واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: افسردگي در زنان
افسردگي يك حالت رواني ـ احساسي است كه همگان در لحظاتي به آن دچارمي شوند. براي مثال وقتي كه عزيزي را ازدست ميدهيد، دچار افسردگي شده، شديداً گريه و عزاداري ميكنيد و حتي ممكن است خواب و اشتهاي خود را هم از دست بدهيد. اگر دانش آموز يا دانشجو هستيد و دردرسي نمره مورد نظر را نياوردهايد، ممكن است دچارافسردگي و يأس شويد. يا اگر جوياي كار هستيد و به هر دري ميزنيد و نتيجهاي نميگيريد، افسردگي و حرمان ممكن است دامان شما را بگيرد.
ولي افسردگي تا زماني يك حال طبيعي تلقي ميشود كه اولا: كوتاه مدت باشد، ثانيا: شدت زيادي مثلا فكر خودكشي را به همراه نداشته باشد و ثالثاً: علايم همراهي چون بيخوابي و بي اشتهايي شديد، ناتواني درلذت بردن از فعاليتهاي تفريحي و احساس گناه شديد، به وجود نيايد در غيراين صورت افسردگي يك بيماري تلقي ميشود. ما در زبان روزمره، از كلمه افسردگي براي توصيف تركيبي از احساسات غمگيني، ناكامي، نا اميدي، و شايد رخوت و بي حالي استفاده ميكنيم اما زماني كه درمي يابيم پزشكان، روان پزشكان و روان شناسان باليني اين كلمه را به شيوهاي متفاوت به كار ميبرند، سردرگم ميشويم. ازديد آنان، افسردگي يا بيماري افسردگي، حالتي است كه به درمان ويژه نياز دارد. به علت اين درهم شدن واژهها افراد عادي و درمانگراني كه به بيماري افسردگي مبتلا نشدهاند، احتمالا همدردي و مساعدتي كمتر از آنچه جدي بودن موضوع افسردگي ميطلبند، ازخودظاهر ميسازند.آنان ممكن است چنين تصور كنند كه افراد افسرده ،تن پرور، خودخواه، يا اهل تمارضاندو آنان را با چنين عباراتي نصيحت ميكنند: «سعي كن خودت را جمع و جور كني» يا «خودت را از اين حالت خارج كن، به آن بدي هم كه فكر ميكني نيست». افراد مبتلا به خوبي اين مساله را احساس ميكنند كه دوستان، همكاران و خانوادههاي آنها نميتوانند مشكل آنها را درك كنند و با آنان همدلي نشان دهند و نگراني از اينكه ديگران آنها را به عنوان فردي متمارض تلقي كنند، ناراحتي شان را دو چندان ميسازد.
* هورمونها وافسردگي
هر چقدر كه بعضي از زنان سعي درانكار دارند، ولي اين طور به نظر ميرسدكه تفاوتهاي هورموني كه در جنس زنانه وجود دارد، تمايل به بروز افسردگي در ايشان را افزايش ميدهد. درحقيقت، افسردگي و اختلالات هورموني ارتباطي تنگاتنگ با يكديگر دارند. ميزان جريان هورمونها در زنان بيشتر است و اين ميتواند يك دليل ديگر براي ريسك بالاي ابتلاي آنها به افسردگي باشد و به همين دليل است كه دختران پس از بلوغ جنسي يعني زماني كه هورمونهاي زنانه شروع به ترشح ميكنند، حساس تر از پسران هستند. درحقيقت زنان، به ويژه دردوران مربوط به توليد مثل(قاعدگي، تخمك گذاري، بارداري و يائسگي) نسبت به افسردگي آسيب پذيرتر هستند. تغييرات هورموني دراين دوران برانتقالات عصبي كه كنترل روحيات را بر عهده دارند، اثر ميگذارند. هورمون استروژن هم با واكنش در برابر استرس، دربروز افسردگي اثر دارد و در مواقع بروز استرس، در بروز افسردگي اثردارد. درمواقع بروز استرس غده آدرنال به ميزان زيادي هورمون كورتيزول ترشح ميكند كه فعاليت سيستم دفاعي و سوخت و ساز بدن را افزايش ميدهد و ميتوان به راحتي گفت ترشح اضافه استروژن هم سبب افزايش ترشح هورمون كورتيزول و هم باعث كاهش فعاليت آن ميشود تا دوباره به ميزان طبيعي بازگردد. در طول دهههاي اخير مطالعات بسياري نشان داده است كه بيش از نيمي ازافرادي كه دچار افسردگيهاي عميق بودهاند، داراي ميزان زيادي از كورتيزول بودهاند. اگر هورمون استروژن ميزان كورتيزول را پس از استرس افزايش ميدهد، پس اين هورمون زنان را بيشتر به سوي افسردگي ميكشاند، به ويژه پس از يك تنش عصبي.
* افسردگي پس از زايمان
رابطهاي كه بين هورمونها و افسردگي وجود دارد، در نوع افسردگي پس از زايمان به اوج خود ميرسد. اكثر زنان طيف وسيعي از حالات روحي را هم در دوران بارداري و هم در دوران زايمان تجربه ميكنند. بدون در نظرگرفتن اين كه يك مادر تا چه حد و چگونه خود را براي زايمان آماده ميكند، دچار سرگيجه و اضطراب ميشود. سه يا چهار روز پس از تولد نوزاد، مادر «افسردگي نوزادي» را تجربه ميكند، اين حالت غم واندوه يك عكس العمل معمولي است كه براي يك سوم از نومادران اتفاق ميافتد. درواقع يك حالت افت احساسي پس از تولد نوزاد به وجود ميآيد. احساس ميكنيد كه بدون هيچ دليلي دوست داريد گريه كنيد، نا آرام هستيد و احساس رنجيدگي، خستگي و اضطراب ميكنيد. اين نوع از غم واندوه به همان سرعتي كه ظاهر ميشود، خود به خود ناپديد ميشود. با اين حال اين احساس در بين بعضي از نومادران تبديل به افسردگي عميق ميشود. دليل اين كه چرا مادران متوجه اين افسردگي خود نميشوند، اين است كه اين نوع افسردگي تا قبل از يك سال و حتي بعد از آن خود را ظاهر نميكند و اغلب به تدريج بدتر ميشود. علايم اين نوع افسردگي عبارتاند از :
* بي توجهي و يا نداشتن تمايل به نوزاد
* ترس از آسيب رساندن به نوزاد يا خود
* احساس بي حوصلگي، غم زدگي و نااميدي
* اختلال در اشتها و خواب
* نداشتن تمركز
* رنجيدگي و گريه كردنهاي بي دليل
* احساس گناه
* احساس پوچي و بي ارزش بودن
* تغيير حالتهاي ناگهاني
هادي قواميپور
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]