واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: از همین رو نمی توان انتظار داشت که فیلم ده نمکی از نظر پارامترهای فنی در سطح فیلم فرهادی یا حاتمی کیا و مجیدی باشد، اما باید به جسارت و تعهد انقلابی ده نمکی آفرین گفت که در این مرداب سینمای ایران که عمدتا روابط دختر و پسر تمام دارایی آن شده است و اگر هم صدای دیگری بلند شود، یا فمینیسم را ترویج می کند و یا شیفتگی به فرهنگ غرب را تابلوی خود می نماید، دست به ساخت فیلمی زده است که نمایانگر گوشه ای از دردهای واقعی مردم است.
به گزارش محرمانه نیوز -چرا اخراجی هایی که به قول منتقدان کم انصاف، فاقد هرگونه ارزشی از جنبه های فنی است می تواند دارای چنان اثرگذاری قوی ای باشد که مخالفانش از هر حربه ای برای ضربه زدن به آن استفاده کنند؛ تحریمش کنند، لجن مالش کنند، بازیگرش را به سخره و ناسزا بگیرند، و آخر کار هم نسخه ی قاچاق خانگیش را منتشر کنند! ؟ /
«فیلم مسعود ده نمکی فاقد یک فیلم نامه ی مناسب است؛
اخراجی ها از ضعف کارگردانی رنج می برد؛
و ...»
این قبیل انتقادها از اخراجی های 3 به همراه انتقادهایی که فتنه گران دارند موجی است که علیه فیلم مسعود ده نمکی به پا خاسته است و هر چند تا توانسته گرد و خاک به پا کرده اما این گرد و خاک را مردم واقعی ننهاده و اخراجی های 3 در حال رسیدن به رکورد دیگری در سینمای ایران است.
آیا می توان اخراجی های 3 را با «رفتگان» مقایسه کرد و ده نمکی را مارتین اسکورسیزی؟
بی شک پاسخ منفی است! یعنی ده نمکی اصولا نه دوره ی آموزشی آکادمیک سینما را دیده و نه می توان گفت در این عرصه تجربه ی چندانی دارد.
پس چرا اخراجی های 3 با وجود اینکه از نظر برخی منتقدان تندخو نسبت به فیلم اصغر فرهادی یعنی جدایی نادر از سیمین ، در سطحی پایینتر از جنبه های فنی ، فیلم نامه و کارگردانی است، اما گیشه ها را مملو از تماشاگر می کند و بعد از چند سال فلان سینمای بحران زده ی پوسیده در شهرتانی را به رونق می اندازد؟!
چرا اخراجی هایی که به قول منتقدان کم انصاف، فاقد هرگونه ارزشی از جنبه های فنی است می تواند دارای چنان اثرگذاری قوی ای باشد که مخالفانش از هر حربه ای برای ضربه زدن به آن استفاده کنند؛ تحریمش کنند، لجن مالش کنند، بازیگرش را به سخره و ناسزا بگیرند، و آخر کار هم نسخه ی قاچاق خانگیش را منتشر کنند! ؟
علت امر واضح است جامعه ما تشنه ی هنر اسلامی و مبتنی بر اصولی است که سالهاست در دشت کویر سینمای ایران جز نسیم هایی کوتاه را به خود ندیده است.
جامعه ی ما و نه فقط جامعه ی ما که در غرب وحشی نیز عطش معنویت به قدری زیاد است که حجم تولیدات معناگرا به شدت در حال افزایش است.
سه گانه ی ماتریکس، تلقین، هری پاتر، سریال لاست و ... از پر فروش ترین آثار در غرب بوده اند و همه ی اینها واجد بار معنوی و ماده گریزی هستند. در تمام این آثار تلاش برای خلاصی از قید و بندهای زندگی مادی در تفکر نویسنده و کارگردان به چشم می خورد و مردمی که به عصیان از چارچوب تنگ معانی دنیاگرایانه دچار شده اند هجومی نجومی به این آثار داشته اند.
البته نمی توان این معنویت را صرفا در روابط متافیزیکی خلاصه کرد بلکه هر آنچه بویی از ایثار، اخلاق و عاطفه داشته باشد مورد اقبال عمومی قرار می گیرد.
و بدین گونه است که بسیاری از آثار طراز اول جهان همچون آواتار تنها به دلیل نمایش رفتار انسانی و هم زیستی اخلاق مدار و سلوک مابانه می تواند پر فروش تر از هزاران فیلم دیگر شود.
اگر شرک 3 می تواند در جهان غوغایی از فروش را به راه بیندازد و مردم را منتظر چهارمی خود کند بدین دلیل است که همراه با فن آوری، بر آن می کوشد که اخلاق انسانی را در معرض نمایش بگذارد و نشان دهد که شیطانک ها چقدر در بر زمین کوبیدن یک زندگی موثرند؛
به همین دلیل در ایران هم وقتی مسعود ده نمکی با یک فیلم که می خواهد از منظر یک گفتمان عدالت محور به جامعه نگاه کند پای به عرصه ی سینما می گذارد موجی از مخاطب را همراه خود می کند که بی بدیل ترین صحنه های استقبال عمومی را در جامعه ی سینمایی ایران به نمایش می گذارد.
البته در این بین نمی توان از نقش عنصر طنز و بازیگران مخاطب پسند گذشت اما اگر بخواهیم استقبال از اخراجی های 3 را تنها مولود بازیگران گیشه پسند و طنز موجود بدانیم بی شک برای تحلیل عدم استقبال از فیلم های دیگری که واجد چنین ظرفیت هایی هستند دچار بحران می شویم.
چه بسیار فیلم هایی که در سینماهای ایران به نمایش گذاشته شد، از عنصر طنز استفاده کرد، از شخصیت های گیشه ای بهره جست ولی در عمل نتوانست حتی 10 درصد اخراجی ها تماشاگر را به خود جذب کند. نمونه ی بارزش افراطی ها که می خواست اقتباسی از اخراجی ها باشد ولی مردم به آن پشت کردند؛
فلذا باید به همان عنصری که گفته شد یعنی استقبال به دلیل مفهوم عدالت محورانه، معنویت گرایانه و خالصانه ی فیلم رجوع کرد تا بتوانیم جوابی برای استقبال از اخراجی ها داشته باشیم.
مرحله ی بعدی تحلیل در خصوص این فیلم را به نکته ای باید پیوند داد که بر روی آن بسیار تبلیغ شده است. آن نکته این است که اخراجی های 3 فاقد کارگردانی و فیلم نامه ی موفق است.
این اشکال تا حدودی و به میزانی درست و منطبق با واقعیت است. علت آن نیز همان گونه که در بالا توضیح داده شد، به آن برمی گردد که ده نمکی به عنوان یک کارگردان کارآزموده، مجرب و با سطح سواد سینمایی بالا پای به عرصه ی سینما ننهاده است.
آنچه که از نوشته ها و سخنان ده نمکی می توان یافت این است که وی بنابه تکلیفی که در قبال جریان انقلابی و مذهبی حس می کرده پای به عرصه ی سینما نهاده و به همین دلیل است که یک روزنامه نگار دهه ی هفتاد به یک شخصیت سینمایی دهه ی هشتاد تبدیل شده است.
از همین رو نمی توان انتظار داشت که فیلم ده نمکی از نظر پارامترهای فنی در سطح فیلم فرهادی یا حاتمی کیا و مجیدی باشد، اما باید به جسارت و تعهد انقلابی ده نمکی آفرین گفت که در این مرداب سینمای ایران که عمدتا روابط دختر و پسر تمام دارایی آن شده است و اگر هم صدای دیگری بلند شود، یا فمینیسم را ترویج می کند و یا شیفتگی به فرهنگ غرب را تابلوی خود می نماید، دست به ساخت فیلمی زده است که نمایانگر گوشه ای از دردهای واقعی مردم است.
ده نمکی، بار بر زمین گذاشته شده ی سینماگران متعهد همچون حاتمی کیا، مجیدی و ... را به دوش گرفته است. باری که مجیدی با آواز گنجشک ها از کنارش گذشت و حاتمی کیا با به رنگ ارغوان!
سینمای ما یک سینمای منفعل است که ستون فقراتش هنوز در پی برخی دغدغه های شخصی و تمایلات نفسانی هستند و فراموش کرده اند در این عصر مدرنیته سری هم به آن سوی مرزها بزنند، کمی هم از دغدغه های توده ها – دغدغه های بزرگ- بگویند، نگاهی به آتشفشان تباهی در غرب داشته باشند و البته از این همه پتانسیل، خدمت رسانی و تلاش شبانه روزی نظام جمهوری اسلامی الگویی برای جهانیان ارائه دهند! کمی از موج رو به گسترش اسلام خواهی در غرب سخن بگویند؛
سینماگران ما – برخی هایشان که متعهدند- هنوز به دنبال این هستند که احمدی نژاد در مناظره فلان حرکت نه چندان مناسب را انجام داد و دیگر فراموش می کنند آن همه خدمات دولت را به مردم مستضعف و زجر کشیده!
سینماگران ما یادشان رفته است تا از لبنان بگویند، فلسطین را آواز کنند، از فشار مهندسی شده بر نظام جمهوری اسلامی و مردم مظلومش فیلم بگیرند؛ سینماگران ما وینسنس را فراموش کرده اند و به یک برخورد تند نیروهای امنیتی با تمام توان می تازند، فیلمش را می سازندو البته چند سال هم منتظر مجوز اکرانش می شوند!
سینماگران ما فراموش کرده اند از ظلم مضاعف غرب بر افغان ها بگویند، بر گوانتانامو بشورند و گمان برده اند بیانیه ای بدهند و جنایت خاندان آل سعود در بحرین را محکوم کنند دردی دوا می شوند! یادشان رفته محکوم کردن آل سعود را باید با دوربین هایشان نشان دهند. باید برائت از مشرکین خونین مکه را آن روز به تصویر می کشیدند تا جهان بداند خادمین حرمین، خائنین حرمین هستند.
مگر می شود امثال ده نمکی بنشینند و ببینند در این مملکت بر دین و مذهب و اخلاق به نام آزادی و جنبش نکبت سبز حمله شود و بعد سکوت کنند تا جدایی نادر از سیمین تمام دغدغه ی جامعه ی ایرانی شود. هر چند آن دغدغه نیز قابل احترام و بررسی است ولی در این عصر تقابل حق و طاغوت، حرف های بچه های آرمان گرا و توحید محور، بسیار فراتر از این حرف هاست.
هکاش حاتمی کیا به جای دغدغه هایی که می گوید برای جوانها دارد و جوانها دارند و من که جوانم آنها را نمی شناسم، کمی بیشتر از فضایل انقلاب می گفت، کمی از آقازاده هایی می گفت که سرمایه ی مملکت را بدون هیچ لیاقتی تاراج کردند. کاش از ناتوی فرهنگی می گفت، یا از حاکمیت دوگانه ی اصلاح طلبان! کاش از مظلومیت ولایت می گفت؛ از جام زهر ؛ از کوی زخمی دانشگاه!
کاش مجیدی به جای آواز گنجشک ها از آواز قناری های عاشق شهادت هم فیلم می ساخت! کاش می گفت در کانال کمیل چه شد؛ کاش از والفجرهایی می گفت که خون به پایشان ریخته شد تا صبح دمید؛
کاش به جای مارمولک، از آیت الله قاضی می گفتند که محراب از خون مبارکش تطهیر یافت! کاش می گفت از آن عارف عامل که در محراب شهید شد و در جبهه ها کفش های رزمنده ها را واکس می زد؛
به راستی کی چشم خون داده ها و خون دل خورده ها باید به تماشای سینمایی روشن شود که دغدغه ی انسانی- اسلامی ده نمکی و هنر و ظرافت امثال حاتمی کیا و مجیدی را با هم داشته باشد.
اخراجی ها یک فیلم با درجه ی کیفی متوسط بود، ولی این فیلم به دلیل زمان شناسی، بیان بی پرده ی بسیاری از واقعیت های یک حادثه ی غمبار و صداقت و صراحت لهجه و از همه مهم تر نگاه اخلاق گرایانه اش به هزاران فیلم با درجه ی کیفی عالی و بدون آرمان الهی و انسانی می ارزد.
--------------------------------------------------------------
تکمله: وقتی سریال 24 را می دیدم برای مظلومیت کشورم و دروغ بافی غرب به فکر فرورفتم! وقتی دیدم رابرت کوشران نویسنده سریال 24 تمام دروغ هایی که می توانست در منقبت ریاست جمهور آمریکا بگوید را با کمال پر رویی و بی شرمی نوشت و یان توینتون کارگردان 24 ، رئیس جمهور آمریکا را معصوم ترین فرد روی کره ی خاکی نمایش داد و ما در مملکت خودمان هنوز نتوانسته ایم در سینمایمان از آن همه صداقت، ایمان، لطافت و روح بزرگ امام راحل گوشه ای نشان دهیم؛ هنوز نتوانسته ایم از گلیم وفرش پوسیده ی منزل آقا برای جهانیان تعبیر اولی الامر را معنا کنیم تا جلوی دهان مفت مهمل باف را بگیریم؛ و خلاصه هنوز خوابیم؛ بگذارید این کارگردان ها و نویسنده ها به دنبال دایره ی زنگی و ازدواج به سبک ایرانی - که معلوم نبود کجایش ایرانی بود- و پسر ایرونی و دختر ... باشند به ما چه که غرب با سینما در حال فتح سنگر به سنگر ذهن ها و عقل هاست!!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]