واضح آرشیو وب فارسی:قدس: گفتگو با نيوشا توكليان ؛ عكاس بايد چشم مردم باشد
* خديجه زمانيان
يه روز توي تاكسي نشسته بودم، مي خواستم از مدرسه برم خونه. دوربين روي پام بود. غير از من چند تا آقا وخانم ديگه هم توي
تاكسي بودن. يكي از آقايون به من گفت: «شما عكاسي؟» گفتم: «بله».
گفت: «چرا نمي ري توي روزنامه كار كني؟»
گفتم: «دوست دارم، اما خب فعلاً جايي نيست كه به من كاري بدن».
آدرسي به من داد و گفت: «برو اين روزنامه. اين جا دنبال عكاس مي گردن»!
رفتم نشريه «زن» و از همان جا بود كه به وادي عكاسي كشيده شدم.آن زمان من 16 سال بيشتر نداشتم و هنوز در سن و سالي نبودم كه بخواهم براي آينده ام تصميم جدي بگيرم يا برنامه ريزي كنم. فقط مي دانستم بايد كاري بكنم. اما خدا به من كمك كرد و حالا احساس مي كنم خدا مي خواست من عكاس شوم.
* يك معرفي كوتاه از خانم عكاس
نيوشا توكليان، 27 ساله، خبرنگار و عكاس. عرصه كار او خاورميانه است؛ عراق، لبنان، ايران، سوريه، عربستان، پاكستان.از 16 سالگي كار با مطبوعات را آغاز كرده و از سال 2002 عكسهايش در نشريات معتبر بين المللي مثل تايم، نيويورك تايمز، اشترن، فيگارو و برخي ديگر از نشريات آمريكايي و اروپايي به چاپ رسيده است.
عكسهاي اين خانم عكاس در گالري «سيسرو» فقط مربوط به ايران است. عكسهايي كاملاً شاد با چشم اندازي به شرايط سياسي و اجتماعي ايران و موقعيت زنان كه بيانگر آينده نگري و ذهنيتي مدرن است و چهره هاي شاد زنان در عكسهايش بيانگر آگاهي و اعتماد به نفس آنان است.«نيوشا توكليان» در عكسهايش به نكته هاي ظريفي توجه مي كند. او در عكسهايش تماشاگر را به داوري درباره وضعيت زنان در ايران فرا مي خواند.
اما چرا عكاسي؟!
توكليان پاسخ مي دهد: «شانسي وارد عكاسي شدم. در دوران دبيرستان درس خواندن را دوست نداشتم. دوست داشتم فعاليت كنم، نه اين كه يكجا بنشينم. رشته تحصيلي ام، علوم انساني بود، اما تغيير رشته دادم و رفتم رشته هنر. در خانواده مان نه هنرمند داشتيم و نه كسي اهل هنر بود. پدرم وقتي فهميد تغيير رشته داده ام و رفته ام رشته عكاسي، به من خنديد !ولي من سعي كردم نگاه آنها را تغيير دهم. چون نگاه آنها به عكاسي، همان عكاساني بودند كه اطراف ميدان آزادي از مردم عكس مي انداختند !اما چرا رفتم عكاسي؟ چون ما يك دوربين عكاسي حرفه اي خانوادگي در منزل داشتيم و من براي اينكه هزينه اي با تغيير رشته ام برعهده خانواده ام نگذارم رفتم سراغ عكاسي !از طرفي من خيلي هم حواس پرت بودم، اما عكاسي به نوعي، به كار و زندگي من نظم داد. دوربين آن قدر برايم مهم بود كه نامه بلند بالايي نوشتم و توي كيف دوربينم گذاشتم تا اگر دوربينم را جايي جا گذاشتم كسي كه پيدايش مي كند آن نامه را بخواند، دلش بسوزد و حتماً دوربين را برايم بياورد !اتفاقاً يكبار دوربينم را توي ماشين جا گذاشتم و وقتي رفتم مدرسه، ديدم كسي كه پيدايش كرده، نامه را خوانده و آن را زودتر از خودم به مدرسه آورده است!اين ماجراي عكاس شدن من، بود.
