌مه ايده‌آل زندگي را اين گونه تعريف مي‌كنند: زندگي ايده‌آل تكاپوي آگاهانه است. هرچه آگاهي و اشتياق بيشتر شود، هماهنگي بين گذشته و آينده عاليتر خواهد شد. ‌

شخصيت انساني، راهبر اين تكاپوست ؛ شخصيتي كه ازليت،سرچشمه آن و ابديت، كمال مطلوبش است، آن حقيقت ابدي كه نسيمي از جلال و محبتش، واقعيت هستي گذران را به تموج درآورده،مي‌تواند چراغي فرا راه پر نشيب و فراز ماده و معنا برافروزد. علامه اين پويش را يك زندگي ايده‌آل مي‌داند و بر آن است كه هر جامعه‌اي كه بدين سان طعم زندگي را به افراد خود بچشاند، در اصيلترين شاهراه تمدن گام برمي‌دارد.

علامه زندگي را در چارچوب يك جاندار بررسي مي‌كند كه موجودي گسيخته از عوامل طبيعي نيست.اين جاندار امثال خود را در پيرامون خويش مي‌بيند و با آنها در حال انس يا تنازع در بقا به سر مي‌برد. آيا اين جاندار، بدون توجه به گياهي كه مي‌خورد و آبي كه مي‌آشامدو بدون توجه به تناسل يا تنازعي كه براي حفظ موجوديت خود با حيوانات قويتر انجام مي‌دهد، مي‌تواند زندگي خود را تفسير كند؟ اگر يك برگ ناچيز توانست بدون توجه به درخت و خاك و آفتاب و آب، خود را كاملا تفسير كند ،اين جاندار هم مي‌تواند زندگي خود را بفهمد. اگر اين يك برگ و آن حيوان بدون درك عوامل وجودي خود توانستند موجوديت خود را توضيح دهند، انسان هم مي‌تواند زندگي تجربه شده خود را به طور فردي تفسير كند.‌

يادم مي‌آيد روزي از استاد پرسيدم : ايشان فرمود: به طور كلي سرنوشت، دو جزء و دو ركن دارد: يك جزئش در اختيار ما و ديگري در اختيار خداست. اين قد و قامت يا اينكه ما در محيط خاصي‌زاده شده‌ايم، يا اينكه برد چشم ما اندازه معيني دارد، دست و بازوي ما قدرت معيني دارد و غيره، مشخصات تكوني ما مي‌باشد كه در اختيار ما نيست، همين گونه است بيماريهايي كه پيش مي‌آيد (غير از بيماريهاي اختياري)، اينها اختياري نيست. يك مقدار اين نقشه را خودم با دستم مي‌نويسم كه اختياري است. >و آنگاه مثالي را از پيامبر اكرم(ص) آوردند كه: روزي شخصي پرسيد: حضرت فرمود: ‌

علامه مي‌فرمود : اگر چيزي از سرنوشت دست ما نباشد و همه ساخته او باشد، نه مسئوليتها معنا دارد، نه تكامل شخصيت، نه عشق و علاقه ،و نه بعثت انبيا. اگر مساله اختيار سلب شود، انسانها مانند ماشين مي‌شوند. اگر اختيار در كار نباشد، همه چيز بي‌معني مي‌شود. در آن صورت مسئوليت يعني چه؟ شخصيت يعني چه؟ نيك و بد يعني چه؟ وقتي ما اختيار نداريم و نقشه را صد در صد خدا پياده مي‌كند، پس من چه كاره‌ام؟

