واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: كتابخواني و انواع كتاب
عينالقضات همداني، عارف نامي ايران متوفي به سال 525 ه.ق از مشايخ و شاگرد عمر خيام و امام محمد غزالي (برادر ابوحامد غزالي مشهور)، استادي داشته است به نام شيخ بركه همداني كه كاملاً امي و بيسواد بوده، با اين حال عينالقضات سخت به او ارادت ميورزيده و در نامههاي خود بارها از او ياد كرده و نوشته است:
«هفت سال كم يا بيش بركه را ـ قدس سره ـ ميديدم و هرگز زهره نداشتمي كه دست فراكفش او كنم.»(1)
البته در ميان عارفان كم نيستند افرادي كه استادان بيسواد و امي اما فاضل و عارف و واصل داشتهاند كه ميتوان به «ابوالعباس قصاب» استاد عطار، «شيخ ابوالحسن خرقاني» (425 ه.ق) و نيز شمسالدين تبريزي استاد كامل مولانا، اشاره كرد. معمولاً عرفا چيزهايي كه از اين عارفان نامي ولي امي يا ناشناخته، بهصورت حضوري ياد گرفتهاند، بيشتر از استادان علوم كسبي و حصولي بوده است.
هرچند كتاب به معناي اعم آن تنها به معناي اوراقي چند از كاغذ كه در ميان دو جلد چرمي يا مقوايي قرار دارد نيست و ميتوان آن را شامل كتب انفسي، عقلي، علوي، تكويني و... نيز دانست، اما در عصر ما آنچه بيش از هر چيز اهميت دارد و فرهنگ عمومي را ارتقا ميبخشد، همين مطالعه كتابهاي معمولي تحريري است. اهميت مطالعه كتاب و كتابخواني تا بدان حد است كه اگر چنين پديدهاي وجود نميداشت، قطعاً نام بسياري از بزرگان، از جمله همين بزرگان: بركه، شمس، خرقاني و عالمان و عارفان ديگر زنده و برجاي نميماند. چنانچه همين مشايخ اگر داراي سواد بودند و چيزي تحرير ميكردند، آيندگان را بهره كاملتري ميرساندند و منشأ آثار و بركات بيشتري ميشدند.
ما امروزه، زندگي، شخصيت و آثار و اقوال شيخ بركه همداني را از خلال نامههاي عينالقضات همداني يا مقالات شمس كه به قلم مولانا تحرير شده، درمييابيم. اينكه شيخ بركه مفسر قرآن بوده و اگر چه عربي نميدانست و تفسير را نزد كسي فرا نگرفته بود، اما بهتر از مفسران عربيدان بر اسرار و معاني قرآن واقف بود، و اينكه خواجه عبدالله انصاري درباره شيخ ابوالحسن خرقاني نقل كرده: «من از خرقاني الحمدلله شنيدم كه ميخواند [يعني سوره حمد را ميخواند] كه وي امي بود، الحمد نميدانست گفت، و وي سيد و غوث روزگار بود.»
البته فقط با نوشتجات و تحريرات آنهاست كه به وجود و شخصيت اين بزرگان پي ميبريم. بنابراين معناي اعم كتاب اگر هم شامل كتب انفسي و تكويني باشد، نميتواند چيزي از ارزش كتابهاي منتشره بكاهد. فرهنگ و تمدن انساني از ديرباز نشان داده كه كتاب به هر شكل كه باشد (كتيبه، سنگ نوشته، پاپيروس، استخوان، كاغذ و...) همواره جايگاه ارزنده خود را حفظ نموده است.
در دوران گذشته نيز گستردگي معنوي اين واژه و اطلاق آن بر كتب انفسي و عقلي و تكويني وجود داشته، اما با اين حال بشر هيچگاه نسبت به كتاب به معناي تحريري آن بيرغبت و غافل نبود. و اديان الهي نيز در قالب اسفار، صحف، مزامير و كتب، به كتاب اهميت داده و آن را ترويج نمودهاند.
چنانكه در قرآن كريم كلمه كتاب 71 بار به كار رفته است و سورهاي با عنوان «قلم» نازل گشته و در آن خداوند به قلم و آنچه مينويسد سوگند خورده است.
در واقع عالمان وارسته و عارفان برجسته همواره با اين دو نوع تلقي و برداشت از معناي كتاب: (تحريري و نفساني) مواجه بودهاند، اما باز هم كتاب تحريري را فراموش نكرده و با شعر يا نثر خود آثار گرانسنگي براي آيندگان خلق نمودهاند.
جلالالدين مولوي با اينكه به شمس تبريزي ارادت ميورزيده و حتي نسبت به او عشق ميورزيده و ارزش او را از صد كتاب برتر دانسته و گفته:
هر موي من از عشقت بيت و غزلي گشته
هر عضو من از ذوقت خم عسلي گشته
با اين حال چيزي از ارزش و اهميت كتاب در نزد او نكاسته است؛ چنان كه خود در ديوان شمس ميگويد:
از كتبخانهها و علمنا
ذوق علمي چشيدهام كه مپرس
بد نيست بدانيم كه حافظ هم مطلع زير را در استقبال از همين غزل مولانا سروده است:
درد عشقي كشيدهام كه مپرس
زهر هجري چشيدهام كه مپرس
عشق در نظر عارفان همان مطالعه كتاب انفسي است كه به زعم ايشان سالك را از مطالعه كتاب تحريري بينياز مينمايد؛ اما همه عارفان و اهل دل چنين نبودهاند و به كتاب تحريري نيز عنايت وافر داشتهاند.صائب تبريزي ميگويد:
نيست كاري به دورويان جهانم صائب
روي دل از همه عالم به كتاب است مرا
اكنون سخن اين است: امروزه در عصر تكنولوژي رسانهاي، كتاب معنايي ديگر يافته كه ديگر تنها به اوراقي چند در ميان دو جلد اطلاق نميشود. همانگونه كه در اعصار گذشته كتاب فقط شامل كتائب (كتيبهها) نبود و شامل: سنــگي، چوبي، چرمي يا انواع گوناگون ديگر ميشد، امـــروزه نيز كتاب صورتهاي متنوع ديــــگري يافته است، با اين تفاوت كه كتاب در قديم تنها به دو صورت كلي: 1 ـ كتاب تكويني، انفسي و 2 ـ كتاب تحريري (با توجه به سير تحول در شكل آن در طول تاريخ) وجود داشته، اما امروز حتي شكل تحريري آن نيز تغيير معنا داده به صورتهاي متنوع عرضه ميشود. به طوري كه شاخص بودن شكل سنتي آن همعرض همين اشكال مختلفش، ميباشد. مثلاً اينترنت، cdهاي فشرده، مجلات، روزنامهها و كانالها و شبكههاي تلويزيوني و ماهوارهاي نقش انتقال اطلاعات را بر عهده دارند و نانوتكنولوژي با عرضه حافظههاي گوشيهاي موبايل و mp3 و انواع مختلف رايانهها سخت به كار انتقال اطلاعات مشغولند.
بنابراين ديگر نميتوان به كتاب تحريري كه به شكل معمول سابق عرضه و چاپ ميشود، به عنوان يك رسانه اكتفا نمود. با اين حال به نظر ميرسد همه اين تحولات و پيشرفتها در مقابل تعبير سابقي كه از معناي اعم كتاب ميشد، (كتب انفسي و كتب تحريري)، امروزه همان جايگاه گذشته را دارد. يعني از طرفي همه رسانهها نظير نوعي كتاب انفسي مطرح ميباشند و كتاب تحريري و چاپي نيز جاي خود را به عنوان طرف ديگر آن مينماياند. اگر چنين تعبير و تفسيري را بپذيريم، ما از هيچيك از اين دو نوع كتاب بينياز نخواهيم بود و به هر دو نوع آن نيازمنديم. چنانچه در گذشته افرادي بودهاند كه تنها به مطالعه كتابهاي انفسي بسنده ميكردند و چندان براي كتب تحريري ارزش قائل نبودند؛ برخي نيز برعكس، ارزش و اهميت بيشتري براي كتابهاي تحريري قائل بودند.
در مورد گوته شاعر بزرگ آلماني ميگويند: در حال احتضار علائمي را با دست خود به نشانه تحرير مطالب و اشعار خود رسم ميكرده و درست پس از اين واقعه، مرگ او را در ربوده است. نيز از او نقل شده:«من به راستي براي نوشتن به دنيا آمدهام! وقتي افكارم بر صفحه كاغذ نقش ميبندد خود را خوشبختتر از هميشه احساس ميكنم.»
البته او عاشق نوشتن بود. گروهي نيز شيفته مطالعه و برخي مفتون هر دو و پارهاي، هم به كتب انفسي و هم تحريري ارادت داشتند. عطار، مولانا و عينالقضات از اين دسته اخير هستند.
امروز نيز همين وضعيت به جهان كتاب و كتابخواني حاكم است، ميتوان تنها به اينترنت اكتفا نمود، يا هم كتاب، هم اينترنت و يا همه رسانهها و البته كتابهاي زنده كه جاي خود را دارند. چرا كه هر چند كتابها بوستانهاي خردمندانند، خردمندان نيز آفريده همين بوستانهايند و مطالعه آنها نيز لازم، اما با اين حال به هيچ محذوري از مطالعه كتاب به معني اخص آن معذور نخواهيم بود.
پي نوشت:
1 ـ نامههاي عينالقضات همداني، جلد1
پنجشنبه 23 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 543]