واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: مردي كه به قصد سرقت 2 ميليون توماني، يك كارگر را به بيابان كشانده و به تصور اين كه او را به قتل رسانده، رهايش كرده بود، دستگير شد. به گزارش جامجم، چند روز پيش رانندگان خودروهاي عبوري در حوالي بزرگراه افسريه، متوجه جواني مجروح شدند و به ياري او شتافته و او را به بيمارستان منتقل كردند. پس از اقدامات پزشكي، اين جوان با مراجعه به دادسرا با ارائه شكايتي خود را ذكرالله عطايي معرفي و خطاب به قاضي گفت: كارگر ساختماني هستم و 2 ميليون تومان پول را كه پس از 2 سال كار پسانداز كرده بودم درون لباسهايم پنهان كرده بودم تا آن را به يكي از بستگانم بسپارم كه در بلوار ابوذر 2 سرنشين يك دستگاه خودرو كه ظاهرا انتظار مرا ميكشيدند، راهم را سد كردند و با معرفي خود به عنوان مامور، از من خواستند تا سوار خودرو شوم. چهره يك آشنا شاكي افزود: پس از طي مسافتي آنها چشمها و دستهاي مرا بستند و زماني كه خودرو در بياباني متوقف شد، چشمانم را باز كردند و متوجه شدم يكي از بستگانم به نام صالح در اين محل انتظار مرا ميكشد. آن 2 نفر پس از اين كه مرا از خودرو پياده كردند، در اختيار صالح قرار دادند و پس از دور شدن آنها، صالح طنابي به گردنم انداخت و من بيهوش شدم. وي افزود: پس از 4 ساعت وقتي به هوش آمدم، متوجه شدم پولهايم به سرقت رفته است و بشدت مجروح شدهام، به طوري كه بسختي نفس ميكشيدم. دستگيري متهم به دنبال اين شكايت و مشاهده آثار مربوط به طناب كه به گردن شاكي انداخته شده بود، پرونده براي پيگيري و تحقيقات به اداره 5 پليس آگاهي ارجاع شد. با تحقيق ماموران از شاكي و شناسايي محل سكونت صالح، اين متهم دستگير شد و زماني كه شاكي را مقابل خود ديد، شوكه شد. متهم در تحقيقات عنوان كرد: پس از اطلاع از اين كه ذكرالله 2 ميليون تومان پول به همراه دارد، از 2 نفر از دوستانم خواستم تا با قرار گرفتن در مسير رفت و آمد وي، او را بربايند و به بيابان منتقل كنند. مرده زنده شد وي افزود: وقتي ذكرالله (شاكي) در بيابان در اختيار من قرار گرفت، به او حمله كردم و با اطمينان از اين كه او را به قتل رساندهام، پولهايش را سرقت كردم و متواري شدم و تصور نميكردم او بار ديگر زنده شود. به دنبال اين اظهارات، دستور قضايي لازم در ارتباط با متهم صادر شد و تحقيق از وي ادامه دارد. گفتگو با جوان شاكي ماجراي سختي را تجربه كردهاي؟ بله، بسيار سخت و اكنون نيز باور نميكنم چگونه فرصت دوباره زندگي را به دست آوردهام. چرا از كساني كه تو را ربودند درخواست كارت شناسايي نكردي؟ از رفتار آنها بسيار ترسيده بودم. وقتي كارت خواستم مرا كتك زدند. وقتي صالح را در بيابان ديدي، چه تصوري داشتي؟ فهميدم كه او آن 2 نفر را اجير كرده است. من و صالح از بستگان هم هستيم. هيچگاه تصور نميكردم او براي من چنين نقشهاي كشيده باشد. به صالح چه گفتي؟ از او خواستم پولهايم را بردارد و مرا رها كند، اما او بدون توجه به حرفهايم، به يكباره طناب را دور گردنم انداخت و پس از چند لحظه احساس خوابآلودگي كردم و پلكهايم سنگين شد و ديگر چيزي نفهميدم. چند ساعت بيهوش بودي؟ حدود 4 ساعت چون ساعت 7 صبح طناب گردن من انداخت و حدود ساعت 11 به هوش آمدم. تمام بدنم درد ميكرد و احساس ميكردم سالها خواب بودم. بعد چه كردي؟ به هر زحمتي كه بود، خود را به جاده رساندم و از خودروهاي عبوري درخواست كمك كردم. پزشكان چه گفتند؟ آنها ميگفتند، حنجره و شريانهاي حياتي من آسيب جدي ديده و تا چند روز چشمهايم بشدت سرخ بود و تاري ديد داشتم. مرگ سخت است؟ من انتظارش را نداشتم، اما اكنون خدا را شكر ميكنم كه فرصت دوباره زندگي پيدا كردهام. صالح در آگاهي ميگفت باور نميكنم زنده باشي، چون هيچ علايم حياتي نداشتي و من تصور ميكردم براي هميشه مردهاي. وقتي صالح شما را زنده ديد، چه عكسالعملي از خود نشان داد؟ او باور نميكرد، براي لحظهاي تصور ميكرد اين روح من است كه مقابل او ظاهر شده است. اكنون وضعيت جسمانيات چگونه است؟ خيلي خوب نيستم، مدام كابوس ميبينم، نميدانيد چه لحظات سختي را تجربه كردم. مرگ حق است و دير يا زود به سراغ همه خواهد آمد. در آن لحظات كه طناب به گردن من انداخته شد، چهره همه نزديكانم يكي پس از ديگري در مقابلم ترسيم شد و تصور نميكردم روزي دوباره آنها را ببينم. حاضري رضايت بدهي؟ به صالح؟ بله. خير او ناجوانمردانه مرا تا دنياي مردگان برد، اما لطف خداوند شامل حال من شد و دوباره زنده شدم. كلام آخر؟ اكنون ميدانم كه بين مرگ و زندگي تنها به اندازه يك تار مو فاصله است... نظر خوانندگان:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]