تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820743744




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جهانی از پس جهان(2)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:



هنر در گذشته به معنای شریف لفظ (سونارا) و فضیلت بود و خیال ِ منفصل هنرمند، معطوف به حقیقت بود. به همین خاطر بود که هنر به سراغ هنرمند می آمد و هنرمند در لحظه آفرینش، چنان شناور در معنی بود که خودآگاهی به فرآیند خلق اثر هنری نداشت؛ هرچند به آن دل آگاهی داشت. این استغراق در بحر بی کرانه خیال منفصل بود که مرواریدهای ِ شاهوارِ هنر را به هنرمند ارزانی می داشت و بر همه ظرفیت شهودی مخاطب اثر هنری نیز تأثیر گسترده می نهاد.


● هنرمندی که از راه عشق، به صفای باطن و تصفیه قلب راه یافته به مقامی رسیده است كه به آن "كشف خیالیه" می گویند. عاشق، اكنون چنان با خیال (یاد) معشوق درآمیخته كه دوگانگی از میانه رخت بربسته است. آنچه در این مرحله برای او اهمیت و اصالت دارد، یاد و خیال معشوق است. اكنون اگر او آن حالی را كه به آن رسیده است با بیانی زیباشناسانه و در بستری از عاطفه های انسانی چنان بگوید كه نظیر همین حال برای مخاطب نیز پدید آید، پا در وادی هنر نهاده است.

عطار نیشابوری در "المقامه الاول" از كتاب "مصیبت نامه" اهمیت یاد معشوق را این چنین طرح می كند:

جبرییل از بعد چندین ساله كار

یافت گنجِ یادكردِ كردگار

یاد او مغز همه سرمایه هاست

ذكر او ارواح را پیرایه هاست

گر ملایك را نبودی یاد او

نیستندی بنده آزاد او

این همه تأكید بر اهمیت یاد او برای آن است كه عاشق از خود و خودیت دور شود و سراسر همه " او" گردد. هنرمند، مانند هر عاشقی جویای معشوقی آن جهانی است و چون چنین معشوقی را در عالم محسوس نمی یابد، به یاد او پناه می برد و دل به خیال او می سپارد؛ و "هنر، تجلی شیدایی است و شیدایی هرچه هست در عشق است. مسیحای عشق است كه روح شیدایی در پیكر هنر می دمد و اگر نباشد این روح، هنر نیز جسدی مرده بیش نیست. اگر شیدایی را از انسان باز گیرند، هنر را باز گرفته اند. شیدایی، جان ِ هنر است. اما خود، ریشه در عشق دارد. شیدایی همان جنون همراه عشق است. ملازم ازلی عشق. جنون و شیدایی نیز عاطف و معطوف هستند و مترادف با یكدیگر. هنر، جوششی خود به خود و یا از سر بیخودی و شیدایی است كه هرگز از آغاز با قصد تأثیر بر مخاطبان خاصی وجود پیدا نمی كند. كار عشق، به شیدایی و جنون می كشد و كار جنون به تغزل. تغزل، ذات هنر است. جنون، سرچشمه هنر است و همه از آن زمزمه های بیخودانه ای آغاز می شود كه عاشق با خود دارد. او در تنهایی، جنونش را می سراید و این یعنی تغزل. هنرمند، در میان سایر انسانها همچون بلبل است در میان پرندگان. .و وجه امتیاز او نیز در شیدایی است و بیان ِ خوش. مرادم شیدایی حق است".(24)

مهمترین تفاوت شناخت وصالی (حضوری) و شناخت حصولی در تأثیری است كه بر روی صاحب معرفت باقی می گذارد: چون معرفت حضوری با دل (قلب) انسان سر و كار دارد و دست اراده و اختیار در آن تأثیر ندارد، عمیقاً شخصیت فرد را متأثر می كند. این نوع معرفت همچنین بر قوه خیال و ساحت عمل، تأثیری تعیین كننده دارد. تنها راه نیل به این نوع معرفت، سیر و سلوك (گردش و روش) است كه صد البته دارای مراتب و مراحلی است. كسی كه نسبت به چیزی معرفت حضوری پیداكند، آثار و تبعات این وصال، سراپای وجود(25) او را در برمی گیرد.

فيلسوف از هر آنچه متعلق ذهن انسان مي گردد گفتگو مي كند لذا "اگر هنر با فلسفه كاري نداشته باشد و درباره مسايل خود از آن استمدادي نجويد، فلسفه حق خود مي داند كه درباره اساس هنر و رابطه آن با ساير امور پرسش كند."(26)

"آنچه فيلسوف را به سمت هنر مى كشاند، مفهوم خيال است. خيال هم در فلسفه و هم در عرفان امر بسيار مهمى محسوب مى شود. غالباً كسانى كه صرفاً كارهاى ادبى مى كنند متوجه جنبه هاى فلسفى و عرفانى نظريه خيال نيستند. خيال رابط بين عالم لاهوت با عالم ناسوت است. البته بايد اصطلاح خيال را از معناى متعارف و عاميانه از خيال تفكيك كرد. خيال وجه مشترك همه هنرهاست. يعنى اگر خيال را از هنر بردارند، هنر تبديل به صنعت يا علم مى شود. هنر از نظر تجلى دادن هستى مرتبه اى بالاتر از فلسفه دارد، چرا كه فلسفه، قوانين حاكم بر هستى را كشف و بيان مى كند، حال آنكه هنر، ظهور هستى را در قالب صورتهای خیالی نشان می دهد به نحوی که در مخاطب منشاء بروز رفتارهایی نوین می شود و شخصیت او را عمیقا متاثر می سازد(27)."

صورتهایی که ما در عالم خواب مشاهده می کنیم آفریده خیال ماست. بیشتر خوابهای ما واقعی نیستند زیرا بر اثر تصرف قوه متخیله ما به وجود آمده اند. در این میان خوابهای حقیقی و آنچه رویای صادقه اش می نامند بسیار اندک است: در رویای صادقه، آنچه را که انسان در خواب می بیند در نیروی خیال او وجود واقعی پیدا می کند. پیامبران الهی همه آنچه را که در خواب می دیدند در عالم واقع هم پدیدار می شد و به وقوع می پیوست و جدایی و مفارقتی میان این دو عالم برای ایشان وجود نداشت. البته این مهم به دلیل تجرد خیال آنهاست.

آن خیالاتی که دام ِاولیاست

عکس ِ مه رویان ِ بستان خداست

آن خیالی که شه اندر خواب دید

در رخ ِ مهمان همی آید پدید

شه به جای حاجبان فا پیش رفت

پیش آن مهمان ِ غیب خویش رفت

هر دو بحری آشنا آموخته

هر دو جان بی دوختن بر دوخته

گفت معشوقم تو بودستی نه آن

لیک کار از کار خیزد در جهان(28)

خیال اولیاء از عالم حس، پیروی نمی کند و تحت تأثیر روح است. این در حالی است که خیال انسانهای دیگر در سیطره و سلطه عالم حس است.قرآن در این خصوص از "اضغاث احلام" نام می برد و می فرماید:

قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاء وَ الأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ(29)

[پيامبر] گفت پروردگارم [هر] گفتار[ى] را در آسمان و زمين مى‏داند و اوست شنواى دانا. بلكه گفتند خوابهاى شوريده است [نه] بلكه آن را بربافته بلكه او شاعرى است پس همان گونه كه براى پيشينيان هم عرضه شد بايد براى ما نشانه‏اى بياورد.

ونیزدر جایی دیگر چنین می فرماید:

قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ وَ مَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الأَحْلاَمِ بِعَالِمِينَ (30)

گفتند خوابهايى است پريشان و ما به تعبير خوابهاى آشفته دانا نيستيم.

اضغاث احلام یعنی خوابهای پریشان و آشفته که هیچگونه تعبیر و تفسیری ندارد.

خیال انبیاء چون تحت تأثیر مراتب و درجات برتر وجود است، خیال حقیقی است. اما صورتهای خیالی دیگر بر حسب آموزه های قرآنی، تنها خوابهایی پریشان است؛ صورتهایی فاقد محتوا و مضمون که نفس انسانی، تحت تأثیر حس مبادرت به پرداخت آن کرده است. "در بیداری هم دقیقاً چنین است. یعنی خیال بعضی افراد به مرتبه صفا و درجه تجرد رسیده و آینه ای است برای مراتب برتر...گاهی خیال هنرمند به درجه تجرد و صفا می رسد و صوری که در نفس او متمثل و متجسد می شود تمثیل حقایق برتر و اعلی می گردد."(31)

"ابن عربي" در رساله "فصّ.يوسفي" خود به مبحث خيال و واقعيات پيرامون آن پرداخته و معتقد است كه حكمت، نوري از خزانه غيب و همچنين از انوار عالم مثال به شمار مي.آيد. از نظر او چنين خيالي غير واقعي نيست بلكه واقعيت دارد.

جهانی که ملاصدرا بیان می دارد پیوسته و بی درنگ در حال حرکت است. قافله حیات، بی وقفه حرکت جوهری و هدفمند خود را به جانب کمال ادامه می دهد. "ملاصدرا، عالم را با همه کثرت و تعدد موجودات در سه نشئه محسوس، معقول و متخیل حصر می کند و عالم متخیلات یا عالم خیال را عالم صور باطنیه و عالمی می داند که در اشتمال بر جمیع صور لذت بخش یا دردناک، عینا نظیر و مطابق این عالم، یعنی عالم محسوسات است."(32) سفر به دیار نورانی خیال منفصل یا عالم عقول، همان سفر نفس ناطقه انسانی در خویشتن خویش است. سفری که به بازیافتن حقیقت منجر می شود. در منظومه فکری صدرایی، هنری این چنین که با شهود آغاز شده است با حقیقت بقاء می یابد. برای همین است که در حکمت او، قوه متخیله یا مصوره از اهمیت والایی برخوردار است. این نیرو، تجلیگاه صفت ِ خلاقیت خداوند است. نیروی خیال، تنها می تواند صورتهای مختلف را در ذهن بیآفریند در حالی که خالق ِ جهان، وجود عینی و خارجی به ماهیات می بخشد. "خلاقیت هنری نشأت گرفته از قوه خیال هنرمند است؛ صورتهای خیالی از راه کشف و شهود مستمراً بر نفس ِ هنرمند متجلی می گردد، و او بر بالهای خیال می نشیند تا از عالَم مثال یا مُثُل، صورتی محسوس باز یابد و آن را روایت کند."(33)

ابداع، که همان آفرینش و انشاء بی سابقه است با وساطت خیال محقق می شود؛ زیرا عالمی که ماورای حس و عقل (به مفهوم بشری آن) قرار دارد هرگز نمی تواند با زبان محسوس و معقول بیان شود. زبان شعر و زبانِ حکمت اُنسی، زبان عبارت نیست. مرتبه ای از ذات عالم که در هنر تجلی می کند و هنرمند نسبتی با آن برقرار می سازد تنها با زبان اشارت ابداع می شود. این همان چیزی است که برخی از متفکران اسلامی با نام "تشبیهات" و "الفاظ متشابه" از آن یاد کرده اند.(34)

عالم خیال دارای توانایی های بسیاری است و می تواند انواع تداعی های مختلف را برای آدمی به وجود آورد و پیوسته او را از منزلی به منزلی و از کویی به کویی بکشاند بی آنکه دست اراده انسان در کار باشد. برای همین است که گفته اند" از عجیب ترین نیروهای ما قوه متخیله است. به موجب این قوه است که ذهن ما هر لحظه از موضوعی متوجه موضوعی دیگر می شود و به اصطلاح تداعی معانی و تسلسل خواطر صورت می گیرد. این قوه در اختیار ما نیست بلکه ما در اختیار این قوه عجیب هستیم."(35)



● از جمله نابسامانیها و آسیب هایی که هنر در دوران جدید به آن گرفتار شده این است که متعَلَق خیال انسان به دره های نفس اماره سقوط کرده و لذا آثار هنری نمی توانند با فطرت انسان، ارتباطی موثر برقرار سازند. "عوالم بالا و متعالی به واسطه خیال منفصل، به مرتبه صور محسوس ِ خیال متصل آدمی تنزل می یابد. همین تمثل به شاعر و هنرمند شأن انباء می بخشد. اما زمانی که عالَم شاعر کور و تاریک شد، جهان انسان تاریکتر و ناپیداتر می شود و دنیای آدمی محدود می شود به دنیای نفسانی و رسوبات هیولایی نفس اماره که زشتی کثافت مآبانه کابوس وار آن در شعر منتشر می شود. آن عالم ماورایی محدود می شود به عالم نفسانی و دیگر خیال آدمی در عالم ماورایی سیر و سلوک طیرانی ندارد. در اینجا متعَلَق خیال آدمی به اسفل السافلین نفس اماره انسانی سقوط می کند. هر سیری که هنرمند و شاعر می خواهد داشته باشد یک سیر مجازی ِ قلابی و دروغین در نفس اماره است."(36) بسیاری از آثار هنری امروز، مبتنی بر صورتهای خیالی متصل به واقعیت جاری است. برای همین است که هنرمند به جای آنکه گوش جان به موسیقی فطرت خود دهد به کارفرمایانی دل و دیده می سپارد که تنها از او بهره ابزاری می برند و هنر را به مثابه وسیله ای برای القاء نیات و اغراض نفسانی و سودطلبانه خود می شمارند. مادام که هنر براساس کارکرد صورتهای خیالی متصل به وجود آید هرگز نمی توان "آن" هنری را در هنر امروز مشاهده کرد زیرا هنرمندان اکنون بنده طلعت آنانی نیستند که آنی دارند، بلکه بنده درم و درد و دروغ شده اند و محاکات آنان به مانند سخنان ِ اسیران مغاره افلاطونی است که تنها و تنها به رویت اشباح خوکرده اند.

هنر در گذشته به معنای شریف لفظ (سونارا) و فضیلت بود و خیال ِ منفصل هنرمند، معطوف به حقیقت بود. به همین خاطر بود که هنر به سراغ هنرمند می آمد و هنرمند در لحظه آفرینش، چنان شناور در معنی بود که خودآگاهی به فرآیند خلق اثر هنری نداشت؛ هرچند به آن دل آگاهی داشت. این استغراق در بحر بی کرانه خیال منفصل بود که مرواریدهای ِ شاهوارِ هنر را به هنرمند ارزانی می داشت و بر همه ظرفیت شهودی مخاطب اثر هنری نیز تأثیر گسترده می نهاد.



پی نوشت:

1. پاكباز، رويين؛ دايره المعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر 1378 ص 955.

2. گلد واتر، رابرت؛ هنرمندان، درباره هنر، ترجمه سيما ذوالفقاري، تهران، نشر ساقي 1380ص 30

3. همان

4. همان

5. Henri Matisse (1868-1954)

6. گلد واتر، رابرت؛ هنرمندان، درباره هنر، ترجمه سيما ذوالفقاري، تهران، نشرساقي 1380 ص 15

7. رضاي الهي، محمود؛ فلسفه هنر، تهران، انتشارات صريرقلم 1373 ص 85

8. Giorgio de Chirico(1888- 1978

9. گلد واتر، رابرت؛ هنرمندان، درباره هنر، ترجمه سيما ذوالفقاري، تهران، نشرساقي 1380

10. خيال در يونان باستان با كلمه فانتزي (Fantasy) و در زبان لاتين با واژه ايماژ (image) مطرح شده است: ايماژ به معني صورتِ انعكاس يافته در آينه نیز هست.

