واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: طراحي خرد جمعي در توسعه ملي
ملتها در عرصه گيتي با فرهنگها و رفتارهاي گوناگوني زندگي ميكنند كه عمده آن حاصل آموزشها و عقايدي است كه از نياكان خود به ارث بردها ند، بنابراين دلايل تفاوت سطح زندگي ملتها در بخشهاي مختلف جهان در مباحثي چون آموزش، اشتغال، توليدات صنعتي، توليد دانش، بهداشت، تامين اجتماعي و توليد ثروت موضوع جذابي براي بسياري از پژوهشگران و دانشمندان جهان براي تحقيق بوده است. مفهوم خرد جمعي به معناي مجموعه تفكرات، خلاقيتها، آداب و سنن و دستاوردهاي مادي و معنوي يك ملت در طول دههها، سدهها و هزارههاي مختلف و تجلي آن در زمان حاضر است.
با رجوع به شاخصهاي اقتصادي، اجتماعي و جمعيتي جهان در سال 2007 ميلادي كه توسط صندوق جمعيت سازمان ملل متحد(UNFPA) منتشر شده است، آسيا با 3 ميليارد و 996 ميليون نفر، پرجمعيتترين قاره جهان و آفريقا با 9/954 ميليون نفر، اروپا با 7/727 ميليون نفر، آمريكا با 5/576 ميليون نفر و اقيانوسيه با 9/33 ميليون نفر در رتبههاي دوم تا پنجم جمعيت جهان قرار دارند.
5/4 ميليارد نفر از جمعيت جهان در زمره كشورهاي رشدنيافته يا در حال توسعه قرار ميگيرند كه ميانگين درآمد سرانه ملي آنها كمتر از 1500 دلار در سال است. (يعني 20 برابر كمتر از درآمد سرانه ملي در كشورهاي پيشرفته).
در اينجا سؤال اساسي محققان به طور برجستهاي مطرح ميشود، كه اگر ما همگي در يك جامعه و زمين زندگي ميكنيم، چرا بخشهايي از اين سياره رشد و پيشرفتي حيرتانگيز داشتهاند، به طوري كه توانستهاند از مرزهاي زمين خارج بشوند، به فضا برسند و حتي از منظومه شمسي فراتر بروند و با ساخت فناوريهاي پيچيده به توليدات انبوه و ثروت بيكران دست يابند، ولي اين قدرت و توانايي در بخش بزرگي از جمعيت كه به نام جهان سوم شناخته ميشوند، ظهور و بروز نيافته است. چرا با تلاشهاي زيادي كه اين گروه كشورها ميكنند اتفاق مهمي نميافتد؟ آيا انسانها به لحاظ زيستشناختي، مغز و اعصاب مركزي و ژنتيك برتري خاصي نسبت به يكديگر دارند كه به توانمندي و قدرت و ثروت ميرسند؟ و آيا بخشهاي بزرگي از جمعيت جهان كه به فقر و جهل و درماندگي گرفتارند، دچار نقص و عارضهاي هستند؟ آيا اين مشكل ماهيت فيزيكي و مادي دارد، يا ماهيت آن فكري، فرهنگي و معنوي است؟
به نظر ميرسد جواب قاطع به پرسش فوق به خرد جمعي ملتها برميگردد و همچنان كه در بررسي سلامت يا بيماري انسان از واژه Symptoms يا نشانگان استفاده ميكنيم، در مورد خرد جمعي جوامع نيز ميتوانيم همين رويكرد را داشته باشيم.
با بررسي دقيق نشانگان ميتوانيم شاخصهايي را تعريف كنيم كه يك ملت به لحاظ رفتار فرهنگي و قدرت توليد در وضعيت، بيماري است يا در وضعيت صحت و سلامت قرار دارد. در واقع بررسي وضعيت نشانگان خرد جمعي ملتها و سازماندهي آن در جهت توسعه ملي موضوع اين مقاله است.
در ادامه بحث ميتوانيم بررسي نشانگان را هم به لحاظ اثباتي و هم از لحاظ سلبي مورد تحليل قرار دهيم. يعني اينكه چه مقتضياتي وجود دارد كه اگر به لحاظ اثباتي ظهور كند كشورها رشد ميكنند و خرد جمعي ملتها به تكامل ميرسد و چه علائم و نشانگان منفي وجود دارد كه اگر به لحاظ اثباتي ظهور كند، ملتها دچار عقبافتادگي و انحطاط ميشوند. تمركز بر رويكرد اثباتي مبحث، به شفافيت و قابل دركتر شدن مقاله كمك فراواني ميكند.
* اولين نشانگان مهم در خرد جمعي ملتهاي پيشرفته، توجه به دانش است.
در واقع ديد اصلي جهشي كشورهاي پ--يشرفته تمركز آنها به مقوله تحقيقات و نهادينه شدن دانش در خرد جمعي ايشان نهفته است.
در كشورهاي قدرتمند به دانش به عنوان يك عامل راهبردي و يك عامل بسيار جدي و تعاملي كه ميتواند تمام هستي را تحت تاثير قرار دهد نگاه ميشود. كشورهاي غربي با افزايش سرمايهگذاري در تحقيق و توسعه (RD) و توجه ويژه به بخش علم و فناوري، كيفيت فعاليتهاي علمي خود را بهبود بخشيده و بهرهبرداري از نوآوريهاي آينده را تضمين كردهاند.
حجم كل هزينههاي تحقيق و توسعه در آمريكا در سال 2006، بيش از 300 ميليارد دلار بالغ شده است كه از كل هزينه تحقيق و توسعه در كشورهاي آلمان، فرانسه، ايتاليا، ژاپن و انگليس بيشتر بوده است.
در آمريكا در سال حدود 3 درصد توليد ناخالص ملي به تحقيقات اختصاص دارد و بخش خصوصي بيش از 60 درصد از مجموع هزينه تحقيقات آمريكا را برعهده دارد. در سال 2005 ميلادي هزينههاي فدرال تحقيق و توسعه به 132 ميليارد دلار رسيد و پيشبيني ميشود در سال 2009 ميلادي به 5/137 ميلارد دلار برسد.
در واقع حيات اقتصادي، صنعتي و سياسي آمريكا از منابع لازم جهت نوآوري و رشد بيشتر از تضمينهاي لازم برخوردار است.
در كشورهاي جهان سوم مفاهيمي چون تحقيق و توسعه، دانش و علوم، پژوهش و پژوهشگري و هزينه تحقيقات ملي از اهميت چنداني برخوردار نيست. به طور مثال بودجه پژوهشي دانشگاههاي آمريكا 555 برابر بيشتر از دانشگاههاي ايران است، در حالي جمعيت آمريكا فقط 5/4 برابر ايران است.
بنابراين به لحاظ بررسي نشانگان (Symptoms)، خرد جمعي كشورهاي جهان سوم دچار غفلت بيمارگونه از دانش و تحقيقات ميباشد. حاكمان و مسئولان حكومتي در اين كشورها هزينههاي پژوهش را امري غيرضروري و تشريفاتي تلقي ميكنند و پژوهش، پژوهشگري و پژوهشگر جايگاه شايستهاي در كشورشان ندارند.
* دومين نشانگان كه در خردجمعي ملتهاي پيشرفته وجود دارد، توانايي در توليد فناوري است.
توانايي در توليد فناوري عامل اصلي در ايجاد تغييرات محيطي، فناوري و تكنولوژي است . سه زمينه اصلي در فناوريهاي مدرن عبارتند از: زيست فناوري، نانو تكنولوژي و فناوري اطلاعرساني. دولتهاي صنعتي حمايت فعالانه خود را از نوآوري در فناوريهاي مدرن افزايش دادهاند و با گسترش رشتههاي علوم و مهندسي در مقاطع عالي و جذب تفكر نخبگان در سراسر جهان، به برتري مطلق خويش در اين عرصه استمرار ميبخشد، به طور مثال 38 درصد دانشمندان آمريكا كه مدرك دكترا دارند در خارج به دنيا آمدهاند، و از ميان مدرك دكترا در رشتههاي علمي و مهندسي كه در سالهاي 1985 تا 2000 ميلادي به دانشجويان خارجي اعطا شد، نيمي از آنها نصيب دانشجويان آسيايي از كشورهايي نظير چين، هند، ايران و كرهجنوبي شده است.
فناوري محصول علم و عامل اصلي ايجاد قدرت، ثروت، تامين اجتماعي و ايجاد اشتغال محسوب ميشود. با ورود به هزاره سوم ارزش اقتصادي منابع و مواد اوليه به طور فزايندهاي كاهش مييابد و در عورض ارزش دانش و فناوري به عنوان علتالعلل پردازش جهان روز به روز بيشتر ميشود. اگر كشورهاي جهان سوم بتوانند به توليد علم برسند، خود به خود و به طور طبيعي آمادگي آن را پيدا ميكنند كه به مرحله توليد فناوري وارد شوند، و با توليد فناوريهاي جديد است كه شغلهاي جديدايجاد ميشود و در عرصه كشاورزي و صنعت به تكامل بيشتري ميرسند. نشانگان باليني كشورهاي رشد نيافته به لحاظ توجه به برنامهريزي توليد فناوري منفي و دچار كاستي جدي است.
سومين نشانگان كه در جهان پيشرفته نهادينه شده است، احساس مسئوليت ملي است.مسئوليت ملي آن چيزي است كه تمام شخصيت فردي، گروهي و خانوادگي ما را تحت تأثير قرار ميدهد و در زمانهاي متفاوت ممكن است مفهوم آن فرق كند.
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]