تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812820411




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زندگي‌2خانواده زير چادر در اتوبان


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: اينجا تهران است؛ جام جم آنلاين: اگر از كنار اتوبان صياد شيرازي عبور كرديد، كناره‌هاي آن را با دقت ببينيد، جايي كه 2 چادر رنگ و رو رفته و كهنه در دو طرف خيابان علم شده است، زير هر يك از اين چادرها خانواده‌اي 4 نفره زندگي مي‌كند، يكي 50 روز و ديگري يك‌ سال. به گزارش فارس، كنار اتوبان صياد رو به شمال بالاتر از ميدان سبلان، در دو سوي بزرگراه دو چادر برپاست، سمت راست محمد با زن و دو بچه 50 روز است كه پس از جواب شدن از سوي صاحبخانه در چادر ساكن شده است، كمي آن طرف‌تر آن سوي خيابان محمود زير چادر كهنه سبز رنگش اطراق كرده است پسرش را به بهزيستي سپرده و با زن و دختر 11 ساله‌اش روز را به شب و شب را به صبح مي‌رساند. محمود حميدوند 41 سال دارد اما صورت تكيده و دندان‌هاي شكسته‌اش پيرتر نشانش مي‌دهد، صدايش گرفته است، مي‌گويد: بچه همين خيابان سبلان هستم، 3 ماه است كه اينجا با خانواده‌ام زير چادر زندگي مي‌كنيم، البته بيش از يك سال است كه در به دريم و جا‌به‌جا مي‌شويم، تابستان‌ها كنار خيابان زير چادر زندگي مي‌كنيم و زمستان‌ها هر چند شب خانه يكي مي‌رويم. محمود خودش را كارگر ساده ساختمان معرفي كرده و اضافه مي‌كند: پسر 10 ساله‌ام را از زور نداري به بهزيستي سپرده‌ام، 2 سال است كه پسرم در بهزيستي است، دخترم هم تا چند وقت پيش خانه مادرزنم بود اما الآن مادرزنم هم چون مستاجر است دچار مشكل شده است و مجبورم او را هم پيش خودم اينجا به چادر بياورم. او مي افزايد: از خيلي‌ها تقاضاي كمك كرده‌ام، كميته امداد رفتم، ‌گفتند اگر زنت طلاق بگيرد ماهي 25 هزار تومان به او مستمري مي‌دهيم، خيلي دويديم اما نتيجه نداد، هر چي داشتيم در اين مدت بردند، حتي شناسنامه‌هايمان را هم بردند. نرفتم كلانتري و ثبت احوال دنبال شناسنامه، پول مي‌خواهد و من ندارم. وي مي‌گويد: در تمام 41 سال زندگي‌ام حتي100 هزار تومان هم وام نگرفته‌ام، حالا هم اگر وام بخواهيم ضامن معتبر و هزار جور سند و مدرك مي‌خواهد كه من ندارم، اين جور وام‌ها مگر براي امثال من نيست، من از كسي توقع ندارم، طلبكار كسي نيستم، خودم زمين خورده‌ام و بايد بلند شوم اما اگر به من وام بدهند، حاضرم كار كنم و پس بدهم. محمود مي‌گويد: مشكل من نداري است، آخرين جايي كه در خانه زندگي كردم، بهارستان بود، آن قدر هزينه زندگي بالا بود كه نتوانستم ادامه دهم، قبض برق و آب 60 هزار تومان آمده بود‌ اما من فقط يك لامپ و يك تلويزيون سياه و سفيد داشتم، يك شير آب هم بود كه چند خانواده از آن استفاده مي‌كرديم، 60 هزار تومان پول زيادي بود. وي اضافه مي‌كند: دزدي كه نمي‌توانم بكنم، يعني مي‌توانم اما آيا درست است، اينجا هم در اين 3 ماهي كه زندگي مي‌كنم، فقط يك‌بار مأمور شهرداري آمد و اسم و مشخصات ما را نوشت و رفت، 15 روز پيش هم يك خانم از شهرداري آمد و گفت نگران نباشيد حل مي‌شود‌ اما خبري نشد. آن طرف خيابان محمد با زن و 2 فرزندش زندگي مي‌كند، «محمد . الف»، مي‌گويد: بچه همين تهران هستم، خيابان سبلان نزديك موتور آب زندگي مي‌كرديم، 50 روز پيش صاحبخانه، خانه‌اش را خواست و تخليه كرديم بعد از آن ديگر نتوانستم خانه‌اي بگيرم، هر جا مي‌روم، مي‌گويند 2 ميليون ماهي 150 هزار تومان، من هم ندارم، الآن كه ديگر هيچي ندارم، مجبورم بيايم اينجا در چادر زندگي كنم. او نيز خود را كارگر ساده ساختمان معرفي مي‌كند و ادامه مي‌دهد: همه اسباب زندگي‌ام را شهرداري برد، حتي كفش زنم را هم بردند، پسرم كلاس دوم راهنمايي است، دخترم هم مدرسه مي‌رود، مجبورم اينجا كنار زنم بمانم كه تنها نباشد، كار نمي‌توانم بكنم. درآمدي ندارم. محمد مي‌گويد: هر چه تلاش كرديم ديگر شهرداري اسباب زندگي‌ام را پس نداد و الآن همه دارايي ما همين‌هايي است كه زير چادر مي‌بينيد، من هيچي ندارم، به مسئولان بگوئيد، مجبوريم، هيچ كس نمي‌خواهد با آبرويش ‌بازي‌ كند يا اين وضع زندگي ناموسش باشد‌. چرا كسي كمكمان نمي‌كند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن