واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تقوا و بندگي در حج
حسين ابراهيمي
درمقاله حاضر نويسنده با اشاره به نقش و فلسفه نمادها و نشانه ها در جهان هستي و قرآن مجيد، از كعبه به عنوان نشانه توحيد يادكرده و حقيقت حج را در اطاعت و تقوا خلاصه و تاكيد مي كند كه اگر كسي در حج چيزي جز اطاعت و تقوا بدست نياورد همه چيز آن را بدست آورده است. اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
آيات و نشانه هاي بي نهايت در هستي
قرآن هستي را نشانه و آيه مي داند. در بينش و نگرش قرآني آيات و نشانه ها از جايگاه ويژه اي برخوردار هستند به گونه اي كه بي نشانه ها نمي توان مفاهيم قرآني را فهم كرد و به درك درستي از حقيقت و واقعيت در تحليل قرآني دست يافت.
تفكر و تدبر در نشانه ها امري است كه فرمان اصلي پروردگار هستي و انسان است. انسان مي بايست در قرآن به عنوان نشانه هاي خداوند تفكر و تدبر كند چنان كه بر اوست تا در هستي بيرون و هستي درون خويش نيز به عنوان آيات و نشانه ها بيانديشد. اين گونه است كه نشانه ها در همه جا نقشي پررنگ و شگفتي دارند.
نشانه ها و نمادها مجموعه اي از ابزارهاي شناختي هستند كه بخشي از واقعيت را به شكل ديگري بازگو مي كنند. هر نشانه و آيه گوشه اي از حقيقت و باطن چيزي را مي نماياند. در اين بازگويي از حقيقت باطني، نمادها و نشانه ها كم و بيش از ظرفيت هاي متفاوتي برخوردار هستند. برخي به گونه اي هستند كه انسان را به آساني و سادگي به سوي مقصد و مقصود منتقل مي كنند و برخي، از اين توان و شانيت و ظرفيت برخوردار نمي باشد.
از اين رو در حوزه نشانه هاي آفاقي و انفسي و نيز نشانه هاي وجودي و كتبي و لفظي، مسئله تصريف آيات مطرح مي شود و براي يك حقيقت ده ها و هزارها بلكه ميليون ها و يا ميلياردها و چنان كه خود قرآن بيان مي دارد بي نهايت نشانه است كه اگر دريا و اقيانوس ها با هفت برابر وضعيت كنوني آن جوهر و مركب شوند تا نشانه ها را بنگارند از نگارش نشانه ها (كلمات ربي) ناتوان خواهند ماند و آب ها به پايان مي رسد و اين نشانه هاي تصريفي به نهايت نمي رسد. به سخن ديگر همه اين نشانه ها و نمادها كه حقيقت يگانه اي را باز مي نماياند تنها تصريف آيات ونشانه هايي است تا انسان، خود را بيابد و راه گم نكند. با اين همه انسان در پس اين نشانه ها خود را گم مي كند و نشانه ها اصالت مي يابند و حقيقت در پس آن گم مي شود. اين گونه است كه با همه ظهور آن حقيقت يگانه، به كثرت نشانه ها، حقيقت باطن مي شود و آن چه آشكار است در پس پرده پندار مخفي مي گردد.
اگر همه چيز نماد و نشانه است كه قرآن از آن به آيه و آيات ياد مي كند و اگر همه اين نشانه ها تصريف يك واژه و حقيقت و كلمه است كه خداست، پس چرا برخي از كارها مي بايست انجام شود و برخي از نشانه ها ناديده گرفته شود و برخي از نشانه ها مغضوب گردد و برخي نابود شود؟
اگر ابليس نشانه اي از نشانه هاي خداست كه هست و اگر او نيز عضوي از لشكر خداست كه هست: لله جنود السموات والارض؛ پس چرا مي بايست برخي از نشانه از قرب و منزلت برخوردار شود و برخي دور گردند و مورد نفرين قرارگيرند؟
چنان كه گفته شد هر نشانه اي با توجه به ظرفيت وجودي نشانه و نيز ظرفيت وجودي گيرنده پيام و نشانه متفاوت است و اين تفاوت گاه تفاوتي ذاتي و ماهوي است و گاه ديگر تفاوتي قراردادي و اعتباري است و گاه به حكم محكمات و گاه به حكم متشابهات است. به هر حال دنيا همانند آب است كه چون از ناودان فرو ريزد رنگ و شكل گيرد و از نشانه بودن به سستي و يا شدت گرايد.
كعبه، نماد اطاعت و تعبد
اين گونه است كه كعبه، خانه خدا مي شود با آن كه اينما تولوا فثم وجه الله؛ به هر سوي رو كنيد آن سوي خداست. پس اگر هر نشانه اي نشان از خداست و هر نمادي نام الله را در پس خويش دارد پس چرا كعبه، نشانه است؟
انسان موجودي نشانه گرا و نمادگر است و چون در عالم ماده و نشانه ها زيست مي كند به ناچار مي بايست نمادي داشته باشد. فرشتگان موجوداتي تنزيهي هستند از اين رودر هنگام آفرينش آدم به اين نكته اشاره مي كنند كه خداوندا ما تو را تقديس و تسبيح مي كنيم پس نيازي به موجود ديگري نيست. خداوند در آن جا گزارش مي كند كه هدف، موجودي است كه افزون بر تسبيح و تنزيه بتواند اهل تشبيه باشد. اين گونه است كه علاوه بر نگاه عقل مدار تسبيح گو و تنزيه كننده سلب گرا، به نگاهي تشبيه گر و اثباتگري نياز بود تا حقيقت خداوندي در جلال و جمال او تجلي كند و كمال الهي رخ بنمايد. از اين رو انسان تنزيه گر و تشبيه گو را آفريد تا خود را در آينه كمال آدمي بنگرد.
اين انسان تشبيه گر و اثبات گرا نيازمند آن است كه نشانه ها و نمادهايي داشته باشد. بدين ترتيب كعبه به عنوان نماد و نشانه توحيد قرارداده مي شود تا انسان گم نشود. كعبه نشانه اي است تا انسان راه خويش را گم نكند؛ زيرا در ميان اين همه نشانه ها و تصريف آيات حقيقت را به طور كامل نمي تواند ببيند از اين رو لازم بود تا مركز محوري توحيدي داشته باشد.
كعبه خود نشانه است و مناسك حج يعني انبوهي از نشانه ها و نمادها كه به شكل آييني اجرا و انجام مي شود. همه اين ها براي آن است كه انسان خود و خداي خود را بيابد. اگر از انسان خواسته مي شود تا در حج قرباني كند و گوشت و خون بريزد و هديه كند. هدف آن نيست تا خون وگوشت قرباني به خدا برسد بلكه از براي آن است كه تقوا را بيابد. تقوا به معناي خودداري و نگه داري و حفظ از گمراهي است. وقتي انسان به اطاعت الهي در اين گوشه دنيا به قرباني مي رود و مناسكي را به شكل نمادين به جا مي آورد آن چه مطرح مي شود اطاعت اوست. هر ناظر بيروني مي فهمد كه اين شخص موجودي مطيع است و اين همه را تنها به تعبد و اطاعت انجام مي دهد. در حقيقت آن چه در همه اعمال خود را نشان مي دهد اطاعت و فرمانبرداري محض آدمي است. اگر هر كسي براي هر گوشه اي از اين مناسك و آيين هاي حج، فلسفه اي را بيان مي كند و از پس حضور در عرفات، معرفت را مي شناساند و يا از پس اشواط، توحيط محوري را مي خواند، اين همه هر چند درست و به صواب است ولي اين ها خود نام و نشانه اي از اطاعت است. همان پرسشي كه براي گذشتگان بوده است كه چرا قرباني كنند؟ و آن گاه به اين نتيجه رسيدند كه گوشت و خون به ديوار كعبه بمالند و يا بياويزند تا خدايشان بهره گيرد. اما بايد توجه داشت كه تقواي الهي جز به اطاعت محض و تعبد از آموزه ها و فرمان هاي يقيني و قطعي نيست. بي گمان طوعا او كرها به سوي او مي رويم و چه خوب است كه با اطاعت به سوي او رويم. اين گونه است كه حقيقت حج جز تقوا نيست و حقيقت تقوا نيز جز اطاعت از فرمان هاي او نمي باشد. بنابراين:لاينال الله لحومها و لادمائها و لكن يناله التقوي منكم (حج آيه37) آن چه از اين قرباني به خدا مي رسد گوشت و خون آن نيست بلكه آن چه به خدا مي رسد تقواي شماست. در حقيقت هدف از اين همه، تقواست كه همان اطاعت است. اين نشانه اي است كه خداوند براي آزمون بشر آن را قرار داده است. پس حقيقت را با تدبر در اين آيه و آيات انفسي و آفاقي درك كنيم و بيراهه نرويم.
حج يعني اطاعت و تقوا
خداوند ميزان سنجش را تقوا و اطاعت انسان قرار داده است و از حج اگر كسي چيزي جز اطاعت و تقوا به دست نياورد همه چيز آن را به دست آورده و حتي به همه معناي آفرينش و هستي رسيده است.
پس اي قوم به حج رفته كجاييد كجاييد
معشوق همين جاست بياييد بياييد
اگر اين عشق، تجلي اطاعت و تقوا نباشد آن عشق و حج هيچ سودي نخواهد بخشيد و آدمي را به جايي نبرد. پس حاجيان مي بايست در حج خويش تنها در انديشه اطاعت و تقوا باشند كه تنها اين ذخيره آخرت ايشان است و در پيشگاه خداوند به امانت مي ماند. اين نشانه حج را خاطر يگانه هستي واطاعت از وي به جا آوردن هدف حج و فلسفه وجوب آن است. باشد كه در هر كجا نشانه ها را به درستي دريابيم و به حقيقت آن يگانه هستي نزديك شويم. مگر نه اين است كه روزه نيز از براي همين دست يابي به تقوا است و آن خود نشانه اي ديگر است از نشانه هاي آن يگانه؟
دوشنبه 20 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]