علامه محمد تقي جعفري در ادامه بحث زندگي ايده‌آل مي‌گويند: اكنون فرض كنيم كه ما توانستيم زندگي انسان را در حال ارتباط درك كنيم، بلكه بالاتر از اين، مطابق دلخواه خود توانستيم به جهان طبيعت و انسانها آن‌چنان مسلط شويم كه هر گونه بهره‌برداري براي ما امكان پذير شود؛ چون كيفيت تماس زندگي رشد يافته و عقلاني با مقداري از پديده‌هاي جهان طبيعت يا همه آن تفاوتي ندارد؛ يك قاشق عسل و يك تن عسل هر دو شيرين است؛ لذا روح زندگي، جستجوي آگاهي و تمامي خود را درباره ماوراي مرز جهان طبيعت هرگز از دست نخواهد داد.‌

مرحوم استاد ارتباط اين سه قلمرو را اين گونه مطرح مي‌كنند كه: اين سه قلمرو و عدم ارتباط آنها در تفسير زندگي متفاوت است. اينكه امروزه جوامع بشري به هيچ وجه نمي‌توانند براي زندگي تفسير معقولي پيدا كنند، از عدم مراعات همين اصل ناشي مي‌شود. اگر كسي با در نظر گرفتن شرايط كنوني جوامع انساني، درصدد تفسير زندگي برآيد، دست به كار بيهوده و عبثي زده است؛ زيرا او نمي‌تواند احساس و حركت و خواستن تجديد شده‌اي را براي خود برنهاده، و حقيقت و هدف آن را كاملا درك كند. نتيجه محسوس و قطعي را كه او خواهد ديد، اين است كه انسانها با همديگر بيگانه‌اند. جهان طبيعت براي انسان غربت است. استاد براي ادامه بيانات خود اين مثال زيبا را مي‌آورند كه: كسي كه مي‌خواهد بدون توجه به دو قلمرو وسيعتر، زندگي را تفسير كند، شبيه به اين است كه ما دو جوان را در ماشين مجللي ببينيم كه با همديگر گل مي‌گويند و گل مي‌شنوند و آنگاه مه به عنوان ناظر بيروني بگوييم: زندگي يعني همين! اما ماشيني كه زير پاي اين دو جوان قرار گرفته، چيست؟ كدامين انسانهاي زنده آن را ساخته‌اند؟ مواد خام اين ماشين چه مراحل طبيعي و اقتصادي و سياسي را پيموده تا به كارگاه وارد شده است؟ چه قوانين توليد، توزيع و مسائل اقتصادي ديگر بر مواد خام اين ماشين وارد شده تا شكل كنوني‌اش حاكم شود؟ چه حقوقي در توليد ماشين به موارد خود رسيده و چه حقوقي ضايع شده است؟ اگر مواد خام اين ماشين در يك اقتصاد ارشادي ديگر قرار مي‌گرفت، فعلا چه صورتي داشت؟ كار فردي، اجتماعي، عضوي و رواني كه در اين ماشين صورت گرفته، از حيث كيفيت و كميت چه بوده است؟ سوالات بيشتري درباره خود اين دو نفر وجود دارد كه مي‌تواند به صورت چندين مجلد كتاب درآيد: ساختمان دروني اين دو زنده چيست؟ آيا راست است كه 12 تا 15 ميليارد رابطه الكتريكي زير اين دو جمجمه وجود دارد؟ آيا راست است كه اين دو موجود در عين حال كه دو مهره بسيار ناچيزي در جهان طبيعت هستند، مي‌توانند بر جهان هستي اشراف داشته باشند؟ آيا راست است كه اين دو موجود زنده با اينكه بي اختيار و ناخودآگاه در حلقه بسيار ناچيزي از سلسله تاريخ قرار گرفته‌اند، مي‌توانند براي خود و خويشان خود و بلكه بالاتر از آن، براي جامعه خود و بالاتر از آن براي بشريت تاريخي بسازند؟

آنگاه استاد زواياي فكري انسانها را مورد ارزيابي قرار مي‌دهند كه ما هر روزه از كنار آنها به راحتي رد مي‌شويم و هيچ گاه هم برايمان مهم نبوده است كه رمز و رموز اين خلقت و افكار چيست؟ ايشان ادامه مي‌دهند: اگر زندگي را كه در جستجوي تفسيرش هستيم، عبارت باشد از جلوه دو نفر در يك ماشين مجلل يا زير يك درخت، يا احساس جريان جويبار زندگي به آن، چنان كه در يك حيوان بيشتر مشاهده مي‌شود، بهتر است كه مغز خود را به زحمت نيندازند و مخل آن جريان گسيخته از همه چيز نشوند؛ بنابراين، اين گونه نظريات كه:‌

1‌- زندگي فقط تنازع در بقاست .‌

2‌- زندگي عبارت است از چشيدن لذايذ و دور رفتن از آلام ‌

3‌- زندگي عبارت است از خدمت به اجتماع‌

4 ‌- زندگي عبارت است از دانش صرف‌

5 ‌- زندگي يعني زيستن در خدا.‌

مرحوم علامه همه اين موارد را بيان يك عده مظاهر محدود زندگي انساني مي‌داند كه با آگاهي همه جانبه به طبيعت و انسان، فوق‌العاده نارساست و ما را از شناخت زندگي و هدف آن دور خواهد كرد. ما بايستي براي تفسير زندگي انسان، ارتباط سه قلمرو را مطرح كنيم: انساني كه فقط قلمرو اول برايش مطرح است، يعني فقط زندگي شخصي خود را احساس مي‌كند، زندگي اش عبارت است از: همان احساس و حركت و لذايذ و آلام كه مشاهده مي‌كند. ‌

اگر كسي از مرز فرديت و منافع شخصي گذشت و به قلمرو دوم رسيد، ديدگاهش وسيعتر و دامنه فعاليتش بيشتر و عميقتر خواهد بود. براي چنين فردي زندگي تفسير وسيعتر و عميقتري دارد و اينجاست كه علامه به انسانهايي كه اين گونه مي‌انديشند، مي‌گويد : اگر كسي از هر دو مرز گذشت وتوانست از ماوراي اين مرزها كه جهان روح و معني است به اين دو قلمرو بنگرد و آن دو را ارزيابي كند ، زندگي اش عاليترين و عميقترين تفسير را دارا خواهد بود. ما اين محسوس همگاني را قبول مي‌كنيم كه براي انسان زنده سه دايره مختلف مطرح است. بنابراين زندگي با نظر به آن دايره‌ها همان است كه هر يك از گروه سه گانه تعبير مي‌كند؛ ولي كسي كه داراي مغز رشد يافته است، به دليل عدم كفايت دو دايره اولي و دومي در تفسير زندگي مجبور است كه پا را فراتر نهاده، زندگي را با نظر به مجموع سه دايره مزبور تفسير كند. چنين شخصي مي‌تواند هم خود زندگي را به طور روشن تفسير كند و هم هدف آن را كه بدون توجه و گرايش به آن سوي زندگي بي تفسير است، تشريح و تفسير كند. ‌

علامه جعفري به طور خلاصه بيان مي‌دارند كه اگر ما بخواهيم براي تفسير معقولي پيدا كنيم، مجبوريم از دو قلمرو معمولي گذشته ، قلمرو سوم را منظور بداريم. ايشان قلمرو سوم را اين گونه تعريف مي‌كنند كه اين قلمرو مطابق دريافتهاي شخصي و شهادت پيشروان دانش و فلسفه و اديان منطقي، مي‌تواند نورافكني بر زندگاني شخصي و اجتماعي ما در جهان هستي انداخته ، تفسير قانع كننده‌اي براي زندگي نمودار كند؛ چنانچه تا فردي از جويبار ناچيز زندگي خود بيرون نيايد، نمي‌‌تواند بر صحنه دوم، يعني اجتماع و پديده‌هاي جهان هستي (كه به طور قطع درجوشش و جريان جويبار زندگي اش دخالت مي‌‌ورزند)، آگاهي داشته باشد. در نتيجه همان زندگي با موقعيت شخصي نيز تاريك و مبهم خواهد ماند. بدين سان اگر انسان و جهان طبيعت براي كسي به عنوان يك واحد مطرح نشده است، نمي‌تواند صحنه دوم را كاملا درك كند. مطرح شدن انسان و جهان به عنوان يك واحد، خروج از مرز قلمرو دوم را به طور حتم ايجاد مي‌كند.‌

‌ علامه جعفري زندگي را في نفسه و يا از حيث نمود و فعاليتهاي آن از مقوله كيفيت مي‌داند؛ زيرا دو بال غيرقابل تفكيك زندگي عبارت است از: لذت والم كه هر دو از مقوله كيفيت به شمار مي‌آيند.

استاد در ادامه بحث مي‌گويند : احساس، مهمترين خاصيت كيفيت زندگي است. جان طبيعت با تمام موجوداتش، بدون كميت براي زندگي نمايش ندارد. اشكال امتداد دارد، رنگها بدون امتداد اجسام و نور قابل مشاهده نيست، تمام اجسام داراي بعد هستند. جلوه گاه انرژي درجه بندي دارد؛ از قبيل حرارت و كار و غير ذلك. انسانها هر چه را كه از نظر طبيعي محسوس نشان مي‌دهند، پديده‌هاي با كميت است؛ به طوري كه اگر كسي جريان زندگي و كيفيت‌هاي گوناگون را نداند، هرگز جريانات را دريافت نخواهد كرد. در صورتي كه انسان زنده مي‌تواند مفاهيمي را در درون خود احساس كند كه اصلا به كميت مربوط نباشد: تصور بي نهايت، نيستي، كليات، عشق، كينه و امثال اينها با نمود كميت براي انسان مطرح نيست. ‌

نمونه‌اي از ايده‌آلها

دراينجا سوال پيش مي‌آيد كه: ايده‌آلها چيست و استاد هم كدام از ايده‌آلها را اين گونه برمي‌شمرند: ثروت براي گروه زيادي از انسانها، عالي ترين ايده آل است كه بايست در راه به دست آوردنش تلاش كنند و زندگي را با آن تفسير كنند، ولي اين كمال بيهوده‌اي است كه متاسفانه گروه فراواني را گرفتار كرده است؛ زيرا اگر علاقه به ثروت، به حد حساسيت كه نوعي انحراف رواني است نرسد، چون نتايج آن فقط سطح ظاهري (من) اشباع مي‌كند، سطح عميق، با فرض اعتدال فعاليت، خود را بي نتيجه خواهد ديد. ثروت به عنوان مواد منقول و غيرمنقول و پول، قابل انعطاف به آن مطلوب واقعي نيست، بلكه ثروت زايد بر احتياجات ضروري از آن جهت مطلوب است كه مي‌تواند وسيله‌اي براي داشتن اختيار بيشتر در احراز آزادي به موجوديت انسان بوده باشد؛ و الا هر كسي مي‌داند كه احتياجات ضروري انسانها محدود است. دليل ديگر آنكه اگر ثروت مي‌توانست خود قانع كننده روح انساني بوده باشد، شخص ثروتمند نبايست مزاياي ديگر زندگاني را آرزو كند؛ در صورتي كه مي‌دانيم اگر اين ثروتمند از اشباع بعضي از شرايط طبيعي ناتوان بوده باشد، با اساس همين ناتواني اندوهگين مي‌شود.همچنين است حال شخصي كه جاهل بوده و از مزيت علم اطلاع داشته باشد. نيز اگر چنين شخصي در حالات معدل روحي، ضربه توهين به را احساس كند، اگرچه هيچ گونه ضرر مادي هم نداشته باشد، با آگاهي به اينكه از هر گونه ثروت برخوردار است ، باز درد اين توهين براي او در مقابل تمام آن لذايذ ناگوار است و درصدد مبارزه با آن ضربه برخواهد آمد. ‌

ديگر ايده‌آلي كه انسانها فكر مي‌كنند بهترين است، عشق به زيبايي است و مرحوم علامه اين ايده آل را اين‌گونه تجزيه و تحليل مي‌كنند كه عشق به زيبايي و زيبارويان، با توجه به نقصهاي نسبي كه پيرامون آنها را فراگرفته است و احساس اينكه زيباتر از هر زيبايي وجود دارد، آن را از ايده‌آل بودن بركنار مي‌كند. يك احتمال ناچيز به اينكه شايد من كه اين موجود را زيباي مطلق مي‌دانم،اشتباه مي‌كنم و ممكن است در واقع چنين نباشد، احساس اينكه حسن زيبا دوستي، گاهي فعاليت مغزي انساني، يعني تفكر عقلاني و رياضي انسان را مختل مي‌كند، بلكه قبول اينكه عينك زيباشناسي و زيبا دوستي غير از عينك عقلاني است و يكي از دو عينك نصف حقيقت رانشان مي‌دهد، همه اين موارد، اين پديده را از ايده آل بودن بر كنار مي‌كند. شخص اشباع نشدن سطح عميق (من) را كاملا احساس خواهد كرد. اصولا اگر نقطه‌اي با عشق معمولي معشوق انساني قرار مي‌گيرد، آزادي به تمام معني سلب مي‌شود؛ آن آزادي كه بدون آن شخصيتي وجود ندارد.‌

‌ ديگر ايده آلي كه در انسانها وجود دارد و از ديد علامه جعفري رد شده است ،مقام مي‌باشد :احراز و احساسي برتري بر ديگران با نظر به نسبي بودن هر دو عنصر اين پديده، يعني و نمي‌تواند به عنوان ايده آل براي روح مطرح بوده باشد؛ زيرا امكان پذير است كه يك فرد به طور مطلق دانا و توانا باشد. چنان كه ديگران كه زيردست او قرار گرفته‌اند، ممكن است از جنبه‌هاي گوناگوني بر او برتري داشته باشند. اين نسبي بودن يا به اصطلاح ديگر، خلاء شخصيتي مطلق، هنگامي خوب روشن مي‌شود كه با نشان دادن مزيتي كه ديگران دارند، شرمندگي و ضربه ناملايم شخصيت او بروز مي‌كند. ‌

ديگر ايده آل زندگي در انسان ،دانش است و علامه اين گونه تعريف مي‌كند كه: اولا معلوماتي را كه هر فرد از انسانها فرا مي‌گيرد، به اندازه‌اي در مقابل ساير معلومات و واقعيتهاي نسبي و محدود است كه احتياج به گفتگو ندارد. ثانيا در هر دوره و قرني، صدها دانشمند را مي‌بينيم كه با وجود اينكه به دانستنيهاي فراواني نايل شده‌اند، شديدترين ناملايمات روحي را دريافته‌اند. فرض كنيد فردي پيدا شده كه تمام مشكلات و قلمرو انسان و جهان را حل كرده و كوچكترين ترديدي در هيچ يك از پديده‌هاي جهان هستي براي او نمانده است. مگر انسان فقط آينه‌اي است كه به نشان دادن موجودات قناعت كند؟ مگر خود او نبايد راه برود؟ كسي كه مي‌داند عسل شيرين است، اگر به چشيدن عسل احتياج دارد، چگونه مي‌تواند به دانستن شيريني و خواص عسل قناعت بورزد؟ او تماشاگر مطلق بوده باشد و همه چيز را ببيند، در عين حال يك واحد از نمايشنامه وجود است كه طبيعت و انسانها او را به بازي گرفته و مشغول بازيگري است! در اين بازيگري، عده‌اي از او قهرمان ترند، غرايز طبيعي‌شان قويتر و مقاومتشان در مقابل تزاحمات بيشتر است. فيزيكداني را تصور نماييد كه با مردي عامي در ميان يك دره، در جريان سيل قرار گرفته‌اند؛آن شخص دانشمند تمام حقايق و پديده‌ها و نواحي آب را مي‌داند، اما مرد عامي در اين باره هيچ چيز نمي داند. مرد عامي اگر توانايي داشته باشد ،از سيل عبور خواهد كرد، اما آن دانشمند كه شنا كردن نمي‌داند، به سيه چال مرگ روانه خواهد شد! ‌

