واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سياستهاي ثابت آمريكا و روشهاي اجرايي اوباما
اشاره:نگارنده مقاله در اين بخش به بررسي تصاويري ميپردازد كه اوباما از خود ارائه كرده و به نوعي ميتوان از اين تصاوير براي برخي گمانهزنيها سود جست. به باور نويسنده مقاله، در برابر سياستهاي اوباما كه بيشتر، اسلوبهاي اجرايي هستند، نظام آمريكا داراي سلسله سياستهاي پايداري است كه به ندرت تغيير ميكند و سياستهاي هر رئيسجمهوري، تابعي از اين سياستهاي كلان است. بخش سوم مطلب را از نظر ميگذرانيد:
***
بنابراين اوباما تلاش نموده است تا با ارائه تصويري از خود به عنوان سياستمداري منطقي و طرفدار مذاكره، استفاده از اهرم نظامي براي حل چالشهاي جهاني را به كنار بگذارد. همين نكته باعث شده تا مردم خسته از جنگ و تنش آفريني دوران بوش را به خود جذب نمايد. طبيعتا اوباما قادر خواهد بود از اين ظرفيت مثبت ايجاد شده در افكار جهانيان به سود ديپلماسي جديد آمريكا استفاده نمايد.
(ب) - سياستهاي اعلامي اوباما:
آنچه تاكنون از سخنان اوباما در جريان مبارزات انتخاباتي منتشر شده ميتوان برداشت كرد كه اوباما:
(1) - در چالشهاي جهاني و تعاملات بينالمللي، سياست چند جانبهگرايي را جايگزين سياست يكجانبهگرايي دوران بوش خواهد كرد. سياست تهاجمي بوش، به دليل مخدوش شدن اعتبار و مشروعيت ديپلماسي آمريكا نزد جهانيان، همراهي و همكاري همدلانه چنداني ميان رهبران كشورهاي ديگر نمييافت. براي مثال بوش براي حمله به عراق بدون مجوز شوراي امنيت سازمان ملل متحد، و عليرغم مخالفت فرانسه، روسيه و بسياري از كشورهاي عربي، اقدام نمود.
(2) - در مسائل جهاني، سعي در هماهنگي بينالمللي و ائتلاف كشورهاي موثر با سياستهاي آمريكا دارد. لذا همسويي قدرتهاي جهاني را با آمريكا ايجاد كرده و افزايش خواهد كرد.
(3) - به جاي سياست از سياست استفاده خواهد كرد. بنابراين سياست كاربرد ديپلماسي زور و استفاده از قدرت نظامي كه در دوران بوش حرف اول را ميزد، در اولويت نخست اوباما نخواهد بود.
(4)- سياست گفتگو و مذاكره به عنوان تلاش اصلي ديپلماسي آمريكا در روابط بينالملل و دوجانبه خواهد بود. البته بايد توجه داشت كه مذاكره براي حل مشكلات آمريكا صورت خواهد گرفت و از اين طريق با چالشهاي جهاني با هزينههاي كمتري رفتار خواهد شد.
(5)- اوباما تلاش خواهد كرد تا با اولويت دادن به اقتصاد به جاي اولويت دادن به جنگ و نظاميگرايي، از بحران فعلي مالي در آمريكا عبور نموده و شرايط داخلي را براي اعمال سياست خارجي خود، آماده نمايد. لازم به ذكر است كه بحران اقتصادي فعلي آمريكا، توجه به مسائل داخلي را در راس تلاشهاي رئيس جمهور ايالات متحده قرار داده است.
(6)- او تلاش دارد تا كاهش وابستگي آمريكا به نفت خاورميانه را در مدت 10 سال تحقق بخشد و در منابع توليد انرژي در آمريكا تنوع ايجاد نمايد.
حال در اينجا به سياستهايي كه معمولا در آمريكا با تغيير رئيس جمهور پايدار ميمانند اشاره ميشود.