* خانم توكليان؛ زماني شما عنوان جوانترين عكاس خبري را داشتيد، هنوز هم اين عنوان را داريد؟
** نه !ديگر تمام شد !(با خنده)
* شما پير شديد يا عكاسهاي جوانتر، اين عنوان را از شما گرفتند؟
** بالاخره آدم هميشه جوان باقي نمي ماند و زماني مي رسد كه سنش بالا مي رود. اما خوب از طرفي هم عكاسهاي جوان روي كارآمدند و الآن هم خيلي خوب عكاسي مي كنند.
* وقتي عنوان جوانترين عكاس خبري را داشتيد، اين عنوان براي شما چه لذتي داشت؟
** اين عنوان، مشوق من در عكاسي بود. وقتي مي رفتم از سوژه اي عكس مي گرفتم، مي دانستم همين عنوان باعث مي شود مطبوعات و مردم عكسهايم را ببينند و به آنها توجه كنند و همين مسأله قوت قلبي براي عكاسي من بود كه عكسهاي بهتري بگيرم. به هر حال هر كس كه بخواهد عكاس شود بايد تمرين كند. هيچ عكاسي از وقتي كه متولد شده، عكاس نبوده، بلكه تمرين و ممارست است كه از يك علاقه مند به عكاسي، يك عكاس حرفه اي مي سازد.
بعضي از عكاسان بزرگ دنيا مي گويند: «ما عكاس به دنيا آمديم» اما من با اين عقيده مخالفم. يك علاقه مند مي تواند فكر و چشمش را پرورش دهد تا عكاس خوبي شود. به هر حال عكاسي فقط عكس گرفتن نيست، بلكه عكس خوب گرفتن و تفكر سالمي داشتن براي عكاسي است.
* اين تفكر، چه طور به وجود مي آيد؟
** يك عكاس بايد به مسايل اطرافش حساس باشد. نسبت به وقايعي كه مي بيند كنجكاوي كند و پيگير باشد. اين پيگير بودن در كنار مطالعه مداوم و عكس ديدن، تفكر عكاسي را براي يك عكاس به وجود مي آورد.
* خب شايد منظور دوستان عكاس، از «عكاس به دنيا آمدن» داشتن همين تفكر است. شما خودتان فكر مي كنيد تفكر عكاسي، ذاتي است يا اكتسابي؟
** ببينيد! در ميان همه هنرمندان، كساني هستند كه يك هنر را با خودشان همراه دارند، مثلاً بچه اي 12 ساله كه دوربين دستش مي گيرد و بدون توجه به كليشه اي بودن سوژه ها از گل، باران و يا آدمهاي اطرافش عكس مي گيرد، ذاتاً به عكاسي علاقه دارد اما همين بچه اگر علاقه اش را پرورش دهد عكاس موفقي مي شود و اگر نه مثل همه عكاسهاي ديگر خيلي زود افول مي كند.
* شما در 16 سالگي، وارد هنر عكاسي شديد و عكاسي را هم با گرفتن عكسهاي خبري شروع كرديد. با توجه به اينكه در ايران ارزش و جايگاه عكاس خبري هنوز شناخته شده نيست، در آن زمان چه تعريفي از عكس خبري و عكاس خبري داشتيد؟
** من دنبال كار مي گشتم. دوست داشتم از نظر مالي مستقل باشم و تنها كاري كه بلد بودم، عكاسي بود و بهترين جايي هم كه مي توانستم با دوربينم كار كنم، روزنامه بود، اما به خاطر سن پايين به من اجازه عكاسي را ندادند. چون اولاً سنم خيلي كم بود و دوم اينكه عكاس بسيار بدي بودم! اگر عكسهاي من را ببينيد، دوست نداريد حتي نگاهشان كنيد! (با خنده). ولي به هر حال من روي خواسته ام پافشاري كردم كه در روزنامه كار كنم و به خاطر پافشاري ام، به من پيشنهاد كار در تلفنخانه روزنامه را دادند كه چند ماه منشي بودم، تا اينكه سرويس عكاسي من را براي آرشيو عكسها و نگاتيوها خواست كه من رفتم آنجا. آنجا هم وقتي عكاسها را مي ديدم كه با چه هيجاني به سراغ سوژه ها و اتفاقهاي خبري مي روند تا عكاسي كنند و روز بعد عكسشان همراه با اسم آنها در روزنامه چاپ مي شد براي من جالب بود و علاقه مرا به عكاسي خبري بيشتر مي كرد.
