محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827590877
متولي صيانت از انفال كيست؟!
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: متولي صيانت از انفال كيست؟!
منابعطبيعي- دكتر محمد اميني:
كشور ما در زمره سرزمينهاي خشك و «خشكيزاي» جهان است، بهطوري كه حتي جنگلهاي شمال آن نيز آنقدر كم عرض است كه روي نقشههاي پوشش گياهي جهان قابل رويت نيست.
اين قطعه ارزشمند، متعلق به دوران سوم زمين شناسي است. خداوند متعال، آن را بيش از ده ميليون سال حفظ كرده و به امانت در اختيار بشر قرار داده تا نسلهاي متمادي كه ميآيند و ميروند از آن بهرهمند شوند. اما اينك اين نعمت خدادادي در معرض نابودي قرار گرفته است؛ چرا كه برخي افراد ناآگاه، منفعت مدار و «روزمره كردار» بهخود اجازه ميدهند به هر شيوهاي كه دلشان ميخواهد يا اراده ميكنند، عناصر طبيعي آن را مصرف، دگرگون و هزينه كنند!
متخصصان منابع طبيعي و حفاظت محيطزيست كشور ما در نيم قرن اخير، همواره از دو معضل رنج بردهاند: يكي تخريب منابع طبيعي كشور بر اثر فعاليتهاي پرخطر اما مزين به انواع توجيهات و ديگر بياعتنايي و ارزش قائل نشدن براي اصول علمي و نتايج تحقيقات كاربردي، تا آنجا كه حتي به هشدارهاي متخصصاني كه درون دستگاههاي اداري مرتبط نيز كار ميكنند توجهي نميشود.
اما چرا چنين است؟ در باره مورد اول، آيا تاكنون از كسي كه عقبه كار او به تخريب منابع منتج ميشود، شنيده يا ديده شده كه خواستهها و برنامههاي او ظاهري فريبا و موجه نداشته باشد؟ شايد ذكر اين مثال وجه تشابه نداشته باشد ولي براي روشن شدن منظور، مفيد است. حتي آنهايي كه براي بهرهمندي كشور خود وارد مرزهاي كشورهاي ديگر ميشوند، براي همراه كردن افكار عمومي با خودشان، از واژههاي همخانواده و تداعيكننده «عمران و آبادي»، كمك ميگيرند.
در نگرش و ادبيات برخي افراد، پرداختن به امور روزمره اصل است و ساير امور بايد از اين نقطه نشأت گيرند. اينگونه مطالب را بحث كارشناسي!! مينامند و معتقدند كاربرد عملياتي ندارد. از اين رو، ضرورتي براي حضور در جلسات كارشناسي حس نميكنند. براي يادگيري آنها هم وقت نميگذارند. برخي از آنها مباحث كارشناسي را جنس لوكسي ميپندارند كه در ويترين كارنامه خود، گاهي براي جور شدن جنس به آن نياز دارند. اين نگرشها از اين فرضيه اشتباه منشا ميگيرد كه «مديري كه در زمينههايي كه برآن مديريت و توليت دارد، لازم نيست حتما كارشناس همان رشته باشد». اين استدلال شايد در سالهاي اول انقلاب اسلامي مصداق داشت ولي امروزه بحمدا... تعداد افرادي كه براي اداره امور از هر حيث واجد شرايط باشند فراوان است.
اگرچه تكرار اين مرثيه براي خودم و همراهان ثابت مطالب زيستمحيطي جذابيت زيادي ندارد، ولي بهعلت برگشتناپذيري تخريب منابع طبيعي و محيطزيست و نيز به اميد آنكه برخي تصميمگيرندگان بهطور تصادفي فرصتي براي رويت اين دل نوشتهها بگذارند، وضع حاضر و روند آتي آن را مرور ميكنيم. چرا كه اين هم از وظايف امثال اينجانب محسوب ميشود.
اميدوارم آنهايي كه به جاي توجه به مخاطرات، سعي ميكنند علايم را حذف و هشدار دهندگان را از اداي وظايف منع كنند، از برچسبهاي «مخالفت با توسعه» و «سياه نمايي» استفاده نكنند. بيشك همه ما از زحمات افراد وظيفهشناس و پرتلاش در سطوح مختلف قدرداني ميكنيم ولي بايد به اين نكته توجه داشت كه در هر زمينه اجتماعي، علاوه بر تصميمگيرندگان، متخصصاني وجود دارند كه شنيدن، خواندن و استفاده از نظرهاي آنها ميتواند به منافع ملي كشور منجر شود.
تاراج عرصههاي جنگلي
با وجود آنكه به طولاني كردن مطلب راغب نيستم، ولي پرداختن به اكوسيستمها مقولهاي جامع است و وجوه متعددي دارد، از اين رو، فهرست تخريبها و عوامل آن نيز به حوصله بيشتري نياز دارد.
در سالهاي نه چندان دور (اوايل سده اخير هجري شمسي) در شمال كشور حدود 3ميليون هكتار جنگل طبيعي و عرصه جنگلي وجود داشت كه اينك به كمتر از 2ميليون هكتار تقليل يافته است. طبق آمار سازمان جنگلها و مراتع كشور طي دهه آماري 1365 تا 1375 روزانه چهل هكتار از وسعت جنگلهاي شمال كاسته و جنگل زدايي شده است. همچنين مطابق آخرين نتايج منتشره از طرحهاي تحقيقاتي مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع كشور (1387)، روزانه حداقل 23 هكتار از مرزهاي بالايي جنگلهاي شمال كشور عقب نشيني صورت ميگيرد. تعداد دام در آبخيزهاي شمال سه برابر ظرفيت و ميزان برداشت چوب دو برابر ميزان رويش و توليد چوب سالانه اين جنگل هاست.
هرچند برداشت چوب در اين جنگلها پراكنش يكنواختي ندارد و در نواحي كمشيب مقدار بيشتري برداشت ميشود، به هرحال رقم كلي برداشت گوياي پيش خوركردن اصل سرمايه و براي همگان قابل درك است. اين ارقام علاوه بر تخريب كيفي توسط دامداران، خورده شدن نهالهاي درختان جنگلي توسط دام، آتش سوزي و قاچاق چوب و نظاير آنهاست. دامداريهاي سنتي در شمال كشور به دو صورت وجود دارد: دام متحرك، كه در بطن جنگلها و توسط جنگلنشينان پرورش مييابند.
تعداد قابل توجهي از اين دامها به افراد مالدار ساكن در خارج جنگلها تعلق دارد كه چوپانها را اجير ميكنند. نوع دوم، دام روستاهاي حاشيه جنگلهاست كه روزانه بدون هزينه در جنگل چرا ميكنند و شب هنگام به روستا باز ميگردند. به هرحال بازده روزانه اين دامها روزانه دو تا سه ليتر شير است. اگر اين توليد با صدمه چراي دام در جنگل مقايسه شود نتيجه قابل تامل است. با تعداد نهالي كه دامها در طول سال ميبلعند ميتوان سالانه نيم ميليون هكتار جنگل را احيا كرد.
به عبارتي ديگر، جلوگيري از حضور دام در جنگل سبب ميشود سالانه نيم ميليون هكتار بدون هزينه احيا شود. در حالي كه ظرف نيم قرن گذشته تنها سيصد هزار هكتار از جنگلهاي تخريب يافته شمال با صرف هزينه سنگين نهالكاري شدهاند.
جمعيتي سه برابر ظرفيت
شمال كشور هماكنون سه برابر سهم خود از مساحت كشور، را جمعيتهاي انساني در بر گرفته است. مهاجرپذيري استانهاي شمالي رتبه اول را در بين ساير استانها دارد. جاذبههاي خدادادي و نزديكبودن به تهران، در تغيير سيماي آن بسيار مؤثر است. خيل كساني كه با برخورداري از قدرت تصميمگيري اداري يا اقتصادي از درون برجها و آسمانخراشهاي تهران از راه دور مقتضيات نقاط ناديده كشور را تعيين ميكنند، باعثشده روند آتي اين خطه سرسبز به سمت بحراني شدن ميل كند. مروري بر تغييرات سيماي شمال كشور گوياي آن است كه پرتوليدترين قسمت اين نوار موقتا سبز! يعني اراضي كمشيب بين ساحل تا دامنه كوهها، براساس خواستههاي توانمندان اقتصادي و سرمايهمداران بهطور مستمر به جانب مكان تفريحي و تجاري سوق داده ميشوند.
هزينه اين تنعم را مردم كشور و عواقب آن را ساكنان شمال ميپردازند. از طرف ديگر جمعيتهاي بومي ساكن در داخل و حاشيه جنگلها و مراتع با تصرف اراضي اطراف آباديها، جزاير عاري از پوشش گياهي را بهوجود ميآورند كه در حال پيشروي و پيوستن به يكديگر هستند. آنها متاع خود را با واسطه گري دلالان فعال در سراسر شمال كشور، با قيمت مطلوب ميفروشند و هر سه طرف يعني فروشنده زمين، خريدار و دلال از اين معامله خرسند و دسته جمعي بهدنبال فرصتهاي بعدي ميگردند.
بهطور حتم معبرهاي باز شده بر اثر احداث جاده، راه روستايي آسفالته و شوسه و بزرگراهها از عوامل زمينه ساز تجاوز و تخريب بهشمار ميروند. زيرا قبل از آنكه پيشگيريهاي حفاظتي منابع انجام شود، ادارات عامل عمليات عمراني، بدون هماهنگي با امكانات ادارات متولي حفاظتكننده منابع، با شعار «هر كه كار خود كند»، برنامه خويش را انجام ميدهند، ولي متولي پيامدها و سرانجام اين ناهماهنگيها كداماند؟ همگان ميتوانند در دو سفر متوالي به فاصله زماني كوتاه، هجوم ساختمانهاي قارچآسا و مجلل را ملاحظه كنند كه بهطور مستمر به جاي درختان جنگلي ميرويند. با روند موجود (اگر شتاب بيشتري نگيرد) نسلي كه در سال 2040 هجري شمسي زندگي ميكند، اثري از جنگل در شمال كشور نخواهد ديد، همانگونه كه امروزه «اكوسيستمهاي جنگلي كهن جلگهاي ايران» وجود ندارند.
زباله و فاضلابهايي كه مهار نميشوند
در اين نوشتار از پرداختن به ابعاد مختلف پيامدهاي استقرار جمعيت بيش از ظرفيت شمال كشور پرهيز و فقط به ذكر معضل زباله اكتفا ميشود. مقدار سرانه زباله در شمال يك كيلوگرم در روز است، كه هشتاد درصد آن تجزيه پذيري كوتاه مدت دارد. در پهنه شمال كشور بهندرت زمين باير ميتوان يافت. لذا زبالهها با شيوه سنتي در اطراف روستاها و شهرها انباشت ميشوند. با در نظر گرفتن اينكه در نواحي كمشيب سرزمينهاي شمالي كشور در هر دو كيلومتر مربع و در نواحي شيبدار در هر 5كيلومتر مربع، يك آبادي يا شهر وجود دارد، مخاطرات انباشتگاههاي زباله در تصور همگان ميگنجد.
فاضلابها نيز همراه شيرابه زباله به چرخه حيات وارد ميشوند و باتوجه به بالا بودن سطح ايستابي مضرات آن نياز به تشريح ندارد. زبالههاي خطرناك بيمارستاني و آزمايشگاهي نيز در اين محيط مرطوب، با وجود حشرات، وحوش و پرندگان، كه ناقل غيرقابل مهار بيماريها هستند و به گسترش خطر كمك ميكنند، عامل تهديد به شمار ميآيند.
سمومي كه بلاي طبيعت شدهاند
هشدار بعدي استفاده بيرويه و بيمحابا از كودهاي شيميايي براي افزايش محصول، كسب درآمد بيشتر و نيز افزايش مداوم مصرف سموم نباتي براي دفع آفات است. مقدار مصرف آنها در شمال بيش از پنج برابر ميانگين كشوري است. يكي از پيامدهاي مصرف بيرويه كودها و سموم شيميايي، حذف عناصر كنترل طبيعي و بههمزدن تعادل موجودات است. مثلا تاكنون 12 نوع آفات جديد در جنگلهاي شمال معرفي شدهاند. اختلال در چرخه جذب عناصر غذايي آب و خاك كه بايد توسط گياهان صورت گيرد و نيز اختلال در فيزيولوژي انسان و بروز بيماريهاي نوظهور انساني از جمله عواقب جبران نشدني جديد آنهاست. پيامدهاي منفي اين شيوه رفتار با طبيعت، نابودي بسياري از گونههاي گياهي و جانوري از محيطهاي طبيعي است.
همچنين ميتوان به ايجاد برش در اكوسيستمهاي حياتي و برش در مسير جابهجايي آبزيان اشاره كرد كه به خاطر نامناسب بودن مكان و نحوه احداث پلها، بهره برداري بيرويه از شن و ماسه رودخانهها و تغيير رژيم آبي، كاهش سطح ايستابي آبهاي زيرزميني به ميزان نيممتر بر اثر حفر چاههاي غيرمجاز و بهره برداريهاي بيرويه از آبهاي زيرزميني و كور شدن چشمه سارهاي طبيعي روي ميدهد و بديهي است كه اين موارد با حذف پوشش گياهي همسويي دارند و به دليل دخالت غيرمسئولانه در طبيعت اتفاق ميافتد.
ادامه روند نادرست
آنچه اهميت دارد اينكه از اين هشدارها و پيامهاي طبيعي كه خداوند متعال در فرآيند خلقت موجودات قرار داده عبرت گرفته نميشود. سالهاست كارشناسان هشدار ميدهند كه بسياري از محصولات كشتشده در شمال ايران نبايد جايگزين پوشش طبيعي شوند. تا اينكه سرماي ادواري زمستان 1386 بسياري از محصولات و درختان باغي را خشك كرد. اما رويه سابق رفتار با طبيعت همچنان تكرار ميشود. احتمالا برخي از ما، براي بيدار شدن، منتظر درسها و تنبيهات بزرگتري از سوي خداوند هستيم.
در ديگر نواحي رويشي كشور نيز وضع بهتري ديده نميشود. تغيير نسبت شهرنشيني از كلجمعيت كشور، كه طي پنجاه سال اخير از سي درصد به هفتاد درصد افزايش يافته، نكته قابل توجهي است. بهطور قطع نهادهاي انتظامي، اجتماعي و فرهنگي با تبعات اجتماعي آن درگير هستند. اما بازگرداندن و معكوس كردن آمار اين جمعيت به نسبت اوليه و تغيير شيوه معيشتي كاري بسيار دشوار و طولاني مدت است. در هر مكان كه افزايش توليد با افزايش مساحت كشت قرين شده است، بسترهاي زراعي و باغي بيش از آنكه به توليد ملي كمك كنند، موجب حذف پوشش محيطهاي طبيعي ميشوند.
بسترهاي طبيعي كه براي زراعت و باغ دستكاري ميشوند ابتدا با شخم
هم جهت با شيب و سپس بهدليل فقير شدن خاكها و عدمبازدهي اقتصادي يا با مصرف بيرويه كودهاي شيميايي اداره يا رها ميشوند كه اين شروع فرسايش خاك است.
كشور ما علاوه بر آنكه در فهرست «كشورهاي با پوشش كم» قرار دارد، در رديف كشورهاي بيابان زا نيز محسوب ميشود. با وجود آنكه در زمره كشورهاي كم بارش (240 ميليمتر در سال) هستيم، اما سيلهايي كه آمار آنها رو به فزوني است خسارات شديدي بهبار ميآورند، در نتيجه از نظر فرسايش خاك، ايران در شمار نخستين كشورها قرار دارد. از 42 نوع بلاياي طبيعي 30 نوع آن در ايران اتفاق ميافتد. باتوجه به سير فزاينده حوادث غيرمترقبه مثل سيل و خشكسالي سالانه دهها ميليارد تومان بودجه براي جبران صدمات اين حوادث اختصاص داده ميشود.
كدام صنعت
راهبرد استقرار خدمات و افزايش تعداد صنايع در شمال كشور بايد تابع چه چارچوبي باشد؟
تا چندي پيش، برحسب يك تصميم منطقي، شمال كشور قطب كشاورزي تعيين شد و صنايعي كه در شمال كشور ايجاد شده بود در گروه پشتيبانيكنندگان كشاورزي جاي داشتند. اخيرا برخي افراد بهدليل كم اطلاعي و برخي براي جلب آرا و افكار عمومي، اهتمام خود را براي لغو اين مصوبه بهكار گرفتند. گاهي مفهوم دو مقوله «توسعه» و «پيشرفت» يكي تلقي ميشود. در حالي كه هر توسعهاي به پيشرفت منتج نميشود.
چه صنعتي
گروه ديگر تنها راه توسعه و اشتغال زايي را در تاسيس واحدهاي درشت اندام صنعتي معرفي ميكنند. اما پيش از پرداختن به اين مقوله، ابتدا گزينههاي قابل توصيه و عقلايي براي شمال كشور را كه شامل صنايع مرتبط و پشتيبانيكننده بخش كشاورزي است مرور ميكنيم؛ اين صنايع عبارتنداز:
صنعت توريسم و اكوتوريسم (طبيعت گردي) بهعنوان يكي از كمهزينهترين و سودآورترين صنايع امروز دنيا، صنايع توليد غذاي آبزيان، تكثير و پرورش ماهيان رودخانهاي و دريايي و استخرهاي پرورش آبزيان، صنايع فرآوري و بسته بندي محصولات آبزيان، صنايع تهيه خوراك طيور و دام (گاو و گوسفند)، صنايع داروهاي دام و طيور، خطوط توليد مرغ و تخممرغ، جوجه كشي، مزارع پرورش مدرن مرغ بومي و شترمرغ، صنايع غذايي و انواع لبنيات و فرآوردههاي آن، صنايع پوشاك مشتق از محصولات دام و طيور، صنايع پشتيباني (فرآوري و بستهبندي) محصولات زراعي و باغي و صنايع فرآوري محصولات غذايي مثل رب گوجه، رب انار، انواع آب ميوه و روغن زيتون و...، صنايع ابريشم پشتيبانيكننده پرورش كرم ابريشم، كشت صنعتي انواع قارچهاي خوراكي و دارويي، صنايع عصارهگيري از گياهان دارويي و عرقيات و شيمي داروسازي، پرورش گل و گياهان و درختان زينتي و صنايع توليد كود و عناصر غذايي آنها، صنايع چوب بهصورتهاي نوين مثل خطوطي كه از ضايعات كشاورزي، خرده چوب و تركيبي از ساير عناصر استفاده ميكنند و در كنار آنها تاسيس شركتهاي تعاوني و نيز بهكارگيري تحصيل كردههاي سطوح عالي در امور آموزش، تحقيق، ترويج و مشاوره، در آن سطوح نيز اشتغال ايجاد ميكند.
واپسين سؤالي كه در اين نوشتار مطرح ميشود اينكه چه لايهاي از جامعه بايد درتعيين خطمشي فعاليتهاي محوري حرف آخر را بزند؟ آيا ممكن است مجموعهاي از متخصصان تابع احساسات خود باشند و در مقابل، يكنفر صاحب منصب تحتتأثير فشارهاي اجتماعي و رسانهاي درست عمل كند؟ در اين قبيل تصميمات اكتفا به يك نفر باعث ميشود تمام فشارهاي اداري، اجتماعي و سياسي براي دريافت تسهيلات و امكانات به او وارد شود. بهطور قطع طاقت هر فرد محدودهاي دارد و فراتر از آن كه شد از مرز خطوط قرمز حرفهاي و تخصصي عقب نشيني ميكند.
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]
-
گوناگون
پربازدیدترینها