تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):معناى گفته كسى كه بسم اللّه‏ مى‏گويد، يعنى نشانى از نشانه‏هاى خداوند را بر خود مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854886915




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بزرگـان فـلسفه


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: بزرگـان فـلسفه


ارسطو. در مآخذ اسلامي «ارسطا طاليس»، 384-322 ق م، فيلسوف يوناني، متولد استاگيرا، مقدونيه. فلسفه ارسطو از فلسفه افلاطون نشأت گرفته است، همچنانكه سرچشمه فلسفه افلاطون تعاليم سقراط است. در همان هنگام كه اسكندر سپاهياني براي جنگ تدارك مي‌ديد ارسطو سپاه صلح – سپاهيان دانش – تجهيز مي‌كرد تا بتواند نمونه‌هايي از همه جانداران و گياهان، و نيز اشياي بي‌جان جمع كند و با طبقه‌بندي و مرتب كردن آنها دايره المعارفي از معلومات عمومي به وجود آورد.

باغي براي گياه شناسي ايجاد كرد، يك موزة تاريخ طبيعي بنيان نهاد، و مدرسه‌اي براي فلسفه در آتن باز كرد و چون در اين مدرسه استاد در حين قدم زدن به شاگردانش درس مي‌داد، آن را مدرسه مشائي نام گذاشتند. وقتي ارسطو اين مدرسه را تأسيس كرد پنجاه سال داشت و از اين رو بيش از ده سال از عمرش باقي نمانده بود. مع‌هذا در همين مدت كم نزديك به هزار كتاب و رساله تأليف كرد.

بيشتر قطعات بازمانده از آثار فراوان او را به طور خلاصه مي‌توان تفسير و انتقاد عقايد افلاطون دانست.

فكر ارسطو جهاني‌تر از انديشه افلاطون بود.

در ميان موفقيتهاي عظيم علمي او ابداع منطق يا علم صحيح انديشيدن در قالبي است كه ارسطو آن قالب را قياس مي‌خواند. منطق ارسطو هنوز هم مورد قبول است. ولي ديگر افكار علمي او – در نجوم، زيست‌شناسي، در جانورشناسي، در طبيعيات و مردم‌شناسي... اكنون منسوخ گشته‌‌اند.

ارسطو اغلب هنگامي كه درباب فلسفه خويش سخن مي‌گويد، اظهار مي‌دارد «افلاطون عزيز من است ولي حقيقت عزيرتر است.»

وي در سه مورد مهم با استاد خويش اختلاف نظر دارد: نظريه مثل، ماهيت خدا، و وظيفه انسان.

در عالم عمل، ارسطو و افلاطون هر دو معتقدند كه هدف و غايت سلوك و رفتار هر كس خوشبختي است. اما خوشبختي چيست؟ ارسطو آن را در يك كلمه خلاصه مي‌كند: ائودايمونيا يعني «خوب زيستن در نتيجه خوب كار كردن.»

در بدبختي باز ارسطو و افلاطون هم عقيده‌‌اند. هر دو تأكيد مي‌كنند كه بدبختي نتيجه سوء، عمل است و سوءعمل به نوبة خود از ناداني و جهل ناشي مي‌شود. ولي خوشبختي نتيجة رفتار و عمل درست است، و رفتار درست حاصل دانايي است. در اين باب هم ارسطو و هم افلاطون مديون سقراط هستند. سقراط مي‌گفت: «خود را بشناس» و آنگاه قادر خواهي بود كه خويشتن را با عالمي سازگار سازي.8

افلاطون. (427 – 347 ق م) فيلسوف يوناني متولد آئگينا، از مستعمره‌نشينهاي آتن. در بيست و هشت سالگي با محكوم شدن سقراط از آتن گريخت... از يك خانواده اشرافي بود، پول فراوان، فكري درخشان و تني نيرومند داشت به نحوي كه دوبار قهرمان كشتي شده و جايزه برده بود.

مي‌گفت: «خدا را شكر كه يك يوناني‌زاده شدم نه يك بَربَر، آزاد خلق شدم نه بنده، مرد آفريده شدم نه زن؛ و از همه بالاتر در عصر سقراط ديده به جهان گشودم.»

منسوج فلسفه‌اي كه در «مكالمات» سي‌گانه او عرضه شده... همه الهاماتي مشحون از حقيقتي هستند كه فكر معاصران افلاطون را به خود مشغول مي‌داشته – و هنوز هم ذهن اديبان را به خود مشغول مي‌دارد. مثلاً در رسالة «ضيافت» عشق، در رساله «فدون»، بقاي نفس، و در رسالة «تيمائوس» الهيات را مورد بحث قرار داده است. در مكالمات ديگر نيز درباب سياست، تعليم و تربيت، اخلاق، هنر، موسيقي، مابعد‌الطبيعه و روانپزشكي، گفتگو شده است. در حقيقت چنانكه امرسن گفته است: «افلاطون فلسفه است و فلسفه افلاطون.»

اما بيشتر انديشه‌هاي افلاطون در شاهكار وي «كتاب جمهور»، به طور خلاصه آمده است. امرسن مي‌گويد «كتابخانه‌ها را بسوزانيد و تنها يك كتاب را باقي بگذاريد؛ زيرا چكيدة همة آنها در اين كتاب جمع است.» انديشه اساسي «كتاب جمهور» ايجاد يك سلطنت آسماني بر روي زمين است... در نزديكي آتن شهر كشور اسپارت قرار داشت، و در آنجا مقداري از انديشه‌هاي مدينه فاضله به مرحله آزمايش گذاشته شد. مردم اسپارت يك نوع زندگي اشتراكي داشتند. همه در سالنهاي عمومي غذا مي‌خوردند تا كسي گرسنه نماند. از ثروت و فقر فوق‌العاده اثري نبود. هر كس به اندازه توانائيش به بيت‌المال عمومي كمك مي‌كرد و به اندازه احتياجش از بيت‌المال عمومي بدو كمك مي‌شد.

هيچ كس حق نداشت مالك طلا، نقره، يا سنگهاي قيمتي باشد.

به اين ترتيب ميان مردم اسپارت تاحدي تساوي و برابري برقرار بود. اما يك تساوي بهيمي و خشن. يگانه مشغله آنها جنگجويي بود. تنها كودكاني كه نيرومند بودند حق حيات داشتند، و بقيه در همان اوان طفوليت در دريا غرق مي‌شدند. باقيمانده‌ها را به جاي مدرسه، در سربازخانه‌ها تربيت مي‌كردند.

در جمهوري او، بچه‌ها يكديگر را برادر يا خواهر خطاب مي‌كنند زيرا كودكاني كه در جمهوري به دنيا مي‌آيند حاصل آميزشهاي اشتراكي است. بهترين مردان با بهترين زنان... و برهمين ترتيب، همه با جفتي هم رتبه خود آميزش مي‌كنند. افلاطون مي‌گويد: «اين همان طريقي است كه دامداران براي اصلاح نژاد دامهاي خود به كار مي‌برند. ما هم بايد بكوشيم تا بهترين انسانها را بوجود آوريم.» تا سن 20 سالگي همة كودكان از تعليم و تربيت يكساني برخوردارند – با ورزش جسم را نيرو مي‌بخشند، با موسيقي به اذهانشان هماهنگي مي‌دهند، و با دين روحشان را استوار مي‌سازند.

در 25 سالگي در نخستين امتحان شركت مي‌جويند. آنان كه توفيق نمي‌يابند در مرتبه پايين، يعني در صف بازرگانان، كشاورزان، كارگران كارخانه‌ها، و كاتبان، قرار مي‌گيرند... كساني كه موفق شده ‌اند همچنان به تحصيل خود، تا سن سي سالگي ادامه مي‌دهند. آنگاه نوبت دومين انتخاب مي‌رسد. آنها كه در اين آزمايش شكست مي‌خورند به مراتب و مشاغل درجه دوم مثل سركردگي سپاه و دستياران قوة مجريه گمارده مي‌شوند و آنان كه سرافراز بيرون مي‌آيند مدت پنج سال فلسفه مي‌آموزند. معناي «مثل» را كه نمونه و الگوي اشياء مادي جهانند فرا مي‌گيرند.

اكنون آنها سي و پنج ساله‌‌اند از آنها مي‌خواهند كه مدت پانزده سال اين فلسفه را به مرحله آزمايش درآورند، و با نفرت، جاه‌طلبي، شك، كينه‌توزي، و حرص كه در تلاش روزانه انسانهابراي پيشرفت، در دلهاي آنان غوغا مي‌كنند، مبارزه كنند. آنان كه از اين آزمايش واپسين سربلند بيرون آيند، و بر صفاي اخلاقي آنها خدشه‌اي وارد نيايد، خود بخود به فرمانروايي برگزيده مي‌شدند.9

اكونياس.قديس توماس، (1226-1274) متولد روكاسكا نزديك آكومينو، بزرگترين فلاسفه مدرسي است. نظام فلسفي او تركيبي از اصول اخلاقي يهوديت و مسيحيت و مابعد‌الطبيعه ارسطو است.

آكونياس مانند نويسندگان انجيل معتقد بود كه بزرگترين خير و سعادت براي بشر، سير به سوي كمال الهي است. و مانند ارسطو اعتقاد داشت كه در درون هر كس «صورتي»، يا نيرويي، وجود دارد كه قادر است او را به فرشته‌اي تبديل كند. عزم كرد يك كليساي جامعي از شكل سنگ و گل بنا كند. شالوده اين كليسا براين عبارت فلاسفة مدرسي قرار داردكه: «ايمان ما نبايد بر عقل استوار باشد، بلكه عقل بايد بر ايمان متكي باشد.»10

امرسن، (1803-1882) شاعر، نويسنده و فيلسوف آمريكايي متولد بوستن، ماساچوست. غايت فلسفه امرسن لفِ والدو، تعليم «سادگي و نيروي برترين قانون، يعني يگانگي بشر» بود. وي ثبات احمقانه فكر را «غول اذهان كوچك» مي‌شمرد. معترف بود كه از حقيقت بي‌خبر است. «دست يافتن برحقيقت همان اندازه دشوار است كه تسخير نور.»

امرسون يك داستان قديمي را بازگو مي‌كند. «در آغاز خدايان «انسان» را به انسانها تقسيم كردند تا بتوانند بيشتر به خود ياري دهد؛ همچنانكه دست را به پنج انگشت منقسم ساختند تا بهتر جوابگوي نياز خود باشد«، امرسون مي‌گويد ولي متأسفانه افراد انسان كه از اجتماعشان انسان جهاني به وجود مي‌آمد، هركدام راه خويش گرفتند، و به صورت «قطرات» متفرّقي درآمدند، در نتيجه، اجتماع امروز ما به‌گونه‌ پيكر نابساماني درآمده است كه «اعضايش از تنه قطع شده است، و هر يك چون هيولايي به راهي مي‌روند. انگشت و گردن و شكم و آرنجِ خوب هست، ولي انسانِ خوب نيست.»

امرسن در مقاله «دوستي» مي‌گويد زيبايي دوستي در شناسايي ارتباطي كه ميان همه افراد بشر وجود دارد نهفته است. «جوهر دوستي تماميت و شمول است.» - يعني معرفت ذاتي به اينكه من و تو واحد غير قابل تقسيمي هستيم: «خاموش باشيم، زيرا آن گاه صداي نجواي خدايان را خواهيم شنيد». و در نغمة دل‌انگيز آن بخوبي «يكي شدن ارواحمان» را احساس خواهيم كرد. هرجا دو دوست گرم گفتگو هستند، نفر سومي هم حاضر است، و آن خداست.»11

آوگوستينوس، قديس. (354-430) از فلاسفه و آباء كليسا؛ متولد نوميديا، از ايالات روم.

او چون تولستوي از ديار پليدي به جهان پاكي سفر كرد. فرزند پدري مشرك و مادري مسيحي بود. داستان حوادث و تجارب (اش) را در كتاب «اعترافات» خويش، كه يكي از جگرسوزترين كتابهاي جهان است نوشته است. اما از نظر فلسفي، كتاب مهمتر او «شهر خدا» نام دارد.

فلسفه آوگوستينوس چنانكه در كتاب شهر خدا پرورده شده، سرچشمه و الهام از الهيات مسيحي، اخلاقيات رواقي و مثل دنياي بهتر فلسفه افلاطوني، گرفته است. و آن گاه اين فلسفه به نوبه خود در نظريه دكارت درباره وجود خدا، در تصويري كه اسپينوزا از جهان در چارچوب ابديت پرداخت، و بالاخره در نظريه علمي نسبيت مؤثر افتاد.

او مي‌گفت شهر خدا الگوي ابدي شهر فاني انسانهاست... فلسفه او را كه در آن اين انديشه ارائه شده، را مي‌توان در سه قسمت خلاصه كرد: سرّ خدا، معماي ابديت و معناي زمان.

1. سر خدا. آوگوسيتنوس مي‌گويد با وجود جهل و ناداني در وجود دو چيز براي ما يقين حاصل است: ما هستيم، و مي‌انديشيم. و اين دو امر يقيني ما را به امر يقيني ديگري راهنمون مي‌شود – و آن وجود خداست، كه اصل و منشأ هر موجود انساني كه به وي جسمي جاندار و روحي انديشنده عطا شده است، مي‌باشد.

2. معمّاي ابديت. در حقيقت ابديت با زمان ارتباطي ندارد. زمان يك كميت مادي است كه از گذشته به حال ممتد مي‌باشد. آغاز و انجامي دارد. اما ابديت يك امر نامحدود معنوي است. آغاز و انجام ندارد. «خالي» است پيوسته ساري و هميشگي.

3. معناي زمان. به گفته سرجيمز «جهان، به تدريج، به يك انديشة بزرگ شباهت پيدا مي‌كند تا به يك ماشين بزرگ.»... تنها چيزي كه واقعيت دارد يك «حال ابدّي» است، و آن خارج از ذهن بشر وجود ندارد، بلكه در درون ذهن او وجود دارد.

آوگوستينوس مي‌گويد اين صحيح نيست كه ما بگوييم ديروز بود، امروز هست و فردا خواهد بود. زيرا اين هر سه، كه قسمتهايي از زمان هستند، درحال و همزمان با هم، وجود دارند. بنابراين، زمان مادي تصوير ناقصي از يك ابديت كامل است.12

انيشتين، آلبرت. (1878 – 1955)، دانشمند و فيلسوف يهودي، متولد اولم، آلمان. زمان سلطه نازيها (1933) او را از وطنش بيرون راندند و او به آمريكا رفت و بقيه عمر را در آنجا گذراند.

بنابر عقيده اينشتين هر يك از اديان تاريخي از سه مرحلة تكامل گذشته‌‌اند: 1- دين ترس، ترس از گرسنگي، ترس از حيوانات وحشي، ترس از بيماري و ترس از مرگ،... در اين مرحله از وجود... ذهن انسان براي او موجوداتي مي‌آفريند... كه بيماري و مرگ و گرسنگي و همة حوادث نتيجه اعمال ارادة آنهاست... در نتيجه، يكي از هدفهاي هر كس آن است كه نظر لطف اين موجودات را، با انجام بعضي اعمال و قربانيها... متوجه خويش سازد. در رأس قوائي، كه در مذاهب مبتني بر ترس ابتدايي، مورد ستايش است خداي انتقام قرار دارد.

2- دين اخلاق، در اين مرحله از تكامل ديني، انسان از مرتبة ترس ذاتي به مرتبة توجه و همكاري دوجانبه ارتقاء مي‌يابد. «ميل به دوستي، و پشتيباني مردمان را برآن داشت كه مفهوم اجتماعي يا اخلاقي به خداوند ببخشند»... اين خدا، خداي عبرانيان، مسيحيان، و خداي بعضي از اديان شرقي است.

3- دين آگاهي جهاني. در دو مرحله نخستين مفهومي كه ما از خدا داريم جنبة انساني دارد؛ يعني، تصور مي‌شود كه خداوند شبيه آدمي است. ولي در مرحلة سوم خداوند نيرو و قدرتي تصور مي‌شود كه نظم و هماهنگي كائنات ناشي از وجود اوست... به اين ترتيب «ما به مفهوم رابطة علم و دين، كه رابطه‌اي كاملاً متفاوت از روابط معمولي است، مي‌رسيم.»

«احساسات ديني جهاني قويترين و والاترين انگيزه تحقيقات علمي هستند... كُپلر و نيوتن چه اعتقاد ژرفي به وجود يك اصل عقلاني در وراي جهان، و چه اشتياقي به درك اين اصل عقلاني داشته‌‌اند كه آنها را قادر ساخته است، سالها به تنهايي رنج برند و اصول حركات اجرام آسماني را مورد تجزيه و تحليل قرار دهند؛ اگرچه اين قبيل مردمان هميشه به عنوان كافر و بي‌خدا مورد طعن و لعن قرار گرفته‌‌اند، به عقيدة انيشتين «ديندار واقعي همانها هستند.»13

بودا. (563-483. ق.م)، متولد كاپيلاو استو. نام اصلي اوسيدهار تاساكيا – موني گوتاما بود؛ به معني:«گوتاما از دودمان ساكيا و آنكه به مرحله كمال رسيده است.» پدرش شاه كاپيلا و استو بود و تحت نفوذ فيلسوفان اوپانيشادها قرار گرفت.(در جستجوي حقيقت، دزدانه از قصر گريخت. براي سدّ جوع گدايي مي‌كرد و در زيرپاي استادان كه مي‌گفتند راه سير روح در تولدها و مرگ‌هاي پي‌درپي تحذيب جسم از راه گرسنگي و تشنگي است مي‌نشست.)

منبع:

بزرگان فلسفه، هنري توماس، فريدون بدره‌اي، بنگاه ترجمه و نشر، 1348، به ترتيب صفحات:

،2و41/10،9-35/9،30-26/8

3و72/13،9-65/12،5و3و51/11




 يکشنبه 19 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن