واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخش سوم/بررسي نسبت اساطيرالاولين با آيات قرآن
گروه خبرنگاران افتخاري / احمد صالحي نژاد: شيخ «محمد عبده» معتقد بود قصههاى قرآن براى پنددهى و عبرتآموزى آمده است نه براى بيان تاريخ و نه براى بيان جزئيات عقايد گذشتگان. قرآن از عقايد حق و باطل، تقليدهاى درست و نادرست و عادتهاى سودمند و زيانبار نقل مىكند، لكن به منظور پند و عبرت.
تاكنون دو قسمت از اين مقاله را مطالعه كرديد، نويسنده در دو قسمت قبلي به بررسي مفاهيم اساطير در لغت و اصطلاح، انواع و اقسام اساطير پرداخت. در انتهاي قسمت دوم نويسنده به بررسي انديشه قائلين به افسانه بودن قرآن در دوره معاصر پرداخت. اكنون قسمت سوم اين مقاله از نظرتان ميگذرد.
قسمت قبلي مقاله را اينجا بخوانيد!
امين الخولى
اگرچه وي به صراحت سخنى از وجود افسانه در قرآن نگفته است، لكن نتيجه اعتقاد او همان است. وى معتقد است كه حوادث و وقايع گذشته را به يكى از دو نوع مىتوان بيان كرد اول بيان تاريخى(واقعى قضيه) دوم، بيان فنى ادبى و تخيلى و قصهپردازى و قرآن از روش دوم براى بيان سرگذشت زندگى پيشينيان استفاده كرده است و اين امر بهصورت روشن و آشكار در قصههاى قرآن مشاهده مىشود. بنابراين مىبينيم قرآن آشكارا و عمدا تصميم مىگيرد نسبتبه مشخص ساختن زمان و مكان حادثه و ذكر اسامى شخصيتها و افراد كه عادتا در يك قضيه تاريخى ذكر مىشود اخلال وارد كند. اين امر بهخاطر روش بيان فنى قصههاى قرآن است. (22)
محمد احمد خلفالله
وي از شاگردان امين الخولى در مدرسه «الامناء» صاحب كتاب «الفنى القصصى فى القرآن» پس از بيان مفصلى كه در قصه فنى و تاريخى دارد، معتقد است كه قصههاى قرآن به يكى از سه قسم بيان شده است: قصه تاريخى، قصه تمثيلى، قصه اسطورى(23)
وى سپس با اشاره به آيات نهگانهاى كه در آنها از شبهه مشركان نسبت به قرآن سخن رفته است، اظهار مىكند در قرآن اساطير وجود دارد و براى مدعاى خود دلايلى را اقامه مىكند كه از آن جمله است: قرآن در مقام پاسخ به مشركان از خود نفى اسطوره نمىكند، بلكه اين ادعا را كه اساطير از سوى محمد(ص) باشد نه از جانب پروردگار نفى مىكند؛ اينكه مشركان مىگفتند در قرآن اساطير هست از روى اعتقادى قطعى بوده است نه صرفا يك تهمت؛ قرآن به خاطر نسبت اساطير مشركان را تهديد نمىكند؛ بلكه تهديد بهخاطر انكار قيامت است.
از مجموع سخنان خلفالله موارد ذيل بدست مىآيد: در قرآن اساطير افسانه و خرافه وجود دارد؛ قرآن در مقام نفى اساطير از خود نيست، بلكه در مقام نفى ادعاى مشركان است كه مىگويند محمد(ص) از جانب خود آنها را آورده است؛ قرآن در مقام نسبت دادن اساطير به پروردگار و نفى آنها از محمد(ص) است.
مشركان اين ادعا را گزاف نگفتهاند، بلكه از روى اعتقاد قوى و محكم بوده است و اعتقادشان بر اساس آنچه كه حقيقتا در قرآن از اساطيرى مىديدند شكل گرفته است؛ قرآن در مقام تهديد نسبت به گفته مشركان كه قائل به وجود اساطير در قرآن بودند، نيست، بلكه بهخاطر انكار قيامت و منع مردم از پيروى پيغمبر اكرم(ص) آنها را تهديد مىكند؛ استدلال به كلام فخر رازى در تفسير(24) خود (ذيل آيه /5 سوره فرقان) در جهت اثبات ادعاى خود مبنى بر وجود اساطير در قرآن. (25)
عمر محمد باحاذوق
همچون احمد خلفالله معتقد است كه قرآن قصه فنى و اسطورهاى دارد و ايرادى هم بر قرآن وارد نيست، مقصود از بيان قصههاى افسانهاى در قرآن، هدايت و پندآموزى انسانها است. (26)
ديگر دانشمندان
مطالبى درباره قصههاى قرآن اظهار داشتهاند كه برخى از افراد همچون احمد خلفالله از كلام آنها، اعتقاد به وجود خرافه و افسانه ـ اساطير ـ در قرآن را برداشت كردهاند. از جمله اين گروه امام فخررازى، محمد رشيد رضا، شيخ محمد عبده، شيخ شلتوت و ديگران هستند.
امام فخر رازى: در ذيل آيه «وقالوا اساطير الاولين اكتتبها ...» (27) مىگويد: اولين سخن اين است كه اين سخن قرآن «قل انزله الذى يعلم السر ...» (28) چگونه مىتواند پاسخ شبهه مشركان قرار گيرد. تقريرش اين است كه: پيامبر گرامى(ص) مشركان را دعوت به مقابله كرده استلإ لكن ناتوانى آنها از آوردن به مثل قرآن آشكار شد و اگر پيامبر در آوردن قرآن از فردى كمك گرفته بود، هر آئينه بر مشركان هم اين امكان بود و لازم بود كه آنها هم از ديگرى كمك بگيرند و به مقابله با پيامبر(ص) برخيزند و مانند قرآن را بياورند، لكن چون ناتوان بودند از آوردن به مثل قرآن، ثابت مىشود كه قرآن از جانب پروردگار و سخن اوست. لذا مىفرمايد: «قل انزله الذى يعلم السر...»
دكتر احمد خلفالله از كلام رازى اينگونه استفاده مىكند كه فخر رازى هم معتقد است بر اينكه خداوند در اين آيه در جهت انتساب قرآن به خود و نفى اين سخن است كه قرآن دستنوشته محمد(ص) باشد، نه در جهت نفى اسطوره از قرآن.
محمد رشيد رضا: صاحب تفسير «المنار» در ذيل آيه «واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان و ما كفر سليمان و لكن الشياطين...» مىگويد: بديهى است ذكر اين داستان در قرآن موجب نمىشود كه هر آنچه را قرآن از انديشه مردم نقل مىكند صحيح باشد. مثلا ذكر سحر و يا نسبت كفر به سليمان.
شيخ محمد عبده: رشيد رضا به سخن استاد خويش محمد عبده استناد مىكند و مىگويد: استاد امام (محمد عبده) فرموده است: بارها گفتهايم قصههاى قرآن براى پنددهى و عبرتآموزى آمده است نه براى بيان تاريخ و نه براى بيان جزئيات عقايد گذشتگان. قرآن از عقايد حق و باطل، تقليدهاى درست و نادرست و عادتهاى سودمند و زيانبار نقل مىكند، لكن به منظور پند و عبرت.
گاهى در داستانهاى قرآن تعبيرات رايج در ميان مخاطبين يا منسوب به آنها آورده مىشود، اگرچه در واقع آن اعتقاد و تعبير صحيح نيست. مانند اين فراز از آيه: «كما يقول الذى يتخبطه الشيطان من المس» (29) و يا اين فراز از آيه «حتى بلغ مطلع الشمس» (30) اين روش معمول و مأنوس است.
ما در بسيارى از كتابهاى عربى و غير عربى مىبينيم كه از الهه خير و شر مطالبى نقل كردهاند. بهويژه در رابطه با تاريخ يونان و مصر قديم و حال آنكه هيچ يك از آن نويسندگان به اعتقادات خرافى بتپرستان معتقد نيستند، اما نقل و حتى نفى نمىكنند همانگونه كه مردم ساحلنشين مىگويند: خورشيد در آب فرو رفت و يا مىگويند قرص خورشيد در دريا سقوط كرد، و حال آنكه اعتقادى به اين امر ندارند بلكه از آنچه كه ظاهرا مىبينند تعبير مىكنند. (31)
از كلام رشيد رضا و محمد عبده نيز استفاده مىشود كه قرآن با وجود اعتقاد خود، از اعتقادات و قصههاى خرافى و باطل اقوام گذشته براى موعظه و عبرت نقل كرده است و نفى نكرده است.
نظريه شيخ شلتوت: قبلا در بحث قصههاى فنى ذكر شد. وى در قصههاى تمثيلى معتقد است برخى از اين قصهها واقعيت نداشته و ابداعى و اختراعى است.*
ادامه دارد ... .
*پينوشتها:
21) الاسلام و الحداثه ص 265 و امثال القرآن، علىاصغر حكمت، ص 9.
22) القصص القرآن، عبدالكريم خطيب، ص 275.
23) مشروح اين بحث در مقاله «بحثى درباره قصص قرآن » نامه مفيد، ش 5، 25 آمده است.
24) تفسير كبير، فخر رازى، 4/951.
25) الفن القصصى فىالقرآن صص 377 - 376.
26) الجانب الفنى فى قصص القرآن، عمر محمد باحاذوق.
27) فرقان/5
28) فرقان/6
29) بقره/275
30) كهف/90
31) تفسيرالمنار/ ج 1 / 399.
دوشنبه 20 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]