واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: تسهيل شرايط حضور بخش خصوصي در حوزه فرهنگ و هنر
سرويس سياسي - اجتماعي: دكتر احمد مسجدجامعي رئيس كميسيون فرهنگي شوراي شهر تهران در گفتگويي مفصل با روزنامه اطلاعات ضمن برشمردن مزاياي فرهنگي، هنري و تاريخي اين شهر، نيازهاي اين كلانشهر و نيز راهكارهايي براي توسعه زيرساختهاي آن را در زمينههاي ياد شده برشمرد.
در شماره ديروز بخش نخست اين گفتگو به چاپ رسيد و امروز بخش پاياني آن تقديم خوانندگان ارجمند ميشود.
در مورد پرچم بايد بگويم كه در تهران مشكل هويت بصري داريم.
من هويت بصري را جدا از معماري ميدانم. اين هويت در حقيقت، نور، رنگ و نشانه است. اينها هويتهاي بصري است.
در تهران، هويت بصري تعريف نشده است اين جدا از معماري است كه تهران را از اين نظر نيازمند تدبير جديد ميكند.
در بسياري از كشورها اين هويت، تعريف شده است.
ما هويت بصري مانند مبلمان شهري، پارك، تابلوهاي شهري و... داريم. يك هويت بصري هم براي تاكسيها و انواع ديگر خودرو داريم. در اين جا نشانهها، نور، خطها، رنگها تعريف شدهاند.
متاسفانه اين مسائل در تهران وجود ندارد.
در حقيقت ما يك پروتكل براي استفاده از اين رنگها و نشانهها كه نسبتها با يكديگر تعريف شود، نداريم و اين از موضوعات در دستور كار است و به هر حال اميدوار هستيم
براي شكلدهي يك هويت بصري واحد براي تهران كه در برگيرنده حوزههاي مختلف - كه پرچم يكي از اين آنها است بتوانيم تلاش ميكنيم.
اگر تهران را به 5 پهنه تقسيم كنيم، پيشنهاد دادهايم در هر پهنه پرچمي به عنوان نماد برافراشته شود و اين پرچم با شيوههاي جديدي كه وجود دارد همواره در اهتزاز باشد و برافراشتن پرچم نيز با انجام مراسمي همراه شود. اين كار در بعضي از شهرها انجام ميشود. مثلا در ميدان شهرداري رشت، پرچم را هر روز صبح با سرود جمهوري اسلامي به اهتزاز در ميآورند.
ما در تهران ميداني را به نام پرچم پيشبيني كردهايم.
همچنين از شهرداري خواستهايم در برخي مناطق مانند برجهاي ميلاد و آزادي، شهر آفتاب و عباسآباد طرحي اجرا شود كه اين پرچمها به اهتزاز درآيد.
آييننامهاي را هم تدوين كردهايم كه پرچمها در بلندترين نقاط قرار بگيرد. البته منظورم پرچم ملي است.
در فرودگاه مهرآباد اصلا پرچمي ديده نميشود. در سطح شهر نيز درصدديم اين كار را انجام بدهيم تا الگويي براي ديگر دستگاهها شود تا بتوانند اين كار را انجام دهند. خوشبختانه سند آن هم تصويب شده است.
البته اين پرچم نيز پروتكل و آييننامه خاص خود را دارد، از جمله جنس، بافت و رنگ پرچم. مثلا رنگ قرمز يا سبز پرچم فعلي، طيفي از رنگهاي سبز و قرمز است كه استاندارد نيست.
11 الله اكبر بالا و11 الله اكبر پايين است. همه اينها معنادار است كه بايد حفظ شود.
حفظ اين موارد هم نيازمند آييننامه است كه تاكنون مفعول مانده است. خوشبختانه مديريت شهري، وارد اين قضيه شده است. نكته جالب توجه در تهران اين كه كليسا و كنيسا و آتشكده و مسجد را كنار هم ميبينيد. مومنان به اين اديان وارد اين مكانها ميشوند، عبادات خود را انجام ميدهند و هيچ كدام هم مزاحم يكديگر نيستند و به همديگر احترام هم ميگذارند. اين جريان بسيار نادر است. در حالي كه در برخي از كشورها اينها دشمن يكديگرند. به خون هم تشنهاند اما در ايران اينگونه نيست. در ايام محرم آنها عزاداري ميكنند،
و در سالروز تولد مسيح(ع) اينها به آنان هديه ميدهند. اينها به آتشكدههاي آنها ميروند، اين مساله خيلي مهمي است. تهران اين ظرفيت را دارد كه همه مردم از تمام نقاط بيايند و اختلافات خود را حل كنند و اين مساله از نظر فرهنگي بسيار مهم است. مسلما اين از بنا مهمتر است. روح تهران، اين است. چنين رقابتهايي در شهرهاي ديگر وجود دارد، اما در تهران چنين نيست بلكه همه باهم مشاركت ميكنند، حتي در شكلدهي مشاغل. در تهران مشاغل تقسيم شده است و اين شهر فضايي را براي همه ايجاد ميكند و همه ميتوانند در سازندگي مشاركت داشته باشند. اينها را ميتوان از پديدههاي جالب تهران برشمرد.
شوراي شهر پديده خيابان 30 تير را هم سند كرده است، چون به لحاظ جهاني هم مهم است. اين جا معبد وجود دارد و مسيحي، يهودي و مسلمان در كنار هم هستند. آتشكدهها را هم داريم. اين مساله در تهران پذيرفته شده و به نوعي بلوغ شهري و شهروندي را در سنت تهران نشان ميدهد.
- تعامل شما با مجموعه اعضاي شوراي شهر در مورد اجراي طرحهاي فرهنگي چگونه است؟ آيا آن نگاه مثبت در بين تمام اعضا وجود دارد؟
** بحثهاي فرهنگي شيرين است. ما با يكديگر گفتگو ميكنيم و اگر نقاط ضعفي باشد، برطرف ميسازيم، همچنين اگر موانعي باشد، توجيه ميكنيم. ما متولي بهتر كردن شهر هستيم و در اين كار با يكديگر همكاري داريم.
بعضي از تصميمهاي شوراي شهر، جريانآفرين ميشود. مانند روز مولوي، پس از تصويب روز مولوي در شوراي شهر اتفاقاتي افتاد. پيش از ما فرانسه و مصر، تركيه و افغانستان، اقدامهايي را انجام داده بودند و در حوزهها اتفاقي نيفتاده بود. بعد از آن كه شوراي شهر، سند مولوي را ارائه كرد دستگاهها حمايت كردند و اعتبار تخصيص دادند و اتفاقات مثبتي هم رخ داد.
- كمبود سالن يكي از مشكلات اساسي سينما از سالهاي پيش به ويژه در تهران است. خوشبختانه در سالهاي اخير، ساخت سالنهاي سينما توسط شركت توسعه فضاهاي فرهنگي آغاز شده و رو به رشد هم بوده است. ظاهرا خواست نهادهاي فرهنگي اين است كه شهرداري اداره سالنها به ويژه سالنهاي ساخته شده را به خودشان واگذار كند. نظر شما چيست؟
** نظر من كاملا مثبت است. به هرحال فرهنگ بايد دست فرهيختگان باشد. ما در جايگاه مجريان هستيم. در حقيقت بايد ظرفيت و شرايط كار فرهنگي و رشد فرزانگي و فرهيختگي را فراهم كنيم.
ما بايد الآن اين زمينه و بستر را فراهم كنيم، يكي از اين بسترها اين است كه امكاناتي را كه داريم، به بخش خصوصي واگذار كنيم. اين با اصل 44 قانون اساسي مطابقت هم دارد. ما بايد از حجم كارمان بكاهيم.
اكنون سازمانهاي بزرگ فرهنگي و هنري كه ايجاد شده، هزينه زيادي دارد. اگر اين سازمانها را به افرادي كه ظرفيت و صلاحيت كار را دارند، واگذار كنيم، هم بهرهبرداري از اين تاسيسات بهتر و بيشتر خواهد بود و هم هزينههاي مديريت شهري كمتر خواهد شد.
بنابراين حتما بايد به اين موضوعها توجه بشود. شهرداري به تنهايي نميتواند اين كار را انجام بدهد. نيازهاي فرهنگي و هنري ما به طور فزايندهاي رو به رشد است و ما هر روز با كمبودهاي تازهاي مواجهايم. مديريت شهري بايد تسهيلات و شرايطي را براي سرمايهگذاري در اين حوزه فراهم كند. پهنهها و راستههايي را كه من درباره آنها حرف زدم، در واقع به معناي ساختن فضايي است كه بخش خصوصي بتواند وارد آن فضا بشود و سرمايهگذاري كند. مگر با ساخت يك يا دو يا ده سينما مشكل شهر 10 ميليوني تهران را ميشود حل كرد؟ بنابراين نوع نگاه و تلقي نسبت به حوزه فرهنگ و سرمايهگذاري در اين بخش و مديريت آن بايد تغيير كند.
سياست و تدبير پيشينيان در حوزه فرهنگ اين بود كه شرايط حضور و مشاركت بخش خصوصي را فراهم كنند و همين مساله به شكوفايي منجر شد. شما در مقطعي ميبينيد كه حركت پلكاني به اوجي يكباره ميرسد. اين ناشي از نوع نگاهي است كه به وجود آمد و ظرفيتي را ايجاد كرد. به نظرم در حوزه شهري هم اين گونه است و بايد زمينه سرمايهگذاري و مشاركت در ساخت و ساز، بهرهبرداري و اداره را براي بخش خصوصي فراهم ساخت و با سرمايههاي ايجاد شده، سرمايهگذاري جديدي انجام داد. به عبارتي سرمايههاي مديريت شهري دائما در گردش باشد و ظرفيتهاي جديدي ايجاد كند. نه آن كه اين سرمايه روي كارها متمركز شود. اگر اين گونه شد، زمينه براي انجام كارهاي بسياري فراهم ميشود.به عنوان نمونه پارك گفتگو ميسازيم، اما آنچه كه در آن نيست، گفتگو است؛ اما اگر آن را در اختيار يك بنياد فرهنگي بگذاريم از اين ظرفيت ميتوان استفاده بهتري كرد.
- آيا فعاليت فعلي فرهنگسراها مورد رضايت شماست؟
** به نظرم فرهنگسراها در شرايطي موفق خواهند بود كه مديريت و استفاده از آن با همكاري هنرمندان باشد و هم نباشد؛ يعني براي حفظ صورت و ظاهر، اين كار را انجام ندهيم. به تجربه مديريت فرهنگسراها 12 - 10 سال اخير نگاه كنيد، هرجا مدير فرهنگسرا فردي فرهنگي بوده، آن ظرفيت به اوج رسيده و شكوفا شده است، والا اگر فرهنگسرايي ساخته شود و به جشنواره آش و گلدوزي و كلاسهاي كامپيوتر و زبان اختصاص يابد اين ديگر فرهنگسرا نيست. و خلاقيتهاي لازم اتفاق نميافتد.
- راهكارهايي در اين مورد ارائه شده است؟
** راهكار اين است كه مديريت فرهنگسراها را به اصطلاح به اهل آن بسپارند. چون پول داريم دليل نميشود كه بهترين مديران اين گونه بخشها باشيم.
شهرداري براي توسعه بسترهاي فرهنگي، انصافا سرمايهگذاري ميكند، اما دليل ندارد مديران اين بخشها هم ما باشيم. مديريت بهرهبرداري به طور كل، مقوله ديگري است. مثل اين كه بيمارستان را يك گروه مهندسي بسازد و بخواهد بيمارستان را هم اداره كند دليلي ندارد چون شهرداري در ساخت و ساز بناهاي فرهنگي به خوبي كار ميكند، در مديريت آنها بتواند به خوبي عمل كند.
به عنوان مثال خانه هنرمندان در همان زماني كه من وزير ارشاد بودم، توسط شهرداري ساخته شد.
اين خانه اكنون در اختيار هنرمندان است و ميبينيد كه هر روز و شب چه برنامههاي متنوعي دارد. فرقي هم نميكند كه مراكز فرهنگي دولتي باشد و يا در اختيار شهرداري. امكانات، سرمايه و بازدهي مراكزي كه توسط اهل آن اداره ميشود را در نظر بگيريد و با هر شاخصي هم كه ميخواهيد بسنجيد، ميبينيد كه به هيچ وجه قابل مقايسه نيست با بازدهي مراكزي كه توسط دستگاههاي دولتي و يا شهرداري اداره ميشوند، نيست.
مديريت بهرهبرداري در حوزه فرهنگ و هنر نيازمند ضوابط و معيارهاي ديگري است و به نظرم ميرسد كه دستگاههاي اجرايي بايد زمينه و شرايط بهرهبرداري بهتر از اين امكانات را فراهم كنند.
تصور من اين است كه اگر اصل 44 در اين مورد همه دستگاههاي فرهنگي و هنري اجرا بشود، ظرفيتهاي بيشتر و بهتري در حوزه فرهنگ خواهيم داشت.
- به موزه سينما و فعاليتهاي آن اشاره كرديد. اهل تئاتر هم مايلند كه موزه تئاتر را راهاندازي كنيد ولي ظاهرا برخي مشكلات وجود دارد. اين مساله اكنون در چه مرحلهاي است؟
** در اين رابطه، تئاتر براي يك مدتي راهاندازي شد. معاونت هنري ارشاد هم در اين قضيه زحمت كشيد، بايد در اين باره عزمي جدي داشت و با تدبير مشكلات را حل كرد. روال گذشته اين بود كه با كمك شهرداري، خانه هنرمندان، موزه سينما، موزه موسيقي، باغ موزه هنر ايراني و... راهاندازي ميشد. اما دستگاههاي متولي بايد قدمهاي لازم را بردارند. اكنون موزه موسيقي، 50 ميليون اعتبار جاري دارد، اعتبار عمراني هم دارد. و در حال ايجاد استوديو است كه محلي براي درآمدزايي نيز خواهد بود. رويكرد ما اين است كه اين حوزهها را به خودكفايي اقتصادي نزديك كنيم زمينه لازم براي نوآوري در عرصههاي فرهنگي و هنري براي اهل آن ايجاد شود.
- تئاتر شهر هم كه مظلوم واقع شده است؛ نظر شما در اين مورد چيست؟
** در مورد تئاتر شهر در سالي كه گرفتار مساله شد، جلسهاي برگزار كرديم كه از بنياد رودكي، ميراث فرهنگي، مترو، خانه تئاتر و... حضور يافتند و تغييراتي در نقشه مترو انجام شد كه به نظر ميرسد آسيبپذيري تئاتر شهر را كمتر كرد. دراين سوي تئاتر شهر، زميني وجود دارد كه در سالهاي گذشته در آن براي ايجاد يك مسجد كلنگزني شد. در مورد اين زمين اختلاف وجود دارد كه آيا از آن ارشاد و يا مربوط به مديريت شهري است، چون اين جزء اموالي است كه شوراي عالي انقلاب دربارهاش تصميم گرفت.
اكنون به نظر ميرسد در مرحله بازسازي زمين، تئاتر شهر دچار آسيب شود. از آنجا كه ساختمان تئاتر شهر جزو ميراث فرهنگي است و ثبت هم شده، بايد براي حفظ آن تلاش شود. طرحي را كه ما با عنوان دادهايم، از دوره مديريت قبلي ارشاد بود.
مديريت قبلي ارشاد هم براي رونق اين حوزه، اين طرح را داده بود.
در برنامه چهارم هم است كه دستگاههاي مربوطه بايد آن را اجرا ميكردند و چون اجرا نكردند، ما اين طرح را داديم تا مديريت شهر وارد شود و آن را اجرا كند. از جمله اهداف اين طرح، حفظ موقعيت ويژه تالار وحدت و تئاتر شهر است. اگر توجه داشته باشيد در 30 سال بعد از پيروزي انقلاب تمامي جشنوارههاي بزرگ در اين دو تالار برگزار شد؛ مانند برج آزادي.
اين برج با هر هدفي كه قبل از پيروزي انقلاب ساخته شد، اما كاركردهايي را در انقلاب پيدا كرد، كه منحصر به فرد است. اصولا مجموعههايي كه در انقلاب كاركرد پيدا كردهاند، منحصر به فرد و جزو سرمايههاي ملي و انقلاب است كه بايد حفاظت شوند، اطراف آن آراسته شده و توسعه هم بيابند.
طرح هم براي حفظ و بهرهبرداري بيشتر از اين فضا اجرا شد.
در آنجا نگارخانه شيث، اداره تئاتر و انجمنهاي خوشنويسان و حكمت را داريم.
در اين نقطه برخي بناهاي دوره انتقال را داريم كه از لحاظ معماري بسيار مهم است. پس ضروري است كه مجموعه حفظ شود. يعني هم تئاتر شهر و تالار وحدت و هم پيرامونآن.
ما در برنامه چهارم، طرح تالار تا تالار را برنامهريزي كرديم كه به هر دليلي اجرايي نشد.
شوراي شهر اجازه اجراي طرح را داد كه اميدواريم با اجراي آن فضاي بهتري براي حفظ اين مجموعه فراهم شود.
- تهران در مواقع خاص براي مراكز ساير استانها و حتي شهرهاي بزرگ از نظر كارهاي عمراني الگو بوده است، فعاليتهاي جديدي كه در شوراي شهر تهران آغاز شده، چه تاثيري در بقيه شهرها دارد؟ آيا مراجعاتي در اين زمينه به شوراي شهر بوده است؟
** طرحهاي تهران بلافاصله در مراكز استانها مورد توجه قرار ميگيرد.
البته جلساتي با مديران كميسيونهاي فرهنگي مراكز استانهاي كشور داريم كه تاكنون 6 جلسه برگزار شده است. چون بر روي اين طرحها در تهران كار كارشناسي ميشود، به سرعت انتقال مييابد. مثلا ما طرح مفاخر تهران را كه احياي نام و ياد آنها بود برگزار كرديم كه پس از آن اكنون بر روي آن به صورت يك سند در تمامي استانها كار ميشود.
30 سال انقلاب، 30 خاطره، طرحي بود كه در تهران آغاز شد، اما اكنون بر روي آن در تمام استانها كار ميشود. بسياري از اين طرحها كه در تهران به تصويب رسيده، بلافاصله در استانها مورد توجه قرار گرفته و كار ميشود.
چهارشنبه 22 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]