واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: نهادهاي مدني بستر تحقق دموكراسي
نورالله اكبري
پنجشنبه 2 آبان 1387 مقاله يي با عنوان «نقدي بر مقاله عضو كانون صنفي به مناسبت روز جهاني معلم» از شيرزاد عبداللهي در روزنامه اعتماد به چاپ رسيد كه كمتر به نقد مقاله پرداخته بود. چون اين بخش از مقاله ايشان در ارتباط با كانون صنفي معلمان است اين تشكل مي تواند از طريق دبيركل يا سخنگوي خود به پاسخگويي و روشنگري برآيد. اما در بخشي از اين مقاله نقدي بر نوشته بنده با عنوان «در جست و جوي مدنيت براي آموزش و پرورش» شده است كه لازم دانستم جهت روشن شدن برخي از نكات توضيحاتي ارائه دهم.
1- مقاله «در جست وجوي مدنيت براي آموزش و پرورش» كه 14 مهر 1387 در روزنامه اعتماد به چاپ رسيد، مواضع شخصي نگارنده است و پر واضح است كه مواضع كانون صنفي معلمان از طريق دبيركل يا سخنگوي آن به اطلاع عموم خواهد رسيد.
بنابراين تعميم نظرات شخصي يك عضو كانون به آن، تغافلي است كه به نظر مي رسد تنها براي رسيدن به هدف با استفاده از هر وسيله يي قابل توجيه باشد.
2- در نوشته «در جست وجوي مدنيت براي آموزش و پرورش» برآن شدم تا با استفاده از منابع مختلف دليل هاي ناتواني و شكل نگرفتن نهادهاي مدني در آموزش و پرورش را برشمارم.
در آن نوشته يكي از دليل هاي شكل نگرفتن و ناتواني نهادهاي مدني در آموزش و پرورش را ساختار قدرت برشمردم و تلاش كردم نشان دهم پيشينه استبدادي چندهزار ساله سبب مي شود گسترش نهادهاي مدني آسان نباشد. به علاوه اين پيشينه موجب مي شود برداشت هاي نادرستي از كاركرد نهادهاي مدني از سوي دولت و مردم (به عنوان نمونه معلمان) وجود داشته باشد.
از نگاه نگارنده نهاد مدني مستقل از دولت است اما در صورت لزوم مي تواند به صورت مشروط از دولت حمايت كند يا حتي آن را تشكيل دهد.
نگارنده بر اين باور است كه نهادهاي مدني (صنفي، آموزشي، مدافع محيط زيست، كارگران، زنان و...) مي توانند در تشكيل دولت ها يا سقوط آنها نقش بزرگي داشته باشند. حمايت يا تشكيل دولت توسط نهادهاي مدني (نقش آفريني در قالب جنبش اجتماعي) براي به دست آوردن امتيازهاي بيشتر در راستاي اهداف نهادهاي مدني است.
تفاوت نهادهاي مدني (NGOها) با احزاب سياسي (در رويكرد به عرصه سياست) در اين است كه نهادهاي مدني با ورود به عرصه سياست تلاش مي كنند تا از ابزار سياست در جهت به دست آوردن امتيازهاي بيشتر براي امور عام المنفعه يا لايه هاي اجتماعي خاصي گام بردارند به طور مثال يك NGO مدافع محيط زيست مي تواند از كانديدايي در انتخابات حمايت كند و افراد را تشويق به راي دادن به او كند كه برنامه هاي او در راستاي حفظ و حمايت از محيط زيست باشد. اما رويكرد احزاب سياسي به قدرت از منظر كسب قدرت است. كسب قدرت توسط احزاب سياسي نه تنها ناپسند نيست بلكه از ملزومات پيشرفت و دموكراسي است. كسب قدرت به وسيله احزاب موجب جلوگيري از شيوع گفتمان پوپوليستي در جوامع مي شود.
با توجه به تجربه كشورهاي دموكراتيك و وضعيت كنوني ايران به نظر مي رسد يك جنبش اجتماعي برآمده از نهادهاي مدني بتواند گامي موثر در تحقق دموكراسي بردارد.
بنابراين حضور نهادهاي مدني در حوزه سياست با رويكرد بالا با اهداف و ساختار آنها مغايرت ندارد.
3- داستان مقابله دولت با نهادهاي مدني در ايران قصه تلخي است كه دلايل آن را بايد بيشتر در ساختار دولت در ايران جست و جو كرد نه در نهادهاي مدني.
نگاه بدبينانه دولت به نهادهاي مدني در ايران و تقابل آنان با سازمان هاي غيردولتي سابقه يي ديرينه دارد.
هنوز بسياري از مسوولان رده بالاي كشور مفتخرند عضو هيچ حزب يا گروهي نيستند. برخي از آنان دموكراسي و جامعه مدني را امري مذموم، پديده يي غربي و در ضديت با اسلام تلقي مي كنند.
«محدود كردن فعاليت سازمان هاي جامعه مدني از طريق ندادن مجوز تاسيس و فعاليت، بازنگري در قوانين و مقررات، قطع يارانه ها و بالابردن هزينه فعاليت در عرصه جامعه مدني، سوق دادن سازمان هاي جامعه مدني به سوي كارهاي خدماتي، امدادي و خيريه يي، تلاش براي قطع ارتباط بين سازمان هاي جامعه مدني ايران و بين المللي و در نهايت زدن سرپل ها و حلقه هاي ارتباطي، مداخله در امور و اداره سازمان هاي جامعه مدني و شبكه هاي همكاري، تلاش براي محدود كردن فعاليت هاي سازمان هاي جامعه مدني مستقل، جلوگيري از ايجاد و گسترش شبكه هاي همكاري بين فعالان و سازمان هاي جامعه مدني و... تنها بخشي از نگاه مقابله جويانه دولت با نهادهاي مدني است.»1
در وضعيت كنوني سه گزينه قابل تصور است.
1- تحكيم و نهادينه شدن؛ وضعيتي است كه سازمان هاي جامعه مدني به عنوان يك بازيگر اصلي در جغرافياي جديد قدرت ايفاي نقش مي كنند و به عبارت ديگر نقش و جايگاه آنان در هندسه قدرت تثبيت و يكي از اركان مهم پيشرفت و دموكراسي پايدار قلمداد مي شود.
2- جوانمرگي جامعه مدني؛ وضعيتي است كه سازمان هاي جامعه مدني به عنوان يك بازيگر از جغرافياي قدرت حذف مي شوند و اجازه ايفاي نقش در عرصه اجتماعي به آنان داده نمي شود.
3- رفتن به سوي يك جامعه مدني محدود و هدايت شده؛ وضعيتي است كه جامعه مدني به مثابه يك نيروي اجتماعي حذف و تنها به عنوان يك ابزار تكنيكي در امور خيريه يي، امدادي و رفاهي در جامعه ايفاي نقش مي كند. جامعه مدني، زندگي گياهي دارد و جامعه مدني كاغذي وجود خواهد داشت. اما نقش موثري در عرصه اجتماعي ايفا نمي كند و تنها نقش تزئيني در روابط و مناسبات اجتماعي و در سطوح بين المللي دارد. به نظر مي رسد بهترين گزينه از ميان گزينه هاي بالا، گزينه يك باشد. دست اندركاران، فعالان و مديران سازمان هاي جامعه مدني ايران بايد بياموزند و بياموزانند كه چگونه در اين درياي مواج و توفاني مسير خود را بيابند، ضعف ها را تبديل به نقاط قوت كنند و تهديدها را به فرصت بدل كنند. از نگاه من رويكردي كه كانون صنفي معلمان با همه ناتواني ها و كمبودها داشته است در راستاي تحقق اهداف فوق و گزينه يك بوده است. در پايان يادآور مي شوم آنچه موجب سوءتفاهم مي شود تنها گفتار شفاهي نيست، مطلق انگاري انديشه ها و عقايد نزد صاحب آن سبب مي شود فرد بپندارد آنچه نزد خود دارد نيك و حق مطلق است و هر آنچه ديگران مي گويند يا مي نويسند در صورت متفاوت بودن با انگاره هاي او باطل است.
ہ عضو هيات مديره كانون صنفي معلمان ايران
چهارشنبه 15 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]