ديگر ايده آل زندگي كه ما انسانها براي رسيدن به آن به هر آب و آتشي خود را مي‌زنيم تا بدان دست بيابيم، شهرت است. استاد جعفري شهرت را اين گونه مي‌بيند كه اگرچه بسيار لذت بار است، ولي به دلايلي نمي‌توان آن را ايده آل زندگي دانست. حالا بايد ديد دلايل ايشان چيست: به دست آمدن شهرت ممكن است تحت عوامل ديگري غير از شايستگي خود انسان بوده باشد. جريانات غير اختياري و محاسبه نشده، انسان را در نقطه‌اي قرار مي‌دهند كه باعث شهرت مي‌شود. ولي مربوط به شخصيت خود انسان نيست. يادم مي‌آيد كه در يكي از سخنرانيها، استاد اين مثال را زدندكه باران شب 17 ژوئن كه بر سر راه ناپلئون بناپارت بر دره معروف واترلو باريد ،سبب شد كه تقريباً قواي مسلح او از پاي در آيد و در نتيجه باعث سقوط او و از سوي ديگر شهرت ويلنگتون و بلوخر شد؛ ولي نه بارش باران مزبور و نه دير رسيدن بعضي از مارشالهاي ناپلئون، نمي‌تواند امتيازي براي دو سردار معروف پروس و انگلستان بوده باشد. اگر هم شهرتي از نبرد واترلو نصيب آن دو سردار شده است، يك پديده اختياري صددرصد نيست.‌

ديگر مسئله‌اي كه استاد مطرح مي‌كند، اين است كه چون افكار و تمايلات و معتقدات انسانها درباره ارزيابي افراد دائما در حال تحول و تغيير است، لذا ممكن است فردي كه به جهت يك عده عوامل، امروز در جامعه‌اي شهرت پيدا كرده است، فردا در همين جامعه ساقط و به بوته فراموشي سپرده شود. هدف اعلي بودن شهرت در ميان انسانها ، خيالي بيش نيست؛ زيرا آدم مشهور خودش به خوبي مي‌داند كه هميشه افرادي در مقابلش سر فرود مي‌آورند كه از او عاجزتر و نادان ترند! از نظر رواني، خود آن كسي كه شهرت را ايده آلش قرار داده، اگر از نعمت عظماي آگاهي همه جانبه برخوردار بوده باشد، متوجه اين نكته خواهد بود كه و علاقه به اينكه ديگران او را پيشرفته و پيشتاز بدانند، بزرگترين سد راه تكامل انسانيت است؛ زيرا تا كسي را كنار نگذارد، نمي‌تواند يك قدم در راه تعالي فردي و اجتماعي بردارد. ‌

نكته آخر اينكه بحثها و نظرها در باره اين مقوله بسيار مهم، فراوان است و افكار و انديشه‌هاي مرحوم استاد علامه محمد تقي جعفري را نمي توان در يك نوشتار كوتاه گنجاند.ضمن آنكه اين بحث نيازمند بررسي و تحليل مستوفايي است كه اميدوارم صاحب نظران،به ويژه شاگردان برجسته ايشان در وقت مقتضي به آن بپردازند.مقاله حاضر عمدتاً يادكردي از آن انديشمند بزرگ بود كه در جوار حق تعالي، آرام گيرد به باغ بهشت و نام و يادش پيوسته گرامي باد!‌




 شنبه 25 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن