واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
لطفا تا باز شدن كامل ایمیل شكیبا باشیدسیدنی . جی . هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست كه رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای موفقیت در آن ، راه های ساده ای پیشنهاد میكند . اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب كرده ایم و تا كنون فرصت مطالعه كتاب " برنده و بازنده " این نویسنده را نداشته اید ، خلاصه این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما باشد .
ویژگیهای برنده
ویژگیهای بازنده
برنده متعهد میشود.
بازنده وعدهمیدهد.
وقتی برنده ای مرتكب اشتباه میشود ، میگوید : اشتباه كردم.
وقتی بازنده ای مرتكب اشتباه میشود ، میگوید : تقصیر من نبود.
برنده بیش از بازندهكار انجام میدهد ، و در انتها باز هم وقت دارد.
بازنده همیشه آنقدر گرفتار است كهنمیتواند به كارهای ضروری بپردازد.
برنده به بررسی دقیق یك مشكل میپردازد.
بازنده از كنار مشكل گذشته ، و آن را حل نشده رها میكند.
برندهمیگوید: بیا برای مشكل راه حلی پیدا كنیم.
بازنده میگوید : هیچ كس راه حلی رانمیداند.
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیكار میكند و بر سر چه چیزی توافقو سازش نماید.
بازنده آن جا كه نباید ، سازش میكند، و به خاطر چیزی كه ارزشندارد ، مبارزه میكند.
برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشانمیدهد.
بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تكرارمیكند.
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چندكه هر دو حالت را مد نظر دارد.
بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهایآن خفت و خواری باشد.
برنده گوش میدهد.
بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن.
برنده از میانهروی و نرمش خود احساس قدرت میكند.
بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی ازموضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میكند.
برنده میگوید ، باید راهبهتری هم وجود داشته باشد.
بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همیناست.
برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میكند تا از آنانچیزی بیاموزد.
بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتننقاط ضعف آنان است.
برنده گامهای متعادلی بر میدارد.
بازنده دو نوع سرعتدارد ، یا خیلی تند و یا خیلی كند.
برنده میداند كهگاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.
بازنده بسیار مشتاق برندهشدن است، در جایی كه ن07; قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.
برنده ارزیابیدرستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاهاست.
بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.
برندهمشكلی بزرگ را انتخاب می كند ، و آن را به اجزای كوچكتر تفكیك میكند ، تا حل آن آسانگردد.
بازنده مشكلات كوچك را آنچنان به هم می آمیزد، كه دیگر قابل حل شدننیستند.
برنده می داند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهندبود.
بازنده احساس میكند كه اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهندشد.
برنده تمركز حواس دارد.
بازنده پریشان حواس است.
برنده ازاشتباهات خود درس میگیرد.
بازنده از ترس مرتكب شدن اشتباه ، یادگرفته كه اقدام بههیچ كاری نكند.
برنده میكوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری كهاین دل آزاری در راستای یك هدف بزرگ باشد.
بازنده نمیخواهد به عمد دیگران راآزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این كار را میكند.
برنده ثروت اندوزی راوسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
بازنده مال اندوزی را هدف خود قرارمیدهد ،. بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوبكند ، و هرگز برنده نمیشود.
برنده ترجیحمی دهد كه ، خود را مسئول شكست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیبجویی نمیكند.
بازنده شكستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.
برنده معتقد است ، ما باكارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میكنیم.
بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
برنده در چنین موقعیتی احساس میكند كه اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.
بازنده از این كهبیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میكند بازنده است.
برنده در هر شرایطی كه قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظمیكند.
بازنده اگر ازدیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطیمیكند.
برنده میداند كه نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی كه میكوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انكارنمیكند.
بازنده از این كه خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراساناست.
برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه یاحساسی میكند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.
بازنده هنگامی كه از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش رابه زبان نمی آورد و زجر می كشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید میآورد.
برنده میداند كه كدامتصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و كدام یك را پس از مشورت با دیگران بازندهنسبت به برندگان حسادت كرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد .
بازنده به «استقلال» خود میبالد ، در حالیكه به واقع در حال خونسردی است. و به كار گروهی» خود می بالد ، درصورتی كه در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد.
برنده می داند كه هر قاعده ای در هر كتابی را می توان نادیده انگاشت جزیكی، « همانی كه هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همیناست.
بازنده فكر میكند كه برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجوددارد.
برنده روی پای خود می ایستد و از اینكهدیگران، به وی تكیه كنند ، احساس تحمیل شدن نمی كند.
بازنده به كسانی كه از خودش قوی ترند ، تكیه میكند و عقده های خود را برسر افراد ضعیفتر از خویش خالی میكند.
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساساست.
بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.
برنده در وجود یك آدم بد ، خوبی
بازنده در وجود یك انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختیمیتواند با دیگران همكاری كند.
برنده در عین حال كه تعصبات خود را میپذیرد ،تلاش میكند كه در هنگام قضاوت كردن بر این تعصبات غلبه كند.
بازنده منكر وجودهرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهدبود.
برنده هراسی ندارد از اینكه دریك موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافكارش خللی وارد نمی شود.
بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به كارشایسته ترجیح میدهد.
برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت كه شایستگی ها را هموارهپاداشی نیست، بی آنكه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درك میكند.
بازنده بی آنكهبازی های سرنوشت را درك نماید ، بدگمان است.
برنده میداند كه چگونه میتوانجدی بود ، بی آن كه خشك و رسمی باشد.
بازنده غالبا خشك و رسمی است زیرا ، فاقدتوانایی جدی بودن است.
برنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام میدهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می كند كه ، در آنها از حق انتخاببرخوردار است.
بازنده آنچه را كه ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد،و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمیگذارد.
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی میشناسد.
بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندكی قایل است ، بیش ازظرفیت خویش در جهت كسب منابع قدرت بیرونی تلاش میكند.
برنده سعی میكند كهرفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت كند ، و رفتارهای دیگران را ، براساسقصد و نیت آنها ارزیابی كند.
بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش ورفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میكند.
برنده دیگران را نكوهشمی كند ولی آنها را می بخشد.
بازنده چنان بزدل است كه قادر به نكوهش دیگران نیست ،و چنان حقیر است كه قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست.
برنده پس از بیان نكته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو میبندد.
بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، كه نكته ی اصلی را فراموشمیكند.
برنده هر امتیازی را كه بتواند بدهد ، می دهد جز این كه اصول بنیادیخود را فدا كند.
بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ،و این در حالی است كه اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.
برندهضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
بازنده توانایی های خود را هدرمیدهد ، زیرا كه آنها را در خدمت ضعفهای خود به كار می گیرد.
برنده در برابرافراد سودمند و ناتوان، یكسان عمل میكند.
بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته وضعفا را تحقیر میكند.
برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش رادرگیر آن نمیكند.
بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر كاری میزند ، اماسرانجام ، با شكست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد.
برنده حتی زمانی كهدیگران وی را به عنوان یك خبره می شناسند، می داند كه ، هنوز خیلی چیزها رانمیداند.
بازنده میخواهد كه دیگران او را یك خبره بدانند ، و این نكته كه : « بسیاركم می داند » را ، هنوز نیاموخته است.
برنده گشاده روست ، زیرا كه میتواند بی آنكه خود را تحقیر كند ، بر خطاهای خویش بخندد.
بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خودرا پست و حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خودنیست.
برنده نسبت به ضعفهای دیگران ، غمخواری میكند ، زیرا ضعفهای خود را دركنموده و آنها را پذیرفته است.
بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف میشمارد ، زیرا وجود ضعف در درون خود را ، انكار نموده و پنهان میكند.
برنده هركاری كه از دست اش بر آید انجام میدهد ، و اگر سرانجام شكست خورد ، به معجزه امید میبندد.
بازنده بدون آنكه كوچكترین تلاشی كند ، به انتظار معجزه مینشیند.
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه كه از دیگران میگیرد ، میدهد.
بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد كه، « پیر آنچه كه می دهی ، بستانی.
برنده هنگامی كه می بیند راهی را كه در پیش گرفتهاست ، با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترك كردن آن ، ندارد.
بازنده « نیمهی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد ، و اهمیتی نمیدهد كه به كجا منتهیمی شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]