11. ديناني، غلامحسين؛ هنر و ماوراء الطبيعه (مقاله تجلي ماوراء الطبيعه در هنر)، تدوين عباس نبوي، تهران، دفتر نشر معارف 1381

12. مددپور، محمد؛ خود آگاهي تاريخي، تهران، حوزه هنري 1372

13. ابراهیمی دینانی، غلام حسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، موسسه انتشارات حکمت، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۹، ص ۳۶۳.

14. قطب الدین شیرازی، محمود بن مسعود کازرونی، شرح حکمه الاشراق سهروردی، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، چاپ اول،۱۳۸۳، ص ۴۵۰

15. تعلیقات ابوالعلاء عفیفی بر فصوص الحکم ابن عربی، انتشارات الزهرا، تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۰، صص ۷۵-۷۴

16. سهروردی، شهاب الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد دوم، تصحیح و مقدمه هانری کربن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ سوم،۱۳۸۰،ص 232

17. همان، ص 234

18. همان، ص 254

19. شرح حکمه الاشراق سهروردی، ص ۵۱۴

20. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد دوم، ص۲۴۲

21. سهروردی، شهاب الدین یحیی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد اول (المشارع و المطارحات)، تصحیح و مقدمه هانری کربن، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ سوم،۱۳۸۰، ص ۵۰۳

22. نجمي، علي؛ مقاله: عالمي به وسعت خيال؛ نوشته (مجله فرهنگ و پژوهش؛ شماره 172)

23. پورجوادی، نصرالله؛ "عالم خیال از نظر احمد غزالی"، مرداد – آبان 1365 شماره 8، ص 11

24. مباني نظري هنر؛ پژوهشي در آثار شهيد سيد مرتضي آويني، تهران، گروه مطالعات فرهنگی و هنري شهيد آويني 1374، ص 11.

25. وجود هر چیزی عبارت از آن امری است كه در بیرون ذهن انسان مستقر است. آنچه منشا اثر است، وجود است. اگر آتشی وجود داشته باشد دارای سوزندگی و روشنی و گرما ست؛ وگرنه چنانچه سرخی آتش را برروی دیواری بیافكنیم هیچ یك از اثرات لازم را نخواهد داشت. شیخ شهاب الدین سهروردی در این باره عقیده دارد كه: وجود ما در ادراك حضوری بسط پیدا می كند و فراگیر وجود دیگری می شود. حتی حكمای اگزیستانس كه جملگی به نوعی تحت تأثیر مكاتب شرق هستند معتقدند كه: انسان وقتی قصد دارد تا نسبت به چیزی ادراك حضوری پیدا كند باید در آغاز با آن انس برقرار كند.

26. رضاي الهي، محمود؛ فلسفه هنر، تهران، انتشارات صرير قلم، 1373

27. همان.

28. مولوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، به اهتمام توفیق. ه. سبحانی، انتشارات روزنه، تهران 1378؛ ص 8.

29. انبیاء / آیات 4 و 5.


عليرضا باونديان









30. یوسف 44.

31. اعوانی، غلامرضا؛ حکمت هنر معنوی، انتشارات گروس، تهران، 1375 ص 366.

32. صدرالدین محمد بن ابراهیم (ملاصدرا)، رساله سه اصل، تهران، انتشارات مولی 1360.

33. ندیمی، هادی؛ تأملاتی در باب چیستی هنر از دیدگاه حکمت متعالیه، رواق 4، ص 9.

34. ع.ی.ن.ال.ق.ض.اه.، ع.ب.دال.ل.ه.ب.ن. م.ح.م.د؛ تمهیدات، ب.ا م.ق.دم.ه. و ت.ص.ح.ی.ح. و ت.ح.ش.ی.ه. و ت.ع.ل.ی.ق. ع.ف.ی.ف. ع.س.ی.ران..

35. مطهری، مرتضی؛ ولاء ها و ولایتها، انتشارات طوس، قم 1358 ص 88.

36. مددپور، محمد؛ تجلی حقیقت در ساحت هنر، انتشارات برگ، تهران 1372ص 76







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن