واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: تعاملات و چالشهاي امنيتي خليج فارس
پس از حمله نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا به عراق و سرنگوني رژيم بعث تحت لواي «اشاعه دموكراسي» و برقراري امنيت پايدار، در منطقه شاهد شكلگيري الگوي جديد امنيتي به محوريت غرب بوديم. حضور نظامي و دخالت آمريكادر ترتيبات امنيتي منطقه بر هم زننده ثبات و منافع ايران قلمداد ميشود. بنابراين الگوي رفتاري ايران در اين برهه را ميتوان به عنوان پاسخي به شرايط و شكلبندي امنيتي خليجفارس دانست.
آفتاب ـ دكتر محمد مهدي مظاهري* : منطقهاي كه از زمانهاي گذشته از نظر كشورهاي مختلف والاترين ديدژئوپولتيك و ژئواستراتژيك را داشته و هم چنان دارد، منطقه خليجفارس است.
تراكم كشورهاي نفتخيز با اوضاع متشنج و ضعف داخلي، متكي بودن به قدرتهاي خارجي، مجاورت ژئوپلتيكي با پاكستان و افغانستان و نيز تمايز عمده در بافت و ساختار سياسي- اقتصادي خليجفارس از ويژگيهاي متمايز اين منطقه در مقايسه با ساير مناطق حوزه خاورميانه است.
طي قرون گذشته، ژئوپلتيك خليجفارس، به گونهاي دچار تغيير و دگرگوني شده است. اين امر به تغيير مبادله قدرت در منطقه برميگردد. با فروشي ساختار دوقطبي و تلاشهاي آشكار ايالاتمتحده براي ايجاد نظم نوين جهاني، منطقه خليجفارس به دليل خلاء قدرت شوروي (1991) و تلاش ايالات متحده براي تسلط هرچه بيشتر بر ذخاير استراتژيك منطقه دوچندان شد. به طوري كه رشد هژمونيكگرايي آمريكا، وابستگي كشورهاي عربي را به آمريكا در پي داشت.
پس از حمله نيروهاي ائتلاف به رهبري آمريكا به عراق و سرنگوني رژيم بعث تحت لواي «اشاعه دموكراسي» و برقراري امنيت پايدار، در منطقه شاهد شكلگيري الگوي جديد امنيتي به محوريت غرب بوديم. حضور نظامي و دخالت آمريكادر ترتيبات امنيتي منطقه بر هم زننده ثبات و منافع ايران قلمداد ميشود. بنابراين الگوي رفتاري ايران در اين برهه را ميتوان به عنوان پاسخي به شرايط و شكلبندي امنيتي خليجفارس، دانست.
در اين دوران، ايران با اجراي سياست شفافسازي و اعتمادسازي در روند همكاريهاي منطقهاي با كشورهاي حوزه خليجفارس تلاش نمود كه از تصاعد تنش درون منطقهاي جلوگيري كند. در اين راستا ايران ضمن محكوميت تجاوز عراق به كويت و تاكيد بر حاكميت مستقل كشورهاي منطقه توانست با رفع برخي از سوء تفاهمها، زمينه را براي همكاريهاي اقتصادي و امنيتي فراهم سازد. نمود عيني اين همكاري را ميتوان در تعاملات سازنده تهران- رياض مشاهده كرد. بطوريكه ايران و عربستان به عنوان دو كشور تاثيرگذار در دو حوزه خليجفارس براي نخستينبار تمايل خويش را به عقد پيمان اميني نشان دادند. اما با توجه به نفوذ و سلطه بازيگران قدرتمند جهاني در منازعه ضد ايران،
” از ديد ايران كشورهاي منطقه ميتوانند با كاستن از وابستگي نظامي- سياسي- اقتصادي به قدرتهاي خارجي با طراحي الگوي بومي، زمينه تحقق آن را فراهم ساخته و در جهتدهي به معادلات اين منطقه و ارتقاي جايگاه بينالمللي آن نقش محوري داشته باشند. ... “
مخاطرات قابل توجهي را براي امنيت ملي ايران به همراه داشت.
از زمان سرنگوني صدام، حضور نظامي آمريكا در منطقه و وابستگيهاي كشورهاي عربي از لحاظ تسليحاتي،اقتصادي، نظامي و سياسي، حوزه خليجفارس را تحتتاثير مولفههاي غربي و غربگرايي قرار داده است. نشانههاي ياد شده را ميتوان در مولفههايي از جمله پايگاههاي نظامي، قراردادهاي امنيتي، نيروهاي نظامي، ملاحظهگري سياسي و الگوهاي تحقق اهداف امنيتي آمريكا مشاده نمود.
منابع تهديد در خليجفارس
در بين نخبگان سياسي منطقه، تصورات متفاوتي از تهديد وجود دارد كه باطبع مسير رسيدن به يك نظم امنيتي فراگير را با مشكلات فراوان مواجه ميگرداند. براي ايران اسلامي حضور نيروهاي فراملي در آبهاي خليجفارس برداشتي مبتني بر تهديد است. اما همين مسئله نزد عموم كشورهاي ديگر حاشيه خليجفارس به عنوان عاملي جهت تامين امنيت و حاكميت دولتهاي عرب تلقي ميشود. بنابراين ميتوان گفت كه فضاي متصلب امنيتي حاكم بر منطقه خود به عنوان عاملي بالقوه جهت تشديد سوء برداشت از رفتار يك نظام سياسي برآورد شود كه انگيزه ذهني لازم به سوي پديد آمدن منازعه را فراهم ميسازد.
اختلافنظر كشورهاي منطقه در تعريف ترتيبات امنيتي به يكي از عوامل ناامني در منطقه تبديل شده است. ايران امنيت خليجفارس را مربوط به كشورها منطقه ميداند و با محوريت و حضور بازيگران خارج از منطقه مخالف است. اين در حالي است كه حمله آمريكا به عراق و تداوم اشغال اين كشور راه را براي دخالتهاي قدرتهاي منطقه فرامنطقهاي هموارتر كرده است.
همچنين در خصوص تقدم و تاخير ترتيبات امنيتي و حل بحرانها در خليجفارس اختلافنظر شديدي بين كشورها و قدرتهاي منطقهاي و جهاني وجود دارد
” براي اعتمادسازي و رفع كدورتهاي فيمابين در ميان كشورهاي منطقه لازم است كه با تقويت اشتراكات فرهنگي زمينه تعاملات در ساير حوزهها را نيز فراهم سازيم. ... “
در اين ميان امارات متحده عربي با تحريك قدرتهاي بزرگ، درگير نوعي بحران خودساخته گرديده و اعتقاد دارد كه گويا براي طرحريزي الگوي جديد امنيتي و مشاركت ايران در آن، اول از همه مشكل جزاير ايراني حل و فصل گردد. اين در حالي است كه ايران ضمن تاكيد بر لاينفك بودن حاكميت جزاير سهگانه گفتگو و مذاكرات مستقيم و بدون دخالت قدرتهاي بزرگ را راهحل برطرف نمودن سوء تفاهمهاي اخير ميداند.
به طور كلي موانع متفاوت و متعارض كشورها و بازتاب اداركهاي متفاوت و رفتار متعارض بازيگران و كشورهاي اين منطقه و فقدان اعتماد جمعي همراه با تاثيرگذاري و حضور گسترده قدرتهاي بزرگ بر محور اقتصاد انرژي شكل گرفته است، از منابع اصلي ناامني و عدم اعتماد بين كشورهاست.
الگوي مطلوب امنيتي آينده
جمهوري اسلامي ايران همكاري و همگرايي در خليجفارس را در صدر اولويتهاي سياست خارجي خود قرار داده است.
از ديد ايران كشورهاي منطقه ميتوانند با كاستن از وابستگي نظامي- سياسي- اقتصادي به قدرتهاي خارجي با طراحي الگوي بومي، زمينه تحقق آن را فراهم ساخته و در جهتدهي به معادلات اين منطقه و ارتقاي جايگاه بينالمللي آن نقش محوري داشته باشند.
لذا ايران پيشنهاد ميكند كه منافع كشورهاي منطقه به گونهاي بايد تعريف گردد كه تامينگر
” براي تقويت روحيه خودگرداني منطقه توسط كشورهاي منطقه خليجفارس نياز به يك سكوي خطابه منطقهاي در سطح غير دولتي كاملا احساس ميشود.... “
منافع دستهجمعي بوده و بدون وابستگي به قدرتهاي فرامنطقهاي امنيت و رفاه و آسايش و ثبات را براي همگان مهيا سازد.
