واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مشکلات جوامع انساني و سازمانها روز به روز پيچيده تر و حل آنها نيازمند تفکر بهتر است . موارد فراواني وجود دارد که تلاش مديران و مسئولان براي حل يک مشکل ، فقط باعث تسکين آن شده و پس از مدت کوتاهي ، وضعيت مانند قبل شده يا منجر به ايجاد مشکلاتي بزرگتر و بدتر گرديده است . رويکرد سيستمي ، مدعي ارائه روش براي برخورد اصولي تر با پيچيدگيهاي دنياي کنوني است . شرکت بهساد در راستاي رسالتي که در زمينه اطلاع رساني علمي و کمک به اشاعه دانش براي خود قائل است ، اقدام به انتشار مطالبي در اين زمينه مي نمايد . بنابراين هدف اين نوشتار ارائه مطالبي در زمينه تفکر سيستمي (Systems Thinking) است . البته عناوين مختلفي در اين زمينه وجود دارد که از جمله مي توان به رويکرد سيستمي(Systems Approach) ، ديناميک سيستم (System Dynamics) ، تحليل سيستمها (Systems Analysis) و نظريه سيستمها (Systems Theory) اشاره نمود.
گرچه عناوين فوق تفاوتهايي جدي با يکديگر دارند، اما در برخي موارد آنها را به جاي يکديگر نيز به کار مي برند .
هدف اصلي در تفکر سيستمي ، آموزش نحوه تفکر و نگرش صحيح است. به عنوان نمونه چند مثال ارائه مي گردد :
<table style="width: 95%;" align="center" border="0" cellpadding="5" cellspacing="5"> <tbody> <tr> <td> نحوه تعيين مرز مطالعه :
فرض کنيد يک مشکل در يک گروه آموزشي از يک دانشگاه بوجود آمده است . در بررسي اين موضوع مرز مطالعه و بررسي را کجا بايد در نظر گرفت ؟ گروه آموزشي ؟ دانشکده ؟ دانشگاه ؟ نظام آموزش عالي در ايران ؟ کل جامعه ايران ؟ جهان سوم ؟ ... مرز را هر جا که در نظر بگيريم ، برخي از روابط را قطع کرده ايم . يکي از اهداف آموزش رويکرد سيستمي ، آموزش تعيين مرز مطالعه است . چه بسا اگر مرز را بزرگتر در نظر بگيريم ، واقعيات را بسيار روشن تر و بهتر درک کنيم .
مثال ديگر براي موضوع فوق ، وقوع يک مشکل در بخش توليد يک کارخانه نساجي در ايران است . در بررسي و تفکر خود ، مرز را کجا در نظر خواهيم گرفت ؟ بخش توليد ؟ کل کارخانه ؟ صنعت نساجي در ايران ؟ کل صنعت ايران ؟ صنعت نساجي در جهان ؟ ...
مثال ديگر SCM است. موضوع مديريت زنجيره تامين (Supply Chain Management) در واقع نتيجه گسترش محدوده سيستم مورد مطالعه است . يعني در ابتدا مرز بهينه سازي , محدود به يک شرکت بود ولي به دلايلي محدوده فوق گسترش يافته و يک زنجيره را در بر گرفت . در اين ديدگاه , هر مرحله از زنجيره بايد بنحوي عمل کند که سود کل زنجيره افزايش يابد . فقدان هماهنگي زماني بوجود مي آيد که يا مراحل مختلف زنجيره اهداف متضاد دارند يا اينکه اطلاعاتي که بين مراحل مختلف حرکت مي کند , ناقص و تحريف شده باشد . در اين صورت هر حلقه سعي مي کند سود خودش را ماکزيمم کند اما معمولا سود کل را کاهش مي دهند .
هنگام تعيين معيارهاي اندازه گيري عملکرد بايد مواظب تاثير اين معيارها بر مرز بهينه سازي باشيم . يعني معيارها نبايد به گونه اي باشند که افراد يا واحدهاي سازماني يا شرکت ها را به بهينه سازي محلي (Local Optimization) سوق دهند . به عنوان مثال اگر عملکرد يک مدير حمل و نقل را با معيار هزينه متوسط صرف شده جهت حمل و نقل يک واحد کالا بسنجيم , ممکن است به گونه اي رفتار نمايد که باعث افزايش موجودي يا آسيب ديدن خدمت به مشتريان باشد . يعني بهينه سازي محلي انجام گيرد .
تفکر ديناميک به جاي تفکر استاتيک : سعي کنيد در ذهن خود به اين سوال پاسخ دهيد :
" علت افزوني جمعيت در بسياري از کشورهاي جهان چيست ؟ " اگر افکار خود را يادداشت نماييد ، احتمالا به صورت يک ليست خواهد بود :
</td></tr></tbody></table> به عبارت ديگر ، افراد معمولا در جواب سوال فوق ، يک ليست ارائه مي کنند که عوامل در آن قرار دارند . در صورت تفکر بيشتر ، عناصر ليست را وزن دهي مي کنند : اين عامل مهمترين است . اين يکي ، دومين است و ... اين شيوه تفکر , رگرسيوني است :
در شيوه تفکر فوق ، فرض بر اين است که هر عامل ، مستقيما بعنوان علت براي معلول ( افزوني جمعيت) است و هر عامل ، مستقل از ساير عوامل عمل مي کند و نحوه تاثير هر عامل در ايجاد معلول مبهم مي ماند (فقط علامت آن تعيين مي شود . يعني اين عامل اثر مثبت يا منفي دارد.) اما طبق تفکر سيستمي ، عوامل فوق در يک نمودار حلقوي با يکديگر و با معلول مرتبط هستند :
نمودار فوق نشان ميدهد در طول زمان , افزوني جمعيت موجب ضعف آموزش مي شود و ضعف آموزش , فقر را تشديد مي کند و فقر نيز موجب ضعف آموزش است. در ديناميک سيستم , به حلقه هاي فوق , حلقه بازخور( Feedback Loop ) گويند . البته نمودار فوقبطور کامل ترسيم نشده و هدف آن نشان دادن امکان تاثير حلقوي عوامل بر يکديگر است. ( بر خلاف نمودار قبل که خطي و يک طرفه بود. ) يکي از ويژگيهاي بارز نمودار فوق ، بيان ديناميک بودن سيستم است . يعني بين عوامل فوق اثرات متقابل وجود دارد و ممکن است در طول زمان يکديگر را تشديد يا تضعيف نمايند . ولي نمودار قبل ، سيستم را ايستا در نظر مي گرفت . انتقال روش تفکر از عليت يک طرفه به عليت حلقوي ( Circular Causality ) و از عوامل مستقل به عوامل وابسته , کاري مشکل است . تمايز ديگر تفکر سيستمي با تفکر رگرسيوني اين است که در تفکر رگرسيوني بالاخره معلوم نمي شود که سيستم چگونه کار مي کند . يعني مفهوم Correlation به تنهايي براي شرح چگونگي کارکرد سيستم کافي نيست . به عنوان مثال در زمين شناسي ( و فيزيک خاک ) از معادله زير به عنوان يک قانون پايه براي تعيين ميزان فرسودگي زمين ( soil loss ) استفاده مي شود :
که در آن R مربوط به بارندگي , K ضريب فرسايش پذيري خاک , L طول شيب , S زاويه شيب , C پوشش گياهي و P فعاليت هاي کنترل فرسايش است . معادله فوق واقعا نشان نمي دهد که فرسايش چگونه اتفاق مي افتد . وقتي يک ذره مي خواهد از تپه به پايين بغلطد , معادله فوق را حل نمي کند ! به عبارت ديگر ، فرسايش يک فرايند است نه رشته اي از عوامل (string of factors ) . البته مطالب فوق به معني کنار گذاشتن رگرسيون به عنوان يک ابزار تجزيه و تحليل نيست بلکه تاکيد بر اين نکته است که شيوه تفکر ما نبايد رگرسيوني باشد . ايجاد تعادل در توجه به کل و جزء : داستان " فيل و کوران " )که مولانا آنرا بصورت نظم درآورده) اشاره اي عميق به فلسفه اصلي سيستم ها دارد : چند مرد کور به فيلي برخوردند و سعي داشتند با لمس کردن بدن فيل آنرا بشناسند . ولي چون هريک در نقطه معيني از بدن فيل قرار داشتند ، عقايد متفاوتي درباره اين موجود جديد پيدا کردند و بحث جالبي ميانشان درگرفت ........ بحث درباره سرنوشت کوران در بسياري از کتب منطق نيز آمده است ولي چرچمن (Churchman) در اشاره اي به داستان فوق ، نکته مهم و قابل توجه را سرنوشت کوران نمي بيند بلکه توجه او به رل جالبي است که گوينده داستان براي خود قائل شده است . يعني "توان ديدن فيل و نظاره به رفتار احمقانه کوران " . توانايي ديدن کل در مقابل کسانيکه فقط جزئي از اين کل را مي بينند ، مي تواند موقعيت جالبي باشد و اين امتياز و کوشش براي ديدن کل ، اصل ادعايي است که رويکرد سيستمي در برخورد با مسائل براي خود قائل است . البته اين ادعا را به سادگي نمي توان پذيرفت چون متاسفانه هرکسي بتصور خود کل را مي بيند . نتايج يک تحقيق منتشر شده در آمريکا (مربوط به سال 1976 ) نشان داد وقتي عرضه هروئين کم مي شود تعداد جنايت ها افزايش مي يابد .وقتي عرضه هروئين کاهش يابد احتمال دارد شما قرباني يک دزدي يا جيب بري توسط يک فرد معتاد باشيد . بيشتر مردم فکر مي کنند اگر مبارزه با هروئين افزايش يابد , خيابانها امن تر مي شوند . ولي تحقيقات نشان داد : اگر قيمت واحد هروئين از 7$ به 9$ افزايش يابد (در يک ماه) جنايات مرتبط با افزايش درآمد ( revenue-raising crime ) که با نرخ 11000 مورد در ماه بوده اند به 12000 مورد در ماه افزايش مي يابند . در کوتاه مدت اگر مبارزه با قاچاقچيان افزايش يابد , عرضه هروئين کم مي شود که اين باعث افزايش قيمت هروئين و در نتيجه افزايش پول مورد نياز جهت رفع نياز معتادان مي گردد که اين نيز به معني افزايش جنايات مذکور است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]