* چه چيزي باعث شد، پيگير عكاسي خبري باقي بمانيد و چه طور شد كه اين نوع عكاسي توجه شما را به خودش جلب كرد؟
** من هميشه دوست داشتم وقتي كاري را شروع مي كنم تا آخر همان كار را ادامه دهم. اما خب در عكاسي، هيچ وقت به آخرش نمي رسيم. هر چه بيشتر مطالعه مي كنيد و عكس مي گيريد متوجه مي شويد كه هيچ چيز بلد نيستيد. يعني اگر از من بپرسيد: «خودت را در عكاسي، در چه موقعيتي مي بيني؟» مي گويم: «من يك عكاس آماتورم»! حتي عكاس هاي بزرگ دنيا در سنين بالا و با تجربه هاي فراوان در عكاسي مي گويند كه هنوز چيزهاي زيادي در هنر عكاسي است كه ياد نگرفته اند. چون عكاسي واقعاً دنياي بزرگي است و عكاسي موفق است كه همين مسأله را درك كند و بداند عكاسي دنياي بزرگي است.
* خانم توكليان، گفتيد كه پشت هر عكس، تفكري وجود دارد. با توجه به اينكه سوژه عكسهاي شما اجتماعي است و بيشتر سوژه هايتان هم، زنان هستند، با چه نگاه و تفكري به سراغ سوژه هايتان مي رويد.
** به هر حال من يك زن ايراني ام كه در ايران بزرگ شده ام و جداي از آنها نيستم. وقتي از زنان عكس مي گيرم، انگار دارم از زندگي خودم عكس مي گيرم. از طرفي احساس مي كنم كه جوانهاي ايران دچار نوعي سردرگمي شده اند و من دوست دارم اين سردرگمي را در عكسهايم نشان دهم.
من حتي در مناطق جنگي مثل عراق و لبنان هم كه عكاسي مي كردم از جنگ عكس نمي گرفتم، از آدمها و آوارگان عكس مي گرفتم و بيشتر هم پرتره. خيلي مصر بودم به عراق بروم و جنگ و مردم عراق را عكاسي كنم، چون واقعاً به عنوان يك مسلمان، احساس وظيفه مي كردم و مي خواستم دنيا از نگاه يك عكاس ايراني هم، آن جنگ را ببيند.
* حالا با توجه به ويژگيهاي خاص عكس خبري بگوييد، يك عكاس خبري وقتي شاتر دوربين را فشار مي دهد به چه چيزي بايد فكر كند؟
** اگر به همه عكسهاي من توجه كنيد مي بينيد، آدمها نقش مهمي در عكسهايم دارند. در همه عكسهايم حضور دارند و من شخصاً در عكسهايم به دنبال حالت صورت آدمها هستم. مي خواهم نوع حادثه را با حالت صورت آدمها نشان بدهم و سعي كرده ام كه دروغ هم نگويم.
* منظور شما از «دروغ نگفتن» چيست؟
** عكاس مي تواند موقعيتي از صورت سوژه اش را شكار كند و آن را به فضاي حادثه تعميم دهد تا فضاي دلخواهش به مخاطب منتقل شود در حالي كه ممكن است اين طور نبوده باشد مثلاً يك صورت غمگين را در لحظه اي عكاسي كند در حالي كه سوژه غمگين نبوده. براي همين يك عكاس هم مثل يك خبرنگار بايد قابل اطمينان و راستگو باشد.
* غير از اين، چه ويژگي هاي ديگري باعث موفقيت يك عكاس خبري مي شود؟
** سرعت و تيزبيني دو ويژگي يك عكاس خبري است و البته اينكه تنبل هم نباشد! يك عكاس خبري بايد يك سوژه را از زاويه هاي مختلف ببيند و بهترين زاويه را براي عكاسي انتخاب كند، ولي وقتي عكاس تنبل باشد فقط رو به روي سوژه مي نشيند و عكس مي گيرد.
* از مشكلات يك عكاس زن بگوييد؛ آن هم يك عكاس خبري كه معمولاً بايد در دل حادثه باشد؟
** مهمترين مشكل عكاسان زن اين است كه خيلي از روزنامه ها و خبرگزاريهاي ايران ترجيح مي دهند با عكاسان زن كار نكنند و اين بزرگترين صدمه را به يك عكاس خبري زن مي زند. چون عكاس دوست دارد عكسش جايي ديده شود تا بقيه ببينند و درخصوص عكسش نظر بدهند. عكس خبري گرفتن خيلي سخت است. عكاس بايد به دل حادثه برود. گاه آن قدر به عكاس توهين مي شود و مردم اذيت مي كنند كه خيلي از حوادث را نمي شود عكاسي كرد اما عكاس چون كارش را دوست دارد با جان و دل به حادثه مي زند و عكس مي گيرد و بعد اگر جايي نباشد كه اين عكس كار شود، عكاس لطمه زيادي مي خورد.
* فكر مي كنيد چرا اين طور شده است؟
** خود من هم نمي دانم. در بعضي خبرگزاريها چند عكاس مرد، عكاسي مي كنند اما حتي يك عكاس زن هم ندارند.
* خانم توكليان، دلخراش ترين سوژه اي كه تاكنون عكاسي كرده ايد، چه بوده است؟
** سالهاي اولي كه عكاسي مي كردم خيلي با سوژه هايم درگير مي شدم. از بعضي سوژه ها خيلي ناراحت مي شدم. اما بعد از چند سال تصميم گرفتم محكم تر باشم. با اين حال، عكاسي از زلزله پاكستان خيلي مرا اذيت كرد. اگر چه تصميم گرفته بودم به اولين وظيفه ام كه عكاسي بود فكر كنم و تمام حواسم را روي عكس گرفتن متمركز كنم، اما با تمام اينها، زجر كشيدن مردم زلزله زده، مرا بسيار ناراحت كرد. اما سعي كردم با عكسهايم، آدمهاي بي تفاوت دنيا را نسبت به اين مسأله، حساس كنم تا به كمك مردم پاكستان بيايند و با چاپ عكسهايم در روزنامه ها و خبرگزاريهاي خارجي اميدوار بودم اين اتفاق بيفتد.
* فكر مي كنيد وقتي مسن تر شديد، در عكاسي چه راهي را ادامه بدهيد؟
** من الآن 27 ساله هستم و نسبت به 12 سال پيش كه عكاسي را شروع كردم، مسن تر شده ام.اگر چه در طول اين سالها تجربه بسياري به دست آورده ام، اما هنوز خيلي با ايده آل هايم فاصله دارم. اما در اين سالها اتفاقي در درون من افتاده و آن اينكه ديگر به عكاسي خبري و كاركردن در اين نوع عكاسي، علاقه چنداني ندارم.الآن دوست دارم روي پروژه ها و سوژه هاي بلندمدت كار كنم و مثل يك كارگردان با ابزار دوربين و سوژه هاي اجتماعي، فيلم بسازم، اما با عكس !دوست دارم با عكسهايم، زندگي واقعي مردم را نشان بدهم.
* تاكنون روي پروژه هاي بلندمدت كار كرده ايد؟
** بله !الآن 2 سال است كه اين كار را انجام مي دهم و فعلاً در حال عكاسي از سه سوژه به صورت بلندمدت هستم.
سوژه اول پرتره از مادران شهيد است. سوژه دوم دغدغه هاي يك دختر 18 ساله است كه با عكاسي از زندگي روزمره اش مي خواهم دغدغه هاي اين دختر 18 ساله را نشان دهم و سوژه سوم عكاسي از يك دختر 9 ساله است. اين پروژه از عكاسي جشن تكليف اين دخترك شروع شده و تا سنين بالا ادامه خواهد داشت.
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]