محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845473376
راهبرد كلان ايالات متحده و اسراييل در بحران آفريني در عراق ؛ كردستان و طرح «خاورميانه بزرگ»
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: راهبرد كلان ايالات متحده و اسراييل در بحران آفريني در عراق ؛ كردستان و طرح «خاورميانه بزرگ»
گروه تحليل و تفسير خبر- امير حسين كبيري : ايالات متحده با اجراي طرح «خاورميانه بزرگ» به دنبال منطقهاي است با تعدادي كشور ضعيف كه بي قيد و شرط، برتري اسراييل را بپذيرند چراكه رژيم صهيونيستي تنها رژيمي است كه با سياستهاي خاورميانهاي آمريكا در زمينه اصلاحات در منطقه همراهي دارد.
مقدمه :
فروپاشي بلوك شرق زمينه را براي ايالات متحده فراهم آورد تا با ايجاد يك نظام تك قطبي بينالمللي، خود را به عنوان هژمون برتر در اين نظام جهاني تحميل كند. به دنبال مجموعه اي از تحولات بين المللي؛ در استراتژي جهاني و منطقهاي آمريكا تغييرات جدياي به وجود آمد. مهمترين اين تغييرات در پي رويداد 11 سپتامبر، چرخش استراتژي آمريكا از « نقشه راه» به طرح « خاورميانه بزرگ » بود كه بهانه مبارزه با تروريسم اجراي آن را آسانتر ميكرد.
آمريكا با دستآويز قرار دادن جنجال تروريسم و اينكه خاورميانه اسلامي كانون توليد تروريسم است، با حمله به افغانستان و عراق حضور نظامي خود را در اين منطقه تثبيت نمود.
گرچه آمريكا پس از حادثه يازدهم سپتامبر، به پشتوانه قطعنامه 1368 شوراي امنيت براي خود حق دفاع مشروع دريافت كرد و اعلام نمود حتي بهتنهايي به جنگ عليه تروريسم ادامه خواهد داد اما حضور رژيم صهيونيستي در قلب خاورميانه از سال 1948 بي گمان، هرگونه ابتكار عمل در اين منطقه را منوط به در نظر داشتن منافع ملي اين رژيم جعلي ساخته است. در همين پيوند، ايالات متحده بي توجه به مخالفتهاي روسيه،آلمان و فرانسه در مارس 2003 با ملحوظ داشتن اشتياق بي حد و حصر اسراييل، به عراق حمله ميكند.
نگارنده در اين نوشتار كوشيده است با اشاره به اهميت منطقه خاورميانه به عنوان شبه جزيرهاي در نقطه اتصال اروپا، آسيا و آفريقا كه از موقعيت ژئوپليتيك، ژئواستراتژيك و ژئواكونوميك ممتازي برخوردار است، به تبيين راهبرد ايالات متحده در اين منطقه پرداخته و از نقش پيدا و پنهان اسراييل در بحرانآفرينيها در عراق و تبديل « كردستان » به فلسطيني ديگر پرده بردارد.
******
بعد از جنگ جهاني اول، متفقين پيروز در جنگ در كنفرانس "ورساي" در سال 1919 حكم به لزوم فروپاشي امپراتوري عثماني دادند. يكي از كشورهاي تجزيه شده اين امپراتوري «عراق» بود. عراق؛ كشوري با قوميتهاي مختلف (عرب و كرد، تركمن، ميندايي، آسوري، گوراني و لك) با سه ايالت بغداد در مركز ، بصره در جنوب و موصل در شمال تشكيل گرديد.
ايالت موصل به چهار استان موصل، اربيل، سليمانيه و كركوك تقسيم شد؛ در دو استان كركوك و موصل تركيب مختلفي از اقوام به چشم مي خورد اما در دو استان اربيل و سليمانيه غلبه جمعيت با مالكين كرد است.
بريتانيا به عنوان يكي از كشورهاي فاتح جنگ كه خواستار استمرار نفوذ قدرت خود در خاورميانه بود، با قرار دادن خاندان هاشمي در رأس هرم قدرت در عراق سيطره نفوذ خود را در منطقه تثبيت كرد. لندن با حمايت از اقوام جداييطلب منطقه به ويژه كردها كه پس از تقسيمات جديد جغرافيايي به منابع عظيمي از ثروت دست يافته بودند ، كوشيد از يكسو حكومت مركزي عراق را در بيم از شورش كردها كه خواهان كسب هويتي مستقل و تشكيل يك دولت محلي بودند، نگه دارد و از سوي ديگر بر آتش تنشهاي قومي در منطقه بيافزايد. از اين رو در سال 1920 معاهده "سيفر" را با دولت عراق به امضا رساند؛ معاهدهاي كه در بندهاي 62، 63 و 64 آن، صراحتاً براي كردها «حق ايجاد يك حكومت كرد در منطقه كردستان» را به رسميت شناخته بود.
