واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: پسر جوان 18 ساله در يك درگيري لفظي مادر بزرگ خود را به قتل رساند و از محل متواري شد.
به گزارش فارس،. ساعت 14 روز 22 مرداد امسال مأموران كلانتري 169 مشيريه از طريق مركز فوريت.هاي پليسي 110 در جريان خبر كشف جسد زني در داخل منزل مسكوني.اش در شهرك مشيريه قرار گرفتند.
با حضور مأموران كلانتري در محل و تأييد خبر قتل، بلافاصله موضوع به اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ اعلام شد. با حضور كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ، عوامل تشخيص هويت و قاضي كشيك دادسراي امور جنايي تهران در محل حاضر شدند.
به دستور بازپرس شعبه هفتم ويژه قتل تحقيقات درباره شناسايي و دستگيري قاتل يا قاتلان از سوي كارآگاهان اداره دهم ويژه قتل آغاز شد.
در تحقيقات ابتدايي مشخص شد مقتول به نام زهرا 75 ساله به تنهايي در منزلش زندگي مي.كرده و برابر نظريه پزشكي قانوني نيز علت قتل ضربات متعدد چاقو به نواحي مختلف بدن به قتل رسيده است.
در بررسي صحنه جنايت مشخص شد كه هيچگونه آثاري مبني بر ورود به عنف داخل منزل وجود نداشته و آثار بهم ريختگي داخل منزل مقتول نيز ساختگي و صرفاً براي ايجاد انحراف در مسير تحقيقات كارآگاهان انجام شده است.
با توجه به تحقيقات ميداني انجام شده از محل سكونت مقتول و نتيجه.گيري بدست آمده درباره وقوع قتل توسط فرد يا افراد آشنا، تحقيقات از همسايگان، آشنايان و فرزندان مقتول در دستور كار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.
با وجود آنكه نتيجه تحقيقات نشان از آن داشت كه مقتول با هيچكدام از همسايگان و اعضاي خانواده.اش اختلاف نداشته اما در ادامه تحقيقات كارآگاهان با محوريت قتل خانوادگي مشخص شد كه يكي از نوه.هاي مقتول به نام حميدرضا 18 ساله داراي سوابق سرقت از منزل مقتول است.
كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ در روز 28 شهريور حميدرضا 18 ساله را دستگير و به پليس آگاهي منتقل كردند. در تحقيقات انجام شده از حميدرضا وي تلاش داشت تا خود را بي.گناه معرفي كند اما سرانجام و با گذشت يك ماه از آغاز تحقيقات از متهم، وي سرانجام در تاريخ 28 مهر در مقابل كارآگاهان اداره دهم لب به اعتراف گشود و به قتل مادربزرگ خود اعتراف كرد.
متهم پس از اعتراف اوليه به قتل مادربزرگ خود در ادامه اعترافاتش به كارآگاهان گفت: روز حادثه به منزل مادربزرگم رفته بودم؛ در آن روز، به غير از من و مادربزرگم شخص ديگري در منزل نبود.
پس از چند دقيقه گذشت از حضورم در خانه، موضوع ازدواج با دختر مورد علاقه.ام را مطرح كردم كه بلافاصله با مخالفت شديد مادربزرگم روبرو شدم و در ادامه مخالفت.هايش موضوع سرقت.هايي را كه از منزلش انجام داده بودم به ميان كشيد.
من كه انتظار چنين حرف.هايي را از سوي كسي نداشتم، بسيار عصباني شدم و مادربزرگم را به عقب هل دادم كه باعث زمين خوردنش شد و او نيز شروع به ناسزا گفتن به من كرد.
در حاليكه بسيار عصباني شده بودم، به داخل آشپزخانه رفتم و يك چاقو برداشتم و به طرف او رفتم و از شدت عصبانيت چندين ضربه چاقو به گردن، شكم و صورتش زدم كه ناگهان متوجه شدم او نفس نمي.كشد؛ براي همين در حالي.كه بسيار ترسيده بودم با كليد يدكي كه از قبل از روي كليدهاي منزل مادربزرگم درست كرده بودم در منزل را بسته و به منزل خودمان بازگشتم تا اينكه توسط پليس دستگير شدم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]