واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ناصرحجازی:فدراسیون حقم را نخورد ،کمک نمی خواهم/اصرارهای تاج باعث شد چک.شان را قبول کنم
ناصر خان حجازی را با صفات بسیاری می شناسند اما بی شک اصلی ترین آن، صراحت لهجه این ورزشکار موفق سال های نه چندان دور ایران است.
فدراسیون حقم را نخورد؛ کمک کردن پیشکش
در مدت بیماری.ام خیلی.ها ابراز لطف کردند و بعضی.ها هم با اسم من مانور دادند. شنیدم که فدراسیون مدعی کمک به من شده ولی از ترس ریا خبر آن را اعلام نکرده! نمی.دانم چرا آن.ها احساس می.کنند که من نیازی به کمک.شان دارم. اگر راست می.گویند و می.خواهند حق واقعی حجازی را بپردازند، طلب ۳۰ساله مرا بدهند. من که درمانده کمک فدراسیون فوتبال نیستم.
پس از جام.جهانی۷۸ آرژانتین قرار بود صدهزار فرانک سوئیس پاداش بدهند، اما این پاداش که حق ما بود پرداخت نشد. فدراسیون فوتبال به.جای کمک به ناصر حجازی پولش را نخورد، کمک کردن پیشکش. خوشبختانه آن.قدر دوست و هوادار دارم که نیازی به کمک فدراسیون فوتبال نداشته باشم. دوستانی دارم که در تمام این سختی.ها در کنارم بودند.
از طرف فدراسیون آمدند منزل.مان و یک چک ۸،۹میلیون تومانی دادند که به .تاج گفتم: «خجالت.آور است! چطور توانستید این پول را به من بدهید»؟ تاج گفت: «حتما اشتباهی شده و باز هم کمک می.کنیم. خواهش می.کنم این پول را قبول کنید». باور کنید این پول ۲ماه دوا و داروی من می.شود که با این همه سروصدا می.خواهند سر من منت بگذارند. متاسفانه اصرارهای تاج باعث شد چک.شان را قبول کنم، اما این چک را هیچ.وقت نقد نکردم و هنوز هم اصل آن را دارم.
فدراسیون و سازمان ورزش خودشان نمی.خواستند کمک کنند. تنها کمک دولتی به من از جانب صندوق پیشکسوتان بود که ۱۰میلیون تومان کمک کرد. این پول هم خرج ۲ماه قرص و دوای من شد. آقایان فکر می.کنند من بچه.گدا هستم. هرکسی از رفتارش مشخص است که دنبال ثواب است یا کمک کردن.
آقای مشایی، پس از کلی اصرار می.خواستند بیایند عیادت و با این.که دلم راضی نبود، به آتیلا گفتم بگو بیایند. آمدند و یک عکاس هم با خودشان آوردند. زمان رفتن ۵میلیون تومان گذاشتند داخل پاکت که قبل از رفتن به آتیلا گفتم این پول را پس بفرست و بگو من که بچه.گدا نیستم. خیلی.ها می.آمدند تا خودشان را نشان بدهند. آن.ها به ما احتیاج دارند نه ما به آن.ها.
باور کنید بحث کمک نیست؛ مهم رفتار و شخصیت افراد است. مثلا نوه امام(ره) بدون آن.که کمک کند، با گل و شیرینی به منزل.مان آمد و مرا شرمنده خودشان کرد و حرمت گذاشت. اصلا به نظر من هیچکس نباید به ورزشکاران و پیشکسوتان کمک کند و تمام هزینه.ها و رسیدگی کردن این ورزشکاران و پیشکسوتان وظیفه فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت.بدنی است.
من خودم در این مدت با افرادی آشنا شدم که نیات خیرشان برایم عجیب بود. یکی از همین افراد آقای زنوزی.فرد بود که می.دانم ۱۰۰وانت جهیزیه عروس برای دختران بی.سرپرست می.دهد و کمک.هایی می.کند که طرف نمی.داند از سوی او بوده و هیچ.گاه دنبال این نبوده که اسمی از وی برده شود، اما من وظیفه دارم از این آدم قدردانی کنم. ایشان به من گفته.اند تا پایان طول مدت درمانم هر ماه هزینه. داروهایم را می.دهند. یعنی از قرار ۴میلیون تومان در ماه که این طول درمان معلوم نیست چند ماه یا چند سال طول بکشد.
درباره کمک.هایی که برخی بازیکنان مانند کریمی و دایی به خانواده.های بی.سرپرست می.کنند هم به نظرم آن.ها اول باید به هم.صنف.شان (بابک معصومی و محمد پارسا) خیر برسانند و بعد به دیگران. من خدا را شکر می.کنم که روپا هستم و می.توانم کار کنم اما امثال پارسا و معصومی نیاز به مراقبت دارند.
ورزشکاران خود را ارزان نفروشند
بدون شک ناصر حجازی را .می.توان خوش.تیپ.ترین ورزشکار تمام ادوار فوتبال ایران نامید و شاید یکی از دلایل این.که حجازی همواره روی بورس بوده و برای رسانه.ها. سوژه.ای تیراژ.آور به حساب آمده، همین جذابیت بوده است.
شهرت دنیای توپ گرد برای ناصر حجازی به حدی ارضا.کننده بوده که وی از کنار پیشنهاد.های وسوسه.انگیز تهیه.کنندگان و کارگردانان سینما – قبل و بعد از انقلاب اسلامی..– به.راحتی عبور کرد و حتی روزی که قرار شد در کنار سوپر.استار فیلم.ها.ی فارسی نقش.آفرینی کند، ناگهان قید رفتن جلوی دوربین را زد و به یکی از تهیه.کنندگان بنام سینمای ایران «.نه» گفت. حجازی گرچه با ورود چهره.ها.ی ورزشی به حوزه سینما مخالف نیست اما معتقد است که آن.ها نباید ارزان.فروشی کنند.
بخش هایی از پاسخ های حجازی در ادامه می آید.
• بعد از انقلاب.اسلامی چندین پیشنهاد داشتم اما آن.ها را زیاد جدی نگرفتم.اتفاقاً خیلی هم جدی بودند اما خود من به.عنوان یک ورزشکار زیاد جالب نمی.دانستم که جلوی دوربین فیلم.سازان بروم. آن.ها .می.خواستند از اسم ناصر حجازی بهره ببرند، نه قیافه و هنر بازیگری.اش.
• من که نباید ارزان.فروشی .می.کردم، اگر آن.ها در سینما برای خودشان اسم و رسمی.داشتند، خب من هم ناصرحجازی بودم. یادم است بعد از انقلاب اسلامی، تازه قرار بود ایرج قادری کارش را شروع کند. برای اولین فیلم خود سراغ من آمد، نشستیم و صحبت کردیم. بعد راجع.به مسائل مالی حرف زدیم و من هم رقم مورد.نظرم را گفتم. قادری گفت: اما بازیگران سطح اول کشور نصف این مبلغ را .می.گیرند. گفتم من خودم را ارزان نمی.فروشم چون ممکن است با این کار خودم را خراب کنم.
• از کجا معلوم آن فیلم خوب از کار در..می.آمد. من باید به اعتبار خودم هم فکر .می.کردم...۱۰۰میلیون تومان خواستم و فکر کنم ۱۵.سال پیش بود.
• پیش از انقلاب .، علی عباسی که در سینمای ایران شناخته شده بود، از من خواست در فیلمی.که یک بازیگرسرشناس فیلم فارسی هم بازیگر آن بود، شرکت کنم.یک.فیلم تهیه.کننده.اش امیر شروان بود و فیلم دیگری هم که فکر کنم اسمش پرنده آهنی بود.. یک خانم کارگردان هم قرار بود فیلمی .را در آلمان بسازد و من در آن فیلم بازی کنم که درنهایت ساخت آن فیلم متوقف شد.
• دنبال مطرح شدن نبودم، یعنی مطرح بودم. آن زمان از همه هنر.پیشه.ها. و خواننده.ها. مطرح.تر بودم و همه مرا .می.شناختند. فقط به پولش احتیاج داشتم.
• الان .دیگر سنم بالا رفته، البته نقش.ها.ی اکشن را دوست دارم، یا مثلاً بازی کردن در نقش یک.کارآگاه!
• در مورد شرکت در تیزر تبلیغاتی یک.گروه مشاورین املاک، وقتی دیدم از نظر مالی پیشنهاد خوبی .می.دهند، قبول کردم.
• الان خیلی.ها هنرپیشه شده.اند، خیلی.ها. صبح که از خانه بیرون .می.روند ماسک روی چهره .می.زنند تا ظاهرشان با باطن.شان متفاوت باشد.. دیگر بازیگری سخت نیست، چون همه هنرپیشه.اند.
• نمی.گویم ورزشکاران در فیلم ها بازی نکنند اما ارزان.فروشی نکنند. به هر قیمتی که نباید جلوی دوربین رفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]