حضور جدي كردها در صحنه بعد از سقوط پادشاهي خاندان هاشمي در عراق و تأسيس نظام جمهوري طي كودتاي تيسمار "عبدالكريم قاسم" در 14 ژوئيه 1958 آغاز شد. در اين زمان به مهاجرين كرد اجازه داده شد كه به عراق بازگردند. در رأس اين افراد "ملا مصطفي بارزاني" بود كه به عراق بازگشت و با استفاده از فضاي باز موجود، اقدام به انتشار روزنامه، مجله و بيانيههاي سياسي نمود. در همين راستا، بارزاني توانست با استناد به قانون اساسي جديد كه بر مشاركت اعراب و كردها در حكومت كشور عراق تأكيد ميكرد، در سال 1960 اجازه تأسيس حزب "دمكرات كردستان" را از نخست وزير وقت بگيرد.
كردستان عراق با مساحتي در حدود 36 هزار كيلومتر مربع، 25 ميليون نفر از جمعيت عراق را در خود جاي داده است. كردها كه به دنبال حضور بارزاني در عراق، جان تازهاي براي پيگيري مطالباتشان پيدا كرده بودند، فصل جديدي از مبارزات خود را گشودند اما بروز اختلافات داخلي ميان رهبران كرد، پيمودن اين مسير را دشوار ساخته بود.
ملامصطفي بارزاني در سال 1964، پس از مدتها مبارزه و درگيري ميان پيشمرگان (مبارزان) حزب دموكرات با حكومت بغداد براي خودمختاري، به تنهايي و با وجود مخالفت برخي اعضاي حزب، قرارداد آتشبس را با « عبدالسلام عارف» رئيس جمهور وقت عراق امضا كرد كه باعث به وجود آمدن تفرقه و پراكنده شدن اعضاي حزب شد به گونهاي كه «جلال طالباني» كه خود از جوانان مبارز دمكرات كردستان بود سر به مخالفت برداشت و از حزب جدا شد. طالباني كه رهبري گروههاي روشنفكر و چپگراي حزب را بر عهده گرفته بود، آشكارا لب به انتقاد از روشهاي سنتي و عشايري مديريت بارزاني گشود. ازدواج طالباني با دختر ابراهيم احمد چهره معروف سياسي كرد و از مخالفان اصلي ملامصطفي، به مخالفتهاي وي رنگ سياسيتري بخشيد به گونهاي كه با وقوع جنگي ميان طالباني و بارزاني، كردستان به دو بخش تقسيم شد: استان سليمانيه در نقاط شرقي هم مرز با ايران تحت رهبري « اتحاديه ميهني كردستان» (PUK) و طالباني قرار گرفت و اربيل و دهوك در غرب كه در منطقه مرزي تركيه قرار دارد تحت رهبري « حزب دموكراتيك كردستان» (KDP) و بارزاني واقع شد.
قيام كردهاي عراقي عليه دولت مركزي بغداد در دهه 80 ميلادي و در طول جنگ ايران و عراق، دگربار از سر گرفته شد. ايالات متحده حمله صدام به كويت در سال 1991 را نشان از توسعهطلبي وي قلمداد نمود. از اين رو براي كاستن از قدرت او ، بوش پدر رييس جمهوري وقت آمريكا با اعلام وضع ممنوعيت پرواز نيروهاي دولت مركزي به بالاي مدار 36 درجه ، شمال عراق را به منطقهاي امن و مطمئن براي كردها تبديل كرد تا از اين رهگذر با فراهم آوردن زمينه استقلالخواهي آنها ضمن مشغول ساختن حكومت عراق به سركوب تمايلات جداييطلبانه يكي از اقوام اين كشور، به كنترل رژيم بعث بپردازد.
كردها عملاً در سايه اين حمايت واشنگتن، توانستند با حل اختلافات گروهي و قيام عليه دولت عراق كنترل منطقه را به دست گرفته و حكومت خود را تأسيس كنند. اين خيزش كه به «راپهرين» معروف است فرصتي را براي كردها فراهم آورد تا به دور از فشار و وحشت از ديكتاتور، اوضاع خود را سامان دهند.
با سقوط بغداد در آوريل 2003 و فروپاشي رژيم صدام، شيوه اداره عراق و تقسيم قدرت بين گروههاي متنوع قومي و مذهبي، مهمترين دغدغه سياسياي بود كه هرگونه تصميم و برنامهريزي درباره آينده اين كشور را منوط به حل اين مسئله ساخته بود. در اين ميان كردها، اولويت اصلي را تأمين و تحكيم وضعيت شبه استقلال خود قرار دادند. كردها كه بعد از تجاوز ايالات متحده به عراق، زمينه را براي اجراي خواست تاريخي و سياسي خود آماده ديدند، از اين فرصت براي تأسيس يك حكومت منطقهاي در شمال عراق بهره جسته و آمادگي خود را براي همكاري همهجانبه با نيروهاي آمريكايي اعلام كردند.
بر همين مبنا، مقامات ايالات متحده ديدارهاي خود را از كردستان آغاز كردند؛ در ماه مي سال 2005 ، كاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريكا در اولين ديدارش از عراق، قبل از ورود به بغداد به كردستان رفت. در واقع، رايس با رفتن به اردوگاه «مسعود بارزاني» ، از يكسو باعث بالا بردن موقعيت اين رهبر كرد در ميان ديگر رهبران سياسي عراق شد و از سوي ديگر نشان داد واشنگتن، بارزاني را بهعنوان يكي از مهرههاي تأثيرگذار در تحولات سياسي عراق به رسميت ميشناسد. در همين راستا، در نوامبر 2005 بارزاني رسماً در كاخ سفيد به عنوان رييس جمهور «دولت منطقهاي كردستان» مورد استقبال قرار گرفت.
ايالات متحده همواره در برخورد با مسئله كردها رويكرد دوگانهاي داشته كه ريشه آن به رهيافت منفعتطلبانه واشنگتن باز ميگردد. در اواسط دهه 70 ميلادي، آمريكا كردهاي عراق را براي انجام يك قيام مسلحانه عليه دولت چپگراي اين كشور تحريك نمود اما به دنبال توافق بغداد با شاه ايران براي دستيابي به يك مصالحه سرزميني بر سر اروندرود به نفع تهران، واشنگتن كه منافع خود را در پيوند با منافع رژيم دستنشانده پهلوي ميدانست دست از حمايت از كردها برداشت. ارتش عراق نيز بعد از قطع خطوط تداركاتي براي دستيابي به تجهيزات ضروري از سوي ايالات متحده، وارد مناطق كردنشين شد و هزاران نفر از ساكنين منطقه را قتلعام كرد.
نمونه تاريخي ديگري از رويكردهاي دوگانه واشنگتن، به اواخر دهه 80 باز ميگردد. آمريكا كه در طول جنگ تحميلي عراق عليه ايران كمكهاي تسليحاتي بسياري به بغداد نموده بود، با خاتمه جنگ نيز با در اختيار گذاردن ادوات كشاورزي و حمايتهاي اقتصادي و نيز گسترش همكاريهاي نظامي و اطلاعاتي با رژيم بعث، موجبات رشد همهجانبه صدام را فراهم آورد. صدام حسين كه تجهيزات جنگي جديد را عمدتاً از طريق كويت و ديگر كشورهاي عربي دريافت ميكرد، آنها را در راستاي عمليات نسلكشي عليه كردها بهكار گرفت. حمله مارس 1988 عراق به شهر كردنشين « حلبچه » كه در آن نيروهاي دولتي با استفاده از سلاحهاي شيميايي بيش از 5000 شهروند كرد را قتل عام نمودند، از سوي دولت " رونالد ريگان " بياهميت جلوه داده شد و حتي از جانب رسانههاي آمريكايي ( البته به سفارش كاخ سفيد ) ايران عامل اين حملات وحشيانه معرفي گرديد؛ ادعاي مسخرهاي كه علاوه بر تكذيب شديداللحن تهران، از سوي هيچ دولتي پذيرفته نشد.
فاجعه حلبچه تنها رويدادي نبود كه نشان دهد دولت عراق از تسليحات شيميايي استفاده ميكند چرا كه پس از آن، گزارشهاي منتشره از سوي سازمان ملل متحد بر مبناي تحقيقات صورت گرفته و ديدار با مهاجرين كرد عراقي ساكن تركيه، استفاده مكرر عراق از تسليحات شيميايي را اثبات نمود. ايالات متحده كه در آن هنگام، سياست خود را بر تقويت رژيم صدام به منظور كنترل منطقه و مهار ايران استوار ساخته بود به هيچ وجه، از استعمال مكرر تسليحات شيميايي ابراز نگراني نكرد. از اينرو براي واشنگتن تفاوتي نداشت كه صدام براي آزمايش سلاحهاي خود يا سركوبي جنبشهاي جداييطلب قوميتها، اقدام به كشتار دستجمعي عدهاي از شهروندان كرد ساكن شمال عراق نموده است.
با عنايت به اين توصيفات، زمانيكه آمريكا دو سال بعد از حمله به افغانستان، با بهانه مبارزه با رژيمي كه از تسليحات كشتار جمعي برخوردار است، به عراق يورش برد نه تنها هيچيك از كشورهاي منطقه بلكه متحدين پيشين واشنگتن نيز اين ادعا را باور نكردند.
آنچه كه باعث گرمي روابط واشنگتن با كردهاي شمال عراق شده، از يكسو به اهميت ژئوپليتيكي كردستان و از سوي ديگر به منافع اسراييل در اين منطقه باز ميگردد. كردستان عراق با در اختيار داشتن چهار منطقه نفتخيز سليمانيه، اربيل، نينوا و صلاحالدين يكي از مناطقي بود كه سياستمداران كاخ سفيد را بر آن داشت تا با اعطاي مجموعهاي از امتيازات به كردها به ويژه تشكيل يك دولت نيمهمستقل، علاوه بر همراه ساختن آنها در تسلط بر اوضاع و كنترل آشوبها، زمينه چنگاندازي به منابع نفتي اين منطقه را نيز فراهم آورد به گونهاي كه واشنگتن با آگاهي از اهميت استان كركوك به عنوان قلب كردستان عراق، كنسولگري خود را در اين شهر گشود. از سوي ديگر، آمريكا با توجه به رشد فزاينده قدرت احزاب شيعه كه آشكارا تهديدي براي رژيم صهيونيستي محسوب ميشوند، كوشيده است با جلب نظر كردها امنيت اسراييل و بقاي اين رژيم را تأمين كند.
ايالات متحده با اجراي طرح «خاورميانه بزرگ» به دنبال منطقهاي است با تعدادي كشور بيثبات و ضعيف كه بي قيد و شرط، برتري اسراييل را بپذيرد چرا كه رژيم صهيونيستي تنها رژيمي است كه با سياستهاي خاورميانهاي آمريكا در زمينه اصلاحات در منطقه همراهي دارد. در شمال عراق نيز اسراييل كوشيده است با حمايت از كردها و تشويق آنها به تشكيل دولتي مستقل، بستر را براي حضور خود در اين كانون حساس جغرافيايي هموار نمايد.
رژيم صهيونيستي با مطرح كردن اينكه دولت يهوديان باستان برخي از سرزمينهاي بابل را تحت تسلط داشته و بر اين مبنا مناطقي را بنيان نهاده كه در آنجا يهوديان زندگي ميكردند، اقدام به جعل اسنادي نموده كه در آنها رگههايي از حضور يهوديان در منطقه و جزئيات مربوط به دارايىها و املاك يهوديان عراقي، ديده ميشود. اسراييل به عنوان يك رژيم مجعول كه از زمان استقرار در خاورميانه جز آشوب ارمغان ديگري نداشته، حقيقتاً يك رژيم بحراني محسوب ميشود لذا در تلاش است تا با بحرانآفريني از يكسو اذهان را از مشكلات داخلي به بيرون معطوف نمايد و از سوي ديگر با ايجاد بحران در خارج از مرزهاي خود، زمينههاي ادامه حيات را فراهم آورد.
اين مدارك كه از سوي مراكز وابسته به «جمعيت آواره يهودى» تهيه شده اسنادي است كه در آينده اين بهانه را به رژيم صهيونيستي ميدهد تا با مستمسك قرار دادن آنها به دريافت خسارت و اعاده املاك يهوديان عراقي بپردازد. بي گمان، منابع نفتي عراق همان ثروتي است كه اسراييل براي دست يافتن بدان، اينچنين به تكاپو افتاده و در مناطق شمالي اين كشور، سرمايهگذاري نموده است.
هرچند اسراييل در پرتو سياست استراتژيك خود براي جذب متحداني از ميان غير عربهاي خاورميانه، حضور خود را در كردستان از دهه 60 ميلادي آغاز كرد اما با توجه به تغيير مفهوم «امنيت ملي» در انديشههاي سياستمداران آمريكايي پس از حادثه 11 سپتامبر كه در پيوندي تنگاتنگ با منافع رژيم صهيونيستي قرار داشت، حمله به عراق را به مثابه فرصتي نگريست كه در صورت پيروزي در آن، علاوه بر خنثي ساختن آثار منفي شكستهايش در سرزمينهاي اشغالي و نيز در مواجهه با حزب الله لبنان، موفق به تأسيس رژيمي خواهد شد كه سياستهاي شوم خود را از آن طريق تعقيب نمايد.
از اينرو، اسراييل با گسيل داشتن مأمورين سرويس جاسوسي خود به عراق در پوشش فعاليتهاي بازرگاني و تجاري، علاوه بر حمايت از حركت مسلحانه كردها و نيز ارسال اسلحه، به آموزش واحدهاي كماندويي كرد براي انجام عمليات به شيوه واحدهاي كماندويي اسراييل( معروف به : ميستاراويم ) پرداخت. به عنوان نمونه ميتوان به گروهي 60 نفره از كردها به نام «مارن ريشه» اشاره كرد كه براي انجام عملياتهاي تروريستي، بمبگذاري و آدمربايي به تلآويو فرستاده شدند و توسط موساد آموزش ديدند.
هدف اصلي رژيم صهيونيستي، تضعيف ارتش دولت مركزي و به دنبال آن هموار نمودن بستر براي نفوذ هرچه بيشتر در عراق بهويژه در منطقه كردستان است.
اسراييل با آگاهي از وجود زمينههاي كافي براي جلب همراهي كردستان عراق، ارتباط خود را با كانونهاي نفتي و امنيتي اين منطقه افزايش داد. رژيم اشغالگر قدس همواره كوشيده با ورود به تحولات اقتصادي خاورميانه به رقابت با كشورهاي اين منطقه بپردازد تا از اين رهگذر، با نفوذ در حوزههاي اقتصادي به تثبيت موقعيت خود اقدام نموده و نبض بازارها را در دست گيرد.(1) در همين راستا؛ با تأسيس و راهاندازي برخي كارخانههاي صنعتي، كشاورزي، شركتهاي حمل و نقل و اجراي پروژههايي نظير جادهسازي و سدسازي در كردستان عراق، در تلاش است تا با بهرهگيري از اهرم فشار اقتصادي، از حوزه شمال عراق به عنوان كانوني براي نفوذ در ساير بخشهاي اين كشور و نيز منطقه، استفاده كند.
«سيمور. ام. هرش» خبرنگار مجله نيويوركر كه نخستين بار رسوايي شكنجه در زندان ابوغريب را افشا كرد، در 28 ژوئن 2004 در مقالهاي در اين نشريه تحت عنوان « طرح B» به تحليل و بررسي رويكرد اسراييل در مناطق كردنشين عراق پرداخت و پرده از فعاليتهاي جاسوسي اعضاي موساد برداشت. (2) هرش در اين مقاله با استناد به « طرح موساد بر همكاري با كردها براي ايجاد دولت مستقل» به نگرانيهاي اسراييل از ناكاميهاي آمريكا در عراق اشاره كرده كه به نقل از يكي از مقامات اطلاعاتي رژيم صهيونيستي، اسراييل با ورود به يك «معركه امنيتي گسترده در شمال عراق» قصد دارد با اجراي سياست كهنه خود در قبال اقليتهاي قومي ، به آتش درگيريهاي طايفهاي دامن زند تا از اين رهگذر، به پيشبرد اهداف خود و آمريكا در اين سرزمين كمك كند.
هرش همچنين در گزارش خود به تشريح اهداف منطقهاي رژيم جعلي اسراييل پرداخته و آورده است كه «پس از اشغال عراق شاهد سرازير شدن كالاهاي اسراييلي به بازار داخلي عراق بوديم. بسياري از اين كالاها اعم از وسايل برقي، پوشاك، مواد غذايي و غيره با ماركهاي پوششي وارد شده است تا حساسيت مردم مسلمان عراق را بر نيانگيزد. شركتهاي تجاري و اقتصادي اسراييل نيز پاي خود را به عراق گشوده و در زمينههاي مختلف بويژه پروژههاي نفتي فعال شدهاند. اسراييل نيازمند منابع انرژي است از اينرو از دير باز به نفت عراق نظر داشته و حتي ادعاي احياي خط لوله موصل - حيفا را مطرح ساخته است.... اسراييل در ساختار جديد عراق اهداف درازمدتي را در ابعاد مختلف سياسي، امنيتي و اقتصادي و حتي فرهنگي دنبال ميكند.»
بدين سان؛ مشخص ميشود كه مهمترين هدف حضور اسراييل در عراق جلوگيري از تشكيل حكومتهاي ديني و ملي در اين كشور است چرا كه تشكيل اين گروهها، باعث جلوگيري از فعاليتهاي اسراييل شده و بقاي اين رژيم جعلي را به خطر مياندازد. اسراييل قصد دارد با حمايت از تشكيل كشور مستقل كردستان، زمينههاي احياي تجزيه دوران استعمار در اوايل قرن بيستم را فراهم آورد و جريان تجزيهطلبي در خاورميانه را به يك روند تبديل كند؛ امري كه به گواه تاريخ، تنها استعمارگران را منتفع ساخته و براي كشورهاي تجزيهشده ارمغاني جز نابساماني و عقبماندگي نداشته است.
اگرچه به دنبال پيروزي "باراك اوباما" در انتخابات ، جورج بوش تقريباً دو ماه ديگر بايد كاخ سفيد را ترك كند اما با توجه به روح تقريباً ثابت سياسي آمريكا و نقش ساختهاي قدرت در اين كشور، حضور اوباما نيز تغييري در راهبرد كلان ايالات متحده بهوجود نميآورد.
همانگونه كه "هوارد برمن" رييس كميته امور خارجي مجلس نمايندگان امريكا نيز در مقالهاي كه در روزنامه صهيونيستي "جروزالم پست" به چاپ رساند، اشاره كرده با وجود تحولات اخيري كه در منطقه حادث شده، منافع اسراييل ايجاب ميكرد كه اوباما به كاخ سفيد راه يابد .
در حقيقت، بايد توجه داشت تأكيد اوباما بر خروج نيروهاي آمريكايي از عراق تا سال 2010 و توجه به وضعيت افغانستان ، به منظور كاهش حساسيت افكار عمومي مردم منطقه نسبت به سياستهاي ايالات متحده اتخاذ گرديد . به بيان دقيقتر؛ آمريكا با تحميل قرارداد امنيتي بغداد - واشنگتن به مقامات عراقي كه آشكارا استقلال اين كشور را تهديد ميكند ، در تلاش است با كاربرد سياستي نرم، سايه نفوذ خود را بر منطقه بگستراند چرا كه در برهه زماني كنوني، مبارزه با تروريسم با هدف اجراي طرح «خاورميانه بزرگ» محوريترين جهتگيري سياست خارجي و امنيتي آمريكا محسوب ميشود.
رهبران كرد بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه آمريكا ميكوشد با استفاده از كارت كردها بر مشكلات موجود در عراق فائق آمده و خود را از اين باتلاق برهاند. همانگونه كه در اين نوشتار نيز به اجمال اشاراتي آورده شد، تجربه تاريخي نشان داده واشنگتن همواره با كردها به عنوان يك ابزار پيشبرد سياستهايش برخورد كرده و هرگز منافع خود را در راه كسب استقلال كردها قرباني نكرده است.
------------------------------------------------------------------------------------------------
(1) : حضور در مجامع بين المللي و منطقهاي مانند نشست اقتصادي دوحه، ايجاد شركت هاي مشترك نظير تأسيس شركت هاي آب شيرين كني با مصر و برخي كشورهاي حوزه خليج فارس، حضور در پروژه هاي نفت و گاز و ... نمونههايي از اين تلاش هاست.
(2) : به نقل از خبرگزاري فارس، «گزارش نيويوركر از فعاليتهاي رژيم صهيونيستي در كردستان عراق؛ اسراييل از تقويت جايگاه ايران در عراق احساس خطر ميكند» ، 3/4/83
پنجشنبه 16 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]
-
گوناگون
پربازدیدترینها