3- سياستهاي ثابت و پايدار آمريكا:
در برابر سياستهاي اوباما كه بيشتر سياستها و روشهاي اجرايي هستند، كشور آمريكا داراي يك سلسله سياست هاي ثابت و يا پايدار نيز هست كه به ندرت تغيير ميكنند. از اين رو، سياستهاي اجرايي هر رئيس جمهوري در آمريكا، طبيعتا تابعي از اين سياستهاي كلان ميباشد. بنابراين، چنين سياستهايي، قدرت تصميم گيري روساي جمهور آمريكا را در صحنه ملي و بينالمللي محدود مي سازند. عمده اين سياستها عبارتند از:
(1)- آمريكا در راس نظام جهاني است و مديريت جهان را بر عهده دارد.
(2)- مسئوليت حل چالشهاي امنيتي جهاني و بحرانهاي بزرگ بر عهده آمريكا است.
(3)- آمريكا بزرگترين قدرت سياسي، اقتصادي، فناوري و نظامي جهان باقي ميماند.
(4)- آمريكا متعهد به گسترش آزادي و دموكراسي در سراسر جهان است و تلاش مينمايد تا دولتهاي جهاني بر مبناي ارزشهاي آمريكايي تشكيل شوند.
(5)- آمريكا متعهد به حفظ، بقاء و امنيت اسرائيل است و با دولتها و گروههايي كه معتقد به نابودي اسرائيل هستند، به شدت برخورد خواهد كرد.
پ - روند سياستهاي گذشته آمريكا در برابر جمهوري اسلامي ايران:
از ابتداي تشكيل جمهوري اسلامي و استقرار نظام سياسي جديد در ايران، آمريكا سياستهاي خصمانه، خشن و متعددي را عليه ايران بكار گرفته است. البته در مقاطعي از سياستهاي اعمال فشارهاي رواني و اقتصادي نيز بهره گرفته است. نكته مهم آن است كه در طول دوران 30 ساله عمر جمهوري اسلامي، سياستهاي آمريكا در مقابل ايران دچار ضعف و يا تغيير رويكرد چندان متفاوتي نسبت به گذشته نشده است. البته اين سياستها در دوران نومحافظهكاران كه جزء جناح تندرو و جنگ طلب بوده و از حاميان سرسخت رژيم صهيونيستي بودند، سختگيرانهتر شده است. البته هر زمان كه آمريكا دچار گرفتاريهايي شده كه كمك جمهوري اسلامي ايران ميتوانسته به حل آنها كمك نمايد، روش ديگري را در پيش گرفته است. براي مثال ميتوان به ماجراي مك فارلين در دوران رياست جمهوري ريگان اشاره نمود.روند سياستهاي آمريكا عليه ايران را ميتوان در مقاطع زير نشان داد:
(1)- دوره 86-:1979 در اين دوره موضع آمريكا در برابر ايران، داراي رويكردي به منظور بازگشت به ايران بوده است كه مهمترين مقاطع آن را ميتوان در حمايت آمريكا از رژيم صدام حسين در جريان جنگ تحميلي 8 ساله، حمله نظامي مستقيم در طبس، كودتاي نوژه و ... دانست.
(2)- دوره 88-: 1987 در اين دوره به دليل رو به افول رفتن قدرت نظامي ارتش بعثي عراق در جنگ تحميلي و افزايش احتمال شكست آن در جنگ، موضع آمريكا به سمت دخالت مستقيم در جنگ و رويارويي با ايران در حمايت از صدام پيش رفت كه به درگيري نظامي مستقيم در خليجفارس و حمله نظامي آمريكا به منافع ملي ايران شامل سكوهاي نفتي، ناوهاي نيروي دريايي ارتش، درگيري با شناورهاي نيروي دريايي سپاه و ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايرباس و نظاير آن انجاميد.
(3)- دوره 98-: 1988 در اين دوره كه مصادف با پايان جنگ تحميلي است، مداخله آمريكا شكل ديگري به خود گرفت. با پيشنهاد طرحريزي و اجراي سياست و انزواي جمهوري اسلامي ايران در دستور كار آمريكا قرار گرفت كه عمدهترين محور آن تحريم اقتصادي ايران ميباشد. از آن تاريخ تا كنون، هر ساله اين تحريمها از سوي روساي جمهوري آمريكا تمديد شده و آخرين بار نيز توسط صورت گرفته است.
