واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: چرا «ماركس» بازخواني ميشود
نسترن احمديمطلبي كه پيش روي شماست ترجمهاي است از دو مطلب كه در روزنامه گاردين و سايت بيبيسي منتشر شده است. آنچه ميخوانيد در مورد اقبال مردم اروپا و خاصه آلمان است نسبت به كتب ماركس. البته با اين توضيح كه منظور از اقبال عمومي، افزايش فروش از 200 جلد به هزار و پانصد جلد است.
پس از سقوط دژ بزرگ اقتصاد سوسياليستي، يعني اتحاد شوروي، تقريبا باوري عمومي شده بود كه استقرار و تثبيت سرمايهداري ليبرال، يك واقعيت عيني است.
سرمايهداري جهاني بحرانهاي متمادي گوناگوني را از سر گذرانده بود. اما اينك شش سال پس از آخرين بحران اقتصادي در سال 2001، جهان سرمايهداري به معناي وسيعتر وارد يك بحران اقتصادي شده كه با سرعت بيسابقه و چشمگيري، هويت جهاني يافته است.
بيش از يك قرن پس از مرگ ماركس و قريب به دو دهه پس از سقوط اتحاد شوروي، بار ديگر بسياري پرسشها به ماركس باز ميگردد.
بحران مالي كه جهان را بلعيده تاثيرات منفي و گهگاه جبرانناپذيري بر زندگي و حتي انديشه مردم در سراسر جهان داشته است. همزمان با تشديد بحران اقتصادي در سراسر جهان به ويژه اروپا، كتابخوانهاي آلماني به كتابهاي كارل ماركس روي آوردهاند.
به نظر ناشران و كتابفروشان آلماني، كارل ماركس بار ديگر بازگشته است. آثار ماركس اين روزها به سرعت و در ابعاد بيسابقهاي به فروش ميرسد. دليل اصلي علاقه به آثار كارل ماركس، بحران اقتصادي اخير در جهان و آلمان اعلام شدهاست.
كارل ديتز ناشر آلماني اعلام كرده كتابهاي ماركس كه در سال شايد حتي 200 كپي هم فروش نداشت، در سال جاري هزار و پانصد جلد فروش داشته است. يورن شوترومپف مدير بنگاه انتشاراتي « كارل – دييتز»، ناشر آثار كارل ماركس در برلين، ميگويد: «ماركس دوباره بازگشته است و ما شاهد علاقه بيسابقهاي به آثار او هستيم و انتظار ميرود كه فروش كتابهاي او در ماههاي آينده رو به افزايش باشد.»
به گفته ناشران، پرفروشترين اثر كارل ماركس، جلد اول كتاب او به نام «سرمايه» است. اين كتاب كه در سال 1867 نوشته شده در سالهاي پيش به سختي ميزان فروشي دو رقمي را تجربه ميكرد، اما حالا با پيش آمدن اين بحران اقتصادي روزهاي خوشي را سر ميكند.
به گفته يورن شوترومپف، بخش اعظم خريداران آثار ماركس، نسل جوان دانشپژوهان و پژوهشگران هستند كه اخيرا دريافتهاند وعدههاي نئوليبراليسم (ليبراليسم نو) براي به ارمغان آوردن خوشبختي براي بشريت، حقيقت ندارد.
فلسفه اقتصادي ماركس، به ويژه نسخه لنينيستي روسي آن، با سقوط اتحاد جماهير شوروي در اواخر دهه 1980 محبوبيت خود را از دست داد.
به باور شوترومپف، ماركس در آستانه اين بحران دوباره در انديشههاي مردم جا پيدا كرده است. او ميگويد: «بحرانهاي مالي براي ماركس خوشقدم بودند.» شوترومپف ميگويد خريداران اين كتاب را بيشتر جوانان تشكيل ميدهند و اين امر خود حاكي از آن است كه نسل جوان آلمان از مسيري كه پدران و مادرانشان در اين كشور پيش گرفتند ناراضياند.
اقتصاد و سير نزولي آن پرسشهاي بسيار زيادي را در ذهن نسل جوان و تحصيلكرده ايجاد كرده كه كسي پاسخي برايشان ندارد. اينك آنان نيز پاسخ پرسشهايشان را در كتابهاي ماركس جستوجو ميكنند.
آيا اين همان مرحله زوال سرمايهداري نيست كه او پيشبيني كرده است؟ اين سوالي است كه در رسانههاي شرق و غرب عالم طنين افكنده و ذهن عوام را نيز به خود مشغول ساخته است.
اين ناشر آلماني ميگويد: « با اين حال من شك دارم كه خريداران اين كتاب آن را تا پايان بخوانند. خواندن اين كتاب طاقتفرسا است و احتياج به تمركز بسيار دارد.»
كتابفروشيها در سراسر آلمان، افزايش فروش آثار كارل ماركس را تائيد ميكنند و ميگويند فروش كتابهاي وي حداقل سه برابر شده است.اين افزايش ناگهاني در فروش كتابهاي ماركس تنها سود مالي را در پي ندارد. اين پيشامد براي تئوريپردازان و فيلسوفهاي ماركسيست اين زمينه را فراهم آورده كه در مهلت پيشآمده حرفهاي خود را دوباره بزنند.
براي مثال اريك هوبسباون، مورخ و تاريخدان، در برنامه زنده راديو بيبيسي ميدان را خالي ديد و نظرات خود را كه پيش از اين كمتر خريدار داشت بيان كرد. به نظر او جهانيسازي كه به دنبال كاپيتاليسم يا سرمايهداري پديد آمده نه تنها ميراث و سنتها را از ميان ميبرد بلكه ثبات جهاني را نيز تهديد ميكند.
او ميگويد: جهانيسازي به دنبال يك سري بحرانها پديد ميآيد و به نظر من تا پايان اين عصر ما مزه آن را به خوبي چشيدهايم.
محبوبيت آثار نوشتاري معمولا متناسب با زمانه دستخوش تغيير ميشود و شايد اين نكته مثبتي باشد كه ميبينيم هميشه موفقيت و فروش آثار مكتوب محصول تبليغات و روشهاي بازاريابي حيلهگرانه نيست. مسلما اگر كارل ماركس زنده بود، از موفقيت آثار خود تحت تاثير گسترش يك بحران اقتصادي در نظام سرمايهداري بسيار خشنود ميشد.
در ماههاي اخير، تعداد بيشتري از شخصيتهاي آلماني، خود را علاقهمند يا پيرو ديدگاههاي كارل ماركس معرفي ميكنند؛ حداقل آن بخش از ديدگاههاي اين فيلسوف قرن نوزدهم كه معتقد بود سرمايهداري يا كاپيتاليسم افراطي به خاطر طمع شديد و ذاتياش، سرانجام، خود را نابود خواهد كرد.
چندي پيش اسكار لافونتن از سياستمداران چپگرا و رهبر حزب چپ آلمان اعلام كرد بخشي از فرضيههاي كارل ماركس را در برنامههاي اين حزب خواهد گنجاند و بر اين مبنا طرفدار ملي كردن بخشهاي مالي و انرژي در آلمان است.
به دنبال اين اظهار نظر مطبوعات عامهپسند و حامي جناح راست آلمان از جمله بيلد به او حمله كردند. اين مطبوعات نوشتند كه لافونتن عقل خود را از دست داده و يك چپگراي ديوانه است.اما حتي به تازگي، پيير اشتاينبروك، وزير اقتصاد آلمان كه بدون ترديد تحت تاثير بحران اقتصادي اخير خواب و خوراك ندارد، اعلام كرد كه طرفدار برخي از ديدگاههاي كارل ماركس است.او در مصاحبهاي با مجله آلماني اشپيگل گفت: «بهطور كلي، بايد اذعان كرد بخشهاي معيني از فرضيههاي كارل ماركس چندان هم بد نيستند.»و بالاخره براي كتابخوانهايي كه هنوز به مرحله علاقهمندي به فرضيهها و ديدگاههاي سياسي كارل ماركس نرسيدهاند، مكاتبات وي به دوست و همفكرش؛ فردريش انگلس، همزمان با يكي از بحرانهاي اقتصادي قرن نوزدهم آمريكا ميتواند كتابي سرگرمكننده و جالب باشد.
ماركس در يكي از اين نامهها در سال 1857 ميلادي، در كمال اعتماد به نفس، سقوط كامل بازار مالي آمريكا – وال استريت – را پيش بيني كرد و خطاب به انگلس نوشت: « بحران و سقوط مالي در آمريكا، مايه بسي مسرت است. اين بحران به اين زوديها به پايان نخواهد رسيد.»
كارل هاينريش ماركس (1818-1883) متفكر انقلابي، فيلسوف، جامعهشناس، تاريخدان و اقتصاددان آلماني و از تاثيرگذارترين انديشمندان تمام اعصار است. او به همراه فردريش انگلس، مانيفست كمونيست، مشهورترين رساله تاريخ جنبشهاي سوسياليستي را تاليف كرد.
«سرمايه» مهمترين كتاب اين جنبش به همراه ساير تاليفات ماركس و انگلس، بنيان و جوهره اصلي تفكر ماركسيسم را تشكيل ميدهد. «تاريخ همه جوامع تاكنون، تاريخ مبارزه طبقاتي بوده است.» از جمله مشهورترين جملات ماركس درباره تاريخ است كه در خط اول مانيفست كمونيست خلاصه شدهاست.
او مبارزه عملي سياسي و فلسفي را به همراه رفيقش، فردريك انگلس، آغاز كرد و با او بود كه يك سال پيش از انقلاب 1848 بيانيه كمونيست را به رشته تحرير در آورد. ماركس در اين سالها با محيط دانشگاهي و ايدهآليسم آلماني و هگليهاي جوان قطع رابطه كرد و به مسائل جنبش كارگري اروپا پرداخت و از ابتدا در بينالملل اول كه در 1864 تاسيس شد، نقش بازي كرد و نهايتا دبير اين انجمن شد.
او اولين جلد كتاب مشهورش را، سرمايه، در 1867 منتشر كرد. اين كتاب حاوي نظريات او در نقد اقتصاد سياسي است. كتاب سرمايه پس از 18 سال كار و كوشش ماركس كه همراه با گرسنگي و محروميت بود در اواخر سال 1866 پايان يافت. متن آن آلماني بود تا اينكه در سال 1872 به زبان روسي و در سال 1897 به زبان انگليسي ترجمه و چاپ و منتشر شد.
نظريه ماركس بر آن بود كه تولد يك شيوه توليد كاپيتاليستي اقتصاد بينالمللي جهانيشده در پيش است. او پيشبيني ميكرد كه اين روند نه تنها رشد و رفاهي كه نظريهپردازان ليبرال و سياستمداران به آن افتخار ميكنند به همراه نخواهد آورد بلكه همچنين جنگهاي عظيم و بحرانهاي اقتصادي و بيعدالتيهاي اجتماعي گسترده با خود خواهد داشت.
در جهان سرمايهداري بيشك علاقه عمومي به ماركس دوباره زنده شده است. حتي اگر احتمالا اين علاقه هنوز در ميان كشورهاي جديد عضو اتحاديه اروپا يعني كشورهاي اروپاي شرقي ديده نشود. اين دوباره زنده شدن به احتمال قوي با اين واقعيت شدت گرفت كه
صد و پنجاهمين سالگرد علني شدن مانيفست حزب كمونيست در سال 1998 با يك بحران غمناك اقتصادي خاص در ميان يك دوره بسيار سريع جهانيسازي بازارهاي آزاد همراه بود.
ماركس طبيعت اقتصاد اوايل قرن بيستويكم را 150 سال قبل بر بستر بررسيهايش درباره جامعه بورژوازي پيشبيني كرده بود. اين اصلا غيرمنتظره نيست كه سرمايهداران هوشيار به خصوص در بخش مالي جهانيشده از آنجا كه ضرورتا به طبيعت و بيثباتيهاي اقتصاد سرمايهداري كه در آن كار ميكنند آگاهتر از ديگرانند، تحتتاثير ماركس قرار گرفته باشند.
ماركس تنها ميان سرمايهداران محبوب نبود. در يك نظرخواهي از شنوندگان راديو بي.بي.سي انگلستان در سال ۲۰۰۵، كارل ماركس به عنوان بزرگترين متفكر هزاره دوم انتخاب شد.
پيشتر در آغاز هزاره جديد كاري مشابه توسط وبسايت انگليسيزبان بي.بي.سي انجام گرفته بود كه ۲ ميليون نفر از مردم كشورهاي گوناگون از سرتاسر جهان در اين نظرخواهي شركت كردند. از نظر شركتكنندگان از ميان انديشمندان هزاره، كارل ماركس مقام نخست را يافت و آلبرت انيشتين و آيزاك نيوتون با فاصلهاي بسيار از او به عنوان نفر دوم و سوم انتخاب شدند.
در خبري ديگر در همين ارتباط، روزنامه دي ولت، از ساخت فيلميبر اساس سرمايه، اثر اصلي كارل ماركس، خبر ميدهد. بر اساس اين گزارش، الكساندر كلوگه، حقوقدان، فيلمساز و نويسنده آلماني، در نظر دارد اين طرح را عملي كند.
دي ولت نوشت: «به سختي ميتوان تصور كرد كه بتوان از كتاب سرمايه فيلمي ساخت، اما اكنون الكساندر كلوگه با در دست گرفتن چنين طرحي، كاري را در پيش گرفته است كه هشتاد سال پيش فيلمساز بزرگ روس؛ سرگئي آيزنشتاين، فكر آن را هم نميكرد.»
منبع: بي.بي.سي و گاردين
سه شنبه 14 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]