امر مبرهن اين است كه هيچ يك از كشورهاي منطقه قادر به تضمين امنيت و منافع ملي خويش به تنهايي نيستند، بنابراين:
- تجارب تلخ گذشته كه ميراث استعمارگران است را نبايد تكرار نمود.
- باور داشته باشيم امنيت منطقه بدون حضور بيگانگان و نيروهاي خارجي با اتكا به قدرت مردم منطقه دستيافتني است.
- امنيت نيابتي شكستخورده است.
پيشنهادات كلي:
ـ همسانسازي فرهنگي- اجتماعي
به اعتقاد بسياري از انديشمندان علوم اجتماعي «فرهنگ» بسترساز بسياري از رفتارها و هنجارهاي اجتماعي و سياسي در زندگي بشر است و عامل فرهنگي عنصر حياتي در روابط بين كشورهاي منطقه ميباشد. به عبارت ديگر اختلافات فرهنگي منبع عدم درك عميق و مانعي براي برقراري روابط خوب بر سر موضوعات گسترده ميباشد. براي اعتمادسازي و رفع كدورتهاي فيمابين در ميان كشورهاي منطقه لازم است كه با تقويت اشتراكات فرهنگي زمينه تعاملات در ساير حوزهها را نيز فراهم سازيم.
- تكيه بر جنبههاي مثبت و پيوندهاي تاريخي
در تاريخ فرهنگ مردمان
” با توجه به اهميت اقتصاد در جهان امروز و وابستگي شديد كشورهاي منطقه به درآمدهاي نفتي به نظر ميرسد سرمايهگذاريهاي مشترك و استفاده از تجارب همديگر باعث رونق منطقه و خارج شدن از سيستم تكمحصولي گردد. ... “
منطقه خليجفارس نكات مشترك و مثبت فراواني وجود دارد كه ميتوانيم به آنها تكيه كنيم و واژگاني چون عرب و عجم را كنار بگذاريم و به آينده مردمان اين منطقه بيانديشيم و دست دوستي و همكاري به طرف يكديگر دراز كنيم.
- ايجاد تربيون منطقهاي
براي تقويت روحيه خودگرداني منطقه توسط كشورهاي منطقه خليجفارس نياز به يك سكوي خطابه منطقهاي در سطح غير دولتي كاملا احساس ميشود. اين ميز خطابه ميتواند سازمانهاي غيردولتي، ارگانهاي خصوصي و روزنامهنگاران را شامل گردد. ايجاد چنين شبكههايي ميتواند تحقق ارتباط حسنه ميان كشورهاي منطقه و پايان جنگ ذهني و رواني بين آنها را امكانپذير سازد و چه بسا پيشرو توافقات رسمي در منطقه گردد.
راهاندازي كانون پژوهشگران خليجفارس
ابزار علمي و كاربردي اين انجمن علم و منطق است كه به دور از غرضورزيها اعمال گردد. اين محفل ميتواند حداقل در سه محور مشخص گامهاي سودمندي را در راه شكستن ديوارهاي شك و ترديد بردارد؛
1- ايجاد فرصتهاي مطالعاتي براي پژوهشگران منطقه
2- برگزاري همايشها
3- همكاري دفاتر مطالعات منطقهاي
تقويت همكاريهاي اقتصادي
با توجه به اهميت اقتصاد در جهان امروز و وابستگي شديد كشورهاي منطقه به درآمدهاي نفتي به نظر ميرسد سرمايهگذاريهاي مشترك و استفاده از تجارب همديگر باعث رونق منطقه و خارج شدن از سيستم تكمحصولي گردد. الزاما همگرايي موثر و تقويت همكاريهاي اقتصادي ميان كشورهاي منطقه ميتواند طرح و الگوي نظامندي را براي توسعه منطقه و برونرفت از مشكلات موجود فراهم سازد.
جمعبندي:
مشخص كردن ارتباط براي رسيدن به فضاي اعتماد و پرهيز از ورود به هرگونه منازعات سياسي در منطقه بسيار مهم است. از اين رو كشورهاي منطقه بايد سياست خارجي خود را در فرايند تحولات خليجفارس روشن كنند و با شناسايي فرصتها، زمينههاي تعاملات فيمابين را نيز افزايش دهند.
*استاد دانشگاه
شنبه 25 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]