(4)- نيمه اول : 1999 در اين دوره رويكرد جديدي بر سياست خارجي آمريكا سايه افكند. بيل كلينتون تلاش داشت تا رويكرد جديدي را جهت ايجاد رابطه در واكنش به سياستهاي دولت ايران از خود بروز دهد. البته دولت كلينتون با طرح مساله حاكميت دوگانه انتخابي و انتصابي در ايران و تاكيد بر همكاري با بخش انتخابي جمهوري اسلامي، فرصت فراهم شده را از دست داد و با چنين برخوردي، تفكر مداخله جويانه دولت آمريكا در امور داخلي ايران را آشكار ساخت.
(5)- نيمه دوم 1999 تا : 2000 در اين مقطع نيز مجددا آمريكاييها رويكرد خود را تغيير داده و به سمت اعمال فشار و تهديد عليه ايران پيش رفتند.
(6)- دوره 2000 تاكنون: در اين مقطع به دليل نفوذ تدريجي محافظهكاران و سپس استيلاي كامل آنها بر اركان سياستگذاري و تصميمگيري آمريكا، رويكرد اين كشور به سمت فشار بيشتر بر ايران پيش رفت. در اين راستا افزايش چندين محور تهديد برانگيز ديگر، علاوه بر اتهامات قبلي عليه جمهوري اسلامي ايران نظير تهديد به بكارگيري تسليحات هستهاي، افزايش اتهامات و عناويني نظير محور شرارت، پناه دادن به اعضاي القاعده و نظاير آنها، شرايط تهديدات آمريكا عليه ايران از شدت و حدت بيشتري برخوردار شد. به ويژه پس از اشغال افغانستان و تشكيل دولت جديد در آن كشور، حجم جنگ رواني آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران به شدت افزايش يافته و فشارها تا حدود زيادي صورت جديتر و عمليتري به خود گرفت.
سياستهاي آمريكا در برابر ايران
در مجموع ميتوان گفت، سياستهاي آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران در چهار محور كليدي زير خلاصه ميشود:
(1)- جلوگيري از دستيابي ايران به قابليتها و ظرفيتهاي رسيدن به سلاح هستهاي در ابعاد گوناگون نرمافزاري، فنآوري و سختافزاري به گونهاي كه ايران از توسعه تاسيسات هستهاي صلحآميز خود به منظور اعتمادسازي، دست بردارد.
هدف اصلي آمريكا در اين مقطع، جلوگيري از غنيسازي اورانيوم در داخل كشور ميباشد. لذا شوراي امنيت موضوع هستهاي ايران را از روند فني آن خارج كرده و آنرا به صورت يك پرونده سياسي و امنيتي تبديل كرده است.
(2)- ايران نبايد به قدرتي برتر از اسرائيل در حوزه نظامي خاورميانه تبديل شود. در اين رابطه، آمريكا در صدد جلوگيري از قابليتهاي موشكي ايران و محدود سازي حوزه نفوذ و قدرت آن در منطقه ميباشد.
(3)- ايران بايد با نظام بينالملل در مسائل منطقهاي و جهاني همكاري كند. از اركان اين مساله ميتوان به مصاديق زير اشاره كرد:
* همكاري با آمريكا در مبارزه با تروريسم بر اساس تعريف آمريكاييها از تروريسم.
* عدم كمك و همكاري با گروههايي از قبيل حزبالله و حماس، زيرا آمريكا حزبالله و حماس را جزء گروههاي تروريستي تلقي مينمايد.
(4)- ايران بايد با ارزشهاي آمريكايي يعني آزادي و دموكراسي هماهنگ باشد. مهمترين مصداق اين سياست آمريكا، هدف قرار دادن مسائل داخلي ايران در ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و.... ميباشد.
(5)- ايران نبايستي به حضور نظامي آمريكا در كشورهاي عراق و افغانستان و منطقه خليج فارس اعتراض نموده و جريانات و احزاب داخلي و مردم اين كشورها را عليه آن تحريك نمايد.
سياستهاي اصولي ايران
از سوي ديگر جمهوري اسلامي ايران معتقد است كه بايستي در برابر نظام سلطه جهاني ايستادگي نموده و اصول ذيل را رعايت نمايد.
پنجشنبه 23 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]