تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817062996




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز اوباما شيفتگي!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز اوباما شيفتگي!
جام جم آنلاين: روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور جهان پرداخته‌اند از جمله «اوباما شيفتگي!»،«در مذمت خوشبيني»،«آمريكاي سياه»،«ما و اوباما»،«انتخابات آمريكا و سياستمداران ايراني!‌» و ... كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جام جم

«اوباما شيفتگي!» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم به قلم محسن ماندگاري‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌شد باراك اوباما با شعار كليدي «تغيير» ديروز به عنوان چهل‌وچهارمين رئيس‌جمهور آمريكا و نخستين رئيس‌جمهور سياهپوست اين كشور انتخاب شد.
پيروزي اوباماي 47 ساله با موجي از شادي در سرتاسر جهان؛ از كنيا در آفريقا تا اندونزي در جنوب شرق آسيا و از نوار غزه در خاورميانه تا فرانسه در اروپا روبرو و با استقبال رهبران اكثر كشورهاي جهان مواجه شده است. شايد بتوان گفت اين براي اولين‌بار است كه يك انتخابات در آمريكا اينچنين با حساسيت در ديگر كشورها دنبال شده و نتيجه آن براي اغلب كشورها مهم و تاثيرگذار ارزيابي شده است. مدتي قبل نتايج يك نظرسنجي در رسانه‌هاي آمريكايي منتشر شد كه نشان مي‌داد مردم بيشتر كشورهاي جهان از باراك اوباما براي رسيدن به رياست‌جمهوري آمريكا حمايت كرده و پيش‌بيني مي‌كنند او چهره ايالا‌ت‌متحده در جهان را تغيير خواهد داد و اين موضوعي است كه برخي به آن «اوباماشيفتگي» در جهان لقب داده‌اند.

در تبيين دلايل اين گرايش عمومي به اوباما در دنيا چه در رسانه‌هاي خارجي و چه در ايران، سخن‌هاي فراوان گفته شده كه شاه‌بيت آن نيز تنفر جهاني از ادامه سياست‌هاي يكجانبه‌گرايانه و جنگ‌طلبانه جورج بوش، رئيس‌جمهور آمريكا و اميد به تغيير اين سياست‌ها از سوي اوباما است.

در ايران اگرچه به طور رسمي اعلام موضع خاصي در مورد انتخابات آمريكا صورت نگرفته، اما مجموعه شواهد و قرائن نشان مي‌دهد برخي در جمهوري اسلامي به صورت غيررسمي انتخاب اوباما را به مك‌كين ترجيح داده و انتخاب وي را به عنوان يك «فرصت» براي ايران تلقي كرده‌اند.

آيا واقعا رياست جمهوري اوباما به مثابه فرصتي براي جمهوري اسلامي است و يا آن كه مي‌تواند به يك «تهديد» براي ايران مبدل شود؟

اوباما اگرچه در ابتداي مبارزات انتخاباتي خود وعده مذاكره بدون پيش‌شرط با ايران را داده و از پررنگ كردن گزينه نظامي عليه تهران خودداري كرده است، اما به نظر مي‌رسد در ادامه رقابت‌هاي خود با مك‌كين بتدريج روند محافظه‌كارانه‌تري در پيش گرفته و احتمالا پس از ورود به كاخ سفيد نيز مواضع جدي‌تر و احتمالا سختگيرانه‌تري را در دستور كار خود قرار خواهد داد؛ اما اين الزاما به معناي ادامه سياست‌هاي كنوني آمريكا در برابر ايران نخواهد بود.

از سوي ديگر برخلاف جورج بوش كه در دوران حاكميت خود بر كاخ سفيد بويژه در سال‌هاي آخر آن به دليل سياست‌هاي يكجانبه‌گرايانه‌اش، توان همراه كردن جامعه جهاني با خود و سياست‌هاي آمريكا را نداشت، باراك اوباما اكنون با جايگاهي بسيار متفاوت و نفوذي غيرقابل قياس با جورج بوش به كاخ سفيد قدم مي‌گذارد. او به مدد رسانه‌هاي بيشمار آمريكايي و موقعيت جديدش تلاش خواهد كرد چهره منفور آمريكا در جهان بويژه در خاورميانه و كشورهاي عربي را ترميم كندو اين «اوباما شيفتگي» اگرچه احتمالا چند ماهي بيشتر دوام نخواهد آورد، اما شايد مهم‌ترين چالش پيش روي سياست خارجي ايران در آينده نزديك باشد.

كيهان

«در مذمت خوشبيني» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اردك لنگ بالاخره زمين خورد. انتخابات 4 نوامبر شايد از معدود مبارزات انتخاباتي امريكا در قرن حاضر و حتي قرن گذشته بود كه از يك سال قبل تقريبا همه مي توانستند با قاطعيت نتيجه آن را حدس بزنند. جرج بوش لكه ننگي بر دامن اهل سياست در امريكا نشاند كه حتي جمهوري خواهان هم انگيزه چنداني براي دفاع از آن نشان ندادند و به همين دليل ديديم كه در طول دوره چند ماهه مبارزات انتخاباتي درون حزبي خود بي دغدغه برخي از سياست هاي اصلي او در عرصه هاي داخلي و خارجي را هم به نقد كشيدند. اما پس از اينكه مبارزات درون حزبي پايان يافت و كانديداي اصلي دو حزب مشخص شد، تكرار يك فرمول هميشگي موجب شد غلبه اوباما بر مك كين به پديده اي حتمي تبديل شود. آن فرمول به طور خلاصه اين است كه از آنجا كه وضع موجود (هميشه و همه جا) عموما راضي كننده نيست -و در مورد دولت بوش افتضاح بود- هر كانديدايي كه در موضع مدافع وضع موجود قرار بگيرد لاجرم انس كمتري براي پيروزي خواهد داشت. درست است كه اوباما شعار تغيير داد و خود هم چهره اي متفاوت بود اما مك كين قبل از اينكه به اوباما باخته باشد به بوش باخته است. اگر به جز مك كين هر كس ديگري هم نمايندگي جمهوري خواهان در اين انتخابات را به عهده مي گرفت، نتيجه قاعدتا نمي بايست تفاوت چنداني مي كرد. كارنامه بوش مي توانست هر مدافعي را به زمين گرم بنشاند.
حالا سوال اين است: واقعا چه چيزهايي تغيير خواهد كرد؟ آيا اوباما امكان آن را خواهد داشت كه به واقع دگرگوني هايي اساسي در سياست هاي امريكا بوجو دبياورد و آيا او اساسا قصد انجام چنين كاري را دارد؟ چه مقدار از آنچه در باره اوباما گفته مي شود واقعيت و چه مقدار از آن سوء تفاهم است؟ بحث كلي دراين باره به درازا خواهد انجاميد پس اجازه بدهيد فقط بر موضوع ايران متمركز بشويم.

استراتژي اوباما در باره ايران چنانكه از مجموعه گفته هايش مي توان دريافت، يك استراتژي 3 ستوني است: «اعمال تنبيه هاي فراگير»، «ارائه مشوق هاي قابل اجرا»و«پيشنهاد گفت و گوي مستقيم، سطح بالا و بدون پيش شرط به ايران». نكته اساسي در اين ميان اين است كه ببينيم اولا اين استراتژي بر چه اساسي طراحي شده و ثانيا آيا اجزاي آن قرار است به واقع در سطحي استراتژيك عمل مي كنند يا اينكه برخي از آنها صرفا كاركردي تاكتيكي خواهند داشت. در مورد سوال اول واضح است كه اوباما سعي كرده ضمن حفظ كليت استراتژي غرب در مقابل ايران، در اجزاي آن چنان بازنگري كند كه ضعف هاي رويكرد كنوني را نداشته باشد.

از ديد اوباما استراتژي فعلي غرب (يعني آنچه كه «فشار و مذاكره همزمان» خوانده مي شود) داراي نواقصي است. تحريم هاي اعمال شده در آن غير موثر، فاقد پشتوانه قدرتمند بين المللي و در موارد مهمي يكجانبه است. چنين تحريم هايي همانطور كه تندروهايي مانند جان بولتون هم اذعان دارند نتوانسته و نمي تواند ايران را متوقف كند. اوباما ادعا مي كند كه براي كارآمد شدن اين حربه بايد آن را «فراگير» ساخت و تحريم ها فراگير نخواهد شد مگر اينكه مشكلات موجود پيش پاي اجماع قدرت هاي جهاني عليه ايران از ميان برداشته شود. از نگاه اوباما مشوق هاي ارائه شده به ايران هم چنگ چنداني به دل نمي زند چرا كه در موارد مهمي از حد مقاديري وعده فراتر نرفته است. احتمالا اوباما مايل است اندكي اين وعده ها را چرب تر كند اگرچه ادعا مي كند مشوق ها از اساس متحول خواهند شد.

نهايتا مي ماند پيشنهاد گفت وگوي مستقيم با ايران كه ظاهرا مهم ترين وجه تفاوت استراتژي اوباما با رويه بوش است. دولت بوش و گروه 6 تا امروز همواره گفته اند كه تا زماني كه ايران غني سازي اورانيوم را به نحو قابل راستي آزمايي براي آژانس به حال تعليق درنياورد مذاكرات رسمي با آن را آغاز نخواهند كرد. (بگذريم از اينكه اين اواخر ديگر اين شرط روي ميز قرار نداشت.) حالا اوباما مي گويد به ايران پيشنهاد گفت وگو خواهد داد اولا بدون هيچ پيش شرطي چه غني سازي اورانيوم و چه غير آن، ثانيا با ايران مستقيم گفت وگو خواهد كرد نه با واسطه اين و آن و ثالثا آماده است در سطحي بالاي دولتي با مقام هاي ايراني پشت ميز بنشيند. اين جملات زياده از حد پرطمطراق است اما اگر در تفسير آنها واقع بين باشيم نسبت به استراتژي بوش خطرناك تر اگر نباشد حتما مسالمت جويانه تر هم نيست. خو او در 25 ژوئيه به صراحت گفته است كه چه فكري در سر دارد: «هدف من در زمينه دنبال كردن يك ديپلماسي سرسختانه، جدي و مستقيم، ناشي از اين نيست كه من در مورد ماهيت اين ايران ساده انگار هستم، نه چنين نيست؛ به اين دليل است كه اگر تمايل خود را به گفت وگو نشان دهيم و براي رسيدگي به اين مسائل عاجل، هويج و چماق را پيشنهاد كنيم، در موقعيتي قوي تر براي بسيج جامعه بين المللي جهت افزايش فشار بر ايران قرار مي گيريم». همين جاست كه مي توان فهميد نگاه اوباما به مذاكره با ايران نه استراتژيك بلكه كاملا تاكتيكي و بلكه شرورانه است. او گفت وگو را نه مقدمه دستيابي به راه حل -اگر اساسا چنين چيزي ممكن باشد- بلكه مقدمه اي براي تشديد فشارها عليه ايران مي داند. اوباما فهميده است كه پيشنهاد يك گفت وگوي مستقيم به ايران توان چانه زني امريكا در مقابل روسيه، چين، اروپا و همه مخالفان سفت و سخت تر شدن تحريم ها عليه ايران را بالا مي برد و آنها مجبور خواهند شد لااقل به اندازه يك قدم در مقابل امريكا كوتاه بيايند. همه كساني كه تصور مي كنند روي كار آمدن اوباما به نفع ايران است يا خطر او را نسبت به دموكرات ها كوچكترارزيابي مي كنند بايد دقيقا در اين نكته تامل كنند كه اوباما فقط قصد دارد روش هاي پيچيده تري را به كار بگيرد و الا اهداف او با آنچه اسلافش در پي آن بودند اساسا تفاوتي ندارد. طبيعي است كه ايران مشكل زيادي براي روشن كردن تكليف خود با اين استراتژي موزيانه نخواهد داشت.

صرف نظر از اين موضوع البته در وضعيت جديد هيئت حاكمه امريكا فرصت هاي مهمي براي ايران وجود خواهد داشت. اگرچه اوباما اعلام كرده است كه هيچ گزينه اي را از روي ميز خود حذف نمي كند ولي با توجه به مجموعه معادلات استراتژيك در خاورميانه احتمال بسيار ناچيز درگيري با ايران در دولت او به صفر ميل خواهد كرد. در مورد روابط امريكا و اسراييل، اگرچه بايد از هرگونه خيال پردازي در مورد سست شدن اين رابطه خودداري كرد اما مشخص است كه لرزش هايي در مناسبات صهيونيست ها و كاخ سفيد رخ داده و احتمالا برخي از آنها تشديد خواهد شد. اصل قضيه -كه از NIE 2007 شروع شد-به درك متفاوت دو طرف از ماهيت و فوريت تهديدهاي منطقه اي و فرامنطقه اي بازمي گردد و اينكه مشكلات اختصاصي شان آنقدر زياد شده كه ديگر حاضر نيستند به طور نامحدود براي يكديگر هزينه كنند. اكنون مقام هاي اسراييلي به طور افزوني از آينده سياست امريكا درباره ايران اظهار نگراني مي كنند و مي توان حدس زد كه اين نگراني ها تشديد خواهد شد. همچنين احتمالا زماني حدود 6 ماه طول خواهد كشيد تا هيئت حاكمه امريكا مستقر شود و در اين زمان براي پر كردن خلأ استراتژيكي بوجود آمده هيچ گزينه اي نيرومندتر از ايران نيست. و نهايتا احتمالا اوضاع براي واسطه ها اندكي خراب خواهد شد. واسطه هايي كه تا به حال از زندگي در گسل ها ارتزاق مي كرده اند.

كلرگزاران

«آمريكاي سياه» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران است كه در آن مي‌خوانيد؛ يك سياهپوست، رئيس‌جمهور آمريكا شد(2008) از اين به بعد، وقتي از بچه‌هاي سياهپوست پرسيده شود كه مي‌خواهند در آينده چكاره شوند، براي اولين بار بسياري از آنان مثل بچه‌هاي سفيد قادر خواهند بود كه بگويند، دوست دارند كه روزي رئيس‌جمهور آمريكا شوند. مردم آمريكا با انتخاب باراك اوباما تاريخ را خلق كردند،‌ چرا كه سرانجام آنان به اين نكته وقوف يافتند كه نمي‌شود تاريخ كشور خود را پنهان كرد. يكي از بنيانگذاران كشور و اولين رئيس‌جمهور يعني جورج واشنگتن از زمره بزرگ‌ترين برده‌داران محسوب مي‌شد. اوايل قرن، رهبر ايده‌آل و سمبل محبوب جان مك‌كين، تدي روزولت كه نماد شخصيت‌ورزي بود براي قدرداني از بروكر تاليا فرو واشنگتن، رهبر برجسته سياسي و يكي از چهره‌هاي شاخص آكادميك سياهپوست، او را براي شام به كاخ‌سفيد دعوت كرد، بسياري از مردم به نكوهش اين اقدام پرداختند و آن را اهانت به كشور آمريكا قلمداد كردند. جان مك‌كين در نيمه‌هاي دهه هشتاد به مخالفت جدي با نام نهادن يك روز در سال براي قدرداني از رهبر ترور شده حقوق مدني سياهپوستان مارتين لوتر كينگ پرداخت. به‌رغم اين اما نيرو و منطق تاريخ، انتخاب باراك اوباما را گريزناپذير ساخت. اينكه بيش از 60درصد جوانان و نزديك به 70 درصد از راي‌دهندگان با تحصيلات عاليه و اكثر قريب به اتفاق افراد تحصيلكرده به‌سوي باراك اوباما حركت كردند (كه در تاريخ انتخابات آمريكا بي‌سابقه است)، محققا بازتاب اين نكته بود كه افراد تحصيلكرده به علت آشنايي بيشتر با تاريخ جامعه خود با راي به سناتور سياهپوست از ايلينويز به تصحيح گذشته پرداختند. پاك كردن اين گناه نياز به قرباني داشت و جان‌ مك‌كين اين قرباني بود.

فروپاشي‌ مالي، مخالفت گسترده با حضور سربازان آمريكايي در عراق و حضور غيرمحبوب‌ترين رئيس‌جمهور در يك قرن اخير در كاخ سفيد، محيطي را ايجاد كرده بودند كه انتخابات در بطن آن انجام گرفت. در هر چهار سال يكبار كه مردم براي انتخاب رئيس‌جمهور به پاي صندوق‌هاي راي مي‌روند، راي آنان «عطف به ماسبق» است. اين يكي از ويژگي‌هاي انتخابات در ايالات‌متحده آمريكاست. مردم، براساس ارزيابي چهار سال گذشته است كه به راي خود هويت مي‌دهند، با در نظر گرفتن اينكه در صحنه اقتصادي و در مقوله سياست خارجي نارضايتي گسترده حكمفرما بود و اينكه مردم، ساكن كاخ‌سفيد را مقصر مي‌دانستند پرواضح بود كه به تنبيه او بپردازند، اما واقعيت اين بود كه جورج دبيلو بوش كانديدا نبود و معاون او ديك‌چني هم به دليل سلامتي در انتخابات شركت نكرده بود. پس مردم براي اينكه ناراحتي و خشم خود را تسكين دهند، كانديداي حزب جورج دبيلو بوش را آماج كينه خود قرار دادند. اين فرد جان‌ مك‌كين بود. جان مك‌كين قرباني شد.

در انتخابات سال 2004 تقريبا به تعداد مساوي از راي‌دهندگان خود را دموكرات و جمهوريخواه معرفي كردند. البته به دلايل بسيار واضح در انتخابات امسال تقريبا نزديك به10 درصد بيشتر از دوره قبلي اعلام كردند كه خود را دموكرات مي‌نامند. اما آنچه مسلم است اين واقعيت است كه راي‌دهنده آمريكايي به طور كلي گرايش به‌سوي مركز طيف سياسي دارد و سياست‌هاي افراطي در هر دو سوي طيف، پاياني جز شكست به همراه ندارد. در انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا غالبا در طول دهه‌هاي اخير فردي موفق بوده است كه بتواند مردم را قانع كند كه او به «مركز ثقل سياسي» متمايل است. استراتژي هر كانديداي مطرح در نتيجه اين است كه اين مهم را القا كند. آنچه باراك اوباما را از ديگر كانديداهاي سياهپوست از هر دو حزب متمايز كرد وقوف او به اين واقعيت بود. برخلاف كانديداهاي سياهپوست معروف مانند جسي جكسون او هيچ‌گاه به نقد آمريكا و گذشته اين كشور نپرداخت. او هيچ‌گاه تاكيد بر اين نكرد كه او يك سياهپوست است.

او در هيچ موضوعي با فعالان سياهي سياهپوست متعلق به نسل حقوق مدني كه راه كسب قدرت يا نفوذ در قدرت را از طريق تظاهرات يا توسل به شرم تاريخي طلب مي‌كردند خود را همراه نكرد. اكثر قريب به اتفاق مردم آمريكا او را يكي از خود قلمداد كردند. باراك اوباما در چارچوب اين الگو به مبارزه انتخاباتي‌اي پرداخت كه سياستي را اعلام نكند، شعاري را ندهد يا با افرادي همراه نشود كه باعث ايجاد ترس در بين راي‌دهندگان شوند. راي‌دهندگان آمريكايي مواجه با سياهپوستي شدند كه مانند محافظه‌كاران جمهوريخواه هميشه بعد از پايان سخنراني‌هاي انتخاباتي‌اش مي‌گفت: «خداوند سعادت و خوشبختي براي آمريكا به ارمغان بياورد.» راي‌دهندگان باراك اوباما را يك آمريكايي و نه يك كانديداي سياهپوست يافتند. اين تيزهوشي وجه مشخصه استراتژي انتخاباتي باراك اوباما بود. جان مك‌كين قرباني اين ذكاوت شد.

رسالت

«ما و اوباما» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن مي‌خوانيد؛ پيروزي باراك اوباما بر رقيب جمهوريخواهش مك كين كه شعار بمب ،بمب ايران را سرداده بود موجي از شادي را از هارلم تا آتلانتا كه زادگاه مارتين لوتر كينگ بود و بلكه در سراسر آمريكا در ميان سفيد پوستان و سياه پوستان آمريكا پديد آورده است؛ اثرات اقدامات نامحبوب بوش تا حدي بود كه حتي ويرجينيا پس از 44 سال براي اولين بار به يك دموكرات راي داد.
اما ايران به عنوان كشوري كه همواره زير فشار شديد آمريكا قرار داشته است ؛ با پديده ظهور اوباما با ويژگي هاي خاص او چگونه بايد برخورد نمايد؟ به عبارتي اوباما به عنوان رئيس جمهور آمريكا براي ايران فرصت محسوب مي شود يا تهديد؟
به گمان نگارنده نكات زير مي تواند در تبيين نوع رابطه مفيد تلقي شود.

آنچه ما بايد بدانيم
1.در هنگامي كه بوش و رژيم صهيونيستي بر فشار براي حمله به ايران مي افزودند طبعا هر گونه تغييري در اين وضعيت منفي در شرايط كنوني مي تواند مثبت تلقي شود. به عبارتي هرگونه تغييري اساسا مي تواند فرصت آفرين باشد هر چند بازي غلط مي تواند فرصت ها را به تهديد تبديل كند.ديپلماسي ما نبايد با قضاوت منفي پيشيني فرصت جايگزيني بوش با اوباما را تهديد بداند يا بي تفاوت ازكنار آن عبور كند؛ ما بايد از اين شرايط ؛ عاقلانه و بدون خوشبيني يا بدبيني هاي غير منطقي به نفع خود بهره گيريم.

2.در اينكه عليرغم اختيارات گسترده رئيس جمهور آمريكا؛ سيستم در آمريكا تصميمات مهم را بر اساس اجماع نخبگان موثراتخاذ مي كند ترديد نيست ولي نقش مهم رئيس جمهورآمريكا را نيز نمي توان انكار كرد.بوش و تيم او جهان را به آتش كشيدند و اوباما هم مي تواند تاثيرات خاص خود را داشته باشد.

3.انتظار اينكه رئيس جمهور آمريكا مواضع ضد صهيونيستي اتخاذ كند طبعا(حداقل در شرايط كنوني) انتظارعبثي است ولي ميزان همراهي و ايجاد فضا براي صهيونيست ها(بويژه در مواجهه با ايران) از اهميت خاصي برخوردار است كه تا حدود نه چندان كمي هم به نوع بازي ديپلماتيك ما بستگي دارد.

4. در حالي كه صهيونيست ها در حمايت از مك كين عليه ايران به نوعي اجماع رسيدند اكنون مي كوشند شكست خود را در پيروزي اوباما سريعا به پيروزي تبديل كنند و پروژه ريل گذاري در مسير اوباما را درست از لحظه اعلام پيروزي او آغاز كرده اند؛ ايران نبايد در براير اين رخداد منفعلانه يا بي تفاوت عمل كند ضمن آنكه خوشبيني كودكانه هم كشنده خواهد بود. سياست خارجي ما بايد مشخص كند كه در برابر اين رخداد چه سناريوهايي را در دست اجرا دارد.

آنچه اوباما بايد بداند
1. روساي جمهور زيادي در آمريكاظرف سي سال گذشته با هدف يا آرزوي تغيير رژيم در ايران روي كار آمده اند ولي همه آنها با ياس و نااميدي كنار رفته اند ؛ چرا؟ مهمترين دلايل آن اين است كه؛
الف. رژيم ايران برخاسته از يك انقلاب بزرگ مردمي است كه در باورهاي عميق ديني مردم ايران ريشه دارد لذا اين رژيم را نمي توان يك رژيم سياسي مرسوم و كلاسيك در كتاب هاي دانشگاهي دانست؛ جمهوري اسلامي يك رژيم با ويژگي هاي خاص خود پديده اي واقعي است كه نخبگان آمريكا هنوز نتوانسته اند تحليل واقعگرايانه اي از عمق ريشه هاي آن ارائه كنند زيرا بيش از آنكه يك رژيم حاكم باشد بخشي از اعتقادات مردم و سمبل بخش مهمي از باورهاي مردم حداقل در جمع كثيري از جامعه ايراني شده است.
ب. ساختار سياسي ايران با ساختار مرسوم كشورهاي غربي تفاوت هايي دارد.مشروعيت و مقبوليت كه بر حسب قانون در مقام رهبري كشور جمع شده است به رهبري قدرت ويژه اي مي بخشد كه غربي ها به دلايل غير عقلاني همواره خواسته اند ناديده بينگارند لذا همواره آمريكاييان براي حل معضل رابطه با ايران مترصد گرايش هاي روساي جمهورايران بوده اند.هر چند مقام رياست جمهوري در ايران جايگاه بسيار مهمي تلقي مي شود ولي استراتژيست نظام اسلامي ايران رهبري است و بويژه در حوزه هاي حساس مرتبط با منافع حياتي ملي كه رابطه با آمريكا هم در همين راستاست؛حرف آخر را رهبري خواهد زد و نه هيچ‌كس ديگر.پس اوباما اگر مي خواهد اشتباهات ديگرروساي جمهور آمريكا را تكرار نكند اين محور شناسي نظام تصميم گيري هاي كليدي در ايران را بايد بشناسد.

2. روساي جمهور آمريكا در همه دوره ها همواره براي كشف مدل چگونگي مواجهه با ايران بجاي اتكاء به مشاوره هاي علمي و واقع‌گرايانه به مشاوره هاي كساني اتكاء مي كرده اند كه نقطه مشتركشان تلاش يا اميد براي سرنگوني جمهوري اسلامي بوده است؛ طبعا پيشاپيش مدل برخورد با ايران كه از اينگونه مشاوره ها پديد خواهد آمد روشن است.از اين‌رو؛ اگر اوباما قصد دارد مشاوره اي در ارتباط با ايران با كساني داشته باشد؛عقلا و بر پايه اصول علمي اين افراد بايد مشاوره ها را واقع بينانه و به‌دور از انحراف ناشي از تمايلات شخصي ارائه نمايند والا سرنوشت ساير روساي جمهور آمريكا هم در انتظار اوباما خواهد بود.

3.برخورد از موضع زور و قدرت با ايران دقيقا ناشي از عدم شناخت ذهنيت ايراني است.ذهنيت ايراني به گونه اي است كه رفتار او را پيچيده و نيز حساس در مقابل زورگويي كرده است.تغيير ادبيات و به‌دنبال آن رفتار آمريكا در قبال ايران مي تواند فضا را مطلوب تر نمايد.
بنابر اين؛ ما مي توانيم ظهور پديده اوباما را فرصت تلقي كنيم؛ سياست هاي خود را واقع‌گرايانه به‌دور از خوشبيني يا بدبيني هاي افراطي در قبال اين پديده طراحي نماييم و اوباما نيز اگر تمايل به عدم تكرار اشتباهات روساي جمهور پيشين آمريكا رادارد بايد واقعيت جمهوري اسلامي ايران را پذيرفته؛ با زبان و رفتار اصلاح شده از طريق كانال هاي واقعي به تغيير روابط اقدام كند والا اوباما صرفا نسخه ضعيف‌تر روساي جمهور پيشين آمريكا با همان اشتباهات خواهد بود.

جمهوري اسلامي

«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله‌ي روزهاي پنجشنبه روزنامه‌‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛13 آبان يادمان سه حادثه بي نظير مبارزه رهايي بخش ملت ايران از بند استعمار خارجي و استبداد نوكران داخلي آنهاست روزي كه در آن ملت ايران با چشماني گريان و متحير تبعيد مرجع بزرگ تقليد و ظلم ستيز خود را به نظاره نشست روزي كه دانش آموزان نسل اول انقلاب با خون خود شعار انقلاب را بر سنگفرش خيابان ها نوشتند و روزي كه دانشجويان پيرو خط امام با تسخير لانه جاسوسي آمريكا برگ زرين ديگري را در تاريخ مبارزات خود خلق كردند.
تسخير لانه جاسوسي آمريكا در نخستين سال پيروزي انقلاب توطئه هاي شوم شيطان بزرگ را افشا كرد و عزم و اراده ملت مبارز و هوشيار ايران را در مقابله با خوي سلطه گري استكبار جهاني به نمايش گذاشت و اين حقيقت را به اثبات رساند كه جوانان رشيد ميهن اسلامي در حفظ استقلال و آزادي كشور و مبارزه با آمريكاي جنايتكار همواره هوشمند و با اراده آهنين آماده جانفشاني هستند. امروزه آنچه كه در قالب شكست هاي مفتضحانه آمريكاي جنايتكار و ديگر اشغالگران در افغانستان و عراق و شكستن هيمنه استكبار در جهان مشاهده مي شود نتيجه ضرباتي است كه آمريكا از انقلاب اسلامي ايران خورد. موج بيداري جهاني ناشي از وقوع انقلاب ملت ايران و آثار برجسته آن در عرصه بين الملل باعث شد آزادگان جهان تحت تاثير عمليات رواني و تبليغات پوشالي استكبار قرار نگرفته و استكبار جهاني را روز به روز رسواتر سازند. به همين مناسبت جوانان مومن ايران در اين روز با حضور انقلابي و گسترده در تظاهرات و آيين هاي گراميداشت روز ملي مبارزه با استكبار جهاني فرياد ظلم ستيزي آزادي خواهي و حق طلبي ملت ايران را به گوش جهانيان رساندند.

در هفته جاري سرانجام به روزها بحث و جدل پيرامون ادامه كار وزير كشور و بي اعتنايي به انتقادات افكار عمومي پايان داده شده و نمايندگان مجلس با راي قاطع خود تركيب دولت را اصلاح كردند. استيضاح وزير كشور و راي عدم اعتماد مجلس به او هر چند آخرين راهي بود كه دولتيان نهم براي خود برگزيدند و حاضر به گزينش راه حل هاي ساده تر هم چون استعفا و يا بركناري نشدند ولي به هر حال راه حل استيضاح به 90 روز كشمكشي كه اوقات بسياري را به خود مصروف داشته بود پايان داد . شايد اگر زودتر از اين به نصيحت ناصحان و خيرخواهان گوش داده مي شد كار به اينجا نمي كشيد و اين جراحي با هزينه كمتري انجام مي شد ولي اين غائله سرانجام ختم به خير شد لكن انتظار اينست كه درس هاي لازم از آن گرفته شده باشد.

در بررسي رويدادهاي خارجي در هفته جاري انتخابات آمريكا بحران سياسي رژيم صهيونيستي بحران بر سر توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشنگتن و تداوم تجاوزات آمريكا به پاكستان سر فصل اخبار اكثر رسانه هاي جهان را تشكيل مي داد.
در آمريكا همانگونه كه نظرسنجي هاي پيش از انتخابات هم نشان مي داد باراك اوباما كانديداي حزب دمكرات آمريكا بر جان مك كين از حزب جمهوري خواه غلبه كرد و به عنوان چهل و چهارمين رئيس جمهور آن كشور انتخاب شد. روي كار آمدن يك سياه پوست با شعارهاي انتخاباتي معتدل اين شائبه را در افكار عمومي جهان پديد آورده است كه احتمالا جهان شاهد كاهش سياستهاي مخرب آمريكا خواهد بود ولي آيا واقعا اينگونه است و مي توان به چرخش قابل ملاحظه اي در خط مشي آمريكا كه مسبب بسياري از بحران هاي جهاني است اميدوار بود براي پاسخ دادن به اين پرسش لازم است به ساختار قدرت در حكومت آمريكا مراجعه كرد و قدري آن را مورد كنكاش قرار داد. واقعيت اين است كه بعيد نيست باراك اوباما و حاميان قدرتمند وي در حزب دمكرات آمريكا لازم ببينند در سياست هاي كنوني آمريكا تجديد نظرهايي را لحاظ كنند ولي مطمئنا اساس و اصول استراتژي آمريكا تغييري نخواهد كرد و پا بر جا خواهد بود. اصولا در حكومت آمريكا سياستها را شبكه هاي قدرتمندي كه نبض مراكز سياسي و اقتصادي را در دست دارند ترسيم و برنامه ريزي مي كنند و روساي جمهور تنها مجاز هستند آن جدول و برنامه ها را به اجرا در آورند. در مورد باراك اوباما نيز قطعا همين گونه است و حتي بر فرض اينكه اوباما بخواهد دست به اقداماتي مطابق خواست راي دهندگان آمريكايي و افكار بين المللي بزند اين اقدامات از محدوده خط قرمز و چارچوبي كه قبلا ايجاد شده و به خود وي نيز تفهيم گرديده است فراتر نمي رود.
دو محور سياست هاي حكومت آمريكا يعني سيطره جويي بر جهان و حمايت بي چون و چرا از صهيونيسم اجزاي اصلي امپراطوري آمريكا را تشكيل مي دهند اصولا و غير قابل تغيير هستند. در چنين شرايطي هرگونه انتظار دگرگوني در سياستهاي آمريكا تحت حاكميت اوباما انتظاري ساده انديشانه و بيهوده است .
با اينحال اين موضوع نمي تواند حقايق ديگري را كه در انتخابات اخير آمريكا پديدار گشت نفي كند. يكي از اين نكات روگرداني و نفرت خود آمريكاييها از سياستهاي دولت بوش است كه رخداد قابل تاملي است . آمريكايي ها اگر چه 2 سال قبل نيز در انتخابات مياندوره اي مجلس سياستهاي جمهوريخواهان را رد كردند ولي رويكرد اخير مردم آمريكا و اقبال آنان به اوباما مهاجر سياه پوست به منزله سيلي محكمي به حاميان دولت بوش و محافظه كاران جنگ افروز موسوم به « بازها » در هيات حاكمه آمريكا تلقي مي شود.
به عبارت ديگر اگر چه مردم آمريكا نسبت به شخصيت اوباما و توانايي وي در اداره حكومت آمريكا شناخت و اطمينان كامل نداشته اند ولي عمق انزجار و خشم آنها از سياستهاي بوش و مك كين به عنوان دنباله رو بوش موجب شد تا قاطعانه به نامزد رقيب راي دهند.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه با توجه به تاريخ سياسي آمريكا نشستن يك سپاه پوست بر مسند قدرت در آمريكا پديده اي غيرمترقبه تلقي مي گردد و در تاريخ دويست و چند ساله آمريكا اين يك سنت شكني محسوب مي شود. از ابتداي شكل گيري آمريكا سفيدپوستان كه به گونه اي داراي تفكرات نژادپرستانه بوده اند همواره اركان اصلي قدرت را در دست داشته اند. تحول جديد را بايد به مثابه خارج شدن ابتكار عمل از دست سفيد پوستان متكبر و داراي تفكرات برتري جويانه كه مغرورانه خود را در جهان درجه يك تلقي كرده اند دانست . همين موضوع بايد يك عامل نگران كننده براي آينده اوباما و حكومت وي باشد زيرا مسلما سياستگذاران پشت پرده خرسندي و رضايت از اين انتخاب ندارند و بعيد است حضور يك سياه پوست را در رهبري آمريكا تحمل كنند.

ادامه بحران در عراق بر سر توافقنامه به اصطلاح امنيتي با آمريكا ديگر موضوع مهم مورد توجه رسانه هاي خبري بود. اين فشارها با تكرار اظهارات تهديدآميز مقامات آمريكايي عليه عراق ادامه يافت . در هفته جاري آمريكا رسما تهديد كرد اگر دولت عراق تن به امضاي توافقنامه ندهد واشنگتن كمك هاي خود به عراق از جمله در مسائل امنيتي را قطع خواهد كرد و مسئوليت آن به عهده مقامات عراق خواهد بود.
طي روزهاي اخير كه به دليل مخالفت قاطع رهبران مذهبي گروههاي سياسي و قشرهاي مختلف مردم عراق با توافقنامه امنيتي اين توافقنامه در آستانه شكست كامل قرار گرفت آمريكائيها تمامي ملاحظات را كنار گذاشتند و براي به زانو در آوردن عراقي ها شمشير را از رو بستند. اكنون اوضاع شديدا متشنج است و دو طرف رو در روي هم ايستاده اند. مردم عراق مصر هستند برخي بندهاي توافقنامه حاكميت و استقلال آنها را پايمال مي كند و بايد تغيير يابد ولي آمريكائيها تاكيد دارند تمامي بندها بايد مورد توافق قرار گيرد.در اين ميان دولت عراق با تعديل بعضي بندهاي پيش نويس توافق نامه تلاش مي كند نظر مراجع ديني و مردم را جلب كند اما معلوم نيست چقدر موفق شود.
اين اصرار غير قابل توجيه آمريكا براي امضاي توافقنامه كه اكنون وارد مرحله تهديد شده است اهداف آمريكا از لشكر كشي به عراق را كه تحت پوشش شعارهاي فريبنده نجات ملت عراق از شر ديكتاتوري صدام و استقرار دمكراسي و آزادي صورت گرفت آشكارتر مي سازد. اكنون افكار عمومي دنيا در يافته است كه همانگونه كه بسياري از ناظران اظهار مي داشتند واشنگتن تنها در انديشه تحقق اهداف استعماري به عراق لشكر كشي نموده و در اين راه مصالح ملت عراق را قرباني كرده است .
با روي كار آمدن دولت جديد در آمريكا كه اعلام كرده است سياستهايش با سياستهاي دولت بوش متفاوت خواهد بود سرنوشت توافقنامه امنيتي وارد مرحله جديدي شده است و بايد منتظر ماند و ديد كه دولت جديد با اين مسئله چگونه برخورد خواهد كرد.

طي هفته جاري تهاجم نظامي آمريكا به شمال پاكستان ادامه داشت . آمريكايي ها كه از چند ماه قبل اين منطقه از پاكستان را به بهانه مبارزه با تروريسم مورد تجاوز نظامي قرار مي دهند اكنون با موج فزاينده خشم مردم پاكستان و مقامات دولتي اين كشور روبرو هستند. پاكستانيها ادعاي آمريكا كه اين منطقه مامن و منشا تروريسم در آن كشور است را نمي پذيرند و آن را توجيهي براي گريز از شكست ها و ناكامي هاي آمريكا در افغانستان تلقي مي كنند. در همين چارچوب هفته جاري ژنرال « پترائوس » فرمانده ارتش آمريكا در منطقه خاورميانه راهي اسلام آباد شد و در اين زمينه با مقامات پاكستان مذاكره كرد. آمريكا مدعي است پاكستانيها به حد كافي براي مبارزه با تروريسم در شمال پاكستان تلاش نمي كنند و در ديدار اخير پترائوس نيز قطعا يكي از محورهاي بحث همين موضوع بوده است .
مقامات پاكستان اين ادعا را رد مي كنند. در اين ميان شهرهاي مختلف پاكستان طي اين هفته نيز شاهد ابراز خشم مردم عليه تداوم حملات آمريكا بود. البته اين خشم در دولتمردان پاكستان كمتر ديده مي شود و آنها ترجيح مي دهند در اعتراض خود به آمريكا محافظه كارانه عمل كنند. با اين حال زرداري رئيس جمهور پاكستان دور روز قبل به آمريكا هشدار داد اگر حملاتش را ادامه دهد مردم پاكستان به خيابانها خواهند ريخت و ممكن است كنترل اوضاع حتي از دست دولت نيز خارج شود.
فلسطين اشغالي هفته جاري شاهد تداوم بحران سياسي رژيم صهيونيستي بود. با شكست « تزيپي ليوني » وزير خارجه رژيم صهيونيستي و رئيس حزب حاكم « كاديما » براي تشكيل كابينه اين رژيم مجبور شد انتخابات زودهنگام اعلام كند.
ليوني در يكي از اظهاراتش فاش كرد علت شكستش در تشكيل كابينه خواسته ها و انتظارات خارج از معمول برخي احزاب سياسي رژيم صهيونيستي بوده است . به هر صورت تحولات جاري نشانه روشني از بي ثباتي و تزلزل در اركان اين رژيم محسوب مي شود كه روز به روز نيز اين وضعيت وخيم تر مي گردد.
اكنون در محافل اسرائيلي از نتانياهو نخست وزير اسبق و از صهيونيستهاي افراطي به عنوان نخست وزير آينده رژيم صهيونيستي نامبرده مي شود كه بعيد است اين صهيونيست نيز بتواند بحران اين رژيم را حل كند.

آفتاب يزد

«انتخابات آمريكا و سياستمداران ايراني!‌» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛به پايان رسيدن آخرين پرده از انتخابات آمريكا و راه يافتن به كاخ سفيد، تأثير چنداني بر روابط واشنگتن – تهران نخواهد داشت؛ همانطور كه اسلاف دموكرات اوباما – كارتر و كلينتون – حركتي نشان ندادند تا تفاوت نگاه آنها به ايران نسبت به جانشينان جمهوري‌خواه – ريگان و بوش‌ها – آشكار شود و نيز به همان دليل كه رفتار كالين پاول – حامي فعلي اوباما – در دوره راهبري دستگاه سياست خارجي آمريكا در برابر ايران، اختلافي با مواضع ابراز شده جانشين هم‌رنگ او – رايس – نداشت. ضمن آنكه معاونت اوباما به عهده كسي است كه در دشمني با ايران شهرت فراوان دارد.

در اين انتخابات، مردم آمريكا با نوع را‌ي خود نشان دادند كه محدوده تغييرات در كشورشان را مي‌شناسند و تفاوت اوباماي دموكرات با مك كين جمهوري‌خواه را بيش از 10 درصد نمي‌دانند. البته اگر قرار باشد كسي با نگاه ويژه برخي مسئولان ايراني به نتيجه انتخابات آمريكا بنگرد بسياري از تحليل‌هاي سياسي داخلي در ايران، زير سوال مي‌رود. زيرا در حالي كه اوباما چيزي در حدود 67 ميليون را‌ي كسب كرد رقيب جمهوري خواه او توانست حدود 60 ميليون را‌ي از كساني بگيرد كه به تعبير مقام عالي رتبه ايراني، ملتي هستند و به تعبير مقام ديگري در دولت نهم، از بهترين مردم دنيا مي‌باشند! به عبارت ديگر تفاوت تـعـداد طـرفـداران كانديداي جنگ افروز با ميزان حاميان كانديداي صلح‌خواه در ميان ملت بزرگ آمريكا – به تعبير مقام عالي رتبه اصولگرا – چيزي حدود 10 درصد است! اعلام نتايج انتخابات چهارم نوامبر آمريكا، قاعدتاً دستاورد زيادي به آمريكايي‌ها تقديم نخواهد كرد اما مي‌تواند پيام‌هاي مفيدي براي سياستمداران ايراني داشته باشد.

نخستين نكته، ساماندهي مراحل برگزاري انتخابات در آمريكاست. ترديدي وجود ندارد كه پروسه انتخاباتي آمريكا، بسيار پيچيده است و عوامل مرئي يا نامرئي فراواني بر آن تأثيرگذار مي‌باشد، اما نمود بيروني انتخابات در آن كشور به گونه‌اي است كه افكار عمومي آمريكايي‌ها و حتي احزاب رقيب – اعم از بازنده و برنده – به راحتي نمي‌توانند مراحل اجرايي انتخابات را با هاي زيادي مواجه كنند. در انتخابات دو روز قبل امريكا مانند دوره‌هاي قبل، از ساعات معيني شمارش آرا در ايالت‌هاي مختلف آغاز شد. نتايج حاصله نيز به تدريج از طريق رسانه‌هاي عمومي به اطلاع مردم مي‌رسيد به طوري كه نخستين اعلام نتايج از ايالت‌هايي كه چند ميليون را‌‌ي دهنده داشت، از آراي چند صدتايي آغاز و سپس به همراه نسبت آراي هر يك از كانديداها به صورت دقيقه به دقيقه در رسانه‌ها اعلام مي‌شد. حتي در يك مرحله، رسانه‌هاي عمومي از ايجاد مشكل در هفت دستگاه شمارش آرا در يكي از ايالت‌ها خبر دادند و با اعلام يك شماره تلفن، از مردم خواستند چنانچه در را‌ي دادن يا شمارش آرا ‌ با مشكلي مواجه شدند بلافاصله آن را اعلام كنند.

همين ظواهر دقيق، وضعيتي ايجاد كرده است كه ادعاي خدشه برآرا به راحتي پذيرفته نمي‌شود. بر همين اساس، در نخستين دقايق از اعلام نتايج، بازنده انتخابات ناچار مي‌شود به صراحت بگويد: ؛ بدون آنكه بتواند از احساس خسران كند و يا شكايت از حوادث انتخاباتي را به بارگاه الهي ببرد! اما در اين سوي دنيا، برخي بي سليقگي‌ها و نيز منافذ شائبه‌انگيز در مكانيزم‌هاي انتخاباتي ما، شرايطي ايجاد مي‌كند كه در زمان تسلط اصلاح‌طلبان بر وزارت كشور،حداد عادل فرياد بر مي‌آورد كه و در دوره حاكميت اصولگرايان، همين ادعا را تكرار مي‌كند. از هر دو اينها بالاتر، نه تنها دو كانديداي حذف شده در انتخابات سال ( 84رفسنجاني و كروبي) ادعاي تضييع حق خود را مطرح مي‌نمايند بلكه كانديداي پيروز نيز احساس خوشي از انتخابات ندارد و مشاور او بعد از5/3 سال به ياد مي‌آورد كه 4! همه اين ادعاها در حالي مطرح مي‌شود كه برگزاري انتخابات در همه دوره‌هايي كه شكايت كروبي، رفسنجاني، حداد‌عادل، خوش‌چهره و... را به دنبال داشت، با نظارت يك نهاد غيردولتي – شوراي نگهبان – برگزار شد كه حداقل حداد عادل و احمدي نژاد هيچ ترديدي در صحت عملكرد آن نهاد و دستگاه‌هاي تابعه آن ندارند. به عبارت ديگر همانقدر كه شفافيت ظاهري در مراحل علني انتخابات آمريكا، حرف‌سازي پيرامون آن را مشكل مي‌كند، عدم شفافيت در برخي راهكارهاي انتخاباتي ما، راه حرف و حديث‌ را براي و باز گذاشته است. اين نخستين نكته‌اي است كه از انتخابات آمريكا به ذهن مي‌آيد. اما نكته مـهـمـتـري كـه بـا اعـلام پـيـروزي آشكار گرديد ضعف تحليل سياستمداران ايراني نسبت به مهمترين تحولات جهاني است. اين ضعف مي‌تواند ناشي از عدم مشورت پذيري برخي از مسئولان باشد يا متأثر از ضعيف بودن تيم‌هاي كارشناسي. دقيقاً 8 ماه قبل از برگزاري انتخابات رياست جمهوري آمريكا يعني روز 14 اسفند 86، پيش بيني مقام عالي‌رتبه ايراني از حضور در انتخابات آمريكا به اين نحو بيان شد: پس از آن نيز اظهارنظرهاي ديگري در رسانه‌هاي ايراني منعكس شد كه ‌ با اعلام نتايج انتخابات آمريكا، عدم دقت آنها آشكار گرديد.

اگر طرح اين سخنان، ناشي از باشد خسارت‌هاي فراواني متوجه كشور خواهد كرد كه قاعدتاً نيازي به ارائه نمونه‌ از اين اظهارات خسارت‌بار، احساس نمي‌شود. اگر هم مشاوراني كه طرف مشورت قرار مي‌گيرند فاقد صلاحيت‌ها و آگاهي‌هاي كافي هستند باز هم بايد براي حل مشكل به چاره‌انديشي اساسي پرداخت، زيرا نتيجه اعتماد به اين گونه مشاوران، گاه پس از 8 ماه آشكار مي‌شود – مانند انتخابات آمريكا – و گاه پس از سال‌هاي طولاني! اما به هر حال، هزينه‌ آن از جيب ملت پرداخت خواهد شد. علاج اين مسئله نيز در توصيه‌اي است كه توسط رئيس اصولگراي كميسيون بهداشت در مجلس هفتم بيان شد. او در تاريخ هفتم آبان ماه 84 اظهار داشت: البته اين مقام اصولگرا، توصيه ديگري نيز داشت كه در آن زمان، يك امر بديهي تلقي مي‌شد كه نيازي به تكرار ندارد. اما اكنون به نظر مي‌رسدآن توصيه بديهي نيز بايد مورد توجه قرار گيرد:

آمـارهـاي ارائه شده در رسانه ملي و برخي تريبون‌هاي عمومي در خصوص نارضايتي 80-70 درصدي ملت آمريكا از سياست‌هاي جمهوري‌خواهان و مقايسه آن با نتايج فعلي انتخابات آمريكا نيز از نكات ديگري است كه مي‌تواند سايه انداختن برخي امور بر مراكز خبري و تحليلي كشورمان را آشكار سازد.

اين وضعيت بسيار نگراني ساز است زيرا نشان مي‌دهد بعضي از تصميم‌سازان و تصميم‌گيران ايراني، به جاي شناخت پيچيدگي‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي موذيانه آمريكا براي ضربه زدن به ايران – از طريق افزايش تهديدها يا مانع تراشي در برابر فرصت‌ها – خود را به تحليل‌هاي دم دستي و بعضاً شعارگونه مشغول مي‌كنند و حتي مي‌توانند موجب گمراهي گروه‌هايي از ايرانيان در شناخت عرصه سياسي آمريكا و عوامل پشت پرده آن شوند. البته رفتارهاي عمدتاً تبليغاتي بعضي از سياستمداران ايراني و تمجيدهاي نسنجيده‌ آنها از ملت آمريكا همراه با تحليل كليشه‌اي از سياست‌سازي و سياست‌بازي آمريكايي‌ها، نشان مي‌دهد كليشه‌هاي خبري داخلي قبل از آنكه گروه‌هايي از مردم ايران را به اشتباه بيندازد سياستمداران ايراني را در دام اظهارنظرهاي اشتباه خود مي‌افكند!

به هر حال نگاه دقيق به دوره يك‌ساله انتخابات آمريكا و تحولات پس از اعلام نتايج آن، فرصت مناسبي است تا بعضي از مسئولان و سياستمداران ايراني، در برابر تحليل‌هاي خود علامت سوال‌هايي بگذارند و در مورد آنچه كه توسط مشاوران هميشگي مطرح مي‌گردد قبل از پذيرش و تصميم‌گيري، از مشاوران مستقل نيز اظهارنظر بخواهند.

مردم سالاري

«عدالتحمايت از امور ناصواب نيست» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم سيف الرضا شهابي است كه در آن مي‌خوانيد؛
بعد از انقلاب يكي از موضوعاتي كه مورد سو»استفاده برخي شيفتگان قدرت قرار گرفت استفاده از تعابيري نظير: تكليف شرعي، وظيفه شرعي، حجت شرعي و از اين نوع مي باشد و به اين ترتيب برخي مدعيان مي خواهند خيلي متشرع نشان بدهند و هم بهانه اي براي ماندن بر سر قدرت و مقام پيدا كنند و چه بسا به اين بهانه درمسير خطا گام برمي دارند.
اعتقاد اسلامي بر اين است شرع مقدس موضوعي را مورد تاييد قرار مي دهد كه عقل بر صحت آن حكم كند و در ميان صاحب نظران و خبرگان اجماع نظر وجود داشته باشد.

از جمله افرادي كه به حجت شرعي نرسيد تا از مقام خود استعفا بدهد آقاي كردان وزير سابق و معزول كشور بود كه به ادعاي خودش با خدا خلوت و مشورت كرد و به اسما» جلاله سوگند ياد كرد براي استعفا به حجت شرعي نرسيده بود و اين در حالي است كه بسياري از دلسوزان خيرخواهانه به ايشان توصيه كردند تا دير نشده استعفا بدهد.

خداوند هرگز نمي خواهد بندگان صالح و مخلص با شكست روبه رو شوند. دقت در آراي اتخاذ شده در روز استيضاح شاهد اين مدعاست. از 247 راي، آقاي كردان با 188 راي مخالف و 14 راي ممتنع مواجه شد و اين در حالي است كه در روز 87/5/15 يعني روز راي گيري براي وزارت كشور از 271 راي نمايندگان 169 نفر راي موافق و 64 نفر مخالف و 36 نفر راي ممتنع دادند.توجه به آراي روز استيضاح نشان مي دهد كه مخالفان افزايش پيدا كردند و تعداد موافقان كاهش يافت.

بهتر آن بود كه آقاي كردان با دوستان و صاحب نظران مشورت مي كرد يا به جو مجلس توجه مي نمود و نگاهي هم به مداركش مي انداخت و از خود سوال مي كرد آيا خداوند مي تواند حامي شخصي باشد كه دكتراي غيرواقعي دارد و ناحق در مقام استادي دانشگاه قرار گرفته است؟
خداوند جهان را بر بنياد نظم و قواعد و قوانين بنا نهاده. خداوند عادل است و عدالت به مفهوم حمايت از امور ناصواب كه كل جامعه را در بر مي گيرد نيست اي كاش وزير سابق كشور به اين موضوع توجه مي كرد.
 پنجشنبه 16 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن