تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى بهشت درى است‏بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816438965




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دلهره دختر جوان در مخفيگاه وحشت


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: داخلی- جواد عزيزي: هنوز هم همه جزئيات ماجراي گروگانگيري را به خوبي به خاطر دارد و با دقت به همه سؤال‌هايم جواب مي‌دهد. ۱۱ سال دارد و كلاس پنجم است، وقتي از او مي‌خواهم درباره اسارت ۴۸ ساعته‌اش در اتاق وحشت بگويد، كمي مكث مي‌كند و در حالي كه ترس غريبي وجودش را در برگرفته، به بيان ساعات پر دلهره‌اي مي‌پردازد كه به گفته خودش خاطره آن هيچگاه از ذهنش پاك نخواهد شد. گروگاني در خانه مخفي زهرا، ظهر ۲۹ ارديبهشت زماني كه از مدرسه به خانه برمي‌گشت توسط مرد ناشناسي ربوده شد. همان روز در حالي كه والدين او با مراجعه به پليس آگاهي قزوين خبر از ناپديد شدن دخترشان داده بودند، خانواده زهرا نامه‌اي دريافت كردند كه در آن خطاب به پدر زهرا نوشته شده بود« اگر پول را نپردازي، دخترت را زنده نمي‌بيني». با دريافت اين نامه، كارآگاهان تحقيقات گسترده‌اي را براي شناسايي گروگانگير و آزادي دختر ربوده شده آغاز كردند و ۴۸ ساعت بعد، موتورسوار مرموزي را كه حوالي محل زندگي زهرا پرسه مي‌زد دستگير كردند. وقتي مشخص شد اين مرد يكي از افرادي است كه از ۵ سال پيش با پدر زهرا اختلاف مالي داشته، بازجويي‌ از او آغاز شد و وي به ربودن دختر ۱۱ ساله و زنداني كردن او در اتاقكي كه براي اين كار در خانه‌اش ساخته بود، اعتراف كرد. به اين ترتيب ماموران موفق شدند با گذشت بيش از ۴۸ ساعت از ربوده شدن زهرا، او را آزاد و به آغوش خانواده‌اش بازگردانند. با بررسي اوليه پليس در مخفيگاهي كه مرد گروگانگير، گروگان خود را در آنجا زنداني كرده بود مشخص شد كه وي به‌صورتي بسيار حرفه‌اي اين مخفيگاه را طراحي كرده است به گونه‌اي كه همه تدابير را براي در اسارت نگه داشتن گروگان خود در نظر گرفته بود. مصاحبه با گروگان خانه وحشت دختر ۱۱ ساله كه در جريان اين گروگانگيري بيش از ۴۸ ساعت در اتاق وحشت اسير بود، در گفت‌وگو با همشهري از ساعات ترس و دلهره در اين اتاق گفت و از اميدش براي ديدن دوباره خانواده‌اش. چطور اين اتفاق افتاد؟ آن روز از مدرسه به طرف خانه مي‌رفتم كه متوجه شدم فردي پشت سرم در حال دويدن است. به محض اينكه صورتم را برگرداندم، مردي از پشت سر دهانم را گرفت و از زمين بلندم كرد. هر چقدر داد و فرياد كردم هيچ‌كس متوجه ماجرا نشد و اين مرد مرا روي صندلي عقب پيكان انداخت. پس از آن هم دست‌ها و پاهايم را با طناب بست و يك چشم‌بند روي چشم‌هايم گذاشت. ديگر چيزي نفهميدم و فقط متوجه شدم كه خودرو در خيابان در حال حركت است. آن مرد را شناختي؟ نه، اما چهره‌ وصدايش هنوز يادم است، انگار صدايش گرفته بود. نگفت چرا تو را دزديده است؟ پرسيدم چرا اين كار را كرده اما جوابي نداد. خيلي ترسيده بودم. به او گفتم پول مي‌خواهي و او جواب داد فقط حرف نزن. بعد از آن چيزي نگفت. چه زماني چشم‌هايت را باز كرد؟ وقتي ماشين توقف كرد، شنيدم كه مي‌گفت به آبيك رسيده‌ايم. پس از آن مرا به داخل خانه برد و چون از چند پله پايين رفتيم متوجه شدم وارد زيرزمين شده‌ايم. او مرا مجبوركرد وارد يك اتاقك كه تنها دريچه آن روي سقفش بود، بشوم و روي زمين بنشينم. سپس طناب‌ها و چشم‌بندم را باز كرد و اين بار دست‌ها و پاهايم را با زنجير كوتاهي كه يك سر آن به زمين قفل شده بود و اجازه نمي‌داد بيشتر از نيم متر به اين طرف و آن طرف بروم، بست. بعد لامپ اتاقك را روشن كرد و از اتاقك خارج شد. پس از آن باز هم به تو سر زد؟ وقتي از اتاقك خارج شد ديگر او را نديدم تا اينكه روزهاي بعد ماموران مرا آزاد كردند. وقتي چشمهايت را باز كردي چه احساسي داشتي؟ خيلي ترسيده بودم. وقتي او مرا تنها گذاشت به اطرافم نگاه كردم. روي ديوارها پر بود از نوشته‌هايي كه آن مرد از قبل در آنجا چسبانده بود. روي يكي از آنها نوشته شده بود « تا ۳ ماه ديگر آزاد نمي‌شوي، پس سعي كن روزي يك مشت نخود و كشمش بخوري تا آنها تمام نشوند. چون اگر غذايت تمام شود خواهي مرد». روي كاغذ ديگري هم نوشته شده بود: «صداي تو به بيرون از اتاق نمي‌رود. پس سر و صدا نكن و ساكت باش تا وقتي آزاد شوي.» روي زمين هم يك كيسه قرار داشت كه داخل آن پر بود از نخود، كشمش و بادام زميني. كمي آن طرف‌تر هم يك شير آب بود و روي زمين دريچه‌‌اي وجود داشت كه از آن هوا وارد اتاقك مي‌شد. براي استفاده از آب و آجيل‌ها مشكلي نداشتي و دستت به راحتي به آنها مي‌رسيد؟ چون دست‌ها و پاهايم با زنجير كوتاهي به زمين بسته شده بود، به سختي مي‌توانستم به اين طرف و آن طرف بروم اما كيسه حاوي آجيل و شير آب طوري در اتاقك قرار داده شده بودند كه به سختي دستم به آنها مي‌رسيد. در مدتي كه در اتاقك محبوس بودي، چه‌كار مي‌كردي؟ چون به راحتي نمي‌توانستم دراز بكشم، بيشتر اوقات بيدار بودم، از خدا مي‌خواستم كه كمكم كند. سوره بقره را هم كه حفظ كرده بودم دائم مي‌خواندم و دعا مي‌كردم. چه دعايي مي‌كردي؟ دعا مي‌كردم باز هم بتوانم خانواده‌ام را ببينم. فكر مي‌كردي بعد از ۴۸ ساعت آزاد شوي؟ مي‌دانستم كه بالاخره آزاد مي‌شوم. ته قلبم روشن بود اما پس از ۴۸ ساعت وقتي دريچه بالاي سقف برداشته شد، در حالي كه فكر مي‌كردم با مرد گروگانگير مواجه مي‌شوم ناگهان آقاي پليس را ديدم و از خوشحالي زدم زير گريه. نقشه حرفه‌اي مرد گروگانگير سرهنگ محمدحسين محمدي رئيس پليس آگاهي قزوين با اشاره به عمليات ويژه پليس براي پايان دادن به ماجراي اين گروگانگيري گفت: متهم كه به‌دنبال اختلافات مالي با پدر زهرا از ۲ سال قبل نقشه اين آدم‌ربايي را طراحي كرده بود، با خريد خانه‌اي در منطقه آبيك، اتاقكي در آنجا ساخته بود كه هيچ روزنه‌اي به بيرون نداشت. اين مرد زمان زيادي را صرف ساخت اين اتاقك كرده بود و به گونه‌اي آن را ساخته بود كه هيچ روزنه‌اي به بيرون نداشت، اكسيژن اين اتاق از طريق لوله‌اي تامين مي‌شد كه از كف اتاقك به داخل حياط كشيده شده بود. اين مرد براي آنكه صداي گروگانش از اين لوله به خارج از اتاقك نرود، در قسمت انتهايي مقداري زيادي ماسه ريخته بود و سپس نقشه‌اش را به اجرا